RE: ۲۰ دلیل برای فروپاشی آمریکا
۱- حرص و ولع نهادینه در سرمایهداری
از زمانیکه «جک باگل» کتاب «نبرد برای روح سرمایهداری» را نوشت، «وال استریت» به عنوان بازار بورس آمریکا به بعد منفی اقتصاد آمریکا تبدیل شد و با حرص و طمع بسیار، کنترل واشنگتن را در دست گرفت. غنایمی که بهدست آورد نیز شامل کمکهای اقتصادی، ورشکستگیها و بیش از ۷/۲۳ تریلیون دلار بدهیهای جدید به خزانهداری آمریکا و فشار بر دولت و مردم این کشور بوده است..[۳]
«نائومی کلین»[۴] نویسندهی کتاب «سرمایهداری فاجعهبار» با «مایکل مور» نویسندهی کتاب «سرمایهداری: یک داستان عاشقانه» گفتوگو کرد. نتایج این گفتوگو که در مجلهی «نیشن»[۵] به چاپ رسید، سرمایهداری را در اصل، قانونیکردن حرص و ولع اقتصادی دانست.
«مایکل مور» هشدار میدهد: «سرمایهداری نهتنها محدودیتهایی بر حرص و ولع انسان اعمال نمیکند، بلکه در برخی مواقع به تقویت این جنبه نیز میپردازد.» به گفتهی مور، این اتفاق به این دلیل رخ میدهد که سرمایهداری در دست کسانی است که نگرانیهایشان تنها مسؤولیتی است که در قبال سهامدارانشان و یا جیب خودشان دارند. حرص و طمع در آمریکا قانونی شده و این امر با ادارهی واشنگتن توسط والاستریت میسر گشته است.[۶]
طرفداران والاستریت به وسیلهی معامله سهامهای کمارزشی چون (AIG، FNMA، FMAC) که هیچ ارزش اساسی فرای پشتوانهی خزانهداری ندارند، میلیاردها دلار بهدست میآورند و بدین ترتیب حرص و ولع، جانشین روح سرمایهداری و وسیلهی تخریب آن میشود.
۲. افزایش شکاف طبقاتی در آمریکا
بر اساس گزارش تحلیلی «مارکت واچ»۱% آمریکاییها بیش از ۹۰ درصد ثروت آمریکا را در اختیار دارند. متوسط درآمد کارگران در ۳ دههی گذشته کاهش یافته در حالی که پاداشهایی که به مدیران تعلق گرفته بیش از ۱۰ برابر شده است.[۷] آمار دولتی همچنین نشان میدهد که در سال ۲۰۰۹(م)، شکاف بین ثروتمندترین و فقیرترین آمریکاییها به بالاترین سطح خود رسیده است؛ از سوی دیگر رکود آغاز شده در سال ۲۰۰۷(م)، جوانان را در خطر مضاعفی قرار داده است.
با در نظر داشتن ضریب جینی، نابرابری درآمدی در آمریکا به بالاترین حد خود از سال ۱۹۶۷(م) به بعد رسیده است. از این نظر ایالات متحده در بین کشورهای صنعتی غرب بالاترین نابرابری را به خود اختصاص داده است. بنا به آمارها، ۵% از ثروتمندترین آمریکاییها یعنی افرادی که سالانه بیش از ۱۸۰ هزار دلار درآمد دارند، در سال مالی گذشته دارایی خود را بیشتر کردهاند؛ در حالی که خانوادههای با درآمد متوسط ۵۰ هزار دلار، از این نظر شاهد کاهش درآمد نیز بودهاند.
«تیموتی اسمیدینگ»، استاد دانشگاه ویسکانسین- مدیسون و کارشناس فقر- معتقد است: «نابرابری درآمدی در حال افزایش است و اگر اطلاعات مالیاتی را در نظر بگیریم اوضاع وخیمتر نیز میشود. نسبت به کشورهای دیگر نابرابرترین توزیع درآمد را در آمریکا شاهد هستیم؛ در عین حال ثروتمندان از بیشترین امتیازات اقتصادی بهرهمند میشوند.»
«هدرمن» تحلیلگر ارشد خط مشی در «بنیاد هریتیج» نیز بر این باور است که اطلاعات آماری نشان میدهد خانوادههای آمریکایی در تمامی سطوح، درآمد کمتری در سال ۲۰۰۹(م) داشتهاند و البته آمریکاییان فقیر از این رهگذر بیشترین آسیب را متحمل شدهاند. بنا به گفتهی وی مدت زمان زیادی طول میکشد تا مردم بتوانند به اوضاع خود سر و سامان دهند.[۸]
یک گزارش جدید حکایت از تداوم افزایش فاصله و شکاف طبقاتی بین فقرا و اغنیا در ایالات متحدهی آمریکا در سال ۲۰۱۰(م)، دارد. به گزارش خبرگزاری مهر، بر اساس این گزارش که از سوی مؤسسهی سیاست اقتصادی (EPI) منتشر شده، ۱% از خانوادهها که در آمریکا ثروتمندترین طبقات این کشور هستند ۲۲۵ برابر بیش از خانوادههای متوسط پول دارند.[۹] این امر منجر به کاهش انسجام اجتماعی، شکلگیری عقدههای روانی در افراد و شکلگیری فرهنگهای چندگانه در افراد شده است.