خلافت ابوبکر
به محض اینکه پیامبر وفات یافت ، اصحاب از مهاجرین و انصار در سقیفۀ بنی ساعده جمع شدند تا خلیفۀ بعد از پیامبر را مشخص کنند. نوشته اند به عمر گفتند: چه نشسته ای در حالی که در سقیفه مشغول تعیین خلافت هستند. عمر به ابوبکر خبر داد و هر دو شتابان به آن جا رفتند در حالی که علی (علیه السلام) مشغول آماده کردن مقدمات غسل و کفن پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود. سعد بن عباده رئیس قبیلۀ خزرج در حالی که به شدت مریض بود، از فضائل انصار سخن می گفت. سعد بن عُباده یادآور شد که این انصار بودند که پیامبر را پناه دادند و برای او پایگاه محکمی چون مدینه ایجاد کردند در حالی که قریش، پیامبر را از خود رانده بود و او را به شدیدترین وجه تحت فشار قرار داده بود. پس خلافت حق انصار است.
ابوبکر مجلس را بدست گرفت و ابتدا از فضائل هر دو گروه یعنی مهاجر و انصار سخن به میان برد و بعد افضلیت مهاجرین را در خلافت پیش کشید. ابوبکر گفت پیامبر از قریش بود و ما از خویشاوندان او هستیم و مهاجرین بودند که در اوج فشار های مشرکین، در کنار پیامبر ایستادگی کردند. بعلاوه عرب خلافت غیر قریش را گردن نمی نهد. و حدیث «اَلائمّةُ مٍن قریش» را پیش کشید(برخی از مورخین صحت این حدیث را به مناقشه کشیده اند). در این میان عداوت پنهان اوس و خزرج تاثیرگذار شد. چون بر فرض این که خلافت به انصار می رسید، هیچکدام از دو قبیله به ریاست دیگری رضا نمی داد. بشیر بن سعد خزرجی هم به سعد بن عُباده حسادت داشت و بعد از سخنان ابوبکر، در تایید او سخنانی گفت. و خلافت مهاجرین تقریبا تثبیت شد.