گفتگو با حجت الاسلام و المسلمين احمد مروي، معاون ارتباطات حوزه اي دفتر مقام معظم رهبري
مجموعه حاضر در برگيرنده ابعاد مختلف شوون رهبري در عرصه فرهنگ، سياست، اقتصاد و ... است. طبعا در چنين محملي انتظار مخاطب اين است كه در مورد بخشهاي كمتر گفته شده زندگي رهبر معظم انقلاب مطالبي گفته شود.
احمد مروي از جمله كساني است كه نسبت به اين بخش زندگي حضرت آيتالله خامنهاي اشراف نسبتا خوبي دارد. گفتگو با او بهانهاي مناسب براي پرداختن به زندگي شخصي و سلوك حكومتي آيتالله خامنهاي بود.
سلوك و زندگي شخصي مقام معظم رهبري
من يكي آن سلوك و نوع رفتار خود حضرت آقا را عرض ميكنم و يكي مسئله زندگي شخصي ايشان را.
يكي از چيزهايي كه از اوّل براي من خيلي جالب بوده و همين برخوردهاي حضرت آقا است كه بنده و امثال بنده را مجذوب كرد، آن روحيّه صميمي مقام معظم رهبري است كه با افراد، خيلي صميمي، خيلي راحت و بدون تكلّف برخورد ميكنند. اين را ما هم قبل از انقلاب شاهد بوديم، هم بعد از انقلاب و هم در دوره رهبري حضرت آقا. هيچ فرقي از اين جهت نكرده است. من يادم هست سالهاي 53 يا 54، قم طلبه بودم، ميخواستم مشهد مشرف بشوم. ايّام تعطيلي حوزه بود و ما هم مشهدي بوديم و بايد به مشهد ميرفتيم. اخوي من آقاي شيخ هادي مروي گفتند شما اگر ميخواهيد مشهد برويد، نامهاي هست از آيتالله پسنديده اخوي و وكيل حضرت امام در قم اين نامه را بگيريد و در مشهد، به حضرت آقاي خامنهاي بدهيد.
بنده اين نامه را گرفتم و بردم مشهد. هنوز به تنهايي منزل ايشان نرفته بودم و خجالت ميكشيدم كه تنهايي بروم. در چهارراه شهدا چهارراه نادري آن روز كه مغازه` داييام آنجا بود، حضرت آقا را ديدم كه از آنجا عبور ميكنند. از مغازه بيرون آمدم و رفتم سلام كردم. عرض كردم من فلاني هستم و از قم نامهاي را آيتالله پسنديده دادند كه خدمتتان تقديم كنم. فرمودند نه، اين را اينجا به من نده؛ چون حتماً اينجا مأمورين هستند و دائماً من تحت كنترل و در تيررس مأمورين ساواك هستم و براي خودت زحمت ميشود. بعد ميآيند شما را اذيّت ميكنند كه اين نامه چه بود؟ از كجا آوردي؟ محتواي آن چه بود؟ شما را اذيّت ميكنند. امروز عصر به منزل ما بيا.
بعدازظهر رفتم منزلشان؛ آن اولين جلسهاي بود كه من خدمت ايشان رسيده بودم و تنها هم بودم. من يك جوان تقريباً شانزده ساله، هفده ساله بودم و حضرت آقا همان موقع هم يك روحاني برجسته` متشخّص، داراي نام و نشان و معروف بودند. اين قدر آن برخورد اوّليّه` ايشان با من صميمي و گرم و متواضعانه بود كه جداً مرا تحت تأثير قرار داد. آن نامه را كه دادم، صحبت كردند كه از قم چه خبر؟ درس چه كسي ميرويد؟ چه كار ميكنيد؟ بعد فرمودند: "من در مورد امام جعفر صادق (عليهالسلام) در تهران يك سخنراني كردهام، آيا آن سخنراني مرا شما گوش دادهايد؟" عرض كردم نه، من نوار آن را نديدهام. فرمودند: آن را گوش بدهيد. نفس اين جور صحبت ايشان، واقعاً به من شخصيتي داد. من از اين برخورد بسيار متواضعانه و صميمي ايشان، احساس شخصيت كردم.