اجتهاد و اجتهاد در مقابل نص :
چون روایات مختلف است، در اجتهاد هم، فتواها مختلف شده است، اینجا بر مجتهدین هم نمیتوان خرده گرفت؛ چون مجتهد زحمت کشیده و تشخیص او چنین بوده است و در علم اصول هم داریم که « للمصیب اجران و للمخطیء اجرٌ واحد »[4] در اینجا لازم به ذکر است اینکه ، اهل سنت مقام پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را درحد یک مجتهد پایین میآورند و دیگران را در مقابل پیامبر(صلی الله علیه وآله) قرار میدهند و میگویند : «پیامبر هم اجتهاد کرده است و شخص دیگر هم اجتهاد کرده، پس هر کدام نظری داشتهاند» که این مخالف نظر شیعه میباشد و هرچند اگر کمی بررسی کنیم، از خود عامه کسانی هستند که به خلاف این مطلب اعتراف کردهاند. بهطور مثال، فخر رازی در چندین جا در تفسیر خودش مینویسد: به هیچ وجه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) اجتهاد نکردهاند و هر چه گفتهاند وحی بودهاست و این به طور دقیق عقیده شیعه است.
نظر شیعه این است که وحی بر دو قسم است :
1ـ وحی قرآنی: وحی قرآنی همین قرآن است و به اعتقاد ما این قرآن در زمان پیغمبر اسـلام ( صلیالله علیه و آله و سلم )تنظیم شده است و ائمه اطهار (علیهم السلام) در زمان خودشان به همین قرآن استناد و استشهاد کردهاند.
2ـ وحی غیر قرآنی: یعنی قسمتی از وحی که در قرآن نیامده و پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) در موارد مختلف و به مناسبتهای مختلف، آن را برای مردم نقل کرده اند. لذا بعضی مانند مرحوم سید شریف الدین، سخنان افرادی را که در مقابل سخن پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) مطلبی گفته اند ، اجتهاد در مقابل نص میدانند. چون کلام پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) نیز همانند وحی است. به طور مثال از کلامهای قطعی پیامبر حدیث ثقلین است [5].