RE: 24 ذی الحجّه روز مباهله/ روز موعود
با آن حضرت مصالحه كردند و راضى به جزيه شدند. پس از آن حضرت فرمود سوگند ياد مىكنم كه اگر با من و اينهايى كه زير عبايند مباهله مىكرديد تمام اين وادى بر شما آتش مىگشت و به قدر يك چشم به هم زدن آتش به قوم شما مىرسيد و همه را هلاك مىكرد.
پس جبرئيل نازل شد و گفت يا محمد حق تعالى سلامت مىرساند و مىفرمايد به عزت و جلال خود سوگند ياد مىكنم كه اگر به همراه اينها كه در زير عبا ايستادهاند با همه اهل آسمان و زمين مباهله كنى هر آينه آسمانها پارهپاره شوند و فرو ريزند و زمينها از هم بپاشند و پارهپاره بر روى آب جارى شوند و ديگر قرار نگيرند. پس حضرت دستهاى مبارك خود را به سوى آسمان بلند كرد به حدى كه سفيدى زير بغلهاى او پيدا شد و گفت بر كسى كه ستم كند بر شما و حق شما را از شما بگيرد و مزد رسالت مرا كه خدا براى شما مقرر كرده است كه آن مودت شماست كم كند لعنت و غضب خدا پياپى تا روز قيامت نازل شود. (9)
و به نقلى سيد و عاقب گفتند چرا با بزرگان اهل شأن كه ايمان به تو آوردهاند بيرون نيامدهاى و تنها با تو همين جوان و زن و دو كودك است؟ حضرت فرمود كه من از جانب خداوند مأمور شدهام كه به همراه اينها با شما مباهله كنم. پس به سوى اصحاب خود بازگشتند و منذربن علقمه برادر ابوحارثه كه پيشتر در مجلس مشورتى اهل نجران حاضر نبود و بعد از آن همراه اين گروه شده بود بقيه را نصيحت كرد كه شما و هر كسى كه با كتابهاى الهى آشنا است مىداند كه ابوالقاسم محمد همان پيامبرى است كه همه پيامبران به او بشارت دادهاند. (10) و همين گزارش حاكى است كه در اين وقت علائم نزول عذاب ظاهر شد. آفتاب متغير شد و كوهها لرزيد و با آن كه فصل تابستان بود ابر سياهى پيدا شد درختان سر به زير آورده بودند و مرغان بر زمين بال گسترده بودند. پس سيد و عاقب به منذربن علقمه گفتند نزد محمد و پسر عمويش على را واسطه كن كه محمد خاطر او را مىخواهد و از گفته او بيرون نمىرود و پيماننامه درست كن. منذر به محضر رسولخدا رسيد و مسلمان شد و پيام آنان را رساند و رسولخدا على را براى مصالحه با آنان فرستاد. علىعليه السلام پرسيد كه با ايشان چگونه صلح كنم حضرت فرمود هر چه كه رأى تو باشد پس علىعليه السلام با آنان توافق كرد كه هر سال دو هزار جامه نفيس بدهند و هر سال هزار مثقال طلا نصف آن را در محرم و نصف ديگر را در رجب. پس چون رسولخدا با اهل بيت خود به سوى مسجد بازگشت جبرائيل نازل شد و گفت حق تعالى به تو سلام مىرساند و مىگويد كه بندهام موسى به همراه هارون و فرزندان هارون با دشمن خود قارون مباهله كرد و حق تعالى قارون را با اهل و مالش و ياورانش به زمين فرو برد . به جلالت خود قسم مىخورم كه اگر تو به همراه اهلت با اهل زمين و همه مردمان مباهله مىنموديد هر آينه آسمانها پارهپاره و كوهها ريز ريز مىشدند و زمين فرو مىرفت پس رسول به سجده رفت و پس از آن دستها را بلند كرد سه بار گفت شكرا للمنعم چون از وجه اين كار پرسيدند فرمود خداوند جهانيان را شكر كردم به واسطه انعامى كه نسبت به اهل بيت من كرامت فرمود و سپس از آنچه جبرئيل آورده بود به ايشان خبر داد. (11) و به نقل شيخ مفيد و شيخ طبرسى چون پيامبر با آن چهار تن آمد اسقف آنان پرسيد اينان چه كسانى هستند كه همراهش مىآيند بدو گفتند اين پسرعمويش و دامادش و پدر دو فرزندش و محبوبترين مردمان نزد او علىبن ابىطالب است و اين دو طفل دو پسر دخترش از طرف على هستند كه نزد او از همه محبوبترند و آن زن دخترش فاطمه است كه عزيزترين مردم نزد اوست و علاقه قلبى پيغمبر بدو از همه بيشتر است. (12) اسقف آنان گفت ببينيد كه با خواص خود يعنى فرزندان و اهلش آمده است و مىخواهد به وسيله آنان مباهله كند چون به حقيقت كار خويش مطمئن است به خدا قسم اگر مىترسيد كه چيزى به ضررش تمام شود آنان را نمىآورد از مباهله با او بپرهيزيد به خدا قسم كه اگر موقعيت قيصر نبود مسلمان مىشدم (13) ـ (14)
در اينجا سخنان قابل توجه ديگرى به طور جسته و گريخته در كتب تفسير و تاريخ نقل شده است. از جمله آن كه چون حضرت براى مباهله بر دو زانوى خود نشست ابوحارثه گفت بخدا سوگند چنان نشسته است كه پيغمبران براى مباهله مىنشستند و برگشت و جرأت بر مباهله پيدا نكرد . سيد به او گفت به كجا مىروى؟ گفت اگر بر حق نمىبود چنين جرأت بر مباهله پيدا نمىكرد و اگر با ما مباهله كند يك سال نخواهد گذشت كه هيچ نصرانى باقى نخواهد ماند (15) من روهايى را مىبينم كه اگر از
--------- ************* ---------------
9ـ الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، جارالله محمودبن عمرالزمخشرى و بذيله الكافى الشاف فى تخريج احاديث الكشاف للحافظ ابنحجر العسقلانى، الطبعة الاولى، مكتب الاعلام الاسلامى، قم، 1414 ه .
10ـ الغدير فى الكتاب والسنة و الادب، عبدالحسين احمد الامينى النجفى، الطبعة الرابعة، دار الكتب الاسلامية، طهران، 1410 ق.
11ـ معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، آيتالله السيد ابوالقاسم الخوئى، الطبعة الرابعة، منشورات مدينة العلم، قم، 1409 ق.
12ـ تفسير العياشى، محمدبن مسعودبن عياش السمرقندى، الطبعة الاولى، موسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، 1411 ق.
13ـ الكلمه الغراء فى تفصيل الزهراء و عقيلة الوحى زينب بنت اميرالمؤمنينعليه السلام السيد عبدالحسين شرفالدين الموسوى، مكتبة نينوى الحديثه، طهران، ناصر خسرو، مروى.
14ـ الامام علىبن ابىطالب من حبه عنوان الصحيفه، احمد الرحمانى الهمدانى، الطبعة الاولى، المنير للطباعة و النشر، تهران، 1417 ق.
15ـ تفسير المنار (تقرير درس شيخ محمد عبده)، محمدرشيد رضا، الطبعة الثانية، دارالمعرفة للطباعة و النشر، بيروت.