اشعاری در باره ی خدای مهربان - صفحه 3
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 24 , از مجموع 24

موضوع: اشعاری در باره ی خدای مهربان

  1. #21
    کاربر کانون غریبه آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    نوشته ها
    1,463
    می پسندم
    176
    مورد پسند : 1,032 بار در 619 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    74
    ملكا ذكر تو گویم

    ملكا ذكر تو گویم كه تو پاكی و خدایی
    نروم جز به همان ره كه توام راهنمائی
    همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم
    همه توحید تو گویم كه به توحید سزائی
    تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداری
    احد بی‌زن و جفتی، ملك كامروایی
    نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
    تو جلیل الجبروتی،‌ تونصیر الامرایی[1]
    تو حكیمی، تو عظیمی، تو كریمی، تو رحیمی
    تو نماینده فضلی، تو سزاوار ثنائی
    بری از رنج و گدازی، بری از درد ونیازی
    بری از بیم و امیدی، بری از چون و چرائی
    بری از خوردن و خفتن،‌بری از شرك و شبیهی
    بری از صورت و رنگی، بری از عیب و خطائی
    نتوان وصف تو گفتن كه در فهم نگنجی
    نتوان شبه تو گفتن كه تو در وهم نیایی
    نبُد این خلق و تو بودی، ‌نبود خلق و تو باشی
    نه بجنبی نه بگردی، نه بكاهی نه فزایی
    همه عزی و جلالی، همه علم و یقینی
    همه نوری و سروری، همه جودی و جزایی
    همه غیبی تو بدانی، ‌همه عیبی تو بپوشی
    همه بیشی تو بكاهی، همه كمّی تو فزایی
    احدٌ لیس كمثله، صمدٌ لیس له ضدّ
    لِمَنْ المُلك[2] تو گویی كه مرآن را تو سزایی
    لب و دندان «سنائی» همه توحید تو گوید
    مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی[3]
    ویرایش توسط غریبه : 03-15-2014 در ساعت 01:02 PM

  2. #22
    کاربر کانون غریبه آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    نوشته ها
    1,463
    می پسندم
    176
    مورد پسند : 1,032 بار در 619 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    74
    من دست خالی آمدم ، دست من و دامان تو
    سرتا به پا درد و غمم، درد من و درمان تو


    تو هر چه خوبی من بدم ، بیهوده بر هر در زدم
    آخر به این در آمدم ،باشم کنار خوان تو

    من از هر دررانده ام ، من رانده ی وامانده ام
    یا خوانده یا نا خوانده ام ،اکنون منم مهمان تو

    پای من از ره خسته شد، بال و پرم بشکسته شد
    هر در به رویم بسته شد، جز درگه احسان تو

    گفتم منم در می زنم ،گفتی به تو سر می زنم
    من هم مکرر می زنم ،کو عهد و کو پیمان تو؟

    سوی تو رو آورده ام، ای خم سبو آورده ام
    من آبرو آورده ام، کو لطف بی پایان تو؟

    حال من گوشه نشین، با گوشه ی چشمی ببین
    جز سایه ی پر مهرتان، جایی ندارم جان تو

    من خدمتی ننموده ام، دانم بسی آلوده ام
    اما به عمری بوده ام، چون خار در بستان تو

  3. #23
    کاربر کانون غریبه آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    نوشته ها
    1,463
    می پسندم
    176
    مورد پسند : 1,032 بار در 619 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    74
    ای عفو تو شامل گناهان

    اى عفو تو شامل گناهان
    كوى تو پناه بى پناهان

    بر خسته دلان شفاى دردى
    محروم نكرده دردمندى

    باز است درت بر آزمندان
    اى عشق دل نیازمندان

    جز تو كه نظر به حال ما كرد
    یا گوش بر این مقال ما كرد

    بخشنده هر گناهى اى دوست
    بر گم شدگان پناهى اى دوست

  4. #24
    کاربر کانون غریبه آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2012
    نوشته ها
    1,463
    می پسندم
    176
    مورد پسند : 1,032 بار در 619 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    74
    اى راز دل شكسته من
    اى مرهم قلب خسته من


    اى مونس من انیس جانم
    اى یار و رفیق در نهانم

    اى راه مرا چراغ روشن
    آب و گل من زتست گلشن

    امید منى به هر دو عالم
    دورم منما زخویش یك دم

    بنگر ز گنه چه تیره روزم
    چون شمع به درگهت بسوزم

    باشد كه نظر كنى به حالم
    بخشى به عنایتت كمالم

    یادى زغریب بى نوا كن
    از لطف, تو درد من دوا كن


    مسكین به در تو دردمند است
    دل خسته و زار و مستمند است


صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •