*پیمان دو خادم/ شفاعت سیدالکریم از خادمش در آن دنیا
دو نفر از خادمان حضرت عبدالعظیم(ع) با هم عهد میبندند که هر کدام زودتر از دنیا رفت از خدا بخواهد دیگری را هم ببرد، از قضا یکی از آنان به رحمت خدا میرود، پس از گذشت چهل روز، یار همعهد در عالم رویا متوفی را میبیند که در جایگاهی مناسب و خوب قرار دارد، سلام میکند و به او میگوید: رفیق! از تو گله دارم، مگر ما با هم قرار و عهد نداشتیم؟ و او پاسخ میدهد: درست است، من بر سر عهد بودم، اما مقداری از پیمانهات خالی است، وقتی پر شود، خواهی آمد. سال 1323 هجری شمسی
این بار میپرسد: به من بگو آنجا چه خبر است؟ این مکان خوب و خرّم را چطور به تو دادهاند؟ پاسخ میدهد: آن قدر بگویم که سخت است، یادت میآید در آن سفر کربلا که رفتیم از چند گمرک باید میگذشتیم، اینجا هم همان است، گمرک به گمرک جلوی آدم را میگیرند، یکی از آنها مربوط به حساب نماز است، یکی مربوط به روزه است و ... اما رفیق، من به هر یک از این جایگاهها میرسیدم، وجود مقدس حضرت عبدالعظیم(ع) تشریف میآورد، دست مرا میگرفت و از آنجا رد میکرد تا مرحله آخر که مرا به اینجا آوردند و میبینی … 10 سال پس از این خواب، آن خادم هم از دنیا رفت تا به یار همعهد خود بپیوندد… سال 1323 هجری شمسی