خدا نیاورد آندم که در همه عمرم
به غیر راه شهید ولا بگیرم من
نه در خوشی بشوم گم نه در بلا نا شکر
پیام لطف ز هر ابتلا بگیرم من
پل صراط که مشکل ترین گذرگاه است
به سادگی ز حبیبم صلا بگیرم من
چو داد هم وزن موی او نقره
نشسته ام ز قدومش طلا بگیرم من
سؤال رزق خدا هم سلیقه می خواهد
گدا ز لقمه ای از آن عقیقه می خواهد
میان خانۀ زهرا عجب صفایی بود
سرور و شرور و شعف ورد آشنایی بود
ز طاق عرش معلّی ستاره می بارید
هبوط نور در آن بیت روشنایی بود
ز آسمان به زمین نه که از زمین به سما
شعاع تابش خورشید ماجرایی بود
قدوم عرشی سلطان عشق در یثرب
به روی بال ملائک عجب خدایی بود
بنای روضه از آن جا گذاشت پیغمبر
که بوسه زد به گلویش چه روضه هایی بود
به سینه می فشرد مصطفی حسینش را
که روی سینۀ احمد چه کربلایی بود
چه مایه ای ز سر انگشت جدّ خود نوشید
ز رنگ می الوان لبش حنایی بود
ولادت پسر فاطمه تماشایی است
شهادت پسر بوتراب غوغایی است
محمود ژولیده