و اینک خاطره ای از عشق و ارتباط یکی از این هزاران به نام علی حیدر با اهل بیت علیهم السلام به خصوص حضرت معصومه سلام الله علیها که مضمون نقل او را بعد از اجازه از خودش در این جا می نویسم:
فرزند اولم به دلیل مشکل مادرزادی مدتی پس از تولد دچار مشکل تنفسی شد و درمان هم دردی دوا نکرد. روزی طفل زبان بسته دچار حمله تنفسی شد و در اثر نرسیدن اکسیژن رنگش کبود شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد و نوگلمان را از دست دادیم.
فرزند دوم هم که به دنیا آمد همان مشکل را داشت ولی در ظاهر مشکلی به چشم نمی خورد. خوشحالی و شکرگزاری من و مادرش ادامه داشت تا اینکه آن اتفاق افتاد.
بچه در بغل و مادرش گریان و نالان از پشت سر به آستانه ورودی حرم حضرت معصومه علیهاالسلام رسیدم. بوسه ای بر در زدم و با سلامی بر آن بانو وارد حرم شدم. با دلی از همه جا بریده خود را در محضر حضرتش احساس می کردم و امیدی جز به کرمش نداشتم. رفتم ایوان طلا.احساس کردم زمان از حرکت ایستاده و دیگر صدایی به گوش نمی رسد. من هستم و این بارگاه.