7. نویسنده می توانست مساله را از یک منظر عرفانی و صوفیانه دیگر نیز مطرح نماید و آن اینکه از منظر جبر فلسفی و عرفانی اساسا فاعلی در عالم جز خداوند وجود ندارد و همه فعلها فعل خداوند است و این البته از توابع نظریه وحدت وجود است که موجودی جز خداوند در عالم نیست. به قول شبستری:
کدامین اختیار ای مرد جاهل
کسی را کاو بود بالذات باطل!
جناب مولوی که نویسنده محترم به نقل از آقای طهرانی با تکریم از وی یاد کرده است، از همین منظر ابن ملجم را تبرئه می کند و البته به دروغ از زبان امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به ابن ملجم می گوید:
هیچ بغضی نیست در جانم زتو
زانک این را من نمی دانم زتو
آلت حقی تو، فاعل، دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق
از این منظر حضرات عارفان صوفی مسلک می توانند بگویند اساسا قاتل امام حسین علیه السلام خود خداوند بوده است و یزید جز آلت حق نبوده است و این تقدیر محتوم در باره امام حسین علیه السلام بوده است، پس دیگر چه جای ناله و زاری و عزاداری و حتی لعن و نفرین بر یزید است و ...!
والسلام
*مهدی نصیری
-------------------------------------------------
[1]. آقای وکیلی قبلا طی سخنانی تلاش کرده بود تا شیعه را عین صوفی گری بداند و عموم علمای شیعه را صوفی معرفی کند. نقد سخنان وی در فصلنامه شماره پنجم سمات به چاپ رسیده است.
[2]. انسان کامل، شهیدمطهری،صفحه 124
-پایان-