براساس همین عشق بود که از پرداختن به ظاهر قرآن در حد قرائت آن برای اهل قبور و ... رنج می برد و تدبر و تعمق در آیات آن را، مشغله روز و شب خویش کرده بود . لذا با حالتی رنجور و کمری شکسته و چشمی از روشنی افتاده، ناشی از شکنجه های ددمنشانه بازجویان، در حالتی که مدتی از دوران محکومیت را به علت شدّت آلام می بایست به طور خوابیده در سلول بماند، در گوشه زندان به تفسیر قرآن پرداخت و با امید به طلوع فجر حکومت مستضعفین، آیه نورانی "و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثین" را به تفسیر نشست.
سید در پاسخ یکی از سؤالات در بازداشت سال 1343 می نویسد:
"... من هم در جلسه ای که با آقای رضایی داشتم در آنجا تفسیر و مسئله می گفتم." گزارش ساواک به دادگاه، سیّد را مسئول بیان مذهبی و "توجیه کفایه" در جلسات معرفی کرد. از میزان و چگونگی فعالیت های سیّد در سالهای 1330 تا 1341 اطلاعی در دست نیست و در این فرصت نیز امکان تحقیق آن موجود نبوده است. لذا در این مختصر تنها به آن مقدار از فعالیت های این شهید بزرگوار که در پرونده اتهامی ساواک موجود است، بسنده می گردد.
وصلت شهید حاج صادق امانی با خانواده لاجوردی را باید نقطه عطفی در زندگی مبارزاتی وی محسوب کرد.
در این دوران است که وی به همراه حاج صادق به جلسات بحث "انسان و سرنوشت" استاد شهید مرتضی مطهری (ره) راه می یابد و با بهره گیری از نور وجودی استاد، با بنیه ای تازه، پای به عرصه مبارزه می گذارد. او در این باره می گوید:
"آقای امانی، مرا به جلسه ای می برد که در آن مطلبی به نام سرنوشت انسان مطرح می شد"