(آيه 37)- به هر حال اين گروه عصيانگر و لجوج بايد مجازات شوند، مجازاتى كه جهان را از لوث وجود آنها پاك كند و مؤمنان را براى هميشه از چنگالشان رها سازد.
نخست مىفرمايد: به نوح فرمان داديم كه «كشتى بساز، در حضور ما و طبق فرمان ما» (وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا).
در پايان آيه به نوح هشدار مىدهد كه از اين به بعد «در باره ستمگران شفاعت و تقاضاى عفو مكن چرا كه آنها (محكوم به عذابند و) مسلما غرق خواهند شد (وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ).
اين جمله به خوبى مىفهماند كه شفاعت شرائطى دارد كه اگر در كسى موجود نباشد پيامبر خدا هم حق شفاعت و تقاضاى عفو در مورد او را ندارد.
(آيه 38)- اما چند جمله هم در باره قوم نوح بشنويم: آنها به جاى اين كه يك لحظه با مسأله دعوت نوح بطور جدى برخورد كنند و حد اقل احتمال دهند كه ممكن است اين همه اصرار نوح (ع) و دعوتهاى مكررش از وحى الهى سر چشمه گرفته و مسأله طوفان و عذاب حتمى باشد، باز همانطور كه عادت همه افراد مستكبر و مغرور است به استهزاء و مسخره ادامه دادند «او مشغول ساختن كشتى بود و هر زمان كه گروهى از قومش از كنار او مىگذشتند (و او و يارانش را سرگرم تلاش براى آماده ساختن چوبها و ميخها و وسائل كشتى سازى مىديدند) او را مسخره مىكردند» (وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ).
اما نوح با استقامت فوق العادهاى كه زاييده ايمان است با جديت فراوان به كار خود ادامه مىداد، و بىاعتنا به گفتههاى بىاساس اين كوردلان از خود راضى بسرعت پيشروى مىكرد، و روز به روز اسكلت كشتى آمادهتر و مهياتر مىشد، فقط گاهى سر بلند مىكرد و اين جمله كوتاه و پرمعنى را به آنها «مىگفت: اگر (امروز) ما را مسخره مىكنيد ما نيز شما را همين گونه (در آينده نزديكى) مسخره خواهيم كرد»! (قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ).
آن روز كه شما در ميان طوفان سرگردان خواهيد شد و سراسيمه به هر سو مىدويد و هيچ پناهگاهى نخواهيد داشت و از ميان امواج فرياد مىكشيد و التماس مىكنيد كه ما را نجات ده! آرى آن روز مؤمنان بر افكار شما و غفلت و جهل و بىخبرتيان مىخندند.