در این وقت این اشعار را خواند :
یا غُرابَ البَینِ ما شِئتَ فَقُلاِنَّمــا تَندُبُ اَمـراً قَد فَعَـلَلَیتَ اَشیاخی بِبَدرٍ شَهِــدُواوَقَعهَ الخَزْرَجِ مَع وَقْعِ الاَسَلِلَاَهَلـُّوا وَاستَهَلّـــُوا فَرَحـاثُمَّ قالُوا یـــا یَزیدُ لا تَشَلقَد قَتَلْنَا القَومَ مِن ساداتِهِمو َعَدَلنـاهُ بِبَـدرٍ فَــاعتَدَلَلَستُ مِن خِندِفٍ اِن لَم اَنتَقِممِن بَنی اَحمدَ مـا کـانَ فَعَلَلَعِبَتْ هـاشِمُ بِالمُلکِ فـــَلاخَبَرٌ جــاءَ و لا وَحیٌ نَــزَلَ
یعنی ای کلاغ آنچه میخواهی بگو، همانا ندبهی تو برای امری است که انجام گرفت. ای کاش بزرگان من که در جنگ بدر کشته شدند، اینک میبودند و شادمان میشدند و به من می*گفتند: دستت شل مباد. ما نیز از بزرگان بنیهاشم کشتیم و با جنگ بدر برابری نمود، من از خندف (جد یزید) نیستم، اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم، هاشم و فرزندانش با سلطنت بازی کردند، پس نه خبری آمده و نه وحی نازل گشته.[۱۹]
پی نوشت
:
[۱۹] - رساله*ی تولی و تبری ص ۲۶۴، کشکول بحرنی ج۳ ص ۳۹- کتاب نمونه معارف اسلام ج ۵ ص ۳۵