ذره ذره کاندراین ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه وکهرباست
نوریان مر نوریان را طالبند
ناریان مر ناریان را جاذبند
طيبات از بهــــــــر كـــــه للطيبين
خوب خوبي را كند جذب از يقين
در جهان هر چيز چيزي جذب كرد
گرم گرمي را كشيد و سرد سـرد
ذره ذره کاندراین ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه وکهرباست
نوریان مر نوریان را طالبند
ناریان مر ناریان را جاذبند
طيبات از بهــــــــر كـــــه للطيبين
خوب خوبي را كند جذب از يقين
در جهان هر چيز چيزي جذب كرد
گرم گرمي را كشيد و سرد سـرد
***
**
*
پشت هر کوه بلند
سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند
که خدا هست، دگر غصه چرا؟!؟!...
*
**
***
دوبیتی زبیا از مقام معظم رهبری درباره پیر جماران :
می فروشی گفت کالایم می است
رونق بازار من ساز و نی است
من خمینی دوست میدارم که او
هم خم است و هم می است و هم نی است
"السلام علیک یا روح الله "
پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
م.ا
پرواز (08-22-2012), آســـــمان (08-21-2012), حسین زاده (08-22-2012), راضیه (05-06-2013)
تو رو حتی تو رویامم ندیدم
ولی یه عمره جات خالیه پیشم
ندیدمت، چه احساس غریبی
ندیدمو برات دلتنگ میشم
فقط بگو کدوم هفته، کدوم روز
کجا منتظر رسیدنت شم
میخوام کاری بدم دست خودم که
خودم بهونه ی اومدنت شم
سپردی دست کی پیراهنت رو
که یه عمر برامون نمیاره
چه بوی نرگسی میپیچه اینجا
اگه این باد سرگردون بذاره
بیا تا کفترا دورت بگردن
براشون هر قدم دونه بپاشی
چراغون میکونم پس کوچه ها رو
شاید قسمت بشه این جمعه باشی
فقط بگو کدوم هفته، کدوم روز
کجا منتظر رسیدنت شم
میخوام کاری بدم دست خودم که
خودم بهونه ی اومدنت شم
سپردی دست کی پیراهنت رو
که یه عمر برامون نمیاره
چه بوی نرگسی میپیچه اینجا
اگه این باد سرگردون بذاره
ویرایش توسط راضیه : 05-06-2013 در ساعت 06:29 PM
بیا تا...
بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسودهٔ بیمار هم باشیم
شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم
شود چون روز دست و پای هم در کار هم باشیم
دوای هم شفای هم برای هم فدای هم
دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشیم
بهم یکتن شویم و یکدل و یکرنگ و یک پیشه
سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم
جدائی را نباشد زهرهٔ تا در میان آید
بهم آریم سر بر گرد هم بر گار هم باشیم
حیاه یکدیگر باشیم و بهر یکدیگر میریم
گهی خندان ز هم گه خسته و افکار هم باشیم
به وقت هوشیاری عقل کل گردیم بهر هم
چووقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم
شویم از نغمه سازی عندلیب غم سرای هم
به رنگ و بوی یکدیگر شده گلزار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی
اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم
برای دیدهبانی خواب را بر خویشتن بندیم
ز بهر پاسبانی دیدهٔ بیدار هم باشیم
جمال یکدیگر کردیم و عیب یکدیگر پوشیم
قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم
غم هم شادی هم دین هم دنیای هم گردیم
بلای یکدیگر را چاره و ناچار هم باشیم
بلا گردان هم گر دیده گرد یکدیگر گردیم
شده قربان هم از جان و منت دار هم باشیم
یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار
زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم
نمیبینم بجز تو همدمی ای فیض در عالم
بیا دمساز هم گنجینهٔ اسرار هم باشیم.
فیض کاشانی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شمارهٔ ۶۸۹
امیرحسین (07-30-2013)
اشعار شب قدرلطف تو یارب! ازل است و ابد
این منم و این گنه بیعدد
روی سیه، بار خطا، فعل بد
نمیزنی به سینهام دست رد یا واحد یا احد یا صمد
تشنـه لبم آب حیاتم بده
غرق گنـاهم حسناتم بده
از کرم خویش نجاتم بده
اگرچه باشدگنهم بیعدد یا واحد یا احد یا صمد
بنده ولی بنـده شرمندهام
رو سیه و زار و سرافکندهام
باز به سوی تو پناهندهام
ای همه عفو تو فراترزحد یا واحد یا احد یا صمد
آمدهام تا کـه قبولم کنی
وصل به اولاد رسولم کنی
سائل زهرای بتولم کنی
جزکرمت هیچ ندارم سند یا واحد یا احد یا صمد
مرا به قرآن پیمبر ببخش
به اشک صدیقه اطهر ببخش
به آخرین نماز حیدر ببخش
که بوده ذکرم همه حیدرمدد یا واحد یا احد یا صمد
عبـد فراریام که برگشتهام
غرق به خوناب جگر گشتهام
ببین به کار خویش سرگشتهام
آخر کارم به کجا میرسد؟ یا واحد یا احد یا صمد
من که گنهکارترم از همه
ز آخر کار خود کنم واهمه
به پهلوی شکسته فاطمه
ببخش ورنـه آبرویم رود یا واحد یا احد یا صمد
امیرحسین (07-30-2013)
عبدم ولـی عبـد گنهکار
هم روسیاهم هم گرفتار
معبود من ای حیّ دادار
من بنـدۀ عاصی، تو غفار الغوث خلّصنا من النّار
دستـم بگیــر از پا نشستم
یک عمر عهدم را شکستم
عفو تو باشد بـود و هستم
یارب تو آبرویم را نگهدار الغوث خلّصنا من النّار
من خستــه از بـار گنـاهم
مویــم سفیـد و روسیـاهم
این عفو تو این اشک و آهم
بـاز آمـدم با جرم بسیار الغوث خلّصنا من النّار
اگـرچـه مستحـق نـارم
روزم شده چون شام تارم
مولا علی را دوست دارم
بـر حـرمت حیـدر کرّار الغوث خلّصنا من النّار
یا سیـدی تـا زنـده هستم
از عفو تـو شرمنـده هستم
شرمنده زین پرونده هستم
خواندم تو را با این دل زار الغوث خلّصنا من النّار
از جرم بسیارم چه گویم؟!
حتـی نیاوردی بـه رویم
پیوستـه دادی آبــرویم
در بین خلق ای حیّ دادار الغـوث خلّصنا من النّار
یـارب یـارب یـا الهـی
بر جرم سنگینم گواهی
من بیپناهم تـو پناهی
من معصیتکارم تو ستّار الغوث خلّصنا من النّار
امیرحسین (07-30-2013)