عاليترين معرفت، معرفت به امام
از جمله موضوعاتي كه در معارف ديني جايگاه بسيار بلندي دارد، امامشناسي يا معرفت به مقام امام است و درست به همان اندازه كه جايگاه آن بلند است، دستيابي به آن آسان نيست، ولي از آن طرف هم بركات شناخت امام نامحدود است.
عمده آن است كه ما تصور نكنيم شناخت حقايق، كاري آسان و با اندك تأمل بهدستآمدني است. مگر خداشناسي آسان است كه امامشناسي آسان باشد؟!
اين انتظار غلطي است كه بدون تلاش لازم بخواهيم به معارف بلند دست پيدا كنيم. اگر مسئله ساده بود، نميفرمودند: هدف از خلقت جن و انس، به دست آوردن معرفت است.
بسيار كماند كسانيكه خدا را لااقل در آن حدّي كه خداست، بشناسند و بپرستند. بعضيها آنچه ميپرستند در حقيقت خدا نيست.
امامخميني«رحمةاللهعل ه» ميفرمودند: آيتاللهحجّت«رحمةالله عليه» فرموده بودند: «فلاني كافر عادلي است.» از ايشان پرسيده بودند: حاج آقا! اگر كافر است، چگونه عادل است؟ و اگر عادل است، چگونه كافر است؟
فرموده بودند: كافر است، چون خدايي كه او ميپرستد، خداي واقعي نيست، يك چيزي در ذهن خود ساخته است و ميپرستد، امّا عادل است، چون نميخواهد حقّ بقيه را غصب كند.
بعضيها خدا را نميپرستند و بهواقع خدا ندارند و در حدّي هم كه ميتوانند خدا را بيابند، فكر نميكنند. اعمال هركس به اندازه معرفتش قبول ميشود، حالا اگر كسي عقلش را به كار نبرد و متوجه حقايق عاليه نشود، بايد حساب خود را خودش در اين دنيا بكند كه چه انتظاري در قبولي و نتيجة اعمالش بايد داشته باشد.
كسي كه در حدّ شناختن صحيح خدا، فرصت براي خود ايجاد نكرد و در آن راستا تفكر ننمود، هنوز به مرز انسانيت نرسيده است. خداشناسي كار ميخواهد، زحمت ميخواهد، فراغت ميطلبد و بلكه واجبترين امر است.
دوستان ميدانيد كه خداشناسي از نماز، روزه و حج و...، از همه اينها واجبتر و مهمتر است.
مسئله اوّل رسالههاي عمليه را مطالعه بفرماييد، ميفرمايند: عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روي دليل باشد. لذا است كه روايات ما متذكر ميشوند: اگر كسي اصول دين را قبول نداشته باشد، اصلاً عباداتش باطل است.
البته هركس به مقدار وسعش بايد تلاش كند. اما همه بايد خدا را بشناسند، آن وقت، خداشناسي كه واجبترين واجبهاست، براي روح و ذات و جان انسان بسيار لازم و مفيد است.
به نظر شما آيا كساني كه خدا را قبول ندارند، از آن جهت است كه خيلي متفكرند و لذا متوجه شدهاند خدا نيست، يا در اين رابطه اصلاً فكر نكردهاند؟ اين مسلم است كه هرجا خداشناسي هست، تفكر مطرح است و هر جا بيفكري و لااباليگري هست، بيخدايي در صحنه است.
شما يك نفر را پيدا نميكنيد كه واقعاً از سر تفكر بگويد: به اين دليل خدا نيست.
كساني كه منكر خدا هستند، به اندازه يك آدم معمولي هم فكر نكردهاند؛ كه چون اين مسئله روشن است از آن ميگذريم...
ياعلي.