امّاره از این طرف ، لوّامه از اون طرف...
و چه سخت است جدال میان امّاره و لوّامه...
وقتی که جنگ شروع میشه جهاد اکبر بودنش را حس میکنی
امّاره دعوتم میکنه به زشتی ، نازیبایی
خودشو برام خوشگل میکنه،جلوم نمایش میده،ناز میکنه،لوس میکنه،توجیه میکنه،دلیل میآره...
خلاصه هر کاری میکنه تا منو به سمت خودش بکشه این امّاره خیر ندیده...
امان از روزی که نرم میشم نسبت بهش و میرم به طرفش
وقتی که گوشم رو روی فریاد های خیر خوهانه لوّامه میبندم
وقتی که صدام میکنه،میگه نــــــرو،بمـــونــــ....