سوره زخرف [43]
صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33

موضوع: سوره زخرف [43]

  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    سوره زخرف [43]

    سوره زخرف [43]

    اين سوره در «مكّه» نازل شده و 89 آيه است‏.

    محتواى سوره:
    مباحث اين سوره را مى‏توان در هفت بخش خلاصه كرد:
    بخش اول: از اهميت قرآن مجيد و نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله سخن مى‏گويد.
    بخش دوم: قسمتى از دلائل توحيد را در «آفاق» و نعمتهاى گوناگون خداوند را بر انسانها بر مى‏شمرد.
    بخش سوم: همين حقيقت را از طريق مبارزه با شرك و نفى نسبتهاى ناروا به خداوند و مبارزه با تقليدهاى كوركورانه، تكميل مى‏كند.
    در بخش چهارم: براى مجسم ساختن اين حقايق قسمتى از سرگذشت انبياى پيشين و اقوام آنها را نقل مى‏كند.
    در بخش پنجم: مسأله معاد و پاداش مؤمنان و سرنوشت شوم كفار مطرح شده و با تهديدها و انذارهاى قوى مجرمان را هشدار مى‏دهد.
    بخش ششم: ناظر به ارزشهاى باطلى است كه حاكم بر افكار افراد بى‏ايمان بوده و هست كه به خاطر اين ارزشهاى بى‏اساس در ارزيابى خود در باره مسائل مهم زندگى گرفتار انواع اشتباه مى‏شوند.

    بخش هفتم: از مواعظ و اندرزهاى مؤثر و پربار براى تكميل كردن بخشهاى ديگر سخن مى‏گويد.

    نام سوره از آيه 35 گرفته شده كه از ارزشهاى مادى و «زخرف» (طلا و مانند آن) سخن مى‏گويد.

    فضيلت تلاوت سوره:
    در حديثى از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله مى‏خوانيم: «كسى كه سوره زخرف را تلاوت كند از كسانى است كه روز قيامت به اين خطاب مخاطب مى‏شود: اى بندگان من! امروز نه ترسى بر شماست، و نه غمى، بدون حساب وارد بهشت شويد».

    اين بشارت بزرگ و فضيلت بى‏حساب تنها با تلاوت خالى از انديشه و ايمان و عمل حاصل نمى‏شود، چرا كه تلاوت مقدمه‏اى است براى انديشه، و «ايمان» و «عمل» ثمره‏اى از آن است.

  2. #2
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره زخرف [43]

    بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

    (آيه 1)- در آغاز اين سوره باز با «حروف مقطعه» «حاء، ميم» (حم).

    رو برو مى‏شويم، اين چهارمين سوره‏اى است كه با «حم» آغاز شده، كه در باره آن قبلا بحث كرده‏ايم.

    (آيه 2)- در دومين آيه به قرآن مجيد سوگند ياد كرده، مى‏فرمايد: «سوگند به كتاب مبين» و روشنگر (وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ).

    سوگند به اين كتابى كه حقايقش آشكار، و مفاهيمش روشن، و دلائل صدقش نمايان، و راههاى هدايتش واضح و مبين است.

    (آيه 3)- كه «ما آن را قرآنى عربى قرار داديم تا شما آن را درك كنيد» (إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).

    عربى بودن قرآن يا به معنى نزول آن به زبان عرب است كه از گسترده‏ترين زبانهاى جهان براى بيان حقايق مى‏باشد. و يا به معنى «فصاحت» آن است- چرا كه يكى از معانى عربى همان «فصيح» است- اشاره به اين كه آن را در نهايت فصاحت قرار داديم تا حقايق به خوبى از لابلاى كلمات و جمله‏هايش ظاهر گردد، و همگان آن را به خوبى درك كنند.

    (آيه 4)- سپس به بيان اوصاف سه گانه ديگرى در باره اين كتاب آسمانى پرداخته، مى‏گويد: «و آن در ام الكتاب [لوح محفوظ] نزد ما بلند پايه و استوار است»! (وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ).

    «امّ الكتاب» (كتاب مادر) به معنى كتابى است كه اصل و اساس همه كتب آسمانى مى‏باشد. اين همان كتاب «علم پروردگار» است كه نزد اوست و همه حقايق عالم و همه حوادث آينده و گذشته و همه كتب آسمانى در آن درج است و هيچ كس به آن راه ندارد جز آنچه را كه خدا بخواهد افشا كند.

    اين توصيف بزرگى است براى قرآن كه از علم بى‏پايان حق سر چشمه گرفته و اصل و اساسش نزد اوست. و به همين دليل در توصيف دوم و سوم مى‏گويد: اين كتاب در نزد ما والامقام، حكمت آموز، مستحكم، متين و حساب شده است «لعلىّ حكيم».

  3. #3
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره زخرف [43]

    (آيه 5)- در اين آيه منكران، و اعراض كنندگان از قرآن، را مخاطب ساخته، مى‏گويد: «آيا اين ذكر [قرآن‏] را (كه مايه بيدارى و يادآورى شماست) از شما بازگيريم به خاطر اين كه قومى اسرافكاريد»؟! (أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ).

    درست است كه شما در دشمنى و مخالفت با حق، چيزى فروگذار نكرده‏ايد، ولى لطف و رحمت خداوند به قدرى وسيع و گسترده است كه اينها را مانع بر سر راه خود نمى‏بيند، باز هم اين كتاب را پى‏درپى بر شما نازل مى‏كند، تا دلهايى كه اندك آمادگى دارند، تكان بخورند و به راه آيند، و اين است مقام رحمت عامه و رحمانيت پروردگار كه دوست و دشمن را در بر مى‏گيرد.

    (آيه 6)- سپس به عنوان شاهد و گواه بر آنچه گفته شد، و هم تسلّى و دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و در ضمن تهديدى براى منكران لجوج، در عبارتى كوتاه و محكم مى‏فرمايد: «چه بسيار از پيامبران را كه براى هدايت در ميان اقوام پيشين فرستاديم» (وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ).

    (آيه 7)- «ولى هيچ پيامبرى به سراغشان نمى‏آمد مگر اين كه او را استهزا مى‏كردند» (وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).

    اين مخالفتها و سخريه‏ها هرگز مانع لطف الهى نبود، اين فيضى است كه از ازل تا به ابد ادامه يافته، وجودى است كه بر همه بندگان مى‏كند.

    (آيه 8)- اما براى اين كه تصور نكنند كه لطف بى‏حساب خداوند مانع مجازات آنها در پايان كار خواهد شد- كه مجازات نيز خود، مقتضاى حكمت اوست- اين آيه مى‏افزايد: «ولى ما كسانى را كه نيرومندتر از آنها بودند هلاك كرديم» (فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً).

    «و داستان پيشينيان گذشت» (وَ مَضى‏ مَثَلُ الْأَوَّلِينَ).

    در آياتى كه قبلا بر تو نازل كرده‏ايم، نمونه‏هاى زيادى از اين اقوام سركش و طغيانگر مطرح شده‏اند، و شرح حال آنها بر تو نازل گرديده اقوامى با امكانات و ثروت و نفرات و لشگر و استعداد فراوان همچون فرعون و فرعونيان و قوم عاد و ثمود.

  4. #4
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره زخرف [43]

    (آيه 9)- بخشى از دلائل توحيد: از اينجا بحث پيرامون توحيد و شرك شروع مى‏شود، نخست از فطرت و سرشت انسانها براى اثبات توحيد كمك مى‏گيرد، مى‏فرمايد: «هر گاه از آنها بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را آفريده مسلما مى‏گويند: خداوند قادر و دانا آنها را آفريده است» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ).

    (آيه 10)- سپس به پنج قسمت از نعمتهاى بزرگ خدا كه هر يك نمونه‏اى از نظام آفرينش و آيتى از آيات خداست اشاره مى‏كند.

    نخست از زمين شروع كرده، مى‏فرمايد: «همان كسى كه زمين را محل آرامش شما قرار داد» (الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً). و مى‏دانيم نعمت آرامش و امنيت پايه اصلى بهره گيرى از نعمتهاى ديگر است.

    و براى بيان نعمت دوم مى‏افزايد: «او براى شما در زمين راههايى قرار داد تا هدايت شويد» و به مقصد برسيد (وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ).

    مى‏دانيم: تقريبا سراسر خشكيها را چين خوردگيهاى بسيار فراگرفته و كوههاى بزرگ و كوچك و تپه‏هاى مختلف آن را پوشانده است، و جالب اين كه در ميان بزرگترين سلسله جبال دنيا غالبا بريدگيهايى وجود دارد كه انسان مى‏تواند راه خود را از ميان آنها پيدا كند، و كمتر اتفاق مى‏افتد كه اين كوهها بكلى مايه جدايى بخشهاى مختلف زمين گردند، و اين يكى از اسرار نظام آفرينش و از مواهب الهى بر بر بندگان است.

    از اين گذشته بسيارى از قسمتهاى زمين به وسيله راههاى دريايى به يكديگر مربوط مى‏شوند كه اين خود نيز در عموميت مفهوم آيه وارد است.

    (آيه 11)- سومين موهبت را كه مسأله نزول آب باران و احياى زمينهاى مرده است در اين آيه به اين صورت مطرح مى‏كند «همان كسى كه از آسمان آبى فرستاد بمقدار معيّن» (وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ).

    «و به وسيله آن سرزمين مرده‏اى را حيات بخشيديم» (فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً).

    «و همين گونه (كه زمينهاى مرده با نزول باران زنده مى‏شوند شما نيز بعد از مرگ زنده، و از قبرها) خارج خواهيد شد» (كَذلِكَ تُخْرَجُونَ).

  5. #5
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره زخرف [43]

    (آيه 12)- در چهارمين مرحله بعد از ذكر نزول باران و حيات گياهان به آفرينش انواع حيوانات اشاره كرده، مى‏گويد: «همان كسى كه همه زوجها را آفريد» (وَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها).

    تعبير به «ازواج» (زوجها) كنايه از انواع حيوانات است، به قرينه گياهان كه در آيات قبل آمد.

    و مى‏دانيم قانون زوجيت، قانون حيات در همه جانداران مى‏باشد و افراد نادر و استثنايى مانع از كليت قانون نيست.

    در پنجمين مرحله كه آخرين نعمت را در اين سلسله بيان مى‏كند سخن از مركبهايى است كه خداوند براى پيمودن راههاى دريايى و خشكى در اختيار بشر گذارده، مى‏فرمايد: «و براى شما از كشتيها و چهار پايان مركبهايى قرار داد كه بر آن سوار مى‏شويد» (وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْكَبُونَ).

    اين يكى از مواهب و اكرامهاى خداوند نسبت به نوع بشر است كه در انواع ديگر از موجودات زنده ديده نمى‏شود.

    (آيه 13)- اين آيه هدف نهايى آفرينش اين مراكب را چنين بازگو مى‏كند: «تا بر پشت آنها به خوبى قرار گيريد سپس هنگامى كه بر آنها سوار شديد، نعمت پروردگارتان را متذكّر شويد و بگوييد: پاك و منزه است كسى كه اين را مسخّر ما ساخت، و گر نه ما توانايى تسخير آن را نداشتيم» (لِتَسْتَوُوا عَلى‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ).

    (آيه 14)- در اين آيه گفتار مؤمنان راستين را به هنگام سوار شدن بر مركب اين گونه تكميل مى‏كند: «و ما به سوى پروردگارمان باز مى‏گرديم» (وَ إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ).

    اين جمله اشاره‏اى به مسأله معاد است چرا كه هميشه توجه به آفريدگار و مبدأ، انسان را متوجه معاد نيز مى‏سازد.

    و نيز اشاره‏اى است به اين معنى كه مبادا هنگام سوار شدن و تسلّط بر اين مركبهاى راهوار مغرور شويد، و در زرق و برق دنيا فرو رويد، بلكه به ياد انتقال بزرگتان از اين جهان به جهان ديگر باشيد.

  6. #6
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره زخرف [43]

    (آيه 15)- چگونه ملائكه را دختران خدا مى‏خوانيد؟
    بعد از تحكيم پايه‏هاى توحيد از طريق بر شمردن نشانه‏هاى خداوند در نظام هستى و نعمتها و مواهب او، در اينجا به نقطه مقابل آن يعنى مبارزه با شرك و پرستش غير خدا پرداخته نخست به سراغ يكى از شاخه‏هاى آن يعنى پرستش فرشتگان مى‏رود و مى‏فرمايد: «آنها براى خداوند از ميان بندگانش جزئى قرار دادند» (وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً).

    تعبير به «جزء» هم بيانگر اين است كه آنها فرشتگان را فرزندان خدا مى‏شمردند زيرا هميشه فرزند جزئى از وجود پدر و مادر است كه به صورت نطفه از آنها جدا مى‏شود.

    و نيز بيان كننده پذيرش عبوديت آنهاست چرا كه فرشتگان را جزئى از معبودان در مقابل خداوند تصور مى‏كردند.
    سپس مى‏افزايد: «انسان كفران كننده آشكارى است» (إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ).

    به جاى اين كه سر بر آستان خالق و ولى نعمت خود بسايد راه كفران پيش گرفته به سراغ مخلوقاتش مى‏رود.

    (آيه 16)- در اين آيه براى محكوم كردن اين تفكر خرافى از ذهنيات و مسلمات خود آنها استفاده مى‏كند، چرا كه آنها جنس مرد را بر زن ترجيح مى‏دادند، و اصولا دختر را ننگ خود مى‏شمردند، مى‏فرمايد: «آيا از ميان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب كرده و پسران را براى شما برگزيده است» (أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاكُمْ بِالْبَنِينَ).

    به پندار شما مقام دختر پايين‏تر است، چگونه خود را بر خدا ترجيح مى‏دهيد؟ سهم او را دختر، و سهم خود را پسر مى‏پنداريد؟!

  7. #7
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره زخرف [43]

    (آيه 17)- باز همين مطلب را به بيان ديگرى تعقيب كرده، مى‏گويد: «در حالى كه هرگاه يكى از آنها را به همان چيزى كه براى خداوند رحمان شبيه قرار داده [به تولد دختر] بشارت دهند صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مى‏شود، و خشمگين مى‏گردد»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ).

    اين تعبير به خوبى حاكى از تفكر خرافى مشركان ابله در عصر جاهليت در مورد تولد فرزند دختر است كه چگونه از شنيدن خبر ولادت دختر ناراحت مى‏شدند در عين حال فرشتگان را دختران خدا مى‏دانستند!

    (آيه 18)- باز در ادامه اين سخن مى‏افزايد: «آيا كسى را كه در لابلاى زينتها پرورش مى‏يابد، و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست» فرزند خدا مى‏خوانيد (أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبِينٍ).

    در اينجا قرآن دو صفت از صفات زنان را كه در غالب آنها ديده مى‏شود و از جنبه عاطفى آنان سر چشمه مى‏گيرد مورد بحث قرار داده، نخست علاقه شديد آنها به زينت آلات، و ديگر عدم قدرت كافى بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه و جر و بحث به خاطر حيا و شرم.

    (آيه 19)- در اين آيه مطلب را با صراحت بيشترى مطرح كرده، مى‏فرمايد:
    «آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند» و دختران خدا معرفى كردند (وَ جَعَلُوا الْمَلائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً).

    سپس به صورت استفهام انكارى در پاسخ آنها مى‏فرمايد: «آيا آنها شاهد آفرينش (فرشتگان) بودند» (أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ).

    و در پايان آيه مى‏افزايد: «گواهى آنها (بر اين عقيده بى‏اساس در نامه‏هاى اعمالشان) نوشته مى‏شود و (از آن) باز خواست خواهند شد»! (سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ).

  8. #8
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره زخرف [43]

    (آيه 20)- آنها دليلى جز تقليد از نياكان جاهل ندارند؟
    در آيات گذشته نخستين پاسخ منطقى به عقيده خرافى بت‏پرستان كه فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند داده شد در اينجا همين معنى را پى‏گيرى كرده، به ابطال اين خرافه زشت از طرق ديگرى مى‏پردازد، نخست يكى از دلائل واهى آنها را بطور فشرده همراه با جواب آن نقل كرده، مى‏گويد: «آنان گفتند: اگر خداوند رحمان مى‏خواست ما آنها را هرگز پرستش نمى‏كرديم» اين خواست او بوده است كه ما به پرستش آنان پرداخته‏ايم! (وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ).

    اين تعبير ممكن است به اين معنى باشد كه آنها معتقد به جبر بودند، و مى‏گفتند هر چه از ما صادر مى‏شود به اراده خداوند است، و هر كارى انجام مى‏دهيم مورد رضايت اوست.

    و در پايان آيه با اين جمله كوتاه به اين استدلال واهى بت‏پرستان پاسخ مى‏گويد: «آنها به چنين چيزى كه ادعا مى‏كنند علم ندارند، و جز دروغ چيزى نمى‏گويند» (ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ).

    آنها حتى به مسأله جبر و يا رضايت خداوند به اعمالشان علم و ايمان ندارند بلكه مانند بسيارى از هوى پرستان و مجرمان ديگر هستند كه براى تبرئه خويشتن از گناه و فساد موضوع جبر را پيش مى‏كشند و مى‏گويند: دست تقدير ما را به اين راه كشانيده!

    (آيه 21)- در اين آيه به دليل ديگرى كه ممكن است آنها به آن استدلال كنند اشاره كرده، مى‏گويد: «يا اين كه ما كتابى را پيش از اين كتاب به آنها داده‏ايم و آنها به آن تمسّك مى‏جويند»؟! (أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ).

    يعنى آنها براى اثبات اين ادعا بايد يا به دليل عقل متمسك شوند، يا به نقل، در حالى كه نه دليلى از عقل دارند، و نه دليلى از نقل، تمام دلائل عقلى دعوت به توحيد مى‏كند، و همه انبيا و كتب آسمانى نيز دعوت به توحيد كردند.

  9. #9
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره زخرف [43]

    (آيه 22)- در اين آيه به بهانه اصلى آنان اشاره كرده كه آن هم در واقع خرافه‏اى بيش نيست كه پايه خرافه ديگرى شده است، مى‏فرمايد: «بلكه آنها مى‏گويند: ما نياكان خود را بر مذهبى يافتيم و ما نيز به آثار آنها هدايت شده‏ايم» (بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ).

    در حقيقت آنها دليلى جز «تقليد كوركورانه» از پدران و نياكان خود نداشتند و عجب اين كه خود را با اين تقليد هدايت يافته مى‏پنداشتند، در حالى كه در مسائل اعتقادى و زير بنايى فكرى هيچ انسان فهميده و آزاده‏اى نمى‏تواند متكى بر تقليد باشد آن هم به صورت تقليد «جاهل از جاهل».

    (آيه 23)- در اينجا بحث آيات گذشته را در زمينه بهانه اصلى مشركان براى بت‏پرستى كه مسأله تقليد نياكان بود ادامه داده، مى‏گويد: اين تنها ادعاى مشركان عرب نيست، «همين گونه ما در هيچ شهر و ديارى پيش از تو پيغمبرى انذار كننده نفرستاديم مگر اين كه ثروتمندان مست و مغرور گفتند: ما پدران خود را بر مذهبى يافتيم، و ما به آثار آنان اقتدا مى‏كنيم» (وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ).

    (آيه 24)- اين آيه پاسخى را كه انبياى پيشين به آنها مى‏دادند به وضوح بيان مى‏كند، مى‏گويد: «پيامبرشان به آنان گفت: آيا اگر من آئينى روشنتر و هدايت كننده‏تر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد آورده باشم» باز هم آن را انكار مى‏كنيد؟! (قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى‏ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ).

    اين مؤدبانه‏ترين تعبيرى است كه مى‏توان در مقابل قومى لجوج و مغرور بيان كرد كه عواطف آنها به هيچ وجه جريحه‏دار نشود و اين گونه تعبيرات قرآنى، ادب در بحث و محاجّه را مخصوصا در مقابل جاهلان مغرور به ما مى‏آموزد.

    ولى با اين همه به قدرى آنها غرق در جهل و تعصب و لجاج بودند كه اين گفتار حساب شده و مؤدبانه نيز در آنها مؤثر واقع نشد، آنها فقط در پاسخ انبيائشان «گفتند: ما به آنچه شما به آن مبعوث هستيد كافريم»! (قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ).

  10. #10
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    275

    RE: سوره زخرف [43]

    (آيه 25)- بديهى است چنين قوم طغيانگر و لجوج و بى‏منطقى شايسته بقا و حيات نيست، و دير يا زود بايد عذاب الهى نازل گردد و اين خار و خاشاكها را از سر راه بردارد، آيه شريفه مى‏فرمايد: «لذا ما از آنها انتقام گرفتيم» و سخت مجازاتشان كرديم (فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ).

    گروهى را با طوفان، و گروهى را با زلزله ويرانگر، و جمعى را با تندباد و صاعقه، و خلاصه هر يك از آنها را با فرمانى هلاك كرديم.

    و در پايان آيه براى اين كه مشركان مكه نيز عبرت گيرند روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كرده، مى‏گويد: «پس بنگر پايان كار تكذيب كنندگان چگونه بود»؟! (فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ).

    جمعيت مشركان لجوج مكه نيز بايد در انتظار چنين سرنوشت شومى باشند!

    (آيه 26)- توحيد سخن جاويدان انبياء: در اينجا اشاره كوتاهى به سرگذشت ابراهيم و ماجراى او با قوم بت‏پرست بابل شده است، تا بحث نكوهش تقليد را كه در آيات قبل آمده بود تكميل كند، زيرا اولا ابراهيم (ع) بزرگترين نياى عرب بود كه همه او را محترم مى‏شمردند، هنگامى كه او پرده‏هاى تقليد را مى‏درد اينها نيز اگر راست مى‏گويند بايد به او اقتدا كنند.

    ثانيا: بت‏پرستانى كه ابراهيم در مقابل آنها قيام كرد به همين استدلال واهى (پيروى از پدران) تكيه مى‏كردند، و ابراهيم هرگز آن را از آنها نپذيرفت.

    نخست مى‏فرمايد: «به خطر بياور هنگامى كه ابراهيم به پدرش [عمويش آزر] و قوم بت‏پرستش گفت من از آنچه شما مى‏پرستيد بيزارم»! (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ).

صفحه 1 از 4 123 ... آخرینآخرین

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •