توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شرح زيارت آل يس
ریحانة النبی
11-19-2010, 11:14 AM
..باسمه تعالي..
معني حقيقي زيارت يا ملاقاتِ حضرت صاحبالامر (عليه السلام) به آن صورتي است كه خود حضرت (عليه السلام) به ما آموختهاند.آنگاه كه قبل از آموزش زيارت آل ياسين فرمودند:
هرگاه خواستيد توجه كنيدبه وسيله ما به سوي خدا و به سوي ما،پس بگوييد چنانكه خدايتعالي فرمود:«سَلامٌ عَلَى آلِ يس السَّلامُ عَلَيْكَ يَادَاعِيَ اللَّهِ وَرَبَّانِيَّ آيَاتِهِ....»
پس چنانچه ملاحظه ميفرماييد خود حضرت صاحب الامر (عليه لسلام) از طريق زيارت آل ياسين، راه ملاقات با وجود مقدس خود را به ما نشان دادهاند،
عمده درست برخوردكردن با آن راه و رسم است.
در شرح زيارت آل ياسين سعي شده است از طريق آن زيارت به حقيقت معنوي امام (عليه السلام)نظر كنيم و آن حضرت را با صفات مخصوص به خودشان مورد خطاب قرار دهيم و سپس از امامِ حيّ و حاضر، جوابي مناسب آن صفات بشنويم.
در اين شرح همه تلاش براي تحقق چنين ملاقاتي است. به طوريكه بتوانيم حقيقت امام را با تمام صفات ملاقات كنيم و آن حضرت نيز با تمام انوارِ مخصوص به خود جواب ملاقات ما را بدهند.
و معني ملاقات واقعي كه به ما آموزش دادهاند اين نوع ملاقات است كه بهره فراواني نيز به همراه دارد.
اين شرح برگرفته از كتاب "زيارت آل يس/نظر به مقصد جان هر انسان" به قلم استاد فرزانه "اصغر طاهرزاده" است.
ياعلي.
ریحانة النبی
11-19-2010, 08:26 PM
...رؤيت در منظر زيارت آلياسين...
با هم زيارت امام زمان (عليه السلام) را كه هنگام تشرف به سرداب امامزمان (عليه السلام) ميخوانند و مشهور به «آليس» است، بخوانيم و به كمك اين كلمات با قلب خود به مقام آن حضرت نگاه كنيم.
اين زيارت با افقهاي بسيار دقيقي به حقيقت وجود مقدس حضرت مينگرد، لذا بايد از طريق اينگونه زيارات، به واقع آن مقام را زيارت كرد و به ملاقات آن حضرت نشست كه خيلي قيمتي است.
ما در كمترين حدّ هم امام زمانشناس نيستيم، چرا كه حقيقت زيارت از ما گرفته شده و فقط الفاظش براي ما مانده است، همانطور كه چون اسلام را نميشناسيم، اسلام از ما گرفته شده است.
از امامزمان (عليه السلام) ميپرسند: چگونه شما را زيارت كنيم؟
خود امام ميفرمايند: «وقتي خواستيد توجه كنيد بهوسيله ما به سوي خداوند - يعني مقصد خدا است- پس اين دعا را بخوانيد».
آنوقت با توجه به اين نكته باز وَهّابيها ما را متهم ميكنند كه شما امام را ميپرستيد.
ببينيد امام چگونه با ما صحبت ميكنند و چگونه ما را به سوي خدا ميخوانند، ميفرمايند: «وقتي خواستيد توجه كنيد به وسيلة ما به سوي خدا»، همانطور كه خدا فرمود: «سَلامٌ عَلَي آلِ يس» شما هم همان را بگوييد.
و سپس زيارت خودشان را با اين مضامين به ما آموختند....
ياعلي.
امیرحسین
11-20-2010, 11:43 PM
با سلام
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ﴾
سلام بر تو اي كسي كه به خدا دعوت ميكني و پرورش يافته آيات الهي هستي!
حالا ببينيم شيعه، امام خود را چگونه ميشناسد، آيا اين شناخت، يك شناخت واقعي و منطقي است يا احساسي و خيالاتي؟!
ميگوييم: سلام بر تو كه ما را به خدا دعوت ميكني و پرورش يافته آيات خدا هستي.
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ وَ دَيَّانَ دِينِهِ﴾
سلام بر تو اي امامي كه دريچه ارتباط با خدايي، و دينشناس واقعيِ دين خدا هستي!
همين حالا امامِ حيّ و زندهاي كه بشود با او اينگونه حرف زد، رو در روي ما است و اعتقادمان را در محضر آن حضرت جمعبندي ميكنيم تا در عين سرزنده نگهداشتن اين اعتقاد بزرگ، بتوانيم از بركات توجه به چنين حقيقت بزرگي، بهرهمند شويم. شيعه با دقت بسيار متوجه اين گوهر متعالي شده است و مواظب است اين شعور در او فرو ننشيند. ابتدا بايد با انديشه و تدبّر به چنين معرفتي دست يافت و سپس از بركات آن استفاده كرد و درواقع ما از طريق اين زيارات داريم ميگوييم:
دير آمدي اي نگار سر مست
زودت ندهيم دامن از دست
یا حق !
امیرحسین
11-20-2010, 11:45 PM
امام زمان(عج) مظهر اسم «الله»
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ﴾
سلام بر تو اي خليفه خدا و ياريدهنده حقّ حضرت پروردگار!
پس از معرفت به وجود آن حضرت، با چشم قلب به مقام منوّر آن حضرت مينگري و با رؤيتِ همة اسماء الهي در آن مقام، ميگويي: سلام بر تو كه خليفه خدايي! خليفه خدا يعني آن كسي كه همه صفات خدا را يكجا در وجود جامع خود دارد، ولي از خود ندارد بلكه خدا به او داده است. قرآن در وصف خليفه خدا فرمود: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا» يعني؛ خداوند به آدم - بهعنوان خليفه خدا- همه اسماء را تعليم فرمود، پس تمام اسماءِ خدا ابتدا در ظرف مقام آدميت پذيرفته شده و سپس در حركات و سكنات خليفة واقعي او جلوه كرده و ميكند.
امروز انسانِ حيِّ كامل در صحنة هستي، امام زمان(عج) ميباشد. حتماً مطلعيد كه حضرت «الله» اسم جامع حضرت احديت است، حال اگر «الله» به عنوان اسم جامع بخواهد تجلي كند، آن تجلي نميتواند در ظرف وجود ملائكه باشد، چون هر ملكي مظهر اسمي از اسماء الهي است، يكي مظهر اسم عليم اوست به نام حضرت جبرئيل (ع) و يكي مظهر اسم مُميت اوست به نام حضرت عزرائيل(ع) ، ملائكه هر كدام در مقام خاص و مظهر اسم خاص هستند، همانطور كه خودشان در وصف خود ميگويند: «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ» يعني؛ و ما فرشتگان فقط هر كدام مقام مخصوص به خود را داريم، و لذا هر كدام مظهر اسم خاصي هستند، و هيچ كدام خليفه «الله» كه مقام جامع اسماء الهي است، نيستند.
از طرفي همانطور كه هر اسمي مظهري دارد، اسم «الله» نيز مظهري ميطلبد و مظهري را به صحنه آورده است كه آن مظهر بايد اوّلاً؛ انسان باشد. ثانياً؛ انساني باشد كه ظرفيت پذيرش همه اسماء را داشته باشد، پس محال است خليفه «الله»، لحظهاي موجود نباشد - چه ظاهر و چه غايب- چون اسم «الله»، بيمظهر نميشود و هنر شيعه در دو چيز است؛ يكي در اين كه: متوجه شده است حتماً خليفةالله موجود است، و ديگر اينكه متوجه شده مصداق شخصي و فردي آن چه كسي ميتواند باشد. مسلّم اگر قسمت اوّل پذيرفته شد، هيچكس جز وجود مقدس اهلالبيت ادعاي خليفةاللهبودن به معني واقعي آن -كه ظرف پذيرش و ظهور جميع اسماء الهي باشد- ندارد و نميتواند چنين ادعايي داشته باشد.
امیرحسین
11-20-2010, 11:47 PM
خداوند براي ارتباط انسانها با خودش خليفه انتخاب كرده است، و آن خليفه همان كسي است كه بشريت را به خدا ميخواند و «داعِيَ الله» است. ارتباط با خدا فقط وفقط از طريق خليفه او امكانپذير است و لذا خليفه او «باب الله» و دريچه ارتباط با خدا است و اينجاست كه نبايد غفلت كرد كه خليفه خدا يك مقام است به نام مقام واسطة فيض، مقامي بالاتر از جبرئيل و عزرائيل، آن وقت يك چنين حقيقتي كه احاطه كلي بر هستي دارد، كجا پنهان است؟ اصلاً چرا تصورمان از آن حضرت اينقدر محدود باشد كه او را در حدّ يك انسان معمولي به حساب آوريم كه در جايي پنهان شده است؟ چرا متوجه نباشيم كه او واسطة فيض است و لذا تمام ارض و سماء در قبضة وجود اوست؟ وقتي تمام زمين و آسمان به فيض وجود او موجود ميشوند، چرا محدود به جسمي خاص باشد؟ البته كه هرگاه هر طور اراده بفرمايد، جسم، بلكه جسمها براي خود ايجاد ميكند ولي حضور آن حضرت «بابالله» است و اين مقام مقامي نيست كه وجود يا عدم وجود مادّي آن حضرت در تجلي انوارش نقش داشته باشد.
از پيامبر اكرم(ص) دربارة حضرت مهدي(عج) پرسيدند؛ ميفرمايند: «او غيبتي طولاني دارد، جابر سؤال ميكند: «هَلْ يَنْتَفِعُ الشّيِعَةُ بِالْقائِمِ(عج) فِي غَيْبَتِهِ؟» آيا شيعه در غيبت حضرت قائم(عج) از او بهرهمند ميشوند؟ پيامبر خدا(ص) ميفرمايند: آري! به خدايي كه مرا به نبوت برگزيد، در زمان غيبت، نور و رحمتش از مردم بريده نميشود مثل بهرهمندي مردم از خورشيد در پشت ابر».
درست است كه مشخصاً ممكن است نتوانيم به آن حضرت اشاره كنيم، ولي تمام نور امام به جان ما سرازير است، بايد جان را از طريق همين سلامها به سوي او متمايل كرد و انوار جامع اسماء الهي را از وجود متعالي او گرفت و استفاده كرد.
امیرحسین
11-20-2010, 11:48 PM
خودش، خودش را ميشناساند
پس از آن كه عقل متوجه وجود مقدس آن حضرت در هستي شد و قلب هم وقتي در خود جستجو كرد و متوجه شد كه در طلب اوست و چون طلب بدون معرفت هم ممكن نيست. لذا وقتي او را يافت، ميشناسد و در اظهار صفات او ميگويد: «وَ نَاصِرَ حَقِّهِ» سلام بر ياري كنندة حق خدا در بين بندگان خدا! يعني آن حضرت كمك ميكند تا با نمايش صفات كماليه «الله» و جلب نظر مردم به حق، حقّ خدا در بين بندگانش محقق شود و مردم بتوانند خدابين شوند. چون با توجه به خليفةالله بودن و ناصرِ حق بودنِ آن ذات مقدس به او سلام دادي و گفتي «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ»، حال ميگويي:
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ﴾
سلام بر تو اي حجّت خدا و اي كسي كه نمايانكننده احكام الهي هستي!
انسان كامل كه از يك طرف محلّ پذيرش اسماء الهي است ، و از طرف ديگر محلّ نمايش جامعيت اسماء حضرت «الله» است، حجّت خداست، يعني نمايش «الله» است. اگر ميخواهيد به «الله» برسيد و حق را با تمام اسماء عبادت كنيد، بايد به حجّت «الله» نظر كنيد و از او امر خدا را بگيريد.
عرضه ميداري: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ الله»؛ چون به كسي بايد سلام كرد كه حيّ و حاضر باشد و بتوان او را ديد و مورد خطاب قرار داد. وقتي زيارتكننده در جمال مبارك او حق را به تماشا مينشيند، از طريق او متوجه انتظارات حق از بندگانش ميشود، در واقع هم او كه نمايش تمامنماي «الله» است، از طرف «الله» براي بندگان خبر آورده كه راه رسيدن به معبودشان چگونه است يعني او «دَلِيلَ إِرَادَتِهِ» است. پس چون خواستي او را بنگري بر جنبة «حجةالله»بودن و «دليل إرادَتِهِ»بودن او نظر كن، او را خواهي يافت و لذا بر اساس همين دو صفت به آن حضرت سلام ميكني و ميگويي: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ»
امیرحسین
11-20-2010, 11:48 PM
امام زمان(عج)؛ راه ورود به كتاب خدا
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ﴾
سلام بر تو اي جمال منوّري كه تالي و پهلو به پهلوي كتاب خدا و زبان روشنكننده مقاصد آن هستي!
در اصطلاح داريم كه فلاني تالي تِلْوِ فلاني است، يعني ميتوان از طريق اين يكي به خصوصيات آن ديگري پي برد. حالا كه متوجه شديد در عالم هستي انساني حاضر است كه تاليتِلْوِ كتاب خدا است، ميخواهيد نظر جانتان را به سوي وجود مبارك او بيندازيد، چون از طريق او متوجه انوار كتاب خدا ميشويد و راه ورود به مقاصد كتاب خدا را به بهترين نحو مييابيد.
راستي اگر دستورالعملي از طرف خدا آمده باشد و آن دستورالعمل همواره در نمونهاي عينيِ محققنشده باشد، چگونه ميتوان گفت آن دستورالعمل در اين شرايط امكان تحقق دارد؟ به همين جهت آنكس كه به خدا و كتاب خدا ايمان آورد و ميخواهد خود را با كتاب خدا هماهنگ كند، بايد از انوار نمونه عينيِ آن دستورالعمل مدد بگيرد و قبله جان خود را او قرار دهد. پس چون خواستي بر آن وجود مقدس نظر كني؛ به صفات تاليِ كتاب خدا و ترجمان آن كتاب توجه كن و تَعَيُّن خارجي آن را ببين و چون نظر كردي و ديدي، سلام كن و بگو: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ».
امیرحسین
11-20-2010, 11:50 PM
بهترين شرايط ارتباط با خدا
سپس ميگويي:
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِكَ﴾
سلام بر تو در سراسر شب و روزت!
اين قسمت از زيارت نكات عجيبي را در منظر انسان قرار ميدهد، چون امام مظهر بندگي و عبوديت خالص و كامل است، بنابراين حالات امام در طول شب و روز، حالات انساني است كه با تمام وجود متوجه حق است و دلش در شعف اُنس با خدا قرار دارد. اين حالات؛ حالات عجيبي است، حالت آزاد بودن از همهچيز و در حالِ توجه كامل به حقبودن.
عموم انسانها يا در خاطرات گذشته به سر ميبرند -كه فعلاً رفته است و نيست- يا به آرزوهاي آينده مينگرند -كه فعلاً نيست و معلوم نيست واقع شود- پس در واقع در يك خلأ و نيستي سير ميكنند، چون در حالت بقاء و وجود نيستند، بلكه در حالت عدم و تزلزلاند، حالا يا در گذشتهاي كه رفته و يا در آيندهاي كه نيامده است. ولي اگر انسان بتواند خود را از گذشته و آيندة خيالي و وَهمي آزاد كند، با «حال» به سر ميبرد و در «بقاء» وارد ميشود، بقايي كه نه گذشته است و نه آينده، اين آدم كه در حالت حال و بقاء است، ميتواند با خدايي كه عين بقاء و حال است مأنوس باشد. خداوند هماكنون در نزد ما است و ميتوان با او مأنوس شد، به شرط اينكه ما در گذشته و آينده به سر نبريم، زيرا؛ «گذشته» و «آينده»، نه «حال» است و نه «بقاء». در صورتي كه خداوند در «حال» و «بقاء» است، پس كسي كه خود را از گذشته و آينده آزاد كرد و در حال و بقاء قرار گرفت ميتواند با خداوندي كه عين حضور و بقاء است مأنوس شود. در همين رابطه اميرالمؤمنين(ع)توصيه ميفرمايند:
مَا فَاتَ مَضَي، وَ مَا سَيَأْتِيَ فَاَيْنَ؟
قُمْ! فَاغْتَنَمِ الْفُرْصَةَ بَيْنَ الْعَدَمَيْن
يعني آنچه كه گذشت و در عدم فرو رفت، كه گذشت، و آنچه هم كه بناست بيايد كه فعلاً نيست، پس همّت كن در بين اين دو عدم و نيستي، «حال» را حفظ كن و مغتنم بشمار.
پس انساني كه مشغول گذشته و آينده است، در نيستي بهسر ميبرد و نميتواند با خدايي كه عين هستي و بقاء است ارتباط برقرار كند. مولوي در اين رابطه ميگويد:
فكرت از ماضي و مستقبل بود
چو از اين دو رَست مشكل حل بود
چون بود فكرت همه مشغول حال
نايد اندر ذهن تو فكر محال
يعني اگر توانستي خود را در «حال» قرار دهي، گرفتار انديشههاي پوچ و غيرقابل دسترس نميشوي. حالا عنايت بفرماييد امام زمان در اين رابطه در چه شرايطي هستند، در مقام اُنس كامل با حق و آزاد از هر فكري كه بخواهد حضرت را از «حالِ حضور» خارج كند و لذا جا دارد كه دل را متوجه «حال حضور» حضرت كرده و بر آن مقام سلام كنيم، به حالِ حضوري كه حضرت در تمام شب و روزشان در آن مستقرند.
نشستن و برخاستن امام ظهور بندگي است. پس سلام بر نشستن و برخاستن امام كه از باطني خبر ميدهد كه آن باطن و قلب سراسر در محضر حق است، همان حالتي است كه بايد براي ما نيز محقق شود و قبله جان ما است، پس سلام بر قبله جانمان! در واقع داريم از طريق اين سلام، خودِ گم كردهمان را پيدا ميكنيم و با آن معاشقه مينماييم و براي رؤيت آن مقام، نظر به حالات قدسي آن حضرت در شبانهروزشان ميكنيم، و چون از اين منظر آن حضرت را ديديم، سلام ميكنيم و ميگوييم: «السَّلامُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِكَ»
امیرحسین
11-20-2010, 11:51 PM
بعد ميگويي:
معني مقام بقيةالله
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ﴾
سلام بر تو اي بقيةالله در زمين خدا!
اصل موضوع و مفهوم «بقيةالله» كه معارف فوقالعاده عميقي را دربردارد، در بحث «معني و عوامل ورود به عالم بقيةالله» تا حدّي روشن شده است و ممكن است چون ما كلمة «بقيةالله» را به عنوان صفت آن حضرت زياد تكرار ميكنيم، به معني آن توجه لازم را ننماييم و نپرسيم چرا وجود مقدس امامزمان(عج) را با اين صفت ياد ميكنيم.
همين قدر عرض كنم كه حضرت شعيب(ع) مردم زمان خود را كه كمفروشي و گرانفروشي ميكردند و متوجه چيزي بالاتر از سودي كه به ظاهر از اين كارشان بهدست ميآوردند نبودند، از اين كار نهي كردند و فرمودند: «بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ»؛ يعني، اگر مؤمن بوديد و به اسرار عالَم آگاهي داشتيد، ميديديد كه آن بقاء و وجود الهي كه در راستاي اعمال شرعي نصيب شما ميشود، براي شما بهتر است از اين سود كاذب و حرامي كه به دست ميآوريد. در اين آيه حضرت شعيب(ع) مردم را متوجه يك حقيقتي فرمود كه آن حقيقت عبارت است از مقام آزاد شدن از سود و زيان دنيايي و رسيدن به عالم «بقيةالله»، يعني مقام باقيبودن به نور «الله»، به جاي باقيبودن به اميدهاي وَهمي حاصل از سود دنيا.
حال با توجه به اين فكر و فرهنگ، وجود مقدس امام زمان(عج) مظهر تامّ آن مقاماند و لذا در بعضي روايات با آوردن صفت «بقيةالله اعظم» خواستهاند ما را متوجه كنند كه صاحب اصلي مقام «بقيةاللهي» آن حضرتاند. حالا با توجه به اين نكته كه مقام بقيةاللهي، مقام باقي بودن به نور «الله» است به جاي باقيبودن به اميدهاي وَهمي دنيايي، قلب خود را متوجه مقام بقيةاللهي حضرت ميكني و سلام ميدهي. سلام به آن مقام، بر اساس صفت بقيةاللهي، جوابش هم از آن مقام يعني مقام بقيةاللهي است و لذا إنشاءالله جواب ميفرمايند: «عَلَيْكَ السَّلام!» يعني همان انوار مقام بقيةاللهي بر تو نيز باشد. چه زيبا رؤيتي و چه درخشان سلامي و چه با بركت جوابي.
امیرحسین
11-20-2010, 11:53 PM
امامزمان(عج) حقيقت جان هر انسان
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ﴾
سلام بر تو، اي ميثاق و پيمان خدا، آن ميثاقي كه خداوند از جان و فطرت بندگان گرفت و آن را محكم نمود.
حتماً ميدانيد خداوند با جان همه انسانها ميثاقي بسته است كه او را پرستش كنند و از شيطان دوري نمايند. خطاب به انسانها ميفرمايد:«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ» يعني؛ اي فرزند آدم مگر عهد نكردي شيطان را عبادت نكني و مرا عبادت كني چرا كه عبادت من راه مستقيم است؟ حالا در اين فراز ميگويي: سلام بر تو اي امام زماني كه تعيُّن عهد بندگي صِرف انسانها با خدا هستي.
همچنان در اين رابطه خداوند ميفرمايد: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَي أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَي شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ» يعني؛ به ياد آر آن هنگامي كه پروردگار تو از فرزندان آدم ميثاق گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم، گفتند: آري! ميبينيم كه پروردگار مايي، تا روز قيامت نگويند ما از اين مسئله غافل بوديم. حال در سلام خود به امام زمان (عج) اظهار ميداري كه تو همان پيماني هستي كه اقرار به ربوبيت خدا است و در واقع وجود مقدس تو، تذكر همان پيمان و يادآوري آن است، تا خلق راه خود را گُم نكند، اين است كه گفته ميشود امام را هر جاني ميشناسد، چون آن حضرت در واقع حضور بالفعل فطرت هر انسان است و هركس به اندازهاي كه بتواند به امام زمانش نزديك شود، به خود راستين خود نزديك شده است.
وجود منوّر حضرت؛ يادآور عهد هر انساني است با خدا، و لذا امام(ع) هرگز كسي را به خودش دعوت نميكند، چون خودي ندارد. خودِ او، خودِ واقعي ما است، و خودِ واقعي ما، عهد بندگي است با خدا، همان خودي كه ربوبيت حق را با جان خود ديده و تصديق نموده است. حال وقتي انسان متوجه ربوبيت حق شود، متوجه عبوديت خود نيز شده است. چون ربّ؛ عبد ميطلبد، و او به واقع ربّ است، پس ما هم به واقع عبديم و ديگر هيچ، و وجود منوّر امام زمان(عج) متذكر حفظ اين معادله است كه در افق جان ما عبوديت ما و ربوبيت حق فراموش نشود.
سلام بر چنين مقامي ميكنيم، مقام مستقر در عبوديت خود و توجه به ربوبيت حق، تا او إنشاءالله بفرمايد: «عَلَيْكَ السَّلام!» يعني پرتويي از آن عهد حقيقي بر جان ما تجلي نمايد.
امیرحسین
11-20-2010, 11:55 PM
امام زمان(عج) وعدة حتمي خداوند
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ﴾
سلام بر تو اي وعده خدايي كه خداوند آن وعده را تضمين كرده!
وعده خدا آن است كه در نهايت، حق بايد در تمام ابعادِ زندگي زميني ظهور كند و ظهور كامل حق در حالتي ممكن است كه امامي معصوم بدون هيچ مانعي بتواند حكم خود را در جهان جاري نمايد. اين مسئله، مسئله اساسي و عقيده دقيقي است كه در مبحث «فرج، حتميترين حادثه در انتهاي تاريخ» و «آخرالزمان، شرايط ظهور باطنيترين بُعد هستي» و بحث «آخرالزمان و جايگاه انقلاب اسلامي در نظام اَحسن» به آن پرداخته شده است و شما در اين سلام و با اين مضمون ميخواهيد آن عقيده را فعّال و بانشاط نگه داريد و با سلام به حضرت از اين منظر، متوجه حضور نهايي آن حضرت باشيد و خود را در پهنه همه تاريخ وارد كنيد، آن هم در كنار امام زمان(عج) كه چنين حضوري، بركات فوقالعادهاي را درپي خواهد داشت كه در بحث «بركات انتظار» به آن پرداخته شده است. نگاه كن در افق تاريخ و وجود حتمي او را بنگر و بگو: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ» و سپس بگو:
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْدا غَيْرَ مَكْذُوبٍ﴾
سلام بر تو اي نشانه نصبشده و اي علم و دانش فراوان سرازير شده، و اي فريادرس و رحمت واسعة الهي، و اي وعدة غير دروغ!
«عَلَمْ»؛ يعني نشانهاي كه نميگذارد شخص گمراه شود. در جنگها هم اينطور بود كه عَلَم را به دست علمدار جنگ ميدادند تا معلوم شود محور لشگر كجاست و سربازان حول محور عَلَم موقعيت خود را تنظيم ميكردند.
...
امیرحسین
11-20-2010, 11:55 PM
...
خطاب به امام ميگويي: تو يك عَلَم نصب شده توسط خداوند هستي و در آن راستا ملاك انحراف و عدم انحراف ميباشي. در اين فراز از دعا متوجهاي كه خداوند در هرزمان در فهم دين و نشاندادن راه دينداري، انسان را تنها نميگذارد و هرگز نميشود عالَم بيحجّت باشد، حجّتي كه نمايش خواست و عدم خواست خدا است، و در اين فراز در محضر آن حضرت اين عقيده را متذكر ميشوي كه آن حجّت و عَلَمِ منصوب، تويي، «وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ» و نيز تو عِلْمِ سرريز و فراوان و بدون خلل و نقص هستي!
يعني تمام چشمههاي علم از تو سرازير ميشود، زيرا وقتي انساني ارتباط كامل با خداي عليمِ مطلق داشت، آن هم نه خدايي كه در فكرِ زمانزدهي گرفتار گذشته و آيندهي انسانهاي معمولي مطرح است، بلكه خدايي كه حيّ و حاضر است. او پرتو علم خود را بر قلب بنده مخلَصاش ميافشاند، چنين انساني همه آن علمي را كه ممكن است يك انسان دارا شود داراست و ما از طريق اُنس قلبي با او، همو كه به عنوان واسطة فيض، حيّ و حاضر است، از آن علم همهجانبه او بهرهمند ميشويم، علمي كه سراسر شور و شعف و اتصال و شهود به همراه دارد.
حال در ادامة همين فراز، نظر به صفات ديگر حضرت مياندازي و ميگويي: «وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ» سلام بر تو كه فريادرس و رحمت واسعه و وعدهاي هستي كه هرگز دروغ نميشود!
...
امیرحسین
11-20-2010, 11:57 PM
...
هركس بداند بايد در زندگي زميني مسير زندگي را در شرايط دقيق بندگي خدا بگذراند، ميفهمد اين مسير دقيق بدون ياوري بزرگ ممكن نيست و خداوند هم انسان را از چنين ياوري محروم نكرده است و لذا متوجه ميشوي آن ياور و فريادرس در اين بيابان زندگي، انسان كامل و بندة محض خداوند است و به همين جهت هم او تجلي رحمت واسعة خداوند است و خداوند هرگز ما را بدون مدد او رها نكرده است، چه در جايجاي زندگي و چه در نهايت كار عالَم، او «وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ»؛ است، وعدهاي كه خداوند به بشريت داد كه اگر يك روز از عمر زمين مانده باشد، او خواهد آمد.
در همين رابطه حضرت عبدالعظيم حسني ميگويد: بر سرورم حضرت جوادالائمه(ع) وارد شدم، تصميم داشتم از او بپرسم كه آيا «قائم» شما همان مهدي است يا غير او؟ - چون يكجا بحث قائمبودن كسي است كه در اين خاندان بايد قيام كند، و يكجا بحث مهدي اين امّت است كه بايد نهايت فرهنگ اهلالبيت را بنماياند- ميگويد: قبل از آنكه شروع به سخن كنم، خود حضرت جواد(ع) آغاز به سخن كرده، فرمودند: اي اباالقاسم! قائم ما همان مهدي است كه بايد در عصر غيبت منتظرش بود و در عصر ظهور اطاعتش كرد و سومين فرزند من است.
و سپس ادامه دادند: «وَ الَّذي بَعَثَ محمداً(ص) بالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّنَا بِالْإِمامَة اِنَّهُ لَوْ لَم يَبْقِ مِنَ الدُّنْيا اِلاّ يَوْمٍ واحِدٍ، لَطَوَّلَ اللهُ ذلِكَ الْيَوْمِ حَتّي يَخْرُجَ فَيَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ اِنَّ الله تبارك و تعالي يُصلِحُ اَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ كَما اَصْلَحَ اَمْرَ كَليمِه مُوسي(ع) لِيَقْتَبِسَ لِاَهْلِه ناراً فَرَجَع وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيُّ. ثُمَّ قالَ(ع) «اَفْضَلُ اَعْمَالِ شيعَتِنَا اِنْتِظارُ الْفَرَجِ»
يعني؛ قسم به خدايي كه محّمد(ص) را به پيامبري برگزيد و امامت را به ما اختصاص داد، اگر از عمر دنيا بيش از يك روز هم باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولاني ميگرداند تا قائم ما خروج كند و همانطور كه زمين از جور و ظلم پر شد، از قسط و عدل پر شود، خداي سبحان كار او را يك شبه اصلاح ميكند و اوضاع را به نفع او برميگرداند، چنانكه كار موسي(ع) را يك شبه اصلاح كرد، او براي گرفتن پارهاي آتش براي خانوادهاش رفت، ولي هنگام بازگشت به شرافت رسالت و افتخار نبوت نايل شده بود، آنگاه فرمود: بهترين اعمال شيعيان ما انتظار فرج و انتظار گشايش امور به دست آن حضرت است.
اين است معني «وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ» يعني؛ وعدهاي كه حتمي است و بلوغ هستي در گرو وجود مقدس آن حضرت است، به نور فريادرسي و رحمت واسعه و وعدة غير مكذوببودن آن حضرت بنگر و سلام كن تا إنشاءالله جواب سلامي متناسب با همان مقام بشنوي.
امیرحسین
11-20-2010, 11:58 PM
نظر به كاملترين نماز
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ﴾
سلام بر تو وقتي در حال قيامِ نماز هستي، كه تنها قيام معنيدار در نماز، قيام تو است!
به ما گفتهاند: «قيام نمازگزار، مقام استقامت در اخلاق حسنه و اعتدال در ملكات پسنديده است». اعتدال در بين خوف و رجاء، به طوري كه آن خوف و رجاء ذرّهاي بر همديگر نچربد، و ماندن در تعادل - بدون هيچ افراط و تفريطي- از مشكلترين كارها است و اين مقامِ قيام امام عصر(عج) است و حال به اين مقام سلام ميكني تا لبيك مناسب آن را بشنوي، لبيكي كه حاوي مددرساني در جهت تعادل است به تو از صاحب قيام، تا از اين مقام محروم نگردي و متذكر مقام قيّوميّتِ حق شوي .
و به قيام حق خود را قائم نمايي و نيز گفتهاند قيام، مقام «توحيد فعلي» است و مقامي است كه توحيد فعليِ حق بر قلب نمازگذار تجلي ميكند و در اثر آن تجلي او ميبيند هر فعلي در عالم، تجلي فاعليت خدا است. حال صاحب چنين قلبي، حضرت صاحبالامر(عج) است و راه نزديكي به چنين مقامي و چنين توحيدي از طريق لبيك و جوابِ سلام آن حضرت براي ما ممكن است. پس؛ «السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقُومُ»
امیرحسین
11-20-2010, 11:59 PM
نظر به كاملترين تشهد و سلام
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ﴾
سلام بر تو وقتي در تشهد و سلام خود مينشيني!
اوّل بايد متوجه بود آرمان حقيقي هر انساني، حالات انسان كامل يعني حالات حضرت صاحبالامر(عج) است و زيباترين حالات آن حضرت، حركات و حالات آن حضرت در نماز است كه نورٌ علي نور است، و چه كسي ميتواند حقيقت تشهد و سلام را قلباً و عملاً درك كند جز آن حضرت؟ در تشهدِ نماز، شهادت به يگانگي خدا و توحيد خالص، و شهادت به عبوديت محضِ رسولخدا(ص) ظهور ميكند و سپس سلام نماز بهجهت برگشت از سفر معراجي نماز و باقيبودن در رؤيت جمالِ حق، در مقابل حجاب كثرات است، و صاحب اصليِ چنين حالاتي و صد چندان از اين حالات در تشهد و سلام، وجود مقدس حضرت صاحبالامر(عج) است، كه صورت نهايي و آرماني اين حالات ميباشد.
سلام بر آن مقام در حين تشهد، توجه به وجه آرماني تشهد است و جهت دل را به آن نور مجسم انداختن، به اميد لبيكي مناسبِ همان مقام به آن كس كه سلام كرده است، و در آن حال انسان معني تشهد را ميفهمد و حقيقت تشهد را در آينة وجود مقدس آن حضرت رؤيت ميكند. حال ديگر فرق نميكند با نظر به حقيقت تشهد، به وجود مقدس حضرت نظر كند و يا با نظر به تشهدِ آن حضرت، به حقيقت تشهد برسد، دو آينه است كه روبهروي هم قرار ميدهد و در هر آينه ميتواند ديگري را ببيند.
امیرحسین
11-21-2010, 12:00 AM
نماز؛ واقعيترين كلمات
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّنُ﴾
سلام بر تو آنگاه كه در حال قرائت نماز و نماياندن مافيالضمير خود هستي!
نمازگزار در قرائت اذكار نماز، اعتقادات توحيدي خود را اظهار ميكند و در راستاي توجه به مقام توحيدي حضرت حق، تقاضاهاي خود را در ميان ميگذارد.
در قرائت اذكار نماز دو چيز مطرح است: يكي محتواي توحيدي كه در سراسر آن كلمات وجود دارد و ديگري حضور قلب در اظهار آن عقايد و اعلان آن تقاضاها.
واقعيترين كلمات در هستي كه از هر وَهم و حدسي پاك است، كلمات نماز است، كلماتي كه در عمق واقعيت جاي دارد و نمازگزار با گفتن آنها به باطن هستي سير ميكند، آنگاه كه قلب در صحنه باشد و به وسعت آن كلمات آشنايي داشته باشد؛ و لذا نمازگزار با قرائت نماز در مركز هستي جاي ميگيرد و از آن جايگاه، حقايق را ميبيند و مينماياند، و اين حالت؛ آرزوي هر انساني است كه به دنبال حقيقت است و جز در انسان كامل يعني حضرت صاحبالامر(عج) محقق نيست و آن كس كه قاعده «صاحب و تابع» را ميشناسد و ميداند براي هر حقيقتي، صاحبي هست و تابعي، مثل آب و رطوبت اشياء كه همة رطوبتهايي كه به اشياء ميرسد، مربوط به صاحب رطوبت است كه آن عين رطوبت و تري است،
آري؛ هركس قاعده «صاحب و تابع» را ميشناسد، ميداند صاحب قرائت اذكارِ نماز و اظهار و تبيين آنها، حقيقت انسانيت، يعني حضرت صاحبالامر(عج) هستند و صورت آرماني اين احوالات را در او ميبيند و با سلام به آن حضرت در رابطه با اين احوالات، قلب خود را متوجه وجه آرماني قرائتِ اذكار نماز نموده است تا با جوابي كه از آن حضرت(عج) مناسب اين حالت، ميشنود، انشاءالله از حالت امام(عج) در قرائت نماز، به عنوان تابع آن صاحب، بيبهره نباشد. رزقنيالله و ايّاكم
امیرحسین
11-21-2010, 12:01 AM
امام(عج) نمايش كاملترين نماز
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَ تَقْنُتُ﴾
سلام برتو آن هنگام كه به طور كلّي در حال نمازخواندن و قنوت و نيايش هستي!
راستي؛ اگر توجه من و تو به صورت آرماني عباداتمان نيفتد، چيزي جز پوستهاي تهي از آنها باقي خواهد ماند؟ و آيا وقتي عبادات از حقيقت تهي شد، شخصيت عبادتكننده جز پوستهاي تهي از انسانيت چيز ديگري است؟! با سلام به آن حضرت در هنگام نماز، به عين نماز و نيايش، سلام كردهاي، آري به عين نماز سلام كردهاي.
قرآن در راستاي مقام امام و عينيت آن مقام با احكام الهي ميفرمايد: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» يعني؛ ما آنها را امام قرار داديم كه به «امر» ما هدايت ميكنند و «فعل خير» و «اقامه نماز» و «ايتاء زكات» را به آنها وَحي كرديم، چراكه آنها بندگان عبادتگر ما بودند.
مفسرين در تفسير اين آيه نكات دقيقي دارند، صاحب تفسير قيّم الميزان ميفرمايد: فعل خير و اقامه نماز و ايتاء زكات را به آنها وَحي كرد، نفرمود نماز بخوانيد، بلكه نماز خواندن را به آنها وَحي فرمود و لذا نماز آنها همان وَحي الهي است، و اين است كه ميگوييم امامان عين نمازاند و هر نمازي با اتصال به عين نماز، معني حقيقي خود را پيدا ميكند و سلام بر آن حضرت در رابطه با اين مقام خاص، يعني مقام نماز و مقام نيايش آن حضرت با خداي خود؛ ما با سلام به آن حضرت و با نظر به نماز آن حضرت، اميد لبيكي مناسب آن را إنشاءالله داريم و در آن حالت است كه معني زندگي را خواهيم فهميد. چون معني نماز را در آينه وجود مقدس آن حضرت فهميدهايم.
امیرحسین
11-21-2010, 12:02 AM
سلام بر راز ركوع و سجود
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَ تَسْجُدُ﴾
يعني، سلام بر تو هنگامي كه ركوع ميكني و به سجده ميروي!
به ما گفتهاند: «ركوع؛ خروج از مقام قيام لِلّه به مقام قيام بالله و نيز خروج از مشاهده قيّوميت به مشاهده انوار عظمت است، و نيز سير از توحيد افعالي به توحيد اسماء است و سلوك از مقام «تدلّي» به مقام «قاب قوسين» است» كه اصحاب قلوب سالها در طلب تحقق اين نحوه ركوع هستند و سجود را «آخرين منزل قرب و منتهَيالنّهايت وُصول معرفي نمودهاند». سالك در سجود به مقام لامقامي وارد ميشود كه به آن مقام «اوْ اَدني» گويند، مقام چشم بستن از غير، حتي از كثرات اسماء و صفات، و فناي در خود حضرت ذات، كه همان تجلي توحيد ذات است بر قلب سالك در سجده.
حال به من بگو چنين ركوع و سجود و صد چندان از اين ركوع و سجود در چه كسي محقق است؟ جز در مقام انسان كامل يعني حضرت امامعصر(عج) كه عين ركوع و سجود است، آيا ما بيچارگان وادي حيرت بايد از نزديكي به اين نوع ركوع و سجود همواره محروم باشيم، با اينهمه لطفي كه خداوند به بندگانش دارد؟ در اين حالت است كه با اميد فراوان روبهروي خود كسي را مييابيم كه تجسم عيني ركوع و سجود حقيقي است، اميدوارانه با توجه به ركوع و سجودش او را سلام ميدهيم و ميدانيم در همين رابطه به لطف الهي جواب سلام خود را دريافت ميكنيم و با نور ركوع و سجود آن حضرت ما نيز وارد ركوع و سجود حقيقي خواهيم شد، إنشاءالله. حالا ميفهمي چرا وقتي در سلامهاي قبل به حضرت سلام دادي، يكي از صفات آن حضرت را «والرحمةالواسعه» خواندي؟ چون از طريق اوست كه ما وارد رحمت واسعة ركوع و سجود حقيقي ميشويم. بعونالله وكرمه
امیرحسین
11-21-2010, 12:03 AM
آينة نمايش توحيد
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ﴾
سلام بر تو هنگامي كه مشغول «لاالهالاالله» و «اللهاكبر» گفتن هستي!
عرضه ميداري؛ اگر «لاالهالاالله»گفتن نظر به يگانگي خدا انداختن است، آن «لاالهالاالله»، «لاالهالاالله» توست و اگر با «اللهاكبر» گفتن سراسر قلب را كبريايي حق پُر ميكند، آن «الله اكبر»، «الله اكبر»گفتن تو است. اي آرزوي ما! مگر ميشود نخواهيم كه سراسر عالم را حضور «الله» ببينيم و جانمان را سراسر در طلب حكم او قرار دهيم؟ مگر ميشود ما نخواهيم كه كبريايي حضرت حق سراسر وجود ما را در برگيرد و در هر چيز و هر كار با كبريايي او روبهرو شويم؟ معلوم است كه ميخواهيم. پس معلوم است تو را ميخواهيم، و سلام بر تو كه جلوة تامّ و تمام آروزي مايي! چقدر بابركت است اُنس با تو اي قلبِ سراسر مملوّ از توحيد و تكبير حضرت ربّ.
وقتي فهميدي «لاالهالاالله» گفتن و «الله اكبر» گفتن، چه غوغايي در قلب انسان به پا ميكند و وقتي فهميدي قلبي در صحنة عالم است كه تجسم عيني اين نوع «لاالهالاالله» و «الله اكبر»گفتن است و ميتواني بر اساس نظر به «لاالهالاالله» و «الله اكبر» بر او نظر كني، سلام خود را بر همين اساس بر آن حضرت عرضه ميداري و ميگويي؛ «السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ»، طوبي لك، طوبي لك.
امیرحسین
11-22-2010, 10:03 AM
امام(عج) نمايش كاملترين حمد و استغفار
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ﴾
سلام بر تو هنگامي كه حمد ميكني و استغفار مينمايي!
آيا كسي كه درّ گرانبهايي را بيابد، ميتواند جهت دل را به جاي ديگر بيندازد؟ آيا گرانقدرتر از خدا با آن همه صفاتِ جمال و جلال ميتوان داشت؟ حال وصف زيباييهاي خدا و سير از اسمي از اسماء الهي به اسمي ديگر، كه همان «حمد الهي» است، موجب اُنس قلب با حق است. و «استغفار»، طلب تكميل فيض است تا اين رؤيت به بهترين نحو انجام شود و همواره انوار حق بر قلب انسانِ در حال حمد، يكي پس از ديگري تجلّي نمايد، حقيقت تامّ و تمام حمد و استغفار، امام عصر(عج) است، هركس ميخواهد از آنچنان حمد و استغفاري محروم نگردد، راه و رسمش توجّه به آن حضرت است و سلام بر آن حضرت با نظر به حمد و استغفار او، موجب جلب توجّه ايشان بر اساس همان حالت ميشود. گفت:
گرچه راهي است پر از بيم زما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشي
و كسي واقف منزل است كه امام عصر(عج) را كه منزل حقيقي اين حالات و معارف است، يافته باشد و آن اجمال حمد و استغفار را كه خود ميشناسد به نحو كامل و بالفعل در وجود مقدس آن حضرت بنگرد و به آن مقام سلام دهد و اميد جوابي مناسب آن سلام داشته باشد، جوابي كه چون شنيد سراسر وجودش را حمد و استغفار حضرت ربالعالمين پركند.
امیرحسین
11-22-2010, 10:04 AM
امام زمان(عج) ؛ حاكم شب و روز
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِي﴾
سلام بر تو هنگامي كه صبح ميكني و هنگامي كه شب مينمايي!
راستي؛ آنكس كه سراسر قلبش توجه به حق است و از حق نور ميگيرد، صبح و شامش چگونه ميگذرد؟ تمام گنجهاي معنوي عالم يكپارچه در قلب اوست، با سلام به اوست كه به همه حقيقت، سلام كردهاي، به او ميگويي:
در كعبه كوي تو هر آنكس كه درآيد
از قبله ابروي تو درعين نماز است
خوشا به حال كسي كه در سوز و گداز چنين انساني است!وقتي به صبح و شامكردن او سلام ميكني. قصه سوز دل خود را با محبوب آرماني و الهي خود در ميان ميگذاري، نميداني به كدام وجه مبارك او نظر كني، چراكه:
شرح شكن زلف خَم اندر خَم جانان
كوته نتوان كرد كه اين قصه دراز است
چه ميتوان گفت، جز اينكه بگويي:«السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِي» سلام بر تو كه تمام وجودم را يك چشم كردهام و همة چشمم را به قلب سپردهام و چشم قلب را از همه بركنده و بازداشتهام، تا به جمال تو باز كنم. يعني:
بر دوختهام ديده چو باز، از همه عالم
تا ديدة من بر رخ زيباي تو باز است
و در اين نظر كردن به تو، شب و روز نميشناسم، شب و روزم سلام است به شب و روز تو، اي شاه انجمن دلبران!
هر بامداد روي تو ديدن حيات ما است
امروز روي خوب تو جانا چه دلرباست
هر روز در جمال تو خود لطف ديگري است
امروز هر چه عاشق شيدا كند سزاست
امروز آن كسي كه مرا، دي بداد پند
چون رويِ تو بديد ز من عذرها بخواست
صد چشم وام خواهم تا در تو بنگرم
اين وام ازكه خواهم وآن چشم خود كراست
عرضه ميداري؛ سلام بر تو هنگامي كه صبح ميكني و هنگامي كه شب مينمايي و سراسر وجودت توجه به حق است، سلامي ميكنم با هزاران اميد، اميد به لبيكي از جنس همان حالاتي كه صاحب اصلي آن تو هستي.
اي خنك چشمي كه آن گريان اوست
اي همايون دل كه آن بريان اوست
چرا كه او صاحب «وقت» است و ديگر شب و روز نيستند كه بر حالات او حكومت ميكنند، بلكه اوست كه با حالات توحيدي خود بر شب و روز حاكم است. پس سلام بر او در تمام شب و روزش كه شب و روز واقعي، شب و روزي است كه او دارد.
ریحانة النبی
11-26-2010, 09:24 PM
امام زمان؛ معني شب و روز
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ إِذَا يَغْشَي وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّي﴾
سلام برتو آن هنگام كه شب در اوج تاريكي قرار ميگيرد و هنگامي كه روز در اوج روشنايي، خود را مينماياند.
مگر ميتوانم يك لحظه از تو چشم بردارم، آن وقت به كجا چشم بگشايم؟!
سوخته عبوديت حق! مگر ميشود در سراسر روزگار جز به انسان كامل يعني صاحبِ عصر نظر كند.
اي مجلسيان، سوز دل حافظ مسكين
از شمع بپرسيد كه در سوز و گداز است
كسي كه ميخواهد از جهنّم اَنانيّت خارج شود، ميداند كه بايد در سراسر روزگارش چشم بر آن حضرت بيندازد، و در اين توجّه، روز و شب نشناسد و بداند با گوشه چشم اوست كه اين انانيت به بينام و نشاني تبديل ميشود و خواهد گفت:
خم ِابروي تو بود و كف مينوي تو بود
كه به يك جلوه ز من نام و نشان يك جا برد
حجاب اَنانيّت و توجه به خود، غليظترين حجابهاست و براي رهايي از آن يك راه بيشتر نيست و آن مددِ خم ابروي آن كسي است كه سراسر وجودش بندگي است و اصلاً انانيتي ندارد.
آري؛ با اين سلامها خواستي سر رشته ارتباط با آن حضرت نگسلد تا او نيز از عنايات خودش ما را محروم نگرداند كه گفت:
گرت هوا است كه معشوق نگسلد پيوند
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
شب ميخواهد با همة تاريكي بيايد، بيايد، روز ميخواهد با همة روشنايي برود، برود، در تمام اين اوقات سلام بر تو، اي آرزوي دل و اي آرمان بلند انسانيت! اگر تو بر ما نظر نكني، بودن و نبودن روز و شب چه معنايي دارد؟
يا علي.
ریحانة النبی
11-26-2010, 09:28 PM
امام زمان ؛ حامل اسماء الهي
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمَامُ الْمَأْمُونُ﴾
سلام بر تو اي امام امانت دار و امين!
مسلّم خداوند امانتهاي خاصي دارد كه هركس ظرفيت پذيرش آن را ندارد و تو امانتهاي خاص خداوند را در نزد خود داري.
در هر فرازي از اين زيارت، قلب ما را جهت ميدهند كه به كجا نظر كند و با چه معارفي بهسر برد، در اين فراز نظر ما را به اماناتي مياندازند كه در نزد آن حضرت هست و بايد آماده شد تا ما را از داشتن آنها برخوردار كنند تا بتوانيم با اسماء خاص الهي، حضرت «الله» را عبادت كنيم،
ت
وجه و تمركز و دلدادگي به انسان كامل، شرط برخوردار شدن از نور اسماء الهي است كه در نزد ما به صورت بالقوه به امانت گذاردهاند، و در اين رابطه امام جان جهان و حامل همة اسراري است كه خداوند بايد با بندگانش در ميان بگذارد،
و در همين رابطه كه خداوند به عنوان جامع جميع اسماء حُسني، مقصد اصلي جان انسانها است، امام زمان نيز مقصد اصلي جانها ميشود، چون قلب مبارك او محلّ تجليات تامّه اسماء الهي است و هماهنگي با رضا و خشم قلب مقدس او، راه نزديكي به آن امانات الهي است كه همان اسماء الهي باشد، اسمائي كه آينة نظر بر حقاند، نظر بر حق كه جانِ جانِ همه است.
پس سلام بر امامي كه وجود مقدسش حامل و امانتدار آينههاي نمايش حق است. سلام بر امانتدار و امين اسماء الهي، اميد را بر ميانگيزاند تا ما از آن امانات محروم نگرديم.
ياعلي.
ریحانة النبی
11-26-2010, 09:30 PM
امام زمان؛ آرمان بلند انسان
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ﴾
سلام بر تو اي افق آرزوشده!
مگر بنا نيست هر قومي اگر خواست در روزمرّگيها نپوسد، به آرزويي سترگ، ولي واقعي توجه كند؟
و مگر نه اين است كه هرگاه قومي، اتكاء و باور خود را به آرزوي سترگ خود از دست داد و انسان مطلوب او از منظر زندگياش رخت بربست، از حيثيت خويش تهي ميشود و با پوسته زندگي بهسر خواهد برد و هر لحظه بايد آماده پذيرش مرگ و هلاكت باشد؟
پس اي امام! تو همان آروزي بزرگ، ولي دستيافتني هستي كه ما را از همه اين هلاكتها ميرهاني و آنچنان حيّ و حاضري كه ما جرأت سلامكردن به تو را پيدا كردهايم.
به ما گفتهاند:
يك چشم زدن غافل از آن يار نباشيد
شايد كه نگاهي كند آگاه نباشيد
سلام بر تو كه هر آنچه ممكن است به طور منطقي در آرمان هر قومي باشد، در تو جمع است، خسارتديده، آنهايي هستند كه تو را مدّ نظر خود ندارند.
ياعلي.
ریحانة النبی
11-26-2010, 09:37 PM
﴿السَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوَامِعِ السَّلامِ﴾
سلام بر تو با همه آنچه در حقيقتِ سلام نهفته است!
حقيقت آن است كه نميدانم با تو اي همه آرزوهايم! چه بگويم و ديگر به بهانه كدام يك از كمالاتت بر تو سلام كنم، پس بگذار در يك كلمه عرض كنم:
سلام بر تو با هر آنچه جا دارد كه بر تو سلام كنم!
سلام بر تو به جهت هر آنچه در شأن سلام هست و همة آن در تو است!
نه ماهي از آب خسته ميشود و نه من از سلام كردن به تو، چون ماهي بيآب لاشه مردهاي بيش نيست، و انسانيت انسان، بيانسان كامل قالب انسان است و نه خود انسان.
پس:
هركه او ماهي نباشد جويد او پايان آب
هركه او ماهي بود كي فكرت پايانكند؟
اي بقيةاللهاعظم! اي حجّت خدا!
ميخواهم نزديكي خود را به شما نشان دهم كه چون بيگانگان با من رفتار ننماييد، ميخواهم عقايد خود را به شما عرضه كنم تا مرا هم از اهل ديار خود بدانيد، در حاليكه ميدانم شما از ضمير من اطلاع كامل داريد.
ياعلي.
ریحانة النبی
11-29-2010, 12:23 PM
اظهار عقايد حق براي همسنخي
پس: «أُشْهِدُكَ يَا مَوْلايَ» شما را گواه ميگيرم اي مولاي من! كه:
أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا حَبِيبَ إِلا هُوَ وَ أَهْلُهُ وَ أُشْهِدُكَ يَا مَوْلايَ أَنَّ عَلِيّا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ حُجَّتُهُ
وَ الْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ مُوسَي بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ وَ عَلِيَّ بْنَ مُوسَي حُجَّتُهُ
وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ وَ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ
اي مولاي من! بر قلب من بنگر كه من شهادت ميدهم به يگانگي خدا و يگانگي او را در تدبير، در همه عالم ميبينم و شهادت ميدهم به اينكه تنها حكم او بايد مطاع باشد.
آري؛ «أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاّاللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ»
و نيز ميبينم كه محمّد(صل الله عليه و آله) بنده و رسول چنين خدايي است، و آثار توحيد الهي در حركات و سكناتش نمايان است، محبوبي جز او و اهل او نيست.
ميبينم و شهادت ميدهم كه علي (عليه السلام) اميرالمؤمنين، حجّت اوست و نمايش آن چيزي است كه او ميخواهد، همچنانكه امام حسن و امام حسين و امام سجّاد و امام صادق و امام موسي كاظم و امام رضا و امام محمّد تقي و امام عليالنّقي و امام حسن عسگري(عليهم السلام) همه و همه حجّت او بوده و هستند، و تمام حركات و سكنات و گفتار اين ذوات مقدسه، ملاك و نمايش خواست خدا است.
﴿وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ﴾
و شهادت ميدهم و با عمق جانم مشاهده ميكنم كه تو اي امام حاضر، و اي مخاطب امروزين من! حجّت خدايي و آنچه تو از ما ميخواهي، هماني است كه خدا از ما ميخواهد و آنچه تو ما را از آن نهي ميكني، هماني است كه خدا ما را از آن نهي كرده، تو حجّت خدا و نمايش توحيد حضرت «الله» هستي، توحيد خدا در جمال و جلال شما نمايان است و آينة تمام نمايِ محبوبِ جانِ همة انسانهايي.
حال ملاحظه فرماييد كه چگونه بر حقايق حقه شهادت ميدهم كه مورد نظر شما است، پس با من چون بيگانگان رفتار ننماييد...
ياعلي.
ریحانة النبی
11-29-2010, 12:36 PM
معيّت امام زمان با همه چيز
﴿أَنْتُمْ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ﴾
شما ابتدا و انتهاي همه چيز هستيد
مثل نور كه تا نور نباشد، چيزي ديده نميشود، در رؤيت هر چيز، اوّل نور، رؤيت ميشود و سپس آن چيز، و در انتها هم باز نور به آن چيز ميخورد و همان نور در چشم ما منعكس ميگردد.
حقيقت ذوات مقدسه معصومين(عليهم السلام) نيز از همين قرار است كه اوّلين پرتو خلقت آنهايند،چراكه از يك جهت رسول خدا(صل الله عليه و آله) فرمودند: «اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللهُ نُوري» يعني؛ اوّلين چيزي كه خداوند خلق فرمود، نور من بود. از طرف ديگر علي(عليه السلام) در رابطه با مقام اهلالبيت(عليهم السلام) ميفرمايند: «... كُلُّنَا وَاحِدٌ، اَوَّلُنا مُحَمَّد وَ اَوْسَطُنَا مُحَمَّد وَ كُلُّنَا مُحَمَّد فَلا تَتَفَرَّقُوا بَيْنَنَا...» يعني؛ ما اهلالبيت، از خود رسولالله(صل الله عليه و آله) تا آخرين ما، همه در يك مقام هستيم و نبايد بين ما جدايي قائل باشيد.
پس عنايت داشته باشيد همانطور كه اوّلين نور، نور محمّدي بود و به يك اعتبار نور اهلالبيت، آخرين نور نيز نور اهلالبيت(عليهم السلام)خواهد بود، به همين جهت حضرت صادق(عليه السلام) ميفرمايند: «اِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإمام...» يعني؛ آخرين كسي كه از اين دنيا رخت برميبندد امام است.
با داشتن چنين معارفي است كه به شما ذوات مقدسه معصومين خطاب ميكنيم: «أَنْتُمْ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ»؛ شما ابتدا و انتهاي همهچيز هستيد، كه البته اين سخن، معارف زيادي به همراه دارد كه بنده نمونهاي از آن را عرض كردم، وقتي خداوند اوّل و آخر و ظاهر و باطن است، انسان كامل به اوّليت خداوند، اوّل است و به آخريت خداوند، آخر است و به ظاهريت خداوند، ظاهر است و به باطنيت خداوند، باطن است، چون به مجرّديت خداوند، مجرّد است؛ و به معيّت خداوند با هر چيز، آنها هم با هر چيز هستند، چون هر كه مجردتر است، حاضرتر است منتها تجرد حضرت حق به خود اوست و تجرد كامل امام زمان(عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام)به خداوند است..
ياعلي.
ریحانة النبی
11-29-2010, 12:46 PM
توجه به رجعت، عامل نجات از ظلمت
﴿وَ أَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فِيهَا يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْسا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرا﴾.
ما معتقديم كه رجعت و بازگشت شما كه برگشت عدالت و معنويت كامل است، حق و حتمي است،
در آن شرايطي كه به نور شما همة مرزهاي ايمان و كفر مشخص شده است و آنهايي كه مؤمن به ظهور چنين شرايطي نشدهاند و ايمان خود را فعّال نگه نداشتهاند تا به خيري نايل شوند، در آن شرايط ديگر فرصت را از دست دادهاند، چراكه هر انساني با حدّاقل ايمان به راحتي ميتواند بفهمد خداوند به ظلمات آخرالزمان راضي نيست و هرگز نميپسندد ظالمان عنان جهان را بهدست گيرند و بر مظلومان هر چه ميخواهند تحميل كنند.
راستي؛ كسي كه اين حدّاقل شعور را ندارد و انتظار هيچ فرجي را نميكشد و به ظلمات آخرالزمان تن داده، ميتواند خود را در جبهه اهل انتظار - با آنهمه شعور و آيندهنگري كه براي اهل انتظار هست- قرار دهد؟!
ياعلي.
ریحانة النبی
11-29-2010, 12:51 PM
همدلي با امام
وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ أَنَّ نَاكِرا وَ نَكِيرا حَقٌّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ
وَ الْمِرْصَادَ حَقٌّ وَ الْمِيزَانَ حَقٌّ وَ الْحَشْرَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِيدَ بِهِمَا حَقٌّ
من با تمام وجود و در منظر قلب و عقل خود ميبينم كه مرگ به معني ادامه حيات پس از اين دنيا و ملاقات با دو ملك نكير و منكر، حق و حتمي است و بهترين نوع وقوع است،
همچنانكه نَشر و گشودهشدن صحيفه اعمال، و بعث و برانگيختهشدن در حشر و روبهرو شدن با صراط، حق است و شدني، و بهترين نوع وقوع، همين نوع است كه واقع ميشود،
همچنانكه «مرصاد» و كمينگاه، حق است تا زيبايي عدل به عاليترين شكل آن ظاهر شود
و نيز ميزان و حساب و حشر و بهشت و جهنّم و وعدههاي به نيكوكاران و وعيد به گناهكاران، همه حق است و شدني و چه زيبا شدني.
پس اي مولاي من! ملاحظه ميفرماييد با چنين اعتقاداتي قلب من آنچنان هم از شما جدا نيست كه شايسته عنايت و نظر مبارك شما نباشد. به ما گفتهاند:
تو چه داني صداي مرغان را
كه نديدي شبي سليمان را
ميدانم بايد بين من و شما سنخيتي باشد تا به شرف نظر مبارك شما نايل گردم، حال اين عقايد من است واين هم اميدواريام به توجه شما..
ياعلي.
ریحانة النبی
11-29-2010, 12:58 PM
ما هم از مستان اين مِي بودهايم
يَا مَوْلايَ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ وَ سَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ فَاشْهَدْ عَلَي مَا أَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ
وَ أَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَرِيءٌ مِنْ عَدُوِّكَ
فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ وَ الْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ وَ الْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ
اي سرور من پذيرفتهام با ولايت و برنامهريزي شما روزگارم را بگذرانم!
آنكس كه مخالف شماست، بدبخت شد و آنكس كه پيرو شما شد، سعادتمند گشت، پس تو را گواه ميگيرم بر اين موضعگيريام كه من دوستدار شما هستم و از مخالف شما متنفرم، حق آن است كه شما به آن راضي هستيد و باطل آن است كه شما از آن ناراضي باشيد، معروف و نيكويي هماني است كه شما به آن امر ميكنيد و منكر و ناپسندي آني است كه شما آن را نهي ميفرماييد.
در اين فراز؛ قصة توجه به تعادل مطلق امام عصر(عليه السلام) را تمرين ميكني تا بفهماني اهل كدام قوم و قبيلهاي. گفت:
ما هم از مستان اين مِيّ بودهايم
عاشقانِ درگه وِي بودهايم
نام ما بر مهر او ببريدهاند
عشق او در جان ما كاريدهاند
اي مولاي من! دلم در هواي شماست و از آنكس كه مُهر مِهر شما را ندارد بيزارم، هر كه ميخواهد باشد، دلي كه سراسر به سوي شما نباشد دل نيست،
چقدر خوشبخت و خوشوقتم كه راضيام به آنچه شما راضي هستيد.
اين خوشوقتي به جهت آن است كه شما را ملاك حق و باطل يافتم، و دل من در هماهنگي با جان شما است.
هر دل كه او نخفت شبي در هواي تو
چون روز روشن است و هوا زو منوّر است
آري؛ آن دلي كه در هواي شما شب نخوابيد، روز را از نور خود منوّر ميگرداند، حال چگونه من از هماهنگكردن اين دل با شما دست بردارم؟!
ياعلي.
امیرحسین
12-03-2010, 04:51 PM
بركات حضور امام(عج) در زندگي
فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ
وَ بِكُمْ يَا مَوْلايَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ نُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ
وَ مَوَدَّتِي خَالِصَةٌ لَكُمْ آمِينَ آمِينَ
اي مولاي من كه برنامهريزي جان و قلب و زندگيام را با دستورات شما تنظيم كردم! به شما عرضه ميدارم كه جان من به خداي يگانه، مؤمن است و در مسير دينداري به «توحيد» نائل شدهام، به طوري كه در حضور مطلق حضرت «الله» و در تدبير او و در فرمان او، اَحدي را در عرض او نميدانم و نميبينم، و نيز به رسول او مؤمن هستم و ميبينم كه در سرتاسر كلام و حركاتِ او ظهور يگانگي خداست، رسول اوست و از او ميگويد، و به اميرالمؤمنين و به شما فرزندان آن حضرت از اوّل تا آخر مؤمن هستم، رسيدهام به جايي كه قلبم شماها را تصديق ميكند، همة شما وصيّ رسول خدا هستيد كه از طرف خداوند براي تبيين حقيقت انتخاب شدهايد، اگر دستي بر زمين داريد و به زمينيان اشاره ميكنيد، دستي هم بر آسمان داريد و از عالم معنا ميگيريد، من شما را صحيحترين، بلكه تنها جريان صحيح در ميدان معارف بشري ميبينم و بر اين امر بسيار مفتخر و شادم.
خاك بوديم اينچنين موزون شديم
خاك ما زر گشت، سيمين جان شديم
راستي؛ اگر شما نبوديد ما چگونه ميتوانستيم در مسير تعادل قرار گيريم، اگر امروز با تمام دلگرمي زندگي را ادامه ميدهيم، چون شما را در ميدان زندگي خود يافتهايم.
امروز شهر ما را صد رونق است و جان است
زيرا كه شاه خوبان امروز در ميان است
حيران چرا نباشد، خندان چرا نباشد
شهري كه در ميانش، آن صارم زمان است
زان آفتاب خوبي، چون بر زمين بتابد
آن دم زمينِ خاكي بهتر ز آسمان است
حال اي آفتابهاي خوبي! اي اوصياء رسولخدا(ص)! ياري و ارادتم در خدمت شما است، دستي كه شما را ياري نكند، معني دستبودن را گم كرده است و دلي كه مودّت شما را در خود نپرورانده باشد، ديگر دل نيست، پس خدايا! آن ياري و نصرت و اين مودّت و ارادت را نسبت به اين ذوات مقدس از ما بپذير و به نتيجه برسان، آمين آمين!
امیرحسین
12-06-2010, 09:05 PM
عاليترين تقاضا، در اوج اميدواري
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ نَبِيِّ رَحْمَتِكَ وَ كَلِمَةِ نُورِكَ وَ
أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي نُورَ الْيَقِينِ وَ صَدْرِي نُورَ الْإِيمَانِ وَ فِكْرِي نُورَ النِّيَّاتِ وَ عَزْمِي نُورَ الْعِلْمِ وَ
قُوَّتِي نُورَ الْعَمَلِ وَ لِسَانِي نُورَ الصِّدْقِ وَ دِينِي نُورَ الْبَصَائِرِ مِنْ عِنْدِكَ وَ بَصَرِي نُورَ الضِّيَاءِ وَ
سَمْعِي نُورَ الْحِكْمَةِ وَ مَوَدَّتِي نُورَ الْمُوَالاةِ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ(ص) حَتَّي أَلْقَاكَ وَ
قَدْ وَفَيْتُ بِعَهْدِكَ وَ مِيثَاقِكَ فَتُغَشِّيَنِي رَحْمَتَكَ [رَحْمَتُكَ] يَا وَلِيُّ يَا حَمِيدُ
خدايا! از تو ميخواهم كه صلوات و رحمت خود را بر محمد(ص) آن پيامبر رحمت و كلمه نورت، ارزاني داري، و در اين راستا و با واسطه فيضبودن او، قلبم را از نور يقين مملوّ كني و سينهام را به نور ايمان و فكرم را به نور نيّات، وتصميمم را با نور علم و قوّتم را با نور عمل و زبانم را با نور صدق و دينم را با نور بصيرت كه در نزد تو است، و ديدهام را با نور روشنگر و گوشم را با نور حكمت و ارادتم را با نور دوستي به محمّد و آل او(ص) پُر كني، تا از آنهايي باشم كه هنگام ملاقات با تو به عهد و ميثاقي كه با تو بستهام، وفا كرده باشم و در نتيجه در آن حالت ناب ابدي، سراسر وجودم از رحمت تو پوشيده گردد، اي شايستهترين سرپرست!
ميگويند؛ وقتي حضرت زكريا(ع) با حضرت مريم(ع) ملاقات كرد و در كنار او ميوههاي بهشتي ديد، ناگهان متوجه قاعدهاي شد كه خدايا! اين اندازه كرمت گسترده است كه براي دختري تنها در اين گوشه، ميوههاي بهشتي ميفرستادي، چرا من هم بيش از آنچه به من لطف كردهاي از تو نخواهم و چرا آرزوهاي بلند خود را با تو در ميان نگذارم و لذا تقاضاي فرزندي چون حضرت يحيي(ع) را نمود.
از اوّل دعا تا اينجا چشم دل باز كردي و به خوبيهاي بهترين خوبان نظر نمودي و متوجه شدي چه غوغايي است زندگي با خوبان عالم و به آنها اظهار داشتي كه سراسر وجودم هماهنگ با شما و در اختيار شما است و از خدا خواستي در اين ادعا موفقت بدارد، حالا يك مرتبه مانند حضرت زكريا(ع) قلب را به سوي خدا انداختي، و هر آنچه خواستني است و بلندترين آرزويي است كه يك انسان ميتواند داشته باشد را از خدا خواستي، چون يك نظر به وجود مقدس ائمه معصومين(ع) انداختي و يك نظر به رحمت واسعه خدا كه تمايل اينهمه فيضدادن را به بندگانش دارد و گفتي: «اللَّهُمَّ... أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي نُورَ الْيَقِينِ...» خدايا! بيا و قلبم را سراسر از نور يقين لبريز كن، و بقيه آنچه در اين فراز بر زبان آوردي را گفتي، تا آنجا كه اميدوار شدي بگويي: «حَتَّي أَلْقَاكَ وَ قَدْ وَفَيْتُ بِعَهْدِكَ وَ مِيثَاقِكَ...» خدايا! تا آنجا مرا جلو ببر كه در موقع ملاقات با خودت توانسته باشم به همه آنچه بايد به آن وفا كنم، وفا كرده باشم. آري؛
بر گوش ما نهاده دهان او به دمدمه
تا جان ما بگيرد، يكباره بوي دوست
حال كه ذوات مقدس معصومين(ع) را به نمايش گذاشتي و از جمال آنها بوي تو به مشام خورد، پس در رساندن ما به يقين و علم و صدق و بصيرت و وفاي به عهد با خودت دريغ مكن، كه ما سخت اميدواريم، چرا كه اگر ميخواستي ندهي، نشانمان هم نميدادي تا با طلب آن رفع گرسنگي كنيم. گفت:
من كريمم، نان نمايم بنده را
تا بگرياند طمع آن زنده را
هر كراماتي كه ميجويي به جان
او نمودت تا طمع كردي در آن
حال ما طمع به دستآوردن زيباترين ارتباط با تو را نمودهايم، آن ارتباطي كه در امامان(ع) به ما نشان دادي.
امیرحسین
12-08-2010, 07:20 PM
بر عاشقان فريضه بود جستجوي دوست
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي [مُحَمَّدٍ] حُجَّتِكَ فِي أَرْضِكَ وَ خَلِيفَتِكَ فِي بِلادِكَ وَ الدَّاعِي إِلَي سَبِيلِكَ وَ
الْقَائِمِ بِقِسْطِكَ وَ الثَّائِرِ بِأَمْرِكَ وَلِيِّ الْمُؤْمِنِينَ وَ بَوَارِ الْكَافِرِينَ وَ مُجَلِّي الظُّلْمَةِ وَ مُنِيرِ الْحَقِّ وَ
النَّاطِقِ بِالْحِكْمَةِ وَ الصِّدْقِ وَ كَلِمَتِكَ التَّامَّةِ فِي أَرْضِكَ الْمُرْتَقِبِ الْخَائِفِ وَ
الْوَلِيِّ النَّاصِحِ سَفِينَةِ النَّجَاةِ وَ عَلَمِ الْهُدَي وَ نُورِ أَبْصَارِ الْوَرَي وَ خَيْرِ مَنْ تَقَمَّصَ وَ
ارْتَدَي وَ مُجَلِّي الْعَمَي [الْغَمَّاءِ] الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلا وَ قِسْطا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا إِنَّكَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
اي خدا! درود و رحمت فراوانت را بر حجت خود [مُحَمَّد](ص) ارزاني دار - آن امام غايبي كه هم اسم با رسولخدا(ص) است- هم او كه حجّت تو در زمين و خليفه تو در شهرها و دعوتكننده به سوي راه تو است، هم او كه قيامكننده به قسط بوده و به فرمانت انقلاب خواهد كرد، ياور و سرپرست و دوست مؤمنان، و ويرانكننده كافران، و روشنيبخش ظلمت و روشنگر حق، و نماياننده حكمت و درستي است، هم او كه عامل ظهور سنّت و كلمه تو در زمين است، هم او كه سخت مواظب تجاوزكاران بوده و لذا از اين جهت خائف و نگران است، آن سرور و سرپرست خيرخواه، آن سفينه نجات و پرچم هدايت و نور چشم خلائق و بهترين كسيكه پيراهن و رداء - امامت- را به بر كرد، زداينده كوري و گمراهي، آن كسيكه زمين را از عدل و قسط پر ميكند، در حاليكه ظلم و بيداد سراسر آن را گرفته، كه تو در سرازير كردن صلوات و رحمت بر او قادر و توانايي، چون بر هر چيزي قادر و توانايي! يافتن امام(عج) و توجه به اوصاف او كار بزرگي است كه انسان نبايد از آن غافل باشد. گفت:
بر عاشقان فريضه بود جستجوي دوست
بر روي و سر چو سيل، دَوان تا به جوي دوست
خودْ اوست جمله طالب و ما همچو سايهها
اي گفتگوي ما همگي گفتوگوي دوست
گاهي به جوي دوست چو آب روان خوشيم
گاهيچوآب،حبسشديم در سبوي دوست
حضرت را با كلماتي كه در اين فراز آمده وصف ميكني تا مشخص كني انتظار آن حضرت را در سينه داري و چشم از وجود مبارك او برنداشتهاي، به انتظار كسي هستي كه كلمه تامّه الهي در زمين است، حق را مينماياند و ناطق به حكمت است، و هرگز بنا نداري دل از او بركني و آن را به جاي ديگر اندازي.
ریحانة النبی
12-17-2010, 02:13 PM
امام زمان ؛ مقصد جان ما
تا حالا از وجوه مختلف بر امام زمان(عليه السلام) نظر كرديم تا شوق انتظار ما نيز از وجوه مختلف باشد، و عنايت فرموديد كه او امامي است دستيافتني و براي همين به او سلام كرديم، يعني ميتوان به او دسترسي داشت، چون او به جهت ذات مجردش و اينكه جان و حقيقت هر انساني است، از ما به ما نزديك تر است.
اين نمايشگر كه در جلو من است از من دور است، چون در جان من نيست، ولي امام از ما به ما نزديكتر است، چون به عنوان انسان كامل، جانِ جان ما است.
فطرت شما نسبت به شما چه مقامي دارد؟
وقتي شما كاري را از روي هوس انجام دهيد، يك نحوه جوابگويي به بدنتان است، ولي وقتي كاري الهي انجام دهيد، جوابگويي به فطرتتان است و جانتان سيراب ميشود، يعني جان شما با كارهاي الهي طراوت پيدا ميكند، پس معلوم است كارهاي الهي به جان ما نزديكتر است تا كارهاي هوسآلود.
توجه بفرماييد كه هر اندازه كار الهيتر باشد، به جان شما نزديكتر است، چون مطابق فطرت است. فطرت، مقام اصلي جان ماست، از طرفي ما براي بندگي خلق شدهايم يعني مقام نهايي ما، بندگي است و بايد وجودمان به بندگي ختم شود.
حال با توجّه به اينكه مقام امام زمان(عليه السلام) بندگي محض است، مشخص ميشود جهت و مقصد جان هر انساني وجود مقدس امام زمان(عليه السلام) است،
پس عنايت بفرماييد امام ما چقدر به ما نزديك است، او همان فطرت مجسم و متعين است و لذا در عمق جان ما جاي دارد.
نزديكي آن حضرت به جان ما، مثل نزديكي لباس به تن ما نيست، نزديكي خاصي است، مثل نزديكي خدا به انسان كه ميفرمايد از رگِ گردن به انسان نزديكتر است.
يكي ممكن است بگويد: اگر خدا به ما نزديك است، چرا مثلاً وقتي گناه ميكنيم، از ما دور ميشود؟
آن نزديكي كه خدا به انسان دارد، نزديكي وجودي است و در رابطه با حضور و وجود خداوند است و آن دوري كه ما در اثر گناه نسبت به خدا پيدا ميكنيم، دوري و فاصلهاي است كه به انتخاب ما مربوط است.
خدا از نظر وجودي، به كافر و مؤمن از خودشان به خودشان نزديكتر است، و لذا فرمود: «نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد» يعني؛ ما به او از رگ گردن نزديكتريم، چون رگ گردن از جان ما دور است و خدا با جان من با من ارتباط دارد، ارتباط من با تنم، ارتباط دوگانه است، چون به يك اعتبار، يك تن داريم و يك مَن، اينها دوتا است، آن يگانگي با خدا و امام(عليه السلام) يگانگي خاص است، حضور آنها در عمق جان من و شما است.
وقتي شما كاري الهي انجام ميدهيد، چه كسي احساس آرامش ميكند جز خودتان؟ از طرفي آن كار الهي، ريشه در بندگي شما دارد، بندگي محض هم كه امام زمان(عليه السلام) هستند، پس آنچنان نيست كه امام(عليه السلام) از شما دور باشد.
مهم اين است كه امامتان را از اين منظر نگاه كنيد، انشاءالله امامتان را ميبينيد. به گفته مولوي:
بر گوش ما نهاده دهان او به دمدمه
تا جان ما بگيرد، يكباره بوي دوست
حضرت بنا دارند اگر ما گوش به نداي قدسيشان بدهيم، ما را از خودي و خوديت بگيرند و سراسر منوّر به نور بندگي خدا كنند. اين ديگر در حدّ من و شما است كه چقدر همت كنيم و نزديكي امام(عليه السلام) را در جان خود احساس كنيم، آن نزديكي كه نزديكتر از تن ما به ما است.
پس اولاً؛ امام(عليه السلام) به ما نزديك است، ثانياً: مقصد جان است.
ما بايد به آن وجود قدسي نظر كنيم و دل در گرو او داشته باشيم و اين دعاهاي عزيزِ از جان عزيزتر كه در رابطه با امام زمان(عليه السلام) ميخوانيم، براي همين است، ميخواهيم جهت جانمان به طرف آن حضرت بيفتد، و از بقيه چيزها روي دل را به سوي او برگردانيم و نگذاريم اين نوع نگاه در ما از دست برود. اگر رسيديم به اينكه امام، جانِ جان ما و تمام مقصد ما است، معلوم است كه همه حجابهايي كه بين ما و اوست برطرف ميشود،
إنشاءالله.
وقتي حجابها به همان طريقي كه عرض شد كنار رفت و تمام مقصدِ جان ما امام زمانمان شد، ديگر ما بايد خاموش شويم تا او خودش خود را بر قلب ما بنماياند «خاموش باش تا صفت خويش خود كند!»...
ياعلي.
ریحانة النبی
12-17-2010, 02:18 PM
﴿اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي وَلِيِّكَ وَ ابْنِ أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِيرا﴾
خدايا! سلام و صلواتت را بر او كه وليّ تو و فرزند اولياء تو است ارزاني دار، فرزند آناني كه اطاعتشان را بر همه خلق واجب نمودي و رعايت حقّشان را الزامي نمودي و هرگونه آلودگي را از ساحت قدسيشان زدودي تا پاك و مصون از خطا، موجب هدايت بندگان گردند.
خدايا! حال كه ما را با چنين خانوادهاي راهنمايي كردي، پس زمينه حضور هر چه بيشتر آنها را فراهم نما، پس؛
﴿اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ لِدِينِكَ وَ انْصُرْ بِهِ أَوْلِيَاءَكَ وَ أَوْلِيَاءَهُ وَ شِيعَتَهُ وَ أَنْصَارَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْهُمُ﴾
در اين فراز ميخواهيم با خدا درباره امام زمان (عليه السلام) صحبت كنيم، تقاضا ميكنيم:
خدايا!
او را ياري كن و از طريق او دينت را ياري نما. با حضور هر چه بيشتر او و با ظهور او، دوستان خودت و او را و شيعيان و يارانش را ياري فرما و ما را نيز در زمرة آنان قرار ده.
خدايا!
خودت ميداني كه وقتي ظلمت به اوج خود برسد و ظلماتِ آخرالزمان همه عقلها را بربايد، دوستان تو و شيعيان تو به تنهايي كاري از پيش نميبرند، يك نصرت و ياري نهايي نياز است كه از طريق آرمانيترين انسان بتوانند ظلمات چند لاية آخرالزمان را پاره كنند..
ياعلي.
ریحانة النبی
12-17-2010, 02:24 PM
تقاضاي رفع موانع ظهور
﴿اللَّهُمَّ أَعِذْهُ مِنْ شَرِّ كُلِّ بَاغٍ وَ طَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ جَمِيعِ خَلْقِكَ وَ احْفَظْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ احْرُسْهُ وَ امْنَعْهُ مِنْ أَنْ يُوصَلَ إِلَيْهِ بِسُوءٍ وَ احْفَظْ فِيهِ رَسُولَكَ وَ آلَ رَسُولِكَ﴾
خدايا! او را از شرّ هر ماجراجو و متجاوزي حفظ كن و از شرّ جميع خلقت حفظ فرما، او را از شرّ همه خطراتي كه از چپ و راست و جلو و عقب ممكن است به او برسد، حفظ بفرما و نگهبانش باش و مانع باش از اينكه آسيبي به او برسد و در راستاي حفظ آن حضرت در مرحلة ظهور، سنّت و سيرة نوراني پيامبر و خاندان پيامبرت را حفظ بفرما!
ظهور امام (عليه السلام) دواي درد بشريت است، مقصد جان همه آنها است، قبله روح همة انسانها است،
خدايا! او را حفظ كن تا برنامهها و نقشههاي انسانهاي ستمگر مانع ظهور او نگردد.
خدايا! هر خطري كه ممكن است به او برسد و مانع تحقق برنامههاي آن حضرت شود، خودت دفع كن، چون ديگر بشريت طاقت ندارد تلاشهاي آن حضرت به سرنوشتي دچار شود كه زحمات علي(عليه السلام) دچار شد.
دعاها و تقاضاهاي ما براي همين است كه ديگر آن موانع مرتفع شود و زيباترين ظهور محقق گردد. قصة ظهور او، قصة ظهوري شود كه ديگر جمال ماه منوّر او را هيچ ابري نپوشاند و در آن شرايط ما فرياد بزنيم:
اوماهِ بيخسوفاست،خورشيد بيكسوف است
او خَمرِ بيخمار است، او سود بيزيان است
آن شهريار اعظم، بزمي نهاد خرّم
شمع وشراب وشاهد، امروزرايگان است
ياعلي.
ریحانة النبی
12-24-2010, 11:28 AM
احساس مسؤليت نسبت به موفقيت امام
﴿وَ أَظْهِرْ بِهِ الْعَدْلَ وَ أَيِّدْهُ بِالنَّصْرِ وَ انْصُرْ نَاصِرِيهِ وَ اخْذُلْ خَاذِلِيهِ وَ اقْصِمْ قَاصِمِيهِ وَ اقْصِمْ بِهِ جَبَابِرَةَ الْكُفْرِ وَ اقْتُلْ بِهِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ جَمِيعَ الْمُلْحِدِينَ
حَيْثُ كَانُوا مِنْ مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلا وَ أَظْهِرْ بِهِ دِينَ نَبِيِّكَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِيعَتِهِ﴾
خدايا! به نور حضرت، عدالت را ظاهر فرما، تا هيچ كس از زمينههاي تعالي محروم نگردد و با نصر و پيروزي خودت او را پيروز گردان، و يارانش را ياري و مخالفانش را خوار كن،
كمر آنهايي كه ميخواهند كمر برنامههاي نوراني آن حضرت را بشكنند، و كمر گردنكشان و كفّار را بشكن،
به نور و به قدرت و عظمت آن حضرت، همه كفّار و منافقين و جميع منكران را در هر كجاي زمين كه هستند، چه در دريا - در ناوهاي جنگي- و چه در خشكي، به قتل برسان،
به نور و همّت آن حضرت، زمين را سراسر از عدل لبريز كن
و به نور آن حضرت، دين پيامبرت را به كاملترين شكل بنمايان و مرا نيز در زمره ياران و پشتيبانان و تابعان و شيعيان آن حضرت قرار بده!
اين نان و آب چرخ، چو سيلي است بيوفا................من ماهيام، نهنگم و عُمانم آرزوست
جانم ملول گشت زفرعون و ظلم او................آن نور روي موسيِ عمرانم آرزوست
هر چند مفلسم، نپذيرم عقيق خُرد...............كان عقيق نادر ارزانم آرزوست
گوشمشنيد قصة ايمان و مست شد...............كوقسمِچشم، صورتايمانمآروزست
ما را سر آن نيست تا راضي باشيم در ظلمت ظالمان بهسر بريم و چشم و دل خود را به زندگيكردن در كنار حاكميت حضرت بقيةاللهاعظم منصرف كنيم، اين است كه در فراز بالا از خدا ميخواهيم:
منگر اندر ما، مكن در ما نظر
اندر اكرام و صفاي خود نگر
خدايا! كرامت خاصي مرحمت فرما و اگر ما شايسته ظهور آن حضرت نيستيم، تو شايستهاي كه با رحمت خاص خود، سبب ظهور آن حضرت گردي،
ما اين تقاضاها را رها نميكنيم تا:
اوّلاً؛ تو به حق خودِ اين دعاها، دعاهاي ما را مستجاب گرداني،
ثانياً؛ اينها وسيلهاي شود كه با لطف و كرم خود، امام را و برنامههاي او را حفظ بفرمايي تا آن نصرت نهايي محقق شود.
و
اين تقاضا چندين نتيجه دارد؛
اولاً: قلبمان متوجه حفظ امام است و در حدّ توان خود را آماده ميكنيم كه در كنار آن خطرات، آنطور كه بايد جانفشاني كنيم، و به تعبير ديگر؛ مصداق كساني باشيم كه در وصفشان ميفرمايد: «اللّهُمَّ اجْعَلْني مِنْ أَنْصَارِهِ وَ اَعْوانِه وَ الذّابِّينَ عَنْه» از آنهايي كه ياور اويند و پيرو او و از آن هم مهمتر، ذوب در اويند،
ثانياً: شايد از اين تأكيدهايي كه در دعا ميشود جهت حفاظت جان آن حضرت از طرف خداوند، بتوان اين نكته را فهميد، ملّتي كه نگران موفقيت امامش نيست، خدا آن ملّت را مفتخر به ظهور امام نخواهد كرد، لذا شما از خدا درخواست و التماس ميكنيد كه خدايا! اين امام را براي ما حفظ كن و تمام ابعاد شخصيتي او را هم حفظ بفرما تا بتواند برنامههايش را عملي كند.
در واقع يك نوع توجه روح و قلب است به امام و نقش جهاني او و احساس مسئوليت نسبت به برنامههاي آن حضرت، تا ما صرفاً ناظري بيتفاوت نباشيم، و نتيجهاش اين ميشود كه ما بتوانيم ارتباط قلبيمان را از اين طريق با آن حضرت در همه ابعاد محكم كنيم
و عرض كنيم:
ماهِ كنعانيِ من، مسند مصر آن تو شد
وقت آن است كه بِدْرود كني زندان را
ياعلي.
ریحانة النبی
12-24-2010, 11:35 AM
و در انتها تقاضا ميكني:
﴿وَ أَرِنِي فِي آلِ مُحَمَّدٍ مَا يَأْمُلُونَ وَ فِي عَدُوِّهِمْ مَا يَحْذَرُونَ إِلَهَ الْحَقِّ آمِينَ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين﴾
خدايا! به من نشان بده در مورد آل محمد آنچه آنها در پي آن هستند
و در مورد دشمنان آنها نيز نشانم بده آنچه را كه آنها از آن فرار ميكنند،
اي معبود حق! مستجاب كن چنين تقاضايي را،
اي صاحب جلال و بزرگي!
اي ارحمالراحمين!
تقاضاي تحقق تمدن اسلامي
در آخرين فراز اين زيارت، زيباترين و مهمترين چيزي كه يك انسان مؤمن در دنيا ميتواند بخواهد، مورد تقاضا قرار ميگيرد كه تقاضاكننده با روبهروشدن با آن مطلوب بزرگ، به اوج ايمان به خدا نايل ميشود و به رؤيت سنّت فوقالعادهاي مفتخر ميگردد، كه عبارت است از رؤيت آنچه آلمحمّد به دنبال آن بودند، يعني ظهور تمام سنّتهاي الهي در تمام روابط انساني.
يا به تعبير ديگر، در اين فراز
اوّلاً؛ تقاضاي تحقق تمدن اسلامي به معني واقعي را داري،
ثانياً؛ ميخواهي اين قاعدة مهمّ الهي را با چشم خود ببيني كه دشمنان اهلالبيت، يعني كافران واقعي، چگونه با چيزي روبهرو ميشوند كه با تمام تلاش ميخواستند با آن روبهرو نشوند.
خداوند در مورد فرعون و هامان و لشگريانش ميفرمايد: « وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ» يعني؛ و نمايانديم بر فرعون و هامان و لشگريانش آنچه را كه از آن فرار ميكردند.
فرعونيان اينهمه اطفال را كشتند تا موسي به دنيا نيايد و حاكميت آنها را نابود نكند، ولي خداوند درست آنها را با چيزي روبهرو كرد كه از آن فرار ميكردند و اين سنّت خداست و چه زيبا سنّتي!
حالا تقاضا ميكني: نه در محدوده كار حضرت موسي، بلكه به وسعت حاكميت جهاني حضرتمهدي چشم ما را به چنين سنّت زيبايي روشن بفرما، تا با چشم خود ببينيم اينهمه تلاش كردند تا حاكميت امام معصوم در صحنة تاريخ ظاهر نشود، حالا دشمنانشان درست با چيزي روبهرو ميشوند كه از آن فرار ميكردند.
ثالثاً؛ تقاضاي تحقق تمدن اسلامي، تقاضاي سادهاي نيست كه فكر كنيم شاهد و نمونهاي در گذشته تاريخ ميتوانيم براي آن در نظر بگيريم.
در نظر بگيريد ميداندار نظام آموزشي و سياسي و اقتصادي جامعه امامي باشد كه واسطة فيض بين ارض و سماء است،
در آن شرايط حالتِ حضوري و قلبي، سراسر زندگي را فرا ميگيرد، وَلايت و محبت و وِلايت و حاكميت، متّحداً در يك نفر محقق ميشود، و لذا ظاهر و باطن انسان در اطاعت انساني قرار ميگيرد كه متذكر جان و فطرت و اصل اصيل انسانها است و وِلايت و حاكميت او انعكاس حكم محبوب حقيقي، يعني خداست.
در چنين شرايطي باطن انسان از طريق سينه مولاي معصوم به نور هدايت حضرت ربّ منوّر ميگردد و حقيقتِ سنّتِ «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّوُرِ»؛ صورت اجتماعي به خود ميگيرد، همه چيز در آن تمدن، انعكاس عالم ملكوت است و ظهور نِيِسْتاني است كه انسان را از آنجا بريدهاند و هزار و چهارصد سال است نگذاشتهاند آن تمدني كه شرايط اُنس با عالم قدس است، ظهور يابد.
...انشاالله...
[align=left]ياعلي.[/center]
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.