توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : قنبر
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:06 PM
شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : قنبر : اشاره
قنبر غلام آزاد شده و خدمت گزار امیرمومنان علیه السلام بود که ایمان و اخلاصش به خدا و ارادت زلالش به امام علیه السلام وی را از بزرگان و اصحاب آن حضرت گردانده است.
او در کنار تابعانی مثل اویس قرن، عمرو بن حمق، میثم تمار، کمیل، حبیب بن مظاهر، مالک اشتر و… از مقربان درگاه امیر مومنان است.(۱).
ارادت و عشق و ایمان قنبر به امیرالمومنین کم شدنی نبود، تا پایان عمر به این دوستی دم زد و به گناه همین عشق به شهادت رسید.
همین نزدیکی باعث شد در موارد مختلف و گوناگون در کارهای شخصی و حکومتی به امام علیه السلام یاری رساند که این از اعتماد و علاقه خاص آن حضرت به وی حکایت دارد؛ در دنباله همین بخش به نمونه هایی از این محبت و علاقه متقابل اشاره خواهیم کرد:
پی نوشت:
اختصاص فید، ص ۷٫
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:08 PM
۱ – طبق فرمایش امام صادق علیه السلام هرگاه امیر مومنان علیه السلام شبانه از منزل خارج می شد، قنبر از ایشان مراقبت می نمود بدون آن که امام علیه السلام متوجه شود.(۲).
۲ – روزی عده ای نزد امام علیه السلام آمدند و ادعا می کردند که تو (امام علیه السلام) خدایی. امام آنان را با پاسخ های مستدل از خطاهایشان برحذر داشت، اما اثری نمی کرد تا این که گودالی را پر از هیزم نمود و آتش زد و به آنان گفت: اگر از این سخنان دست برندارید، – چون باعث شیوع شرک و ارتداد می شد – شما را در آتش می افکنم. آنان بر خطای خود پافشاری کردند و حضرت آنان را در آتش انداخت و این بیت را خواند:
انی اذا بصرت شییا منکرا
اوقدت ناری و دعوت قنبرا
- هر گاه امر ناروایی ببینم، آتش می افروزم و قنبر را برای اجرای حکم خدا فرا می خوانم.(۳).
پی نوشت:
ر. ک: توحید صدوق، ص ۱۹؛ بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۰۴٫
ر. ک: ذخایر العقبی، ص ۹۳٫
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:10 PM
۳ – امیر مومنان در جنگ جمل زره خود را گم کرد و بعد از مدتی آن را بر تن مردی یهودی دید و به دادخواهی نزد شریح قاضی رفت. پس از اقامه دعوا مبنی بر این که زره از آن من است و آن را نه فروخته ام و نه به کسی بخشیده ام، خواستار بازگرداندن آن شد، اما یهودی گفت: زره از آن من است.
قاضی از امام علیه السلام – با این که امیر همه مومنان و مسلمانان بود – شاهد و بینه خواست.
امام به احترام نظر قاضی، قنبر و امام حسین علیه السلام را شاهد خود آورد، اما قاضی گفت: شهادت فرزند و غلام پذیرفته نیست.
امام فرمود: وای بر تو ای شریح از چند جهت خطا کردی: اول این که من پیشوای تو هستم و تو با اطاعت از من، متدین به دین خدا هستی و می دانی که سخن باطل نمی گویم و دیگر این که فرزندم حسین به فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله – طبق نقل عمر بن خطاب – به همراه امام حسن علیه السلام دو جوان و بزرگ اهل بهشت اند و غلام هم مردی عادل است و دروغ نمی گوید.
شریح کلام امام را تایید کرد، ولی امام او را به خاطر قضاوت ناحق – بی اعتنایی به کلام پیامبر صلی الله علیه و آله – به «بانقیا» تبعید نمود، اما با این همه رای او را احترام نمود. بعد از مدتی مرد یهودی از عدالت امام شگفت زده شد و گفت که این زره را در جمل وقتی که شتر امام علیه السلام افتاد، برداشتم. زره را به امام برگرداند و خودش مسلمان شد و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید.(۴).*****
پی نوشت:
الاغانی، ج ۱۷، ص ۲۱۹؛ با کمی تفاوت در مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۱۰۵؛ بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۵۶٫
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:12 PM
قنبر » قنبر پرچمدار گروهی از سپاه صفین
شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : قنبر : قنبر پرچمدار گروهی از سپاه صفین
قنبر نه تنها در کارهای روزانه در خدمت امیر مومنان علیه السلام بوده بلکه در میدان نبرد، سختی جنگ را تحمل نموده و از مولای خود دفاع می کرده است.
موقعی که امیرالمومنین علیه السلام از نخیله، آماده حرکت به جانب صفین شد، برای سران سپاه پرچم هایی بست، از جمله برای قنبر پرچمی بست که فرمانده قسمتی از سپاه گردد. وقتی معاویه خبر حرکت سپاه علی علیه السلام را شنید، او نیز پرچمی برای عمروعاص و پرچمی برای عبدالله و محمد (دو فرزند عمروعاص) و پرچمی برای وردان (غلام عمروعاص) بست که عمرو عاص در این زمینه این شعر را سرود:
هل یغنینْ وردان عنی قنبرا
- آیا وردان می تواند ما را از قنبر بی نیاز کند و در برابرش مصاف دهد.
چون اشعار عمروعاص به گوش امیرالمومنین علیه السلام رسید، چنین پاسخ داد:
لاصبحن العاصی ابن العاصی
سبعین الفا عاقدی النواصی
مجنبین الخیل بالقلاص
مستحقبین حلق الدلاصی
- گناهکار فرزند گناهکار (عمروعاص) هفتاد هزار نفر را در حالی که یال اسبان خود را گره زده اند، در برابر خویش خواهد دید.
- و در حالی که اسبان خود را در کنار شتران یدک می کشند و سلاح آنها به روشنی خورشید می درخشد.
چون اشعار امیر مومنان علیه السلام به اطلاع معاویه رسید گفت: ای عمروعاص، علی علیه السلام خود را برای مبارزه با تو آماده کرده است.(۱).*****
پی نوشت:
کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۳۶۱؛ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۵۶۲٫
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:13 PM
قنبر » لباس بهتر از آن قنبر
شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : قنبر : لباس بهتر از آن قنبر
اصبغ بن نباته، که از اصحاب با وفای امیرالمومنین علیه السلام است، نقل می کند: روزی من و قنبر و علی علیه السلام به بازار خرما فروشان رفتیم، حضرت مغازه داران و کسبه را نصیحت کرد، سپس وارد بازار پارچه فروشان شدیم و برای خرید دو لباس به مغازه ای مراجعه کرد، چون فروشنده، آشنا درآمد حضرت به سراغ فروشنده جوانی، که ایشان را نمی شناخت رفت و دو قواره پارچه لباسی به هفت درهم برداشت که یکی را به چهار درهم و دیگری را به سه درهم خرید، به قنبر فرمود: «اختر احد الثوبین؛ یکی از دو لباس را اختیار کن.»
قنبر لباس چهار درهمی را اختیار کرد و خود حضرت لباس سه درهمی را پوشید،(۱) سپس فرمود: «الحمد لله الذی کسانی ما اواری به عورتی، و اتجمل به فی خلقه؛ خدای را سپاس گزارم مرا به چیزی پوشاند که عورتم را بپوشاند و در میان مردم به زیبایی وارد شوم.»
راوی گوید: سپس امام علیه السلام به مسجد رفت، بعد پدر آن جوان فروشنده خدمت امام آمد و عرض کرد: پسرم شما را نشناخته و دو درهم سود گرفته، این دو درهم از آن شما باشد.
حضرت فرمود: «ما کنت لافعل، ما کسته و ما کسنی و اتفقنا علی رضی؛ من هرگز این دو درهم را نمی گیرم، زیرا من با پسرت با هم چانه زدیم و بالاخره درباره قیمت به توافق رسیدیم و با موافقت قلبی معامله انجام شد.(۲).
*****
بنا به نقلی که در پی می آید: حضرت لباس قیمتی تر را به قنبر داد و لباس ارزان تر را برای خود برداشت.
پی نوشت:
بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۳۱۰٫
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:15 PM
قنبر » موضع امام در برخورد اشعث با قنبر
شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : قنبر : موضع امام در برخورد اشعث با قنبر
روزی اشعث بن قیس برای حاجتی به در خانه حضرت علی علیه السلام آمد و اجازه ورود خواست، اما قنبر به دلایلی اجازه ورود نداد.
اشعث بی شرمی کرد و با مشتی بینی قنبر را خون آلود ساخت، امیرالمومنین وقتی از برخورد اشعث با قنبر آگاه شد از خانه بیرون آمد و به او فرمود: «مالی و لک یا اشعث، اما و الله لو بعبد ثقیف تمرست لا قشعرت شعیراتک؛ مرا با تو چه کار است ای اشعث (چرا غلام مرا زدی) به خدا سوگند آن گاه که اسیر دست برده ثفیف (حجاج بن یوسف) شوی، موی های زیر بدنت از بیم او به لرزه در می آید.»
شخصی که در آن جا حاضر بود از خبر غیبی امام علیه السلام تعجب کرد و پرسید: برده ثقیف کیست؟ امام علیه السلام فرمود: غلامی از قبیله ثقیف است که همه خاندان عرب را خوار و ذلیل می کند.
شخص دیگری پرسید: ای امیرالمومنین، چند سال او حکومت می کند؟ امام فرمود: اگر به حکومت برسد، بیست سال حکومت خواهد کرد.(۱).*****
پی نوشت:
شرح ابن ابی الحدید، ج ۶، ص ۱۱۷٫
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:17 PM
قنبر » سفارش قنبر به حلم و بردباری
شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : قنبر : سفارش قنبر به حلم و بردباری
امیر مومنان علیه السلام با خبر شد مردی به قنبر جسارت کرده و قنبر درصدد تلافی کردن است، لذا امام او را طلبید و فرمود:
آرام باش ای قنبر، به کسی که به تو توهین کرده، اهانت نکن که با این کار خدا را از خود راضی خواهی کرد و شیطان را به غضب خواهی آورد و دشمنت را نیز با گذشت خود کیفر خواهی داد، پس به آن خدایی که دانه را در زمین شکافت و انسان را خلق نمود هیچ گاه مومنی نمی تواند خدای را آن گونه راضی نماید که با حلم می تواند، و نمی تواند شیطان را آن طور به غضب آورد که با صمت و سکوت به غضب می آورد، و نمی تواند نادان را عقوبت کند آن طوری که با سکوت او را عقوبت می کند.(۱).
با نصیحت و اندرز امام علیه السلام قنبر متنبه شد و از شخص جسارت کننده درگذشت.*****
بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۴۲۴٫
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:18 PM
قنبر » خطایی که سبب مجازات قنبر شد
شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : قنبر : خطایی که سبب مجازات قنبر شد
در حدیث آمده که: امام باقر علیه السلام فرمود: امیرالمومنین علیه السلام به قنبر دستور داد حدی را بر مرد مجرمی جاری نماید. قنبر در هنگام اجرای حد – که شلاق بود – به خطا و اشتباه سه ضربه بیشتر از حد مقرر، به آن مرد گناهکار زد، حضرت از اشتباهی که قنبر مرتکب شده بود برآشفت و با سه ضربه شلاق او را قصاص کرد و بدین گونه وی و امثال وی را از تعدی به حقوق دیگران بر حذر داشت.(۱).
*****کافی، ج ۷، ص ۲۶۰٫
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:19 PM
قنبر » احترامی که سبب آزار قنبر شد
شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : قنبر : احترامی که سبب آزار قنبر شد
قنبر در میان یاران امیرالمومنین علیه السلام از حرمت و منزلتی بسزا برخوردار بود و همواره مورد عزت و احترام مردم بود. نقل است روزی یکی از یاران حضرت علی علیه السلام با یکی از دشمنان آن حضرت در کنار هم نشسته بودند که ناگهان قنبر از دور پیدا شد، آن شخص شیعه با مشاهده قنبر قیام کرد و به احترام او سر پا ایستاد.
آن مرد بدخواه گفت: مگر قنبر کیست که تو این گونه او را احترام کردی؟
گفت: آیا به کسی که ملایکه بال خود را زیر پای او می گسترانند، احترام نگذارم.
شخص مخالف از روی عصبانیت قنبر را فراخواند و با ذکر بهانه ای، به وی دشنام داد و چند ضربه ای به او زد.
خبر این ماجرا به امیرالمومنین علیه السلام رسید. از قضا ماری آن شخص را که به قنبر احترام کرده بود، گزید. حضرت علیه السلام جهت عیادت وی به منزلش رفت و دید که آن مرد از شدت درد می نالد و به خود می پیچد. حضرت با مشاهده حال او فرمود: آیا می دانی تو خود باعث این مصیبت شده ای.
عرض کرد: برای چه؟
حضرت فرمود: تو خوب می دانستی فلانی دشمن و مخالف ماست، با این حال پیش او به قنبر احترام زیاد گذاشتی که حساسیت و حسادت او را بر انگیختی و او را ناخودآگاه تحریک نمودی که به قنبر اهانت کند و او را اذیت نماید و به این ترتیب تو موجب آزار قنبر شدی و خداوند هم با این مار تو را کیفر نمود؛ بنابراین اگر می خواهی خداوند تو را عافیت و سلامت عطا کند، عهد کن دیگر در برابر دشمنان مان با ما و دوستان ما به گونه ای رفتار نکنی که بیم گزندی بر ما باشد.(۱).
*****مستدرک سفینه البحار، ج ۸، ص ۶۰۴٫
طاهره وحیدیان
10-12-2011, 09:20 PM
قنبر » آخرین سخن قنبر و شهادت او
شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : قنبر : آخرین سخن قنبر و شهادت او
یکی از روزها «حجاج بن یوسف ثقفی» به اطرافیان خود گفت: آرزومندم یکی از اصحاب علی را به چنگ آورم و با ریختن خونش به درگاه خداوند تقرب جویم!
درباریان نام قنبر را بردند و به دستور حجاج او را احضار کردند. وقتی قنبر وارد شد، حجاج خطاب به او گفت: تو کیستی؟
قنبر با بیانی رسا و بدون هیچ خوف و ترسی خود را چنین معرفی کرد:
انا مولی من ضرب بسیفین و طعن برمحین، و صلی قبلتین و بایع البیعتین و هاجر الهجرتین و لم یکفر بالله طرفه عین، انا مولی صالح المومنین و وارث النبیین و خیرالوصیین…؛
من غلام آن کسی هستم که با دو شمشیر و دو نیزه می جنگید و به دو قبله نماز خواند و دو نوبت با رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت کرد و دو نوبت هجرت نمود و لحظه و چشم به هم زدنی کافر نشد، من غلام صالح مومنانم و غلام وارث انبیا و بهترین اوصیا هستم….
چون حجاج این سخنان را از قنبر شنید، دستور داد گردن او را زدند و آن مرد خدا و یار و همراه امیر مومنان علیه السلام را به شهادت رساندند.(۱).*****
ر.ک: الاختصاص، ص ۷۳؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱۴، ص ۸۶؛ ارشاد، ج ۱، ص ۳۲۸؛ سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۴۹؛ بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۱۳۶٫
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.