توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آیا شمس تبریزی همان امام زمان علیه السلام است!!؟
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 03:14 PM
آیا شمس تبریزی همان امام زمان علیه السلام است!!؟
تفاوت امام زمان (علیه السلام) شیعیان و امام فرضی صوفیان
مقالاتی در یکی از نشریات معتبر به چاپ رسیده بود که یکی از مشایخ تصوف و عرفان “شمس تبریزى” را ـ که راه و اعتقادی جدا از شاهراه هدایت عقل و قرآن و اهل بیت علیهمالسلام دارد ـ بر عرش سلطنت و ابهت و جلال و عظمت خورشید جانفروزی نشانده بود که شمسِ گیتىفروز فلک، شمع مرده ایوان “نورٌ علی نور” او هم به حساب اندر نیست. آنچه بر شگفتی مىافزاید این است که مجله چاپ کننده مقاله معترف است که نظریه ی ارائه شده در آن نوشته، چنانچه از طرف غیر شخص مؤلف آن ـ که مجتهد معرفی شدهاند ـ ابراز مىشد به چاپ و نشر آن اقدام نمىکرد!!
این مطلب ظاهرا تصریح در این معناست که مجله با سابقهای چون کیهان فرهنگی روش علمی و برهانی را کنار نهاده و بجای تأمل در اتقان و استحکام استدلالات، توجه را به فرد و عناوین علمی معطوف داشته و شخصیت نویسنده را مورد توجه قرار مىدهد و این موردی است که با کمال احترام باید گفت: جای گلایه دارد!
گر چه در پاسخ هر یک از دلیلهای ابراز شده در مقاله، دهها دلیل قطعی و روشن وجود دارد، ولی بر آن شدیم که از همه آنها چشم بپوشیم، چرا که در این نگاه گذرا بیشتر به ضروریات و مسلماتی اشاره مىکنیم که بیان ادله آن جز تضییع وقت چیزی دیگر نخواهد بود. باعث تحیر است، مقالههای مورد اشاره بر این ادعاست که:
“شمس تبریزى”، معشوق و معبود و پیر و مرشدِ ملا محمد بلخی رومی مشهور به “مولوى”، در کلمات خود و مریدش دارای اوصافی نمایانده شده است که بر اساس آن مىتوان گفت: شخصِ او کسی جز امام زمان شیعیان نیست، و ای بسا که پیرِ صوفی قونیه مولوی، خدمت مولای انس و جان و ولی کون و مکان رسیده، و او را “شمس تبریز” نام نهاده باشد!!
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 03:20 PM
برای اینکه اندکی در خصوصیات امام زمان شیعیان عجل اللّه تعالی فرجه تأمل شود تا اینکه دیگر کسی هر گمراه و منحرفی را امام معصوم ایشان، یا مرتبط با آن ولی اعظم کردگار نداند، به چند نکته اشاره مىکنیم:
اول : امام زمان شیعیان ارواحنا فداه، نه تنها در روز عاشورا، بلکه هر صبح و شام بر حادثه جانگداز شهادت نیای مظلومش سید و سالار شهیدان، اشک خون مىبارد، ولی ملای رومی حاضر در محضر “شمس تبریزى”، به همنوایی با امویان عاشورا را به جشن و سرور و عیش و عشرت و شادی و رقص و پاىکوبی مىنشیند، نه به ماتم و اشک و اندوه!! “شمس تبریزى” مىگوید:
“شمس خجندى” بر خاندان پیامبر مىگریست، ما بر وی مىگریستیم، یکی به خدا پیوست، بر وی مىگرید…![۱]
اینجاست که باید به این پیر مغرور گمراه که گریه بر سید مظلومان را به باد استهزاء مىگیرد گفت:
پس تو باید – العیاذ بالله – بر حال عرش و کرسی و لوح و قلم و زمین و آسمان که همه بر حسین گریستند، بلکه باید بر حال پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات للّه علیهما و آلهما و… هم گریه کنی که حتی قبل از واقعه جگرگذار عاشورا بر حسینشان گریستند، و زمین و زمان را به سوختن و گداختن فرمان راندند، و کون و مکان را در سوگ آن جانِ جانان به اندوه و ماتم ابدی نشاندند!
و نیز باید از کسانی که مىکوشند بدیهیات را انکار کرده، و باقىماندگان نواصب و خوارج و دشمنان آل اللّه را، شیعیانِ اهل تقیه و مدارا معرفی کنند، پرسید که: آیا در همان شرایطی که “شمس خجندى” بىپروا از استهزای دشمنان اهلبیت نبوت، بر شهید مظلوم کربلا گریه مىکرد، تقیه این جاهلان اقتضا مىکرد که بر اساس خیالات خود به اجتهاد در مقابل نصوص بی حد و حصر برخیزند، و سوگواری بر امام شهیدان را مسخره کنند؟! یا اینکه خود را از سیده کائنات زهرای اطهر علیها السلام ، برتر دانسته، او را “زاهده بىمعرفت” بدانند و خود را “عارف واصل”؟!
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 03:28 PM
آیا کدامین سنی مذهبی جرئت چنین جسارتی به ساحت قدس و طهارت والا ولیة اللّه عظمای خداوند، فاطمه صدیقه علیها السلام را دارد، تا اینکه جسارت او عذر این معاندان باشد؟!
“مولوى” نیز، سوگواری شیعیان بر امام مظلوم خویش را به باد استهزا گرفته، مىگوید:
روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکا شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعرههاشان مىرود در ویل و وشت پر همی گردد همه صحرا و دشت
خفته بودستید تا اکنون شما که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانک بد مرگیست این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست جامه چه دْرانیم و چون خاییم دست
چون که ایشان خسرو دین بودهاند وقت شادی شد چو بشکستند بند
دوم : امام زمان شیعیان سلام اللّه علیه دشمن کفر و الحاد و نفاق بوده، و منتقم “خونِ خونِ خدا” (امیرالمومنین علیه السلام ) از کفرکیشان و خوارج و نواصب است؛ ولی پیر قونیه ـ مطابق با مکتب سایر جبری مسلکان اهل سنت ـ “ابنملجم”، شکافنده شریانهای مقدس خون خدا را، آلت حق مىشمارد، و بزرگ جنایت او را ـ که روی تاریخ بشریت را سیاه کرده است ـ غیر قابل طعن و ملامت مىداند!!
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 03:33 PM
شگفتا! کار دروغپردازی و باطلسرایی او به آنجا رسیده است که به هواداری از خوارج و نواصب، در عالم خیالبافی و عداوت و دشمنی آشکار خویش با مظلومان معصوم، از زبان امیر عالم وجود، خطاب به “ابنملجم” مىسراید:
من همی گویم بر او جف القلم ز این قلم بس سرنگون گردد علم
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو زانک این را من نمىدانم ز تو
آلت حقی تو، فاعل دست حق کی زنم بر آلتِ حق طعن و دق
لیک بىغم شو شفیع تو منم خواجه روحم نه مملوک تنم [۲]
همو در دفاع از مکتب اهل جبر، و مخالفان خاندان عصمت مىگوید:
خلق حق افعال ما را موجد است فعل ما آثار خلق ایزد است
گفت آدم که ظلمنا نفسنا او ز فعل حق نبد غافل چو ما
در گنه او از ادب پنهانش کرد زان گنه بر خود زدن او بر بخورد
بعد توبه گفتش ای آدم نه من آفریدم در تو آن جرم و محن
نه که تقدیر و قضای من بد آن چون به وقت عذر کردی آن نهان
گفت ترسیدم ادب نگذاشتم گفت هم من پاس آنت داشتم [۳]
“مولوى”، کفر و الحاد آشکار “فرعون” را مستقیما به خداوند متعال نسبت داده، و از زبان او مىسراید:
نه که قلب و قالبم در حکم اوست لحظهای مغزم کند یک لحظه پوست سبز گردم چونکه گوید کشت باش زرد گردم چون که گوید زشت باش
لحظهای ماهم کند یک دم سیاه خود چه باشد غیر این کار اله
پیش چوگانهای حکم کن فکان مىدویم اندر مکان و لامکان
چونکه بىرنگی اسیر رنگ شد موسیی با موسیی در جنگ شد
چون به بىرنگی رسی کان داشتی موسی و فرعون دارند آشتی [۴] پی نوشت:
[۲] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر یکم، ۳۸۶۶
[۳] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر یکم، ۱۴۹۲
[۴] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر یکم، ۲۴۷۴
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 03:43 PM
و مىگوید:
اعتراض او را رسد بر فعل خود زانک در قهر است و در لطف او احد
اندر این شهر حوادث میر اوست در ممالک مالک تدبیر اوست
گر نفرمودی قصاصی بر جنات یا نگفتی فی القصاص آمد حیات
خود که را زهره بدی تا او ز خود بر اسیر حکم حق تیغی زند
زانک داند هر که چشمش را گشود کان کشنده سخره تقدیر بود
هر که را آن حکم بر سر آمدى بر سر فرزند هم تیغی زدی
رو بترس و طعنه کم زن بر بدان پیش دام حکم عجز خود بدان[۵]
سوم : امام زمان شیعیان، و تنها امیدِ در پرده نهانِ حق جویان علیه السلام ، برافرازنده بیرق توحید، و نابود کننده کفر و ضلال و شرک و خودخدابینى، و از بنیان کَنَنده تصوف و عرفان و بازىهای ایشان با ظواهر ادیان است؛ ولی پیران تبریز و قونیه، مشید ارکان “وحدت وجود” و “خود خدابینى” و “جبر” و “تشبیه” و… بوده، همه چیز را عین ذات خدا مىدانند، و هر بتی را خدا، و هر گونه بتپرستی را عین خداپرستی مىشمارند. مولوی مىگوید:
منبسط بودیم یک جوهر همه بی سر و بی پا بدیم آن سر همه
یک گهر بودیم همچون آفتاب بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سره شد عدد چون سایههای کنگره
کنگره ویران کنید از منجنیق تا رود فرق از میان این فریق[۶] پی نوشت:
[۵] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر پنجم، ۳۹۰۷
[۶] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر یکم، ۶۹۰
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 03:51 PM
و مىگوید:
کفر را حد است و اندازه بدان شیخ و نور شیخ را نبود کران
پیش بىحد هر چه محدود است لاست کل شىء غیر وجه اللّه فناست [۷]
و مىگوید:
هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن یار درآمد گه پیر و جوان شد
همو در دیوان شمس گوید:
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گرصورت بی صورت معشوق ببینید هم خواجه وهم خانه و هم کعبه شمایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
روبند گشایید ز سر پرده اسرار پس خویش بدانید که سلطان نه گدایید [۸]
و مىگوید:
آنان که طلبکار خدایید خدایید بیرون ز شما نیست شمایید شمایید
چیزی که نکردید گم از بهر چه جویید وندر طلب گم نشده بهر چرایید
اسمید و حروفید و کلامید و کتابید جبریل امینید و رسولان سمایید
در خانه نشینید مگردید به هر سوى زیرا که شما خانه و هم خانه خدایید
ذاتید و صفاتید و گهی عرش و گهی فرش در عین بقایید و منزه ز فنایید
خواهید ببینید رخ اندر رخ معشوق زنگار ز آیینه به صیقل بزدایید
هر رمز که مولا بسراید به حقیقت مىدان که بدان رمز سزایید سزایید
شمس الحق تبریز چو سلطان جهان است آنها که طلبکار سخایید کجایید[۹]
پی نوشت:
[۷] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر دوم، ۳۳۳۵
[۸] . دیوان شمس، غزلیات، ۲۶۹، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۷، انتشارات صفىعلىشاه
[۹] . دیوان شمس، غزلیات، ۲۶۹، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۷، انتشارات صفىعلىشاه
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 03:53 PM
شمس” هم انسانها را “اجزای وجود خداوند” دانسته، مىگوید:
پس دعوت انبیا برای همین است که ای بیگانه بصورت تو جزو منى، از من چرا بىخبرى؟ بیا ای جزو، از کل بىخبر مباش، و با من آشنا شو.[۱۰]
چهارم : امام زمان شیعیان عجل اللّه تعالی فرجه، احیاگر شریعت از یاد رفته، و بر پا دارنده معارف و سنتها و احکام و تکالیف الهی است؛ ولی ملای بلخ و پیر قونیه، جبری مسلکی است بر باد دهنده ناموس دین و اساس تکلیف و حلال و حرام. او مىگوید:
حاصل اندر وصل چون افتاد مرد گشت دلاله به پیش مرد سرد
چون به مطلوبت رسیدی ای ملیح شد طلب کاری علم اکنون قبیح
چون شدی بر بامهای آسمان سرد باشد جستجوی نردبان
جز برای یاری و تعلیم غیر سرد باشد راه خیر از بعد خیر
پیش سلطان خوش نشسته در قبول زشت باشد جستن نامه رسول[۱۱]
واصلان را نیست جز چشم و چراغ از دلیل و راهشان باشد فراغ[۱۲]
استاد او “شمس تبریزى”، در پاسخ شیخ اوحدالدین کرمانی که از او مىخواهد در بغداد بماند، گوید:
روزی گفت: چه باشد مگر با ما باشى؟ گفتم: به شرط آن که آشکارا بنشینی و شرب کنی پیش مریدان و من نخورم. گفت: تو چرا نخورى؟ گفتم: تا تو فاسقی باشی نیکبخت، و من فاسقی باشم بدبخت. گفت: نتوانم.[۱۳]
پی نوشت:
[۱۰] . شمس تبریزی، مقالات، ۲ / ۱۶۲، چاپ دوم، ۱۳۷۷، انتشارات خوارزمى
[۱۱] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر سوم، ۱۴۰۱
[۱۲] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر دوم، ۳۳۲۴
[۱۳] . گولپینارلی، مولانا جلالالدین، ۹۹، از مقالات، عماد، ۳۴۸ ـ ۳۴۷؛ مناقب العارفین: ۲ / ۶۱۷ ـ ۶۱۶
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 03:55 PM
آیا امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه هرگز به کسی چنین دستوری مىدهند؟ آیا یکی از ائمه معصومین علیهمالسلام به کسی چنین فرمانی دادهاند؟ این چگونه امام زمانی است و چگونه مىتوان او را حافظ شرع دانست؟ همو که نماز، روزه و عبادات در نظرش بدین گونه است:
در عبادات نیز به عادت و شیوه اعتنائی قائل نیست، بلکه به نیّات نظر دارد: “تفکر ساعة خیر من عبادة ستین سنة” مراد از آن تفکر، حضور درویش صادق است، که در آن عبادت هیچ ریایی نباشد، لاجرم آن به باشد از عبادت ظاهر بىحضور، نماز را قضا هست، حضور را قضا نیست.[۱۴]
عمل محمّد صلى الله علیه وآله استغراق بودی در خود که عمل، عمل دل است. خدمت، خدمت دل است و آن استغراق است در معبود خود، امّا چون دانست که هرکس را به آن عمل حقیقی راه نباشد و کم کسی را استغراق مسلم شود، ایشان را این پنج نماز و روزه و مناسک فرمود تا محروم نباشند و اگر آن دگران ممتاز باشند و خلاصی یابند و باشد که به آن استغراق نیز راه به وی برند، اگر نه گرسنگی کجا و بندگی خدا کجا و این ظواهر تکلفات ذکر از کجا و عبادت از کجا این شیوخ، راهزنان دین محمّد صلى الله علیه وآله بودند …[۱۵]
از آخرین سطور نسخه شماره ۲۱۵۵ مضبوط در موزه قونیه برمىآید که شمس گاهی در ادای نماز قصور مىکرده است، حاصل سخن آن است که شمس اضداد را در وجود خود جمع کرده و خود را از قیود رها ساخته بود. وی عارف موحدی بود که پذیرفتن هر نوع قید را دلیل نقصان مىدانست.[۱۶]
پی نوشت:
[۱۴] . همان، ۱۱۰، از مقالات، عماد، ۲۷۲
[۱۵] . همان، ۵۴ ـ ۱۵۳
[۱۶] . گولپینارلی، مولانا جلالالدین، ۱۱۰
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 03:58 PM
پنجم : امام زمان شیعیان روحی فداه، تالی کتاب الله، و قرین قرآن و دعا و ذکر خداوند است ؛ ولی شوریده قونیه، دلداده سماع و آواز و موسیقی خانقاه، و شوریده رقص و پاىکوبی و عشق و هوس.
آنان که هنوز در اثر فریبندگی اشعار و تبلیغات سوء اهل عرفان آنقدر از نصوص مکتب وحی و روش انبیا و امامان هدی علیهمالسلام دور نیفتادهاند که مجلس شعر و سماع و رقص و موسیقی و اختلاط زن و مرد را بر مجلس زهد و تقوی و عقل و عدل و قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه ترجیح دهند، بدانند که:
مولانا در عقاید و افکار و تعلیمات خود به سه عنصر علم الجمال تکیه کرده بود: عشق، موسیقى، سماع. و در تمام آثار خود از موسیقی به عنوان یک “هنر متعالى” یاد مىکند، او هم معتقد بود که: آنجا که سخنباز مىماند، موسیقی آغاز مىشود، زبان موسیقی زبان جهانی است و زبان عاشقان است.[۱۷]
به روایت “افلاکى” در “مناقب العارفین” در علاقهی مولوی به نی و رباب[۱۸] قونیه را از نوای موسیقی پر کرده بود. حتی در حال وضو گرفتن نیز بانگ رباب گوش درویشان را نوازش مىکرد و به نظر آنان دیگر بدعت به صورت سنّت درآمده بود.[۱۹]
سلطان ولد (فرزند مولوى) با اشاره به حالت پدر بعد از فراق شمس مىگوید:
شیخ مفتی ز عشق شاعر شد گشت خمار اگر چه زاهد بد
یک نفس بی سماع و رقص نبود روز و شب لحظهای نمىآسود
خلق از روی وی ز شرع و دین گشتند! همگان عشق را رهین گشتند
ورد ایشان شده است بیت و غزل غیر این نیستشان صلاة و عمل
عاشقی شد طریق و مذهبشان غیر عشق است پیششان هذیان
کفر و اسلام نیست در رهشان شمس تبریز شد شهنشهشان
گفته منکر ز غایت انکار نیست بر وفق شرع و دین این کار[۲۰]
پی نوشت:
[۱۷] . سماع درویشان در تربت مولانا، ۱۷۲
[۱۸] . “رباب” ابزار موسیقى خاصى است که مشتمل بر تارهایى است که در قدیم آن را با ناخن یا زخمه، و سپس با آرشه مىنواختند و آن طنبور مانندى بود و دستهاى داشت. فرهنگ معین واژه رباب
[۱۹] . سماع درویشان در تربت مولانا، ۱۹۰
[۲۰] . رجوع کنید به: نقد مثنوی، ۳۱۱ ، ۵۶؛ سماع، عرفان و مولوی، ۱۲۵؛ مولانا جلال الدین، ۱۴۹
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 04:00 PM
و “مولوى” مىگوید:
پس غذای عاشقان باشد سماع که در او باشد خیال اجتماع
قوتی گیرد خیالات ضمیر بلکه صورت گیرد از بانگ صفیر[۲۱]
شمس تبریزی مىگوید:
این تجلی و رؤیت خدا، مردان خدا را در سماع بیشتر باشد،… سماعی که فریضه است و آن سماع اهل حال است، که آن فرض عین است، چنانکه پنج نماز و روزه ماه رمضان!! و چنانکه آب و نان خوردن به وقت ضرورت، فرض عین است اصحاب حال را!![۲۲]
مولوی دوستان، اگر از حالات عبادت و مناجات و دعا و نماز و راز و نیاز امامان شیعه آگاهی ندارند، بد نیست لااقل از این طرف در مورد کاباره مختلط (زنانه و مردانه)، و گروه ارکستر پیر صوفیان بدانند که:
کتب مناقب و آثار بر این متفق است که مولانا بعد از این خلوت (خلوت با شمس) روش خویش را بدل ساخت، و به جای اقامه نماز و مجلس وعظ به سماع نشست، و چرخیدن و رقص!! بنیاد کرد، و به جای قیل و قال مدرسه و اهل بحث، گوش به نغمه جانسوز نی و ترانه رباب نهاد. (سماع” عبارت است از وجد و سرور و پای کوبی و دست افشانی صوفیان با آداب و تشریفاتی خاص. فرهنگ معین، واژه سماع) [۲۳]
سماع، یکی از ارمغانهایی بود که شمس تبریزی همراه خود برای مولوی آورد. مولوی قبل از ملاقات با شمس، هر چند صوفی بود، ولی اهل سماع و شعر و… نبود.[۲۴]
و لکن بعد از آشنایی با شمس و انفعال باور نکردنی وى، یکسره به شعر و سماع پرداخت. به خصوص چرخ زدن در حال رقص و سماع را باید یکی از آموزهها و نوآورىهای شمس تبریزی در قونیه به حساب آورد.[۲۵]
مولوی پس از بر خورد با شمس، موسیقی و دوستی سماع را تا بدان حد گسترش مىدهد که حتی به طور هفتگى، مجلسی ویژه بانوان، همراه با گلافشانی و رقص و پاىکوبی زنان در قونیه بر پا مىدارد.[۲۶]… تا جایی که حتی در مواردی چون سرگرم رباب و موسیقی مىشده است نمازش قضا مىشده است، و با وجود تذکار به وى، موسیقی را رها نمىکرده است، بلکه نماز را ترک مىگفته است![۲۷]
علاوه بر زنان طبقات مرفه، بین زنان… طبقات پایین و اصناف نیز مولانا علاقهمندانی داشت که به خاطر او مجلس ترتیب مىدادند و دعوتش مىکردند. وقتی مولوی در مجلس آنان حاضر مىشد، گلبارانش مىکردند و همراه او به سماع بر مىخاستند! شبهای جمعه زنان قونیه در منزل امینالدین میکائیل که نایب خاص سلطان بود گرد مىآمدند و سماع مىکردند. (مولانا جلال الدین، ۳۴، دکتر زرین کوب: پله پله تا ملاقات، ۱۶۵).
پی نوشت:
[۲۱] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر چهارم، ۷۴۳
[۲۲] . شمس تبریزی، مقالات، ۱/۷۳
[۲۳] . رساله در تحقیق حال و شرح آثار مولوى ص ۷۰، مناقب العارفین، ص ۸۹؛ فروزانفر، بدیع الزمان: احوال و زندگى مولانا جلال الدین محمد، تهران، ۱۳۱۵، ص ۷۰ ـ ۶۹، به نقل خط سوم، ۵۶ ـ آ
[۲۴] . خط سوم، ص ۳۹ بخش آ
[۲۵] . خط سوم، ص ۷۷، بخش آ
[۲۶] . افلاکى: ۳ / ۴۶۸، ۳ / ۵۹۱، به نقل خط سوم: ۷۴، آ
[۲۷] . افلاکى ۳ / ۳۲۸، به نقل خط سوم: ۷۵ ـ آ
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 04:02 PM
روزی علمالدین قیصر سماع بزرگ داشت، و مولانا در آن سماع هر چه پوشیده بود به قوّالان (خوانندگان) بخشیده و همچنین عریان رقص مىکرد! و بعد از سماع، علمالدین لباس سر تاپایی که مناسب او بود آورد و مولانا پوشید و بیرون آمد. در راه آواز “رباب” از خانه ارمنیان شنید، به چرخ آمد و ذوقها کرد تا صباح دیگر بر سر آن راه، در نعره و صیاح بود، باز هر چه پوشیده بود به مردمان شرابخانه بخشید و برفت! (مناقب العارفین، ۴۸۹، بنا به نقل تنبیه الغافلین، ۸۰).
واقعا در شگفتیم که آیا تفاوت رقص و آواز و غنا و شرابخواری و شاهدبازی و پردهدری این صوفیان، ـ به پیروی از کاخنشینان اموی و عباسی که الگوها و امامان ایشان بودند ـ، با مجالس سایر مطربان و آوازخوانان و دلدادگان رقص و سماع و سکس و برهنگی ـ که نمونه مجالس و فیلمهای آنها، آب و نان و غذای روح!! بىخردان شده است ـ در چیست؟! آیا جز این است که اینان ـ بر خلاف اهل عرفان ـ برای اغفال بندگان خدا، و پردهپوشی بر هوسرانىهای خود، از واژهها و عناوین مقدس دینی سوء استفاده نکرده، بىپرده ماهیت خود را نشان مىدهند، و با رندی و زیرکی تمام، فسق و فجور خود را در لباس دین و شریعت ارائه نداده، با دین و دیانت و معنویت انسانها بازی نمىکنند، و در پرده فروش کالای دین و معنویت تکدی و گدایی نمىکنند؟! چنانکه درباره کانون فرهنگ و هنر “شمس تبریزى” نوشتهاند:
شمس … پارهای اوقات در آستانه درگاه مىنشست و تا از مریدان نیازی (وجه نقد یا غیر نقد) نمىستاد، آنها را به محضر مولانا اجازه ورود نمىداد! (دیوان شمس، غزلیات، ۵۰۹، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۷، انتشارات صفىعلىشاه).
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 04:05 PM
ششم : امام زمان شیعیان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف، بانی بنای ایمان، و دشمن شرک و کفر و طغیان، و منادی نداى: «ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه»[۲۸] و “مثل اهل بیتی کسفینة نوح، من رکبها نجى، ومن تخلف عنها غرق” بوده، و نابود کننده هفتاد و دو ملت و کیش است؛ ولی مولای صوفیان، عاشق کفر و ایمان!! و آشتی دهنده دین و الحاد بر اساس یکی دانستن حق و باطل، و خدا و شیطان، و ابراهیم و نمرود، و پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوس م و ابوسفیان، و یزید و امام شهید عاشورائیان و… است. مولوی مىسراید:
چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد موسیی با موسیی در جنگ شد
چون به بىرنگی رسی کان داشتی موسی و فرعون دارند آشتی [۲۹]
هفتم : امام زمان شیعیان روحی فداه، هلاک کننده مدعیان امامت و ولایت در مقابل حجتهای الهی از خاندان معصوم پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم و نسل پاک علی و فاطمه سلام اللّه علیهما است؛ ولی پیر قونیه، امامسازِ ولىپردازِ ـ خواه از نسل على، و خواه از نسل عمر!!ـ است، و با این امامسازی در مقابله با خاندان عصمت و سنتِ سعادتآفرین خداوند حکیم، مشیدِ ارکانِ مسلکِ بنیانگذاران بدبختی و فلاکت بشر تا ظهور مقدس امام شیعیان و بنیانکن اساس تصوف و عرفان و رقص و سماع و موسیقی صوفیان و عارفان است.
پی نوشت:
[۲۸] . سوره آلعمران، آیه ۸۵
[۲۹] . مثنوی، تصحیح: استعلامی، محمد، دفتر یکم، ۲۴۷۸
طاهره وحیدیان
10-03-2011, 04:06 PM
هفتم : امام زمان شیعیان روحی فداه، هلاک کننده مدعیان امامت و ولایت در مقابل حجتهای الهی از خاندان معصوم پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم و نسل پاک علی و فاطمه سلام اللّه علیهما است؛ ولی پیر قونیه، امامسازِ ولىپردازِ ـ خواه از نسل على، و خواه از نسل عمر!!ـ است، و با این امامسازی در مقابله با خاندان عصمت و سنتِ سعادتآفرین خداوند حکیم، مشیدِ ارکانِ مسلکِ بنیانگذاران بدبختی و فلاکت بشر تا ظهور مقدس امام شیعیان و بنیانکن اساس تصوف و عرفان و رقص و سماع و موسیقی صوفیان و عارفان است.
جای تذکر است: شواهدی که آوردیم جز تحقیق و بررسی یک ادعای ناروا در وسع و حوصله یک مقاله بیشتر نیست، ولی آنان که بر اساس براهین قطعی و روشن، مکتب تشیع را تنها مکتب آسمانی زنده و مصون از تحریف و بدور از آمیخته شدن با هواهای داستان سرایان یافتهاند، ـ چنانکه معارضان و مخالفان این مکتب سراسر نور و برهان نیز بر این نکته به خوبی واقفند و از هر نوع مقابله و رویارویی مستقیم خود با این مکتب جز خاطرههای تلخ شکست و رسوایی را به ارث نبردهاند ـ به خوبی مىدانند که پرداختن به این گونه افسانهها و نقد و اشکال آنها جز تضییع وقت و اقامه دلیل بر روشنایی خورشید در مقابل تیرگی دل شب چیز دیگری نیست.
به هر حال بدیهی است که هرگز نمىتوان گفتار کسی را به صرف ادعای خودش پذیرفت، و گر نه دروغگو بسیار است، و مدعی به ناحق فراوان، چنانکه مىبینیم جاهطلبان پیوسته در راه معارضه با اولیای حقیقی خداوند متعال، ادعاهای بس بزرگ داشتهاند، و دروغهای آشکار و لافهای فراوان بافتهاند، خصوصاً اینکه هر کس با اصول و مبانی ضروری ادیان مختصر آشنایی داشته باشد، با تحقیق و مطالعه احوال مشایخ تصوف و عرفان آشکارا مىیابد که اعتقادات و باورها و سلوکهای ایشان، آنچنان از عقل و برهان و تعالیم مکتب وحی به دور است، که هرگز ممکن نیست آنان را با کمترین عالمان مکتب سراسر نور اهلبیت علیهمالسلام اشتباه گرفت، تا چه رسد به اینکه کسی ایشان را از اولیای خداوند دانسته، یا ـ پناه بر خدا ـ امام زمان شیعیان محسوب دارد!!
پرواز
10-04-2011, 07:37 AM
تفاوت امام زمان (علیه السلام) شیعیان و امام فرضی صوفیان !!!
وقتی تمام ادیان الهی اعتقاد دارن منجی آخر الزمان دارن .. دیگه بیان تفاوت چه اهمیتی داره!؟
وقتی ایشون هنوز ظهور نکردن با فردی که فوت شدن چه غیاثی میتونیم داشته باشیم؟!؟
به نظرم کمی راه به بیراهه رفتنه !
امیرحسین
10-04-2011, 10:50 AM
سلام
موضوع اینه که ، اونا منجی عالم رو جوری تعریف میکنن که منافع مادیشون در حال حاضر تامین بشه!
ولی امام زمان(عج) در حقیقت وجود داره و واقعیت داره. و اصلا ما تعریفش نکردیم.
تفاوت اینه که ما تسلیم خدا هستیم و چشم انتظار مهدی فاطمه(س)!
اما اونا بر خلاف مشیت الهی، اوهامی رو برای خودشون تصور کردند و دارن نشرش میدن تا از این طریق مردم رو منحرف کنن و به مقاصد مادی خودشون برسن!
آیا حالا باز هم جمله زیر رو میگید :
وقتی تمام ادیان الهی اعتقاد دارن منجی آخر الزمان دارن .. دیگه بیان تفاوت چه اهمیتی داره!؟
طاهره وحیدیان
10-04-2011, 01:43 PM
باسلام خدمت پرواز عزیز.
نه عزیزم,من بیراهه نرفتم .شما خیلی خوش بینی!! چرا که؛مابه متوفّی کاری نداریم, بلکه او یک تفکّراست که درهر عصروزمانی جاری است؛وباید آنقدرشفاف سازی کرد؛تاجلو این تفکّر غلط راگرفت.درست است؛فرمایش شما وممنون ازاینکه به بحث توجّه کردید.امّا همانطوری که دربالا هم متذکّر شدم؛شمس تبریزی ؛یک فرد نیست که با فوتش تمام شده باشد؛بلکه یک تفکّراست که باید برای مریدانش وبه به گویانش شفاف سازی شود.پس برمن خورده نگیرید بلکه تقاضا می کنم از شما ژرف اندیش باشید.
ازشما تعجّب میکنم!! مگراین آیه شریفه قرآن رانخواندی؟:اِنَّ الدّیِنَ عِندَ اللهِ الاِسلام.
ابن شهراشوب از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده كه در معناى آيه : (اِن َّالدِينَ عنِدَ اللّه ِالاِسلام ...) فرمود: يعنى تسليم شدن به ولايت على بن ابيطالب (عليه السلام ).
علامه طباطبایی می فرمایند: اين معنائى كه امام براى آيه كرده از باب ذكر روشن ترين مصداق است ، و شايد منظور از روايت بالا هم همين باشد، و نيز از آنجناب از على (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: (اكنون براى اسلام نَسَبى ذكر مى كنم كه نه احدى قبل از من چنين تعريفى كرده و نه بعد از من ، و آن اين است كه : اسلام عبارت است از تسليم ، و تسليم عبارت است از يقين ، و يقين عبارت است از تصديق ، و تصديق عبارت است از اقرار، و اقرار واقعيتش ادا است ، و ادا، عمل است ، مؤ من دين خود را از پروردگار خود مى گيرد،ايمانش از عملش شناخته مى شود، همچنان كه كافر كفرش ازانكارش هويدا مى گردد، اَيُّهَا النّاس بر شما باد دينتان ، دينتان ، كه گناه در دين بهتر است از كار نيك در بى دينى ، براى اينكه گناه در حال ديندارى آمرزيده مى شود، و كار نيك در بى دينى قبول نمى گردد).
والسّلام.
طاهره وحیدیان
10-04-2011, 02:09 PM
و اينكه فرمود: كار نيك در بى دينى پذيرفته نيست ، منظور از پذيرفته نشدن اين است كه در آخرت ثواب ندارد، و يا اين است كه آن اثر نيكى كه عمل نيك و خداپسند بايد در دنيا در سعادت زندگى و در آخرت داشته باشد، و صاحبش را به نعيم بهشت برساند ندارد.
بنابراين حديث مورد بحث با احاديثى كه مى گويند كفار در مقابل حسناتشان به پاداشى از پاداشهاى دنيائى مى رسند، و نيز با آيه شريفه : (فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره ) كه بطور مطلق مى گويد: هركس نيكى كند اثرش را مى بيند، منافات ندارد.
قابل توجّه دوستان عزیز؛مخصوصاً پرواز خوبم؛عزیزم؛دین اسلام ؛دینی جهانی است؛یعنی چه؟ یعنی اینکه دین کامل وجهانی که می آید مابقی ادیان قبلی رانسخ«از بین می برد؛لغو» می کند.دین جهانی قبل از اسلام ؛همانا دین مسیحیّت بود؛ که باتشریف فرمایی حضرت رسول اکرم«صلّی اللّه علیه وآله» که درخودانجیل هم بشارت آمدنشان را داده بود؛مسیحیّت مبدّل به اسلام شد؛وچون دین جهانی است؛باید؛باید، همه گردن می نهادند براین دین.وطبق آیه شریفه بالا همگی باید ولایت علی ابن ابیطالب «علیه السّلام»را می پذیرفتند.ودیگرهیچ دینی ازاحدی پذیرفته نیست جزاسلام.همانطور که اگر اسلامی نبودماهمه باید مطیع ومنقاد ورهرو ؛ عیسی مسیح «علیه السّلام» می بودیم اما باآمدن اسلام عزیز حجّت برهمه تمام شد؛که:
اِنَّ الدِینَ عِندَاللّه الاسلام.
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.