طاهره وحیدیان
10-02-2011, 10:47 PM
بسم الله الرحمن الرحيم
رُوِيَ أنَّ صَاحِباً لِأمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يُقالُ لَهُ: هَمَّامٌ كانَ رَجُلاً عابداً،فَقالَ لَهُ يا أمِيرَالْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأنِّي أنْظُرُ إِلَيْهِمْ،فَتَثَاقَلَ عليه السلام عَنْ جَوَابهِ،ثُمَّ قَالَ يا هَمَّامُ إتَّقِ اللَّهَ وَأحْسِنْ (فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ
راوي مي گويد كه اميرالمؤ منين عليه السلام مصاحبى داشت به نام همّام كه مردى عبادت پيشه بود روزى گفتش كه اى اميرالمؤ منين ، پرهيزگاران را برايم توصيف كن، آنسان كه گويى در آنها مى نگرم اميرالمؤ منين عليه السلام در پاسخش درنگ كرد، سپس گفت: اى همّام از خدا بترس و نيكوكار باش كه خدا با كسانى است كه پرهيزگارى كنند و نيكوكارند
فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِذِلِكَ الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ،فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ثُمَّ قَالَ
همّام بدين سخن قانع نشد و اميرالمؤمنين عليه السلام را سوگند داد
اميرالمؤمنين عليه السلام حمد و ثناى خداى به جاى آورد و بر محمد (صلي الله و عليه و آله) و خاندانش درود فرستاد سپس فرمود
أمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّا عَنْ طاعَتِهِمْ، آمِنا مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ، لِأنَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصاهُ، وَ لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ أَطاعَهُ، فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعايِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيا مَواضِعَهُمْ
اما بعد، خداوند، سبحانه و تعالى ، موجودات را بيافريد، و چون بيافريد از فرمانبرداريشان بى نياز بود و از نافرمانيشان در امان، زيرا نه نافرمانى نافرمايان او را زيانى رساند و نه فرمانبردارى فرمانبرداران سودى آنگاه روزيهايشان را ميانشان تقسيم كرد و جاى هر يك را در اين جهان معين ساخت
[hr]
فَالْمُتَّقُونَ فِيها هُمْ أهْلُ الْفَضائِلِ، مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصادُ، وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ
پس پرهيزگاران را در اين جهان فضيلتهاست، گفتارشان به صواب مقرون و راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنى آميخته است
غَضُّوا أبْصارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ، وَ وَقَفُوا أسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ أنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخاءِ
از هر چه خداوند بر آنها حرام كرده است ، چشم مى پوشند و گوش بر دانستن چيزى نهاده اند كه آنان را سودى رساند. آنچنان به بلا خو گرفته اند كه گويى در آسودگى هستند
وَ لَوْ لا الْأجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أرْواحُهُمْ فِي أجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْ قا إِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْ فا مِنَ الْعِقابِ
اگر مدت عمرى نبود كه خداوند برايشان مقرر داشته ، به سبب شوقى كه به پاداش نيك و بيمى كه از عذاب روز بازپسين دارند، چشم بر هم زد نى جانهايشان در بدنهايشان قرار نمى گرفت
عَظُمَ الْخالِقُ فِي أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فِي أعْيُنِهِم
تنها آفريدگار در نظرشان بزرگ است و جز او هر چه هست در ديدگانشان خرد مى نمايد
فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُعَذَّبُونَ با بهشت چنان اند كه گويى مى بينندش و غرق نعمتهايش هستند. و با دوزخ چنانند كه گويى مى بينندش و به عذاب آن گرفتارند
قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ أجْسادُهُمْ نَحِيفَةٌ، وَ حاجاتُهُمْ خَفِيفَةٌ، وَ أ نْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ
دلهايشان اندوهگين است و مردم از آسيب شان در امان اند و بدنهاشان لاغر است و نيازهاشان اندك است و جانشان به زيور عفت آراسته است
صَبَرُوا أيَّاما قَصِيرَةً أعْقَبَتْهُمْ راحَةً طَوِيلَةً، تِجارَةٌ مُرْبِحةٌ يَسَّرَها لَهُمْ رَبُّهُمْ، أرادَتْهُمُ الدُّنْيا فَلَمْ يُرِيدُوها، وَ أسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أنْفُسَهُمْ مِنْهَا
چند روز كوتاه دنيا را شكيبايي كرده تا آسايشى ابدى قيامت را به دست آورند، اين تجارت ، كه پروردگارشان نيز برايشان فراهم ساخته، سود بسيار دهد. دنيا در طلب آنهاست و آنها از دنياگريزان اند، به اسارتشان مى گيرد ولى جانهاى خويش به فديه دهند تا از اسارت برهند
رُوِيَ أنَّ صَاحِباً لِأمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يُقالُ لَهُ: هَمَّامٌ كانَ رَجُلاً عابداً،فَقالَ لَهُ يا أمِيرَالْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأنِّي أنْظُرُ إِلَيْهِمْ،فَتَثَاقَلَ عليه السلام عَنْ جَوَابهِ،ثُمَّ قَالَ يا هَمَّامُ إتَّقِ اللَّهَ وَأحْسِنْ (فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ
راوي مي گويد كه اميرالمؤ منين عليه السلام مصاحبى داشت به نام همّام كه مردى عبادت پيشه بود روزى گفتش كه اى اميرالمؤ منين ، پرهيزگاران را برايم توصيف كن، آنسان كه گويى در آنها مى نگرم اميرالمؤ منين عليه السلام در پاسخش درنگ كرد، سپس گفت: اى همّام از خدا بترس و نيكوكار باش كه خدا با كسانى است كه پرهيزگارى كنند و نيكوكارند
فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِذِلِكَ الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ،فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ثُمَّ قَالَ
همّام بدين سخن قانع نشد و اميرالمؤمنين عليه السلام را سوگند داد
اميرالمؤمنين عليه السلام حمد و ثناى خداى به جاى آورد و بر محمد (صلي الله و عليه و آله) و خاندانش درود فرستاد سپس فرمود
أمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّا عَنْ طاعَتِهِمْ، آمِنا مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ، لِأنَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصاهُ، وَ لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ أَطاعَهُ، فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعايِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيا مَواضِعَهُمْ
اما بعد، خداوند، سبحانه و تعالى ، موجودات را بيافريد، و چون بيافريد از فرمانبرداريشان بى نياز بود و از نافرمانيشان در امان، زيرا نه نافرمانى نافرمايان او را زيانى رساند و نه فرمانبردارى فرمانبرداران سودى آنگاه روزيهايشان را ميانشان تقسيم كرد و جاى هر يك را در اين جهان معين ساخت
[hr]
فَالْمُتَّقُونَ فِيها هُمْ أهْلُ الْفَضائِلِ، مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصادُ، وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ
پس پرهيزگاران را در اين جهان فضيلتهاست، گفتارشان به صواب مقرون و راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنى آميخته است
غَضُّوا أبْصارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ، وَ وَقَفُوا أسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ أنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخاءِ
از هر چه خداوند بر آنها حرام كرده است ، چشم مى پوشند و گوش بر دانستن چيزى نهاده اند كه آنان را سودى رساند. آنچنان به بلا خو گرفته اند كه گويى در آسودگى هستند
وَ لَوْ لا الْأجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أرْواحُهُمْ فِي أجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْ قا إِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْ فا مِنَ الْعِقابِ
اگر مدت عمرى نبود كه خداوند برايشان مقرر داشته ، به سبب شوقى كه به پاداش نيك و بيمى كه از عذاب روز بازپسين دارند، چشم بر هم زد نى جانهايشان در بدنهايشان قرار نمى گرفت
عَظُمَ الْخالِقُ فِي أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فِي أعْيُنِهِم
تنها آفريدگار در نظرشان بزرگ است و جز او هر چه هست در ديدگانشان خرد مى نمايد
فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُعَذَّبُونَ با بهشت چنان اند كه گويى مى بينندش و غرق نعمتهايش هستند. و با دوزخ چنانند كه گويى مى بينندش و به عذاب آن گرفتارند
قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ أجْسادُهُمْ نَحِيفَةٌ، وَ حاجاتُهُمْ خَفِيفَةٌ، وَ أ نْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ
دلهايشان اندوهگين است و مردم از آسيب شان در امان اند و بدنهاشان لاغر است و نيازهاشان اندك است و جانشان به زيور عفت آراسته است
صَبَرُوا أيَّاما قَصِيرَةً أعْقَبَتْهُمْ راحَةً طَوِيلَةً، تِجارَةٌ مُرْبِحةٌ يَسَّرَها لَهُمْ رَبُّهُمْ، أرادَتْهُمُ الدُّنْيا فَلَمْ يُرِيدُوها، وَ أسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أنْفُسَهُمْ مِنْهَا
چند روز كوتاه دنيا را شكيبايي كرده تا آسايشى ابدى قيامت را به دست آورند، اين تجارت ، كه پروردگارشان نيز برايشان فراهم ساخته، سود بسيار دهد. دنيا در طلب آنهاست و آنها از دنياگريزان اند، به اسارتشان مى گيرد ولى جانهاى خويش به فديه دهند تا از اسارت برهند