PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : اشعار منتظران ظهور موعود...



golnar
12-31-2010, 12:12 AM
بيا كه از قدمت سبزي بهار بيايد بيا كه روشني روز و روزگار بيايد
خزان ظلم به تارج باغ دست گشوده يا بيا كه به همراه تو بهار بيايد
اميد خفته به دلهاي بي شكيب بخيزد قرار رفته زجانهاي بي قرار بيايد
خوشا ظهور تو مهدي كه از شميم كلامت نهال وعده ي پيغمبران به بار بيايد
بيا كه عيسي پشت سرت نماز گذارد بيا كه خضر به پيش تو پرده دار بيايد
جهان به خاك افتاد از حكمت بت و بتگر بيا كه دولت قرآن به روي كار بيايد.
ديوان مويد
[hr]
سر خوش ز سبوى غم پنهانى خويشم‏
چون زلف تو سرگرم پريشانى خويشم‏
در بزم وصال تو نگويم ز كم و بيش‏
چون آينه، خو كرده‏ى حيرانى خويشم‏
لب باز نكردم به خروشى و فغانى‏
من محرم راز دل طوفانى خويشم‏
از شوق شكر خند لبش جان نسپردم‏
شرمنده جانان، ز گرانجانى خويشم‏
بشكسته‏تر از خويش نديدم به همه عمر
افسرده دل از خويشم و زندانى خويشم‏
يك چند پشيمان شدم از رندى و مستى‏
عمريست پشيمان ز پشميانى خويشم‏
هر چند «امين» بسته دنيا نى‏ام، اما
دلبسته ياران خراسانى خويشم‏ :gol:[hr]

قطعه ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه اب نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است[hr]

ویرانه نه آن است كه جمشید بنا كرد
ویرانه نه آن است كه فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست كه هر جمعه به شوقت
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت [hr]
اتفاقا سراغت را گرفته ام از
قمری هایی که بعد از ظهرها برای باغچه بی حوصله مان
دارند یاکریم می خوانند
از
همین مادربزرگ که تسبیحش را
برایت دارد می اندازد با ذکر های مداوم
اما
هنوز یک سطر مانده به تمام این شعر
می خواهم که بیایی
آخر جواب مادبزرگ را
قمری ها هم نمی دهند
من هم
دلتنگیم سردرد شدیدی گرفته و بهانه اش
فقط انتظاری است که سایه امدن دارد... :gol:

ریحانة النبی
01-08-2011, 09:09 AM
به نام خدا


جان را مپرس با غم هجران چه ميكند ؟
با تيغ تيز پيكر عريان چه ميكند؟!

ما را كه ديد بر سر كويش به خنده گفت:
بيمار ره نبرده به درمان چه ميكند ؟

اي صد بهار از تو شكوفا بيا بيا
باد خزان ببين به گلستان چه ميكند؟!

اي منتظر! بيا و نظر كن كه داغ هجر
با لاله هاي سوخته دامان چه ميكند؟!

در حسرت تو در به دري شد نصيب خضر
ور نه به سير كوه و بيابان چه ميكند؟

آشفته خاك راه تو باشد بيا مپرس
اين مور زير پاي سليمان چه ميكند؟!

[align=left]جعفر رسول زاده(آشفته)
ياعلي.:gol:[/center]

maryam
01-09-2011, 06:21 AM
اذان جمکران شوری به پا کرد
دلم را از غم عالم جدا کرد
صبا را گشته بودم محرم راز
مرا با رمز غیبت اشنا کرد
بخوان در دل تمنای فرج را
بگو شاید نگاهی هم به ما کرد
چو یعقوب از غم یوسف بنالید
به بوی جامه اش او را شفا کرد
نباشد گل به بستان در زمستان
گل نرگس به هر باغی وفا کرد
ببینیم در جهان عدل علی را
اگر امد حکومت را به پا کرد
اگر ابری بییاید روی خورشید
مشو نومید وباید بس دعا کرد
خدا یا عمر من را طاقتی بخش
که بینم غیبت کبری رها کرد

#زهرا#
02-22-2011, 02:53 PM
به امید روزی که در برگی از تقویم بنگارند:
تعطـــــــــیل رسمی_
روز ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه)

امیرحسین
08-13-2012, 01:09 PM
سلام اي سايه تنهاي من
سلام اي مهدي صاحب زمانم
سلام اي بهترين بهترين هاااااااا
كه ديدم از تو ياري هاي بسيار
سلام اي مونس و غمخوار مهسا
كه هستي در همه حال ، از من آگاه
سلام من بر تو يار توانا
به تو اي نازنين خوب و بينا
سلام من به تو كه از تو خواهم
مرا ياري كني اندر همه حال

طاهره وحیدیان
09-05-2012, 04:37 PM
گفتم به دل سلامي از جان به دوست دادن

گفتا خوشـــــا جوابي از لعل او شـــــنيدن

گفتم گذر زكويش ما را ســـــــعادت آرد

گفتا كرم زايــــشان خواهد به ما رســـــيدن

گفتم ستم فراوان از هر طرف بيــــــامد

گفتا كه درد وغمها بايـد بـــسي كشــــــيدن

http://www.qurangloss.ir/uploaded/231_01346852172.jpg




"بیـــــا مسافــــــر غریــــب صحرا . . ."

طاهره وحیدیان
01-17-2014, 05:45 AM
بسم رب المهدی



( عجل الله تعالی فرجه الشریف)

آقا بیــــا تـا زنـــــدگی معنـــــا بگیرد

شــــــاید دعای مــادرت زهـرا بگیرد

آقـــا بیــــــا تا با ظهــــور چشمـهایت این چشـــمهای مـــا کمی تقـوا بگیرد

آقا بیـــــا تا ایــن شـکســته کشتی ما آرام راه ســــــــــاحل دریـــــــا بگیرد

آقا بیـــا تا کـــی دو چشــم انتــــظارم

شب‌های جمعه تا سـحر احـــیا بگیرد

پایین بیا خـــورشــید پشت ابر غیبت تــا قــبل از آنکه کار مــــا بالا بگیرد
آقــــا خــلاصـــــه یک نفــر باید بیاید تا انتــــقام دســـت زهـــــرا را بگیرد

طاهره وحیدیان
01-17-2014, 05:46 AM
آقا بیــــا تـا زنــــــدگی معنـــــا بگیردشــــــاید دعای مــادرت زهــرا بگیرد
من گریه میریزم به پای جـــاده ات تا آئینه کاری کرده باشــــــم مقــدمت را
اول ضمــــیرغـــــائب مـــــفرد کجایی؟ ای پاســـــخ آدینــه هــــــای پـر معما
حتمیِ بی چــون و چـرا برگرد شــایدراحت شـــویم از دست امـا و اگر ها آقــا نمــــاز جمعه ی ایـن هفته با تو پـــای بـــرهنه آمــــدن تـا کوفه با ما
آقا بیــــا تـا زنـــــدگی معنـــــا بگیرد شــــــاید دعای مــادرت زهـرا بگیرد

طاهره وحیدیان
01-17-2014, 05:46 AM
پـایــان شبـــــــهای بلـند انتـــــظاریآیــــا بـــــرای آمـــــدن میلـــی نداری؟ من نـذر کردم خاک پایت را ببـــوسم آیا ســــــر این بنــــده منت میگذاری
من دل ندادم تا که روزی پس بگیرم میخواســـــتم پیشت بمــــاند یادگاری
آقا بیــــا تـا زنـــــدگی معنـــــا بگیردشــــــاید دعای مــادرت زهـرا بگیرد

.
.
به راه بیائیم ، تا ز راه بیاید