توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره بلد [90]
امیرحسین
09-21-2011, 10:56 AM
سوره بلد [90]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 20 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره در عين كوتاهى حقايق بزرگى را در بر دارد.
در قسمت اول اين سوره بعد از ذكر سوگندهاى پرمعنائى اشاره به اين حقيقت شده كه زندگى انسان در عالم دنيا همواره توأم با مشكلات و رنج است، تا از يكسو خود را براى رفتن به جنگ مشكلات آماده سازد، و از سوى ديگر انتظار آرامش و آسودگى مطلق را در اين جهان از سر بيرون كند.
در بخش ديگرى از اين سوره قسمتى از مهمترين نعمتهاى الهى را بر انسان مىشمرد، و سپس به ناسپاسى او در مقابل اين نعمتها اشاره مىكند.
در آخرين بخش مردم را به دو گروه «اصحاب الميمنة» و «اصحاب المشئمة» تقسيم كرده، و گوشهاى از صفات اعمال گروه اول (مؤمنان صالح) و سپس سرنوشت آنها را بيان مىكند، و بعد به نقطه مقابل آنها يعنى كافران و مجرمان و سرنوشت آنها مىپردازد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده كه فرمود:
«كسى كه سوره بلد را بخواند خداوند او را از خشم خود در قيامت در امان مىدارد».
امیرحسین
09-21-2011, 10:57 AM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- سوگند به اين شهر مقدس! سنّت قرآن در بسيارى از موارد بر اين است كه بيان حقايق بسيار مهم را با سوگند شروع مىكند، سوگندهائى كه خود نيز سبب حركت انديشه و فكر و عقل انسان است و ارتباط خاصى با همان مطلب مورد نظر دارد.
در اينجا نيز براى بيان اين واقعيت كه زندگى انسان در دنيا توأم با درد و رنج است از سوگند تازهاى شروع كرده، مىفرمايد: «قسم به اين شهر مقدس» [- مكّه] (لا اقسم بهذا البلد).
(آيه 2)- «شهرى كه تو در آن ساكن هستى» (و انت حل بهذا البلد).
البته شرافت و عظمت سرزمين «مكّه» ايجاب مىكند خداوند به آن سوگند ياد نمايد، چرا كه نخستين مركز توحيد و عبادت پروردگار در اينجا ساخته شده، و انبياى بزرگ گرد اين خانه طواف كردهاند، ولى جمله «و انت حل بهذا البلد» مطلب تازهاى در بر دارد، مىگويد: اين شهر به خاطر وجود پر فيض و بركت تو چنان عظمتى به خود گرفته كه شايسته اين سوگند شده است.
اى كعبه را ز يمن قدوم تو صد شرف-----وى مرده را ز مقدم پاك تو صد صفا
بطحا ز نور طلعت تو يافته فروغ-----يثرت ز خاك تو با رونق و نوا
(آيه 3)- سپس مىافزايد: «و قسم به پدر و فرزندش» (و والد و ما ولد).
منظور از «والد» ابراهيم خليل و از «ما ولد» اسماعيل ذبيح است و با توجه به اين كه در آيه قبل به شهر «مكّه» سوگند ياد شده و مىدانيم ابراهيم و فرزندش بنيانگذار «كعبه» و شهر «مكّه» بودند اين تفسير بسيار مناسب به نظر مىرسد بخصوص اين كه عرب جاهلى نيز براى حضرت ابراهيم و فرزندش اهميت فوق العادهاى قائل بود، و به آنها افتخار مىكرد.
امیرحسین
09-21-2011, 10:58 AM
(آيه 4)- سپس به چيزى مىپردازد كه هدف نهائى اين سوگندهاست، مىفرمايد: «ما انسان را در رنج آفريديم» و زندگى او پر از رنجهاست (لقد خلقنا الانسان فى كبد).
حتى نگاهى به زندگى انبياء و اولياء اللّه نيز نشان مىدهد كه زندگى اين گلهاى سرسبد آفرينش نيز با انواع ناملايمات و درد و رنجها قرين بود، هنگامى كه دنيا براى آنها چنين باشد، وضع براى ديگران روشن است.
(آيه 5)- سپس مىافزايد: «آيا او گمان مىكند كه هيچ كس نمىتواند بر او دست يابد»؟ (ا يحسب ان لن يقدر عليه احد).
اشاره به اين كه آميختگى زندگى انسان با آن همه درد و رنج دليل بر اين است كه او قدرتى ندارد ولى هنگامى كه به قدرتى مىرسد هر كار خلاف و گناه و جرم و تجاوزى را مرتكب مىشود گوئى خود را در امن و امان مىبيند.
(آيه 6)- سپس در ادامه همين سخن مىافزايد: «مىگويد: من مال زيادى را (در كارهاى خير) نابود كردهام» (يقول اهلكت مالا لبدا).
اشاره به كسانى است كه وقتى به آنها پيشنهاد صرف مال در كار خيرى مىكردند از روى غرور و نخوت مىگفتند: ما بسيار در اين راهها صرف كردهايم در حالى كه چيزى براى خدا انفاق نكرده بودند، و اگر اموالى به اين و آن داده بودند براى تظاهر و رياكارى و اغراض شخصى بوده است.
بعضى نيز گفتهاند: آيه اشاره است به كسانى كه اموال زيادى در دشمنى با اسلام و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و توطئههاى ضد اسلامى صرف كرده بودند، و به آن افتخار مىكردند.
(آيه 7)- سپس مىافزايد: «آيا (انسان) گمان مىكند هيچ كس او را نديده (كه عمل خيرى انجام نداده) است»؟ (ا يحسب ان لم يره احد).
او از اين حقيقت غافل است كه خداوند نه فقط ظواهر اعمال او را در خلوت و جمع مىبيند، بلكه از اعماق قلب و روح او نيز آگاه است، و از نيات او با خبر هم كيفيت تحصيل آن اموال نامشروع را مىداند و هم چگونگى صرف كردن رياكارانه و مغرضانه آن را.
امیرحسین
09-21-2011, 10:59 AM
(آيه 8)- نعمت چشم و زبان، و هدايت! در تعقيب آيات گذشته كه سخن از غرور و غفلت انسانهاى طغيانگر مىگفت در اينجا بخشى از مهمترين نعمتهاى مادى و معنوى الهى را بر اين انسان مىشمرد، تا از يكسو غرور و غفلت او را بشكند، و از سوى ديگر وى را وادار به تفكر در خالق اين نعمتها كند، و با تحريك حس شكرگزارى در درون جانش او را به سوى معرفت خالق سوق دهد.
مىفرمايد: «آيا براى او دو چشم قرار نداديم»؟ (ا لم نجعل له عينين).
(آيه 9)- «و يك زبان و دو لب»؟! (و لسانا و شفتين).
(آيه 10)- «و او را به راه خير و شر هدايت كرديم» (و هديناه النجدين).
اين هدايت از سه طريق انجام مىگيرد: از طريق ادراكات عقلى و استدلال، و از طريق فطرت و وجدان بدون نياز به استدلال، و از طريق وحى و تعليمات انبياء و اوصيا.
آنچه را مورد نياز بشر در پيمودن مسير تكامل است خداوند به يكى از اين سه طريق يا در بسيارى از موارد با هر سه طريق به او تعليم كرده است.
در اهميت نعمتهاى فوق همين بس كه: «چشم» مهمترين وسيله ارتباط انسان با جهان خارج است، شگفتيهاى چشم به اندازهاى است كه براستى انسان را به خضوع در مقابل خالق آن وامىدارد، طبقات هفتگانه چشم كه به نامهاى صلبيه (قرنيه) مشيميه، عنبيه، جلديه، زلاليه، زجاجيه، و شبكيه ناميده شده، هر كدام ساختمان عجيب و ظريف و شگفتانگيزى دارد كه قوانين فيزيكى و شيميائى مربوط به نور و آئينهها به دقيقترين وجهى در آنها رعايت شده بطورى كه پيشرفتهترين دوربينهاى دقيق عكاسى در برابر آن، موجود بىارزشى است.
اگر در تمام وجود انسان جز چشم، چيز ديگرى نبود، مطالعه شگفتيهايش براى شناخت علم و قدرت عظيم پروردگار كافى بود.
امیرحسین
09-21-2011, 10:59 AM
و اما «زبان» مهمترين وسيله ارتباط انسان با انسانهاى ديگر و نقل و مبادله اطلاعات و معلومات از قومى به قوم ديگر، و از نسلى به نسل ديگر است، و اگر اين وسيله ارتباطى نبود هرگز انسان نمىتوانست تا اين حد در علم و دانش و تمدّن مادى و مسائل معنوى ترقى كند.
و اما «لبها» نقش مؤثرى در تكلم دارند، چرا كه بسيارى از مقاطع حروف به وسيله لبها ادا مىشود، و از اين گذشته لبها كمك زيادى به جويدن غذا، و حفظ رطوبت دهان، و نوشيدن آب مىكند و اگر نبودند مسأله خوردن و آشاميدن انسان و حتى منظره چهره او بر اثر جريان آب دهان به بيرون، و عدم قدرت بر اداء بسيارى از حروف وضع اسف انگيزى داشت.
امير مؤمنان على عليه السّلام مىفرمايد: «شگفتا از اين انسان كه با يك قطعه پيه مىبيند، و با قطعه گوشتى سخن مىگويد، و با استخوانى مىشنود، و از شكافى نفس مىكشد»! و اين كارهاى بزرگ حياتى را با اين وسائل كوچك انجام مىدهد.
جمله «و هديناه النجدين»- علاوه بر اين كه مسأله اختيار و آزادى اراده انسان را بيان مىكند، با توجه به اين كه «نجد» مكان مرتفع است- اشاره به اين است كه پيمودن راه خير خالى از مشكلات و زحمت و رنج نيست، همان گونه كه بالا رفتن از زمينهاى مرتفع مشكلاتى دارد، حتى پيمودن راه شر نيز مشكلاتى دارد، چه بهتر كه انسان با سعى و تلاشش راه خير را برگزيند.
به هر حال انتخاب راه با خود انسان است، اوست كه مىتواند چشم و زبان را در مسير حلال يا حرام به گردش درآورد، و از دو جاده «خير» و «شر» هر كدام را بخواهد برگزيند.
و لذا در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «خداوند متعال به فرزندان آدم مىگويد: «اى فرزند آدم! اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام كند من دو لب را براى جلوگيرى از آن در اختيار تو قرار دادهام، لب را فرو بند، و اگر چشمت بخواهد تو را به سوى حرام ببرد من پلكها را در اختيار تو قرار دادهام، آنها را فرو بند! ...».
امیرحسین
09-21-2011, 10:59 AM
(آيه 11)- گردنه صعب العبور! به دنبال ذكر نعمتهاى بزرگى كه در آيات قبل آمده بود در اينجا بندگان ناسپاس را مورد ملامت و سرزنش قرار مىدهد كه چگونه با داشتن آن همه وسائل سعادت راه نجات را نپيمودهاند.
نخست مىفرمايد: «ولى او (انسان ناسپاس) از آن گردنه مهم نگذشت» (فلا اقتحم العقبة).
(آيه 12)- سپس مىفرمايد: «تو نمىدانى آن گردنه چيست»؟ (و ما ادراك ما العقبة).
(آيه 13)- «آزاد كردن بردهاى» (فك رقبة).
(آيه 14)- «يا غذا دادن در روز گرسنگى» (او اطعام فى يوم ذى مسغبة).
اين تعبير تأكيدى است بر اطعام گرسنگان در ايام قحطى و خشكسالى و مانند آن. براى اهميت اين موضوع، و الا اطعام گرسنگان هميشه از افضل اعمال بوده و هست.
(آيه 15)- «يتيمى از خويشاوندان» (يتيما ذا مقربة).
تأكيد روى يتيمان خويشاوند نيز به خاطر ملاحظه اولويتهاست، و گر نه همه يتيمان را بايد اطعام و نوازش نمود.
(آيه 16)- «يا مستمندى خاك نشين را» (او مسكينا ذا متربة).
به اين ترتيب اين گردنه صعب العبور كه انسانهاى ناسپاس هرگز خود را براى گذشتن از آن آماده نكردهاند، مجموعهاى است از اعمال خير كه عمدتا بر محور خدمت به خلق و كمك به ضعيفان و ناتوانها دور مىزند، و نيز مجموعهاى از عقائد صحيح و خالص است كه در آيات بعد به آن اشاره شده.
و به راستى گذشتن از اين گردنه با توجه به علاقه شديدى كه غالب مردم به مال و ثروت دارند كار آسانى نيست.
در حديثى آمده است: امام على بن موسى الرضا عليه السّلام هنگامى كه مىخواست غذا بخورد دستور مىفرمود سينى بزرگى كنار سفره بگذارند، و از هر غذائى كه در سفره بود از بهترين آنها بر مىداشت و در آن سينى مىگذاشت، سپس دستور مىداد آنها را براى نيازمندان ببرند، بعد اين آيه را تلاوت مىفرمود: (فلا اقتحم العقبة ...)
سپس مىافزود: «خداوند متعال مىدانست كه همه قادر بر آزاد كردن بردگان نيستند راه ديگرى نيز به سوى بهشتش قرار داد»!
امیرحسین
09-21-2011, 11:00 AM
(آيه 17)- در ادامه تفسيرى كه براى اين گردنه صعب العبور بيان فرموده، در اين آيه مىافزايد: «سپس از كسانى باشد كه ايمان آورده، و يكديگر را به صبر و رحمت توصيه مىكنند» (ثم كان من الذين آمنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمة).
به اين ترتيب كسانى از اين گردنه سخت عبور مىكنند كه هم داراى ايمان هستند و هم اخلاق والائى همچون دعوت به صبر و عواطف انسانى دارند، و هم اعمال صالحى همچون آزاد كردن بردگان و اطعام يتيمان و مسكينان انجام دادهاند.
(آيه 18)- و در پايان اين اوصاف، مقام صاحبان آن را چنين بيان مىكند:
«آنها اصحاب اليميناند» كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مىدهند! (اولئك اصحاب الميمنة).
(آيه 19)- سپس به نقطه مقابل اين گروه يعنى آنها كه نتوانستند از اين گردنه صعب العبور بگذرند، پرداخته، مىفرمايد: «و كسانى كه آيات ما را انكار كردهاند افرادى شومند» كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مىشود! (و الذين كفروا بآياتنا هم اصحاب المشأمة).
و اين نشانه آن است كه دستشان از حسنات تهى، و نامه اعمالشان از سيئات سياه است.
يعنى اين گروه كافر افرادى شوم و ناميمونند كه هم سبب بدبختى خودشانند، و هم بدبختى جامعه، ولى از آنجا كه شوم بودن و خجسته بودن در قيامت به آن شناخته مىشود كه نامه اعمال افراد در دست چپ، يا در دست راست آنها باشد بعضى اين تفسير را براى آن پذيرفتهاند.
(آيه 20)- و در آخرين آيه اين سوره اشاره كوتاه و پر معنايى به مجازات گروه اخير كرده، مىفرمايد: «بر آنها آتشى است فرو بسته»! كه راه فرارى از آن نيست (عليهم نار مؤصدة).
«مؤصدة» از ماده «ايصاد» به معنى بستن در و محكم كردن آن است، ناگفته پيداست انسان در اتاقى كه هواى آن كمى گرم است مىخواهد درها را باز كند، نسيمى بوزد و گرمى هوا را تعديل كند، حال بايد فكر كرد در كوره سوزان دوزخ هنگامى كه تمام درها بسته شود چه حالى پيدا خواهد شد؟!
«پايان سوره بلد»
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.