توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره مطفّفين [83]
امیرحسین
09-11-2011, 09:15 AM
سوره مطفّفين [83]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 36 آيه است.
محتواى سوره:
بحثهاى اين سوره بر پنج محور دور مىزند:
1- هشدار و تهديد شديدى نسبت به كم فروشان.
2- اشاره به اين مطلب كه گناهان از عدم ايمان راسخ به رستاخيز سر چشمه مىگيرد.
3- بخشى از سرنوشت «فجّار» در آن روز بزرگ.
4- قسمتى از مواهب عظيم و نعمتهاى روح پرور نيكوكاران در بهشت.
5- اشارهاى به استهزاى جاهلانه كافران نسبت به مؤمنان و معكوس شدن اين كار در قيامت.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هر كس سوره مطففين را بخواند خدا او را از شراب طهور زلال و خالص كه دست احدى به آن نرسيده در آن روز سيراب مىكند».
و در حديثى از امام صادق عليه السّلام آمده است: «هر كس در نمازهاى فريضه خود سوره مطففين را بخواند خداوند امنيت از عذاب دوزخ را در قيامت به او عطا مىكند، نه آتش دوزخ او را مىبيند و نه او آتش دوزخ را» پيداست اين همه ثواب و فضيلت و بركت براى كسى است كه خواندن آن را مقدمهاى براى عمل قرار دهد.
امیرحسین
09-11-2011, 09:19 AM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
شأن نزول:
«ابن عباس» مىگويد: هنگامى كه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله وارد مدينه شد بسيارى از مردم سخت آلوده كم فروشى بودند، خداوند اين آيات را نازل كرد و آنها پذيرفتند و بعد از آن كم فروشى را ترك كردند.
در حديث ديگرى آمده است كه: بسيارى از اهل مدينه تاجر بودند و در كار خود كم فروشى مىكردند، و بسيارى از معاملات آنها معاملات حرام بود، اين آيات نازل شد و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را براى اهل مدينه تلاوت فرمود سپس افزود: «پنج چيز در برابر پنج چيز است»! عرض كردند: اى رسول خدا! كدام پنج در مقابل كدام پنج است؟
فرمود: «هيچ قومى عهدشكنى نكردند مگر اين كه خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلّط ساخت.
و هيچ جمعيتى به غير حكم الهى حكم نكردند مگر اين كه فقر در ميان آنها زياد شد.
و در ميان هيچ ملّتى فحشا ظاهر نشد مگر اين كه مرگ و مير در ميان آنها فراوان گشت! هيچ گروهى كم فروشى نكردند مگر اين كه زراعت آنها از بين رفت و قحطى آنها را فرو گرفت! و هيچ قومى زكات را منع نكردند مگر اين كه باران از آنها قطع شد»!
(آيه 1)- واى بر كم فروشان! در آغاز سوره قبل از هر چيز كم فروشان را مورد تهديد شديدى قرار داده، مىفرمايد: «واى بر كم فروشان»! (ويل للمطففين).
اين در حقيقت اعلان جنگى است از ناحيه خداوند به اين افراد ظالم و ستمگر و كثيف كه حق مردم را به طرز ناجوانمردانهاى پايمال مىكنند.
قابل توجه اين كه در روايتى از امام صادق عليه السّلام آمده كه خداوند «ويل» را در باره هيچ كس در قرآن قرار نداده مگر اين كه او را كافر نام نهاده همان گونه كه در آيه 37 سوره مريم، مىفرمايد: «واى بر كافران از مشاهده روز بزرگ».
از اين روايت استفاده مىشود كه كم فروشى بوى كفر مىدهد!
امیرحسین
09-11-2011, 09:19 AM
(آيه 2)- سپس به شرح كار مطففين و كم فروشان پرداخته، مىفرمايد:
«آنان كه وقتى براى خود پيمانه مىكنند حق خود را بطور كامل مىگيرند» (الذين اذا اكتالوا على الناس يستوفون).
(آيه 3)- «اما هنگامى كه مىخواهند براى ديگران پيمانه يا وزن كنند كم مىگذارند»! (و اذا كالوهم او وزنوهم يخسرون).
البته بعيد نيست با استفاده از الغاى خصوصيت «كم فروشى» كم گذاردن در خدمات را نيز فراگيرد، فى المثل كارگر و كارمندى چيزى از وقت خود بدزدد در رديف «مطففين» و كم فروشانى است كه آيات اين سوره سخت آنها را نكوهش كرده است. حتى بىتناسب نيست اگر هرگونه تجاوز از حدود الهى و كم و كسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانيم.
(آيه 4)- سپس آنها را با اين جمله استفهام توبيخى، مورد تهديد قرار مىدهد:
«آيا آنها گمان نمىكنند كه برانگيخته مىشوند»؟! (ا لا يظن اولئك انهم مبعوثون).
(آيه 5)- «در روزى بزرگ» (ليوم عظيم). روزى كه عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظيم است.
امیرحسین
09-11-2011, 09:20 AM
(آيه 6)- «روزى كه مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مىايستند» (يوم يقوم الناس لرب العالمين).
يعنى اگر آنها قيامت را باور مىداشتند و مىدانستند حساب و كتابى در كار است، و تمام اعمالشان براى محاكمه در آن دادگاه بزرگ ثبت مىشود، هرگز چنين ظلم و ستم نمىكردند، و حقوق افراد را پايمال نمىساختند.
در حديثى از امام باقر عليه السّلام نقل شده است: «هنگامى كه امير مؤمنان على عليه السّلام در كوفه بود همه روز صبح در بازارهاى كوفه مىآمد و بازار به بازار مىگشت و تازيانهاى (براى مجازات متخلفان) بر دوش داشت در وسط هر بازار مىايستاد و صدا مىزد: «اى گروه تجّار! از خدا بترسيد»! هنگامى كه بانگ على را مىشنيدند هر چه در دست داشتند بر زمين گذاشته و با تمام دل به سخنانش گوش فرا مىدادند، سپس مىفرمود:
«از خداوند خير بخواهيد، و با آسان گرفتن كار بر مردم بركت بجوئيد، و به خريداران نزديك شويد، حلم را زينت خود قرار دهيد، از سوگند بپرهيزيد، از دروغ اجتناب كنيد، از ظلم خوددارى نماييد، و حق مظلومان را بگيريد، به ربا نزديك نشويد، پيمانه و وزن را بطور كامل وفا كنيد، و از اشياء مردم كم نگذاريد، و در زمين فساد نكنيد»! و به اين ترتيب در بازارهاى كوفه گردش مىكرد، سپس به دار الاماره باز مىگشت و براى دادخواهى مردم مىنشست.»
(آيه 7)- تو نمىدانى «سجّين» چيست؟ در تعقيب بحثى كه در آيات گذشته در باره كم فروشان، و رابطه گناه با عدم ايمان راسخ به روز رستاخيز آمده بود، در اينجا به گوشهاى از سرنوشت بدكاران و فاجران در آن روز اشاره كرده، مىفرمايد: «چنين نيست كه آنها (در باره قيامت) مىپندارند به يقين نامه اعمال بدكاران در سجّين است» (كلا ان كتاب الفجار لفى سجين).
(آيه 8)- «تو چه مىدانى سجّين چيست»؟ (و ما ادراك ما سجين).
امیرحسین
09-11-2011, 09:20 AM
(آيه 9)- «نامهاى است رقم زده شده و سرنوشتى است حتمى» (كتاب مرقوم).
در تفسير اين آيات عمدتا دو نظريه وجود دارد:
1- منظور از «كتاب» همان نامه اعمال انسانهاست كه هيچ كار كوچك و بزرگ و صغيره و كبيرهاى نيست مگر اين كه آن را احصا كرده، و همه چيز بىكم و كاست در آن ثبت است.
و منظور از «سجّين» كتاب جامعى است كه نامه اعمال همه بدكاران بطور مجموعى در آن گردآورى شده است. و به تعبير ساده مانند دفتر كلى است كه حساب هر يك از بستانكاران و بدهكاران را در صفحه مستقلى در آن ثبت مىكنند.
و تعبير از آن به عنوان «سجين» شايد به خاطر اين باشد كه محتويات اين ديوان سبب زندانى شدن آنها در جهنّم است، يا خود اين ديوان در قعر جهنّم جاى دارد، به عكس كتاب ابرار و نيكان كه در «اعلى عليين» بهشت است.
2- تفسير دوم اين است كه «سجين» به همان معنى مشهور و معروف يعنى «دوزخ» است كه زندان عظيمى است براى همه بدكاران، و يا محل سختى از دوزخ مىباشد، و منظور از «كتاب فجار» همان سرنوشتى است كه براى آنها رقم زده شده.
بنابر اين، معنى آيه چنين است: «سرنوشت مقرّر و مسلم بدكاران در جهنم است».
جمع ميان اين دو تفسير نيز مانعى ندارد، چرا كه سجّين در تفسير اول به معنى ديوان كل اعمال بدكاران است، و در تفسير دوم به معنى دوزخ يا قعر زمين و معلوم است كه اينها علت و معلول يكديگرند، يعنى هنگامى كه نامه عمل انسان در ديوان كل اعمال بدكاران قرار گرفت همان سبب مىشود كه او را به پستترين مقام و قعر دوزخ بكشاند.
(آيه 10)- در اين آيه، با يك جمله تكان دهنده به عاقبت شوم منكران معاد اشاره كرده، مىفرمايد: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان» (ويل يومئذ للمكذبين).
تكذيبى كه سر چشمه انواع گناهان و از جمله كم فروشى و ظلم است.
(آيه 11)- در آيه قبل اشاره كوتاهى به سرنوشت شوم مكذبان شده بود، در اينجا به معرفى آنان پرداخته، مىگويد: «همانها كه روز جزا را انكار مىكنند» (الذين يكذبون بيوم الدين).
امیرحسین
09-11-2011, 09:21 AM
(آيه 12)- و بعد مىافزايد: «تنها كسانى آن را تكذيب مىكنند كه متجاوز و گنهكارند» (و ما يكذب به الا كل معتد اثيم).
يعنى ريشه انكار قيامت، منطق و استدلال نيست، بلكه افرادى كه مىخواهند پيوسته به تجاوزها ادامه دهند و در گناه غوطهور باشند منكر قيامت مىشوند.
(آيه 13)- در اين آيه به سومين وصف منكران قيامت اشاره كرده، مىافزايد:
« (همان كس كه) وقتى آيات ما بر او خوانده مىشود مىگويد: اين افسانههاى پيشينيان است» (اذا تتلى عليه آياتنا قال اساطير الاولين).
آنها علاوه بر اين كه تجاوزگر (معتد) و گنهكار (اثيم) هستند آيات الهى را نيز به باد سخريه و استهزا گرفته، آن را مجموعهاى از اسطورهها و افسانههاى موهوم و سخنان بىارزش، نظير آنچه از دورانهاى نخستين (دوران نادانى بشر) به يادگار مانده است معرفى مىكنند و به اين بهانه مىخواهند خود را از مسؤوليت در برابر اين آيات بركنار دارند.
در آيات ديگرى از قرآن مجيد نيز مىخوانيم كه مجرمان جسور براى فرار از اجابت دعوت الهى به همين بهانه متوسل مىشدند.
(آيه 14)- گناهان زنگار دلهاست! قرآن در اين آيه بار ديگر به ريشه اصلى طغيان و سركشى آنها اشاره كرده، مىافزايد: «چنين نيست كه آنها مىپندارند، بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهاشان نشسته» و از درك حقيقت واماندهاند (كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون). چرا كه نور و صفاى نخستين را كه به حكم فطرت خداداد در آن بوده گرفته، به همين دليل پرتو انوار وحى در آن منعكس نمىگردد! در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «هنگامى كه بنده گناه كند، نكته سياهى در قلب او پيدا مىشود، اگر توبه كند، و از گناه دست بردارد و استغفار نمايد قلب او صيقل مىيابد، و اگر باز هم به گناه برگردد سياهى افزون مىشود، تا تمام قلبش را فرا مىگيرد، اين همان زنگارى است كه در آيه «كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون» به آن اشاره شده».
امیرحسین
09-11-2011, 09:21 AM
(آيه 15)- در اين آيه مىافزايد: «چنين نيست كه مىپندارند، بلكه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند» (كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون).
و اين دردناكترين مجازات آنهاست، همان گونه كه لقاى معنوى پروردگار، و حضور در بارگاه قرب او براى ابرار و نيكان بالاترين موهبت و لذتبخشترين نعمت است.
(آيه 16)- «سپس آنها به يقين وارد دوزخ مىشوند» و ملازم آن هستند (ثم انهم لصالوا الجحيم).
اين ورود در آتش نتيجه محجوب بودن از پروردگار است، و اثرى است كه از آن جدا نيست، و بطور مسلم آتش محروميت از ديدار حق، از آتش دوزخ هم سوزانتر است!
(آيه 17)- و در اين آيه مىفرمايد: «سپس به آنها گفته مىشود: اين همان چيزى است كه آن را تكذيب مىكرديد»! (ثم يقال هذا الذى كنتم به تكذبون).
اين سخن به عنوان توبيخ و ملامت و سرزنش به آنها گفته مىشود و عذابى است روحانى و شكنجهاى است معنوى براى اين گروه خيره سر و لجوج.
امیرحسین
09-11-2011, 09:21 AM
(آيه 18)- «علّيّين» در انتظار ابرار است! به دنبال توصيفى كه در آيات گذشته در باره «فجّار» و نامه اعمال و سرنوشت آنها آمده، در اينجا، سخنى از گروه مقابل آنان، يعنى ابرار و نيكان است كه ملاحظه افتخارات و امتيازات آنها در برابر فاجران، موقعيت هر دو را روشنتر مىسازد.
نخست مىفرمايد: «چنان نيست كه آنها (در باره معاد) مىپندارند، بلكه نامه اعمال ابرار و نيكان در علّيّين است» (كلا ان كتاب الابرار لفى عليين).
«ابرار» كسانى هستند كه روحى وسيع و همتى بلند و اعتقاد و عملى نيك دارند.
شبيه همان دو تفسير كه در آيات سابق در باره «سجّين» داشتيم در باره «علّيّين» نيز صادق است.
نخست اين كه: منظور از «كتاب الابرار» نامه اعمال نيكان و پاكان و مؤمنان است، و هدف بيان اين نكته است كه نامه اعمال آنها در يك ديوان كل به نام «علّيّين» كه بيانگر تمام اعمال مؤمنان است قرار دارد، ديوانى كه بسيار بلند مرتبه و والا مقام است.
يا اين كه نامه اعمال آنها بر فراز آنها در شريفترين مكان، يا بر فراز بهشت در بلندترين مقام جاى دارد، و همه اينها نشان مىدهد كه مقام خود آنها فوق العاده بلند و والاست.
تفسير ديگر اين كه «كتاب» در اينجا به معنى سرنوشت و حكم قطعى الهى است كه مقرر داشته نيكان در اعلى درجات بهشت باشند.
و البته جمع ميان اين دو تفسير نيز ممكن است كه هم نامه اعمال آنها در يك ديوان كل قرار دارد، و هم مجموعه آن ديوان بر فراز آسمانهاست و هم فرمان الهى بر آن قرار گرفته كه خودشان در بالاترين درجات بهشت باشند.
(آيه 19)- سپس براى بيان اهميت و عظمت «علّيّين» مىافزايد: «و تو چه مىدانى علّيّين چيست» (و ما ادراك ما عليون).
اشاره به اين كه مقام و مكانى است برتر از «خيال و قياس و گمان و وهم» كه هيچ كس حتى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نيز نمىتواند ابعاد عظمت آن را دريابد.
امیرحسین
09-11-2011, 09:22 AM
(آيه 20)- سپس خود قرآن به توضيح بيشتر پرداخته، مىافزايد: علّيّين «نامهاى است رقم خورده و سرنوشتى است قطعى» (كتاب مرقوم).
اين بنابر تفسيرى است كه «عليين» را به معنى ديوان كل نامه اعمال ابرار معرفى مىكند، و اما بنابر تفسير ديگر معنى آيه چنين است: «اين سرنوشت حتمى است كه خداوند در باره آنها رقم زده كه جايگاهشان برترين درجات بهشت باشد».
(آيه 21)- سپس مىافزايد: اين كتاب كتابى است كه «مقرّبان شاهد آنند»! يا بر آن گواهى مىدهند (يشهده المقربون).
«مقربون» گروهى از خاصان و برگزيدگان مؤمنانند كه مقامى بس والا دارند، و شاهد و ناظر نامه اعمال ابرار و نيكان ديگرند.
البته همه مقربان از ابرارند ولى همه ابرار در سلك مقربان نيستند.
(آيه 22)- سپس به شرح بخشى از پاداشهاى عظيم ابرار و نيكان پرداخته، مىفرمايد: «مسلما نيكان در انواع نعمتاند» (ان الابرار لفى نعيم).
(آيه 23)- بعد به شرح بعضى از آنها پرداخته، مىفرمايد: «بر تختهاى زيباى بهشتى تكيه كرده، و (به زيباييهاى بهشت) مىنگرند»! (على الارائك ينظرون).
(آيه 24)- سپس مىافزايد: هر گاه به آنها بنگرى «در چهرههايشان طراوت و نشاط نعمت را مىبينى و مىشناسى» (تعرف فى وجوههم نضرة النعيم).
اشاره به اين كه نشاط و سرور و شادى در چهرههايشان موج مىزند.
(آيه 25)- بعد از نعمت تخت و نگاه و آرامش و نشاط اشاره به نعمتى ديگر يعنى شراب بهشتيان كرده، مىافزايد: «آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده سر بستهاى سيراب مىشوند» (يسقون من رحيق مختوم).
شراب طهورى كه مانند شراب آلوده و شيطانى دنيا معصيتزا و جنون آفرين نيست، بلكه هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا مىآفريند.
امیرحسین
09-11-2011, 09:23 AM
(آيه 26)- سپس مىفرمايد: «مهرى كه بر آن نهاده شده از مشك است» (ختامه مسك).
نه همچون ظرفهاى در بسته دنيا كه مهر آن را با «گل» مىنهند، و هنگامى كه انسان مىخواهد شىء سر بسته را با شكستن مهرش باز كند، دستش آلوده مىشود، شراب طهور بهشتى چنين نيست، هنگامى كه دست بر مهرش مىنهند، بوى عطر مشك در فضا پراكنده مىشود! و در پايان آيه بعد از ذكر اوصاف شراب طهور بهشتى، مىفرمايد: «و در اين (نعمتهاى بهشتى) راغبان بايد بر يكديگر پيشى گيرند» (و فى ذلك فليتنافس المتنافسون).
«تنافس» به معنى تمنى و تلاش دو انسان است كه هر كدام مىخواهد شىء نفيسى كه براى ديگرى است در اختيار او نيز باشد.
در حقيقت مضمون آيه شبيه چيزى است كه در آيه 21 سوره حديد آمده است: «پيشى بگيريد بر يكديگر براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان، و بهشتى كه پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمين است»!
(آيه 27)- و بعد به آخرين نعمتى كه در اين سلسله آيات آمده اشاره كرده، مىفرمايد: «اين شراب (طهور) آميخته با تسنيم است» (و مزاجه من تسنيم).
(آيه 28)- «همان چشمهاى كه مقرّبان از آن مىنوشند» (عينا يشرب بها المقربون).
از اين آيات استفاده مىشود كه «تسنيم» برترين شراب طهور بهشتى است كه مقربان آن را بطور خالص مىنوشند، و از آسمان بهشت يا طبقات بالاى آن فرو مىريزد. ولى براى ابرار مقدارى از آن را با رحيق مختوم كه نوع ديگرى از شراب طهور بهشتى است مىآميزند! در روايات متعددى اين شراب بهشتى پاداش كسانى ذكر شده كه از شراب آلوده دنيا چشم بپوشند، و تشنه كامان را سيراب كنند، و آتش اندوه را در دل مؤمنان خاموش سازند. و كسانى كه در روز گرم تابستان روزه بگيرند.
از جمله پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمود: «اى على! كسى كه خمر و شراب را به خاطر خدا ترك گويد خداوند او را از شراب زلال در بسته مهر شده بهشتى سيراب مىكند».
امیرحسین
09-11-2011, 09:23 AM
(آيه 29)-
شأن نزول:
مفسران براى اين آيه و هفت آيه بعد از آن دو شأن نزول نقل كردهاند نخست اين كه: روزى على عليه السّلام و جمعى از مؤمنان از كنار جمعى از كفار «مكّه» گذشتند، آنها به على عليه السّلام و مؤمنان خنديدند و استهزا كردند، آيات مورد بحث نازل شد و سرنوشت اين گروه كافر استهزا كننده را در قيامت روشن ساخت.
ديگر اين كه آيات مورد بحث در باره افرادى همچون عمار، صهيب، خباب، بلال، و ساير فقراى مؤمنين كه مورد استهزاى مشركان قريش همچون ابو جهل، و وليد بن مغيره، و عاص بن وائل، واقع مىشدند نازل شده.
جمع ميان اين دو شأن نزول نيز كاملا ممكن است.
تفسير:
آن روز آنها مؤمنان را مسخره مىكردند، اما امروز ...! در تعقيب آيات گذشته كه سخن از نعمتها و پاداشهاى عظيم ابرار و نيكان مىگفت، در اينجا به گوشهاى از مصائب و زحمات آنها كه در اين جهان به خاطر ايمان و تقوا با آن رو به رو مىشوند اشاره مىكند، تا روشن شود كه آن پاداشهاى بزرگ بىحساب نيست.
نخست مىفرمايد: «بدكاران (در دنيا) پيوسته به مؤمنان مىخنديدند» (ان الذين اجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون).
خندهاى تمسخر آميز و تحقير كننده، خندهاى كه از روح طغيان و كبر و غرور و غفلت ناشى مىشود، و هميشه افراد سبكسر و مغرور در برابر مؤمنان باتقوا چنين خندههاى مستانه داشتهاند.
امیرحسین
09-11-2011, 09:23 AM
(آيه 30)- در اين آيه دومين برخورد زشت آنها را بيان كرده، مىفرمايد:
«و هنگامى كه از كنارشان مىگذشتند آنها را با اشاره تمسخر مىكردند» (و اذا مروا بهم يتغامزون).
و با اين علامات و اشارات مىگويند: اين بىسر و پاها را ببينيد كه مقربان درگاه خدا شدهاند. اين آستين پارهها و پا برهنهها را تماشا كنيد كه مدعى نزول وحى الهى بر خودشان هستند! و اين گروه نادان را بنگريد كه مىگويند استخوان پوسيده و خاك شده بار ديگر به حيات و زندگى بر مىگردد و امثال اين سخنان زشت و بىمحتوا.
(آيه 31)- اينها همه در برخوردشان با مؤمنان بود، در جلسات خصوصى نيز همين برنامه را بازگو كرده، و سخريهها را غيابا ادامه مىدادند، همان گونه كه آيه مورد بحث مىگويد: «و هنگامى كه به سوى خانواده خود باز مىگشتند مسرور و خندان بودند» و از آنچه انجام داده بودند خوشحالى مىكردند (و اذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فكهين).
گوئى فتح و پيروزى نصيب آنها شده كه به آن مباهات مىكنند، و باز هم در غياب، همان سخريهها، و همان استهزاءها ادامه دارد.
(آيه 32)- چهارمين عكس العمل شرارت آميز آنها در برابر مؤمنان اين بود كه: «وقتى آنان را مىديدند مىگفتند: اينها گمراهانند» (و اذا رأوهم قالوا ان هؤلاء لضالون).
چرا كه راه و رسم بتپرستى و خرافاتى را كه در ميان آنها رائج بود و هدايتش مىپنداشتند رها كرده، و به سوى ايمان به خدا و توحيد خالص بازگشته و به گمان آنها لذت نقد دنيا را به نعمتهاى نسيه آخرت فروخته بودند.
امیرحسین
09-11-2011, 09:24 AM
(آيه 33)- و از آنجا كه مؤمنان غالبا از افرادى بودند كه موقعيت اجتماعى و ثروت قابل توجهى در اختيار نداشتند- و به همين دليل كفار به آنها با چشم حقارت مىنگريستند، و ايمانشان را بىارزش شمرده، و آئينشان را به باد مسخره مىگرفتند- قرآن مىگويد: «در حالى كه هرگز مأمور مراقبت و متكفل آنان [- مؤمنان] نبودند» (و ما ارسلوا عليهم حافظين).
اين در حقيقت جوابى است به اين افراد خود خواه و پر ادعا كه به شما چه مربوط كه مؤمنان از كدام گروهند؟ شما در متن دعوت و محتواى آئين پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بنگريد.
(آيه 34)- ولى در قيامت مسأله بر عكس مىشود، چنانكه در اين آيه مىفرمايد: «ولى امروز مؤمنان به كفّار مىخندند»! (فاليوم الذين آمنوا من الكفار يضحكون).
چرا كه قيامت بازتابى است از اعمال انسان در دنيا، و در آنجا بايد عدالت الهى اجرا شود، و عدالت ايجاب مىكند كه در آنجا مؤمنان پاكدل به كفار لجوج و معاند و استهزاگر بخندند، و اين خود نوعى عذاب دردناك براى اين مغروران مستكبر است! در بعضى از روايات از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه: «در آن روز درى از بهشت به روى كفار گشوده مىشود، و آنها به گمان اين كه فرمان آزادى از دوزخ و ورود در بهشت داده شده است به سوى آن حركت مىكنند، هنگامى كه به آن رسيدند ناگهان در بسته مىشود، و اين كار چند بار تكرار مىشود و مؤمنان كه از بهشت نظارهگر آنانند مىخندند»!
(آيه 35)- لذا در اين آيه مىافزايد: «در حالى كه بر تختهاى آراسته بهشتى نشسته و (به سرنوشت شوم آنها) مىنگرند» (على الارائك ينظرون).
به چه چيز نگاه مىكنند! به آن همه نعمتهاى بىپايان الهى، به آن مواهب عظيم و به آن عذابهاى دردناكى كه كفار مغرور و خودخواه در نهايت ذلت و زبونى به آن گرفتارند.
(آيه 36)- سر انجام در آخرين آيه اين سوره به صورت يك جمله استفهاميه، مىفرمايد: «آيا (با اين حال) كافران پاداش اعمال خود را گرفتند»؟! (هل ثوب الكفار ما كانوا يفعلون).
اين سخن خواه از ناحيه خداوند باشد، يا فرشتگان، و يا مؤمنان، نوعى طعن و استهزا نسبت به افكار و ادعاهاى اين مغروران مستكبر است كه انتظار داشتند در مقابل اعمال زشتشان جايزه و پاداشى هم از خداوند دريافت دارند، در برابر اين پندار غلط و خيال خام مىفرمايد: «آيا آنها پاداش اعمالشان را گرفتند»؟
«پايان سوره مطفّفين»
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.