توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره نازعات [79]
امیرحسین
09-10-2011, 10:51 AM
سوره نازعات [79]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 46 آيه است.
محتواى سوره:
محتواى اين سوره در شش بخش خلاصه مىشود:
1- نخست با قسمهاى مؤكدى كه ارتباط با مسأله معاد دارد روى تحقق اين روز بزرگ تأكيد مىكند.
2- سپس به قسمتى از مناظر هول انگيز و وحشتناك آن روز اشاره مىنمايد.
3- و بعد اشاره كوتاه و گذرائى به داستان موسى و سرنوشت فرعون طغيانگر دارد كه هم مايه تسلى خاطر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان است و هم هشدار به مشركان طغيانگر، و هم اشارهاى است به اين كه انكار معاد انسان را به چه گناهانى آلوده مىكند.
4- در بخش بعد نمونههايى را از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمين كه خود دليلى است براى امكان معاد و حيات بعد از مرگ بر مىشمرد.
5- بار ديگر به شرح قسمتى ديگر از حوادث وحشتناك آن روز بزرگ و سرنوشت طغيانگران و پاداش نيكوكاران مىپردازد.
6- سر انجام در پايان سوره بر اين حقيقت تأكيد مىكند كه: هيچ كس از تاريخ آن روز با خبر نيست، ولى همين اندازه مسلم است كه نزديك است.
انتخاب نام «نازعات» براى اين سوره به خاطر نخستين آيه آن است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است: «كسى كه سوره نازعات را بخواند توقف و حساب او در روز قيامت تنها به اندازه خواندن يك نماز روزانه است، و بعد از آن وارد بهشت مىشود».
مسلم است كسى كه محتواى اين سوره را كه آيات تكان دهندهاش ارواح خفته را بيدار و متوجه وظائف خود مىسازد در جان خويش پياده كند از چنان پاداشهائى برخوردار خواهد شد، نه آنها كه فقط به خواندن الفاظ قناعت مىكنند.
امیرحسین
09-10-2011, 10:51 AM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- سوگند به اين فرشتگان پر تلاش! در آغاز سوره به پنج موضوع مهم، قسم ياد شده و هدف از اين سوگندها بيان حقانيت و تحقق مسأله معاد و رستاخيز است.
مىفرمايد: «سوگند به فرشتگانى كه (جان مجرمان را بشدت از بدنهايشان) بر مىكشند» (و النازعات غرقا).
(آيه 2)- «و فرشتگانى كه (روح مؤمنان را) با مدارا و نشاط جدا مىسازند» (و الناشطات نشطا).
(آيه 3)- «و سوگند به فرشتگانى كه (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حركت مىكنند» (و السابحات سبحا).
(آيه 4)- «و سپس بر يكديگر سبقت مىگيرند» (فالسابقات سبقا).
(آيه 5)- «و آنها كه امور را تدبير مىكنند» (فالمدبرات امرا).
منظور از اين سوگندها «فرشتگانى» است كه مأمور قبض ارواح كفار و مجرمانند كه آنها را به شدت از بدنهايشان بر مىكشند، ارواحى كه هرگز حاضر به تسليم در برابر حق نبودند.
و فرشتگانى كه مأمور قبض ارواح مؤمنانند كه با مدارا و نرمش و نشاط آنها را جدا مىسازند.
و فرشتگانى كه در اجراى فرمان الهى با سرعت حركت مىكنند.
سپس بر يكديگر پيشى مىگيرند.
و سر انجام امور جهان را به فرمان او تدبير مىكنند.
(آيه 6)- معاد تنها با يك صيحه عظيم رخ مىدهد! بعد از آن كه با قسمهاى مؤكد وقوع قيامت به عنوان يك امر حتمى در آيات گذشته بيان شد، در اينجا به شرح بعضى از نشانهها و حوادث اين روز بزرگ مىپردازد، مىفرمايد: اين بعث و رستاخيز «در آن روز است كه زلزلههاى وحشتناك همه چيز را به لرزه در مىآورد» (يوم ترجف الراجفة).
(آيه 7)- «و به دنبال آن، حادثه دومين [- صيحه عظيم محشر] رخ مىدهد» (تتبعها الرادفة).
منظور از «راجفه» همان صيحه نخستين يا نفخ صور اول است كه شيپور فناى جهان و زلزله نابودى دنياست و «رادفه» اشاره به صيحه دوم يا نفخ صور ثانى است كه نفخه حيات و رستاخيز و بازگشت به زندگى جديد است.
امیرحسین
09-10-2011, 10:52 AM
(آيه 8)- سپس مىافزايد: «دلهائى در آن روز سخت مضطرب است» (قلوب يومئذ واجفة).
دلهاى مجرمان و گنهكاران و طغيانگران همه بشدت مىلرزد، و نگران حساب و جزا و كيفر است.
(آيه 9)- اين اضطراب درونى به قدرى شديد است كه آثار آن در تمام وجود گنهكاران ظاهر مىشود، لذا در اين آيه مىافزايد: «و چشمهاى آنان از شدت ترس فرو افتاده است» (ابصارها خاشعة).
در آن روز چشمها به گودى مىنشيند، از حركت باز مىايستد و خيره مىشود، و گوئى ديد خود را از شدت ترس از دست مىدهد.
(آيه 10)- آنگاه سخن را از قيامت به دنيا مىكشاند، مىفرمايد: ولى امروز «مىگويند: آيا ما به زندگى مجدد باز مىگرديم»؟! (يقولون أ إنا لمردودون فى الحافرة).
(آيه 11)- اين آيه ادامه سخنان آنها را نقل كرده، مىگويد: «آيا هنگامى كه استخوانهاى پوسيدهاى شديم» ممكن است زنده شويم؟ (أ إذا كنا عظاما نخرة).
اين همان چيزى است كه همواره منكران معاد روى آن تكيه مىكردند، و مىگفتند: باور كردنى نيست كه استخوانهاى پوسيده بار ديگر لباس حيات در تن بپوشد، در حالى كه فراموش كرده بودند در آغاز نيز از همان خاك آفريده شدهاند.
(آيه 12)- منكران معاد به اين هم قناعت نمىكنند، بلكه به استهزاى «معاد» برخاسته و به عنوان مسخره، «مىگويند: اگر قيامتى در كار باشد بازگشتى است زيانبار» و حال ما در آن روز سخت و دردناك خواهد بود! (قالوا تلك اذا كرة خاسرة).
(آيه 13)- در اين آيه بار ديگر به مسأله قيام قيامت و برپاشدن رستاخيز باز مىگردد، و با لحنى قاطع و كوبنده، مىفرمايد: «اين بازگشت تنها با يك صيحه عظيم است» (فانما هى زجرة واحدة).
(آيه 14)- «ناگهان همگى بر عرصه زمين ظاهر مىگردند» (فاذا هم بالساهرة).
اين كار پيچيده و مشكلى نيست، همين كه به فرمان خدا نفخه دوم دميده شود و بانگ حيات و زندگى برخيزد، تمام اين خاكها و استخوانهاى پوسيده يك مرتبه جمع مىشوند و جان مىگيرند، و از قبرها بيرون مىپرند!
امیرحسین
09-10-2011, 10:52 AM
(آيه 15)- بعد از بيانات نسبتا مشروحى كه در آيات قبل در باره مسأله معاد و انكار و مخالفت مشركان آمد، در اينجا به داستان يكى از طغيانگران بزرگ تاريخ يعنى فرعون و سرنوشت دردناك او اشاره مىكند، تا هم مشركان عرب بدانند كه افراد نيرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت كنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد كه از برترى نيروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند، چرا كه در هم كوبيدن آنها براى خداوند بسيار سهل و آسان است.
نخست از اينجا شروع مىكند: «آيا داستان موسى به تو رسيده است»؟ (هل اتاك حديث موسى).
(آيه 16)- سپس مىافزايد: «در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس طوى ندا داد» (اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوى).
«طوى» ممكن است نام سرزمين مقدسى باشد كه در شام در ميان «مدين» و «مصر» قرار داشت، و نخستين جرقه وحى در آن بيابان بر قلب موسى وارد شد.
(آيه 17)- سپس به پيامى كه خداوند به موسى در آن سرزمين مقدس داد، در دو جمله كوتاه و پر معنى، اشاره كرده، مىفرمايد: «به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است»! (اذهب الى فرعون انه طغى).
(آيه 18)- «و به او بگو: آيا مىخواهى پاكيزه شوى»؟ (فقل هل لك الى ان تزكى).
(آيه 19)- «و (پس از پاك شدن و لايق لقاى محبوب گشتن) من تو را به سوى پروردگارت هدايت كنم، تا از او بترسى» و گناه نكنى (و اهديك الى ربك فتخشى).
(آيه 20)- و از آنجا كه هر دعوتى بايد آميخته با دليل باشد در اين آيه مىافزايد: موسى «به دنبال اين سخن بزرگترين معجزه را به او نشان داد» (فاراه الآية الكبرى).
اين معجزه خواه معجزه تبديل شدن عصا به مار عظيم باشد، يا يد بيضا، و يا هر دو، از معجزات بزرگ موسى بوده است كه در آغاز دعوتش بر آن تكيه كرده.
اين آيات نشان مىدهد كه يكى از اهداف بزرگ انبيا هدايت طغيانگران يا مبارزه قاطع با آنهاست.
امیرحسین
09-10-2011, 10:53 AM
(آيه 21)- اكنون ببينيم فرعون در برابر اين همه لطف و محبت، و اين منطق و بيان زيبا و ارائه آيت كبرى چه عكس العملى نشان داد؟
اين طاغوت خيره سر، هرگز از مركب غرور پياده نشد، چنانكه در اين آيه مىفرمايد: «او (دعوى موسى را) تكذيب، و عصيان كرد» (فكذب و عصى).
اين نشان مىدهد كه تكذيبها مقدمه عصيانهاست، همان گونه كه تصديقها و ايمانها مقدمه طاعتهاست.
(آيه 22)- به اين مقدار هم قناعت نكرد و در برابر دعوت موسى بىتفاوت نماند بلكه: «سپس پشت كرد و پيوسته (براى محو آيين حق) تلاش نمود» (ثم ادبر يسعى).
(آيه 23)- و از آنجا كه معجزه موسى تمام موجوديت طاغوتى او را به خطر مىانداخت، مأموران را به شهرهاى مختلف اعزام كرد «و ساحران را جمع كرد و مردم را دعوت نمود» تا مبارزه ساحران با موسى را مشاهده كنند (فحشر فنادى).
(آيه 24)- باز به اين توطئهها اكتفا نكرد، بلكه بزرگترين ادعا را با بدترين تعبيرات مطرح نمود «و گفت: من پروردگار برتر شما هستم»! (فقال انا ربكم الاعلى).
خودش يكى از بتپرستان بود، ولى در اينجا ادعا مىكند من پروردگار بزرگ شما هستم، يعنى حتى خودش را از معبود خودش نيز بالاتر مىشمرد و اين است بيهودهگوئيهاى طاغوتها!
(آيه 25)- به هر حال فرعون سركشى را به آخرين مرحله رسانده و مستحق دردناكترين عذاب شده و فرمان الهى بايد فرا رسد و او و دستگاه ظلم و فسادش را درهم بكوبد لذا در اين آيه مىفرمايد: «از اين رو خداوند او را به عذاب آخرت و دنيا گرفتار ساخت» (فاخذه الله نكال الآخرة و الاولى).
در اينجا تفسير ديگرى براى آيه ذكر شده است و آن اين كه منظور از «الاولى» كلمه نخستين است كه فرعون در مسير طغيان گفت و ادعاى الوهيت كرد (قصص/ 38) و «الاخرة» اشاره به آخرين كلمهاى است كه او گفت و آن ادعاى ربوبيت اعلى بود خداوند او را به مجازات اين دو ادعاى كفر آميزش در همين دنيا گرفتار ساخت.
امیرحسین
09-10-2011, 10:53 AM
(آيه 26)- و سر انجام در اين آيه، از اتمام اين ماجرا نتيجهگيرى كرده، مىفرمايد: «در اين (داستان موسى و فرعون و عاقبت آنان درس) عبرتى است براى كسى كه (از خدا) بترسد» (ان فى ذلك لعبرة لمن يخشى).
اين آيه به خوبى نشان مىدهد كه عبرت گرفتن از اين ماجراها تنها براى كسانى ميسّر است كه بهرهاى از خوف و خشيت و احساس مسؤوليت به دل راه دادهاند و يا به تعبير ديگر داراى چشمى عبرت بينند.
اى خوشا چشمى كه عبرت بين بود----- عبرت از نيك و بدش آيين بود.
(آيه 27)- آفرينش شما مشكلتر است يا آسمانها؟ (دليل ديگرى بر معاد) به دنبال نقل سرگذشت موسى و فرعون به عنوان يك درس عبرت براى همه طغيانگران و تكذيب كنندگان بار ديگر به مسأله معاد و رستاخيز بر مىگردد.
نخست منكران معاد را مخاطب ساخته، و ضمن يك استفهام توبيخى مىفرمايد: «آيا آفرينش شما (و بازگشت به زندگى پس از مرگ) مشكلتر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاده است» (أ انتم اشد خلقا ام السماء بناها).
اين سخن در حقيقت پاسخى است به گفتار آنها كه در آيات پيشين گذشت كه مىگفتند: «أ إنا لمردودون فى الحافرة آيا ما به حالت اول بازمىگرديم».
اين آيه مىگويد: هر انسانى در هر مرحلهاى از درك و شعور باشد مىداند كه آفرينش اين آسمان بلند، اين همه كرات عظيم و كهكشانهاى بىانتها قابل مقايسه با آفرينش انسان نيست كسى كه اين قدرت را داشته چگونه از بازگرداندن شما به حيات عاجز است؟!
(آيه 28)- سپس به شرح بيشتر در باره اين آفرينش بزرگ پرداخته، مىافزايد: «سقف آسمان را برافراشت و آن را منظم ساخت» (رفع سمكها فسواها).
احتمال دارد كه آيه هم اشاره به ارتفاع آسمان و فاصله بسيار زياد و سرسام آور كرات آسمانى از ما بوده باشد و هم اشاره به سقف محفوظ و قشر عظيم هواى اطراف زمين.
امیرحسین
09-10-2011, 10:54 AM
(آيه 29)- سپس به يكى از مهمترين نظامات اين عالم بزرگ يعنى نظام نور و ظلمت اشاره كرده، مىفرمايد: «و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود» (و اغطش ليلها و اخرج ضحاها).
كه هر كدام از اين دو در زندگى انسان و ساير موجودات زنده اعم از حيوان و گياه نقش فوق العاده مهمى دارد. نه انسان بدون نور مىتواند زندگى كند كه همه بركات و روزيها و حس و حركت او وابسته به آن است و هم بدون ظلمت و زندگى او ممكن نيست كه رمز آرامش اوست.
(آيه 30)- سپس از آسمان به زمين مىآيد، مىفرمايد: «و زمين را بعد از آن گسترش داد» (و الارض بعد ذلك دحاها).
منظور از «دحو الارض» اين است كه در آغاز تمام سطح زمين را آبهاى حاصل از بارانهاى سيلابى نخستين فرا گرفته بود اين آبها تدريجا در گودالهاى زمين جاى گرفتند و خشكيها از زير آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و اين مسأله بعد از آفرينش زمين و آسمان روى داد.
(آيه 31)- بعد از گسترش زمين و آماده شدن براى زندگى و حيات سخن از آب و گياه به ميان آورده، مىفرمايد: «و از آن، آب و چراگاهش را بيرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).
اين تعبير نشان مىدهد كه آب در لابلاى قشر نفوذ پذير زمين پنهان بود، سپس به صورت چشمهها و نهرها جارى شد و حتى دريا و درياچهها را تشكيل داد.
(آيه 32)- ولى از آنجا كه عوامل مختلفى مىتوانست آرامش زمين را بر هم زند- از جمله طوفانهاى عظيم و دائمى و ديگر جزر و مدهائى كه در پوسته زمين بر اثر جاذبه ماه و خورشيد و همچنين لرزههايى كه بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مىدهد- آن را به وسيله شبكه نيرومندى از كوهها كه سرتاسر روى زمين را فرا گرفته آرام كرد.
و لذا مىفرمايد: «و كوهها را ثابت و محكم نمود» (و الجبال ارساها).
(آيه 33)- و در پايان مىفرمايد: «همه اينها براى بهرهگيرى شما و چهارپايانتان است»! (متاعا لكم و لانعامكم).
تا از مواهب حيات بهره گيريد و به غفلت نخوريد.
اينها از يكسو نشانههاى قدرت او بر مسأله معاد است و از سوى ديگر دلائل عظمت و نشانههاى وجود او در مسير توحيد و معرفت است.
امیرحسین
09-10-2011, 10:54 AM
(آيه 34)- بعد از اشاره به بعضى از دلائل معاد، در آيات قبل، در اينجا بار ديگر، به مسأله رستاخيز و سرنوشت خدا ترسان و هوى پرستان در آن روز باز مىگردد، مىفرمايد: «هنگامى كه آن حادثه بزرگ، رخ دهد» نيكوكاران و بدكاران هر كدام به جزاى اعمال خويش مىرسند (فاذا جاءت الطامة الكبرى).
«طامّه» در اينجا اشاره به قيامت است كه مملوّ از حوادث هولناك مىباشد و توصيف آن به «كبرى» تأكيد بيشترى در باره اهميت و عظمت اين حادثه بىنظير است.
(آيه 35)- سپس مىافزايد: «در آن روز انسان به ياد كوششهايش مىافتد» (يوم يتذكر الانسان ما سعى).
اما اين تذكر و يادآورى چه سودى براى او مىتواند داشته باشد.
اگر تقاضاى بازگشت به دنيا و جبران گذشته كند دست ردّ به سينه او مىزنند و در پاسخ اين تقاضا «كلّا» (چنين نيست) مىگويند.
و اگر توبه كند و از اعمالش پوزش طلبد فايدهاى ندارد چرا كه درهاى توبه ديگر بسته شده است.
آرى! در آن روز حجابها از قلب و روح انسان برداشته مىشود و همه حقايق مكنون بارز و آشكار مىشود.
(آيه 36)- و لذا در اين آيه مىافزايد: «و (در آن روز) جهنّم براى هر بينندهاى آشكار مىگردد» (و برزت الجحيم لمن يرى).
جهنم هم اكنون نيز وجود دارد بلكه طبق آيه 54 سوره عنكبوت «كافران را از هر سو احاطه كرده» اما حجابهاى عالم دنيا مانع رؤيت آن است ولى آن روز كه روز ظهور و بروز همه چيز است جهنّم از همه آشكارتر ظهور مىكند.
(آيه 37)- سپس به وضع حال مجرمان و افراد بىايمان در صحنه قيامت اشاره كرده و با چند جمله كوتاه و پر معنى هم سرنوشت آنها را بيان مىكند و هم عوامل گرفتارى آنها را، مىفرمايد: «اما آن كسى كه طغيان كرده» (فاما من طغى).
(آيه 38)- «و زندگى دنيا را (بر همه چيز) مقدم داشته» (و آثر الحياة الدنيا).
امیرحسین
09-10-2011, 10:54 AM
(آيه 39)- «مسلما دوزخ جايگاه اوست» (فان الجحيم هى المأوى).
در جمله اول اشاره به فساد عقيدتى آنها مىكند زيرا طغيان ناشى از خود بزرگ بينى است و خود بزرگ بينى ناشى از عدم معرفة اللّه است.
كسى كه خدا را به عظمت بشناسد خود را بسيار كوچك و ضعيف مىبيند و هرگز پاى خود را از جاده عبوديت بيرون نمىگذارد.
و جمله دوم اشاره به فساد عملى آنهاست چرا كه طغيان سبب مىشود كه انسان لذت زود گذر دنيا و زرق و برق آن را بالاترين ارزش حساب كند و آن را بر همه چيز مقدم بشمرد.
اين دو در حقيقت علت و معلول يكديگرند: طغيان و فساد عقيده سر چشمه فساد عمل و ترجيح زندگى ناپايدار دنيا بر همه چيز است و سر انجام اين دو آتش سوزان دوزخ است كه در جمله سوم به آن اشاره شده.
(آيه 40)- سپس به ذكر اوصاف بهشتيان در دو جمله كوتاه و بسيار پر معنى پرداخته، مىفرمايد: «و آن كسى كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى باز دارد ...» (و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى).
(آيه 41)- «قطعا بهشت جايگاه اوست» (فان الجنة هى المأوى).
آرى! شرط اول بهشتى شدن «خوف» ناشى از «معرفت» است، شناختن مقام پروردگار و ترسيدن از مخالفت فرمان او، شرط دوم كه در حقيقت نتيجه شرط اول و ميوه درخت معرفت و خوف است تسلّط بر هواى نفس و باز داشتن آن از سركشى، چرا كه تمام گناهان و مفاسد و بدبختيها از هواى نفس سر چشمه مىگيرد.
(آيه 42)- تاريخ قيامت را فقط خدا مىداند: در تعقيب مطالبى كه در باره قيامت و سرنوشت نيكان و بدان در آن روز در آيات پيشين آمد، در اينجا به سراغ سؤال هميشگى مشركان و منكران معاد رفته، مىفرمايد: «و از تو در باره قيامت مىپرسند كه در چه زمانى واقع مىشود» (يسئلونك عن الساعة ايان مرساها).
امیرحسین
09-10-2011, 10:55 AM
(آيه 43)- قرآن در پاسخ اين سؤال براى اين كه به آنها بفهماند كه هيچ كس از لحظه وقوع قيامت با خبر نبوده و نخواهد بود، روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «تو را با يادآورى اين سخن چه كار»؟! (فيم انت من ذكراها).
يعنى تاريخ وقوع قيامت حتى از تو پنهان است، تا چه رسد به ديگران، اين از آن علم غيبى است كه از مختصات ذات پروردگار مىباشد، و احدى را به آن راهى نيست!
(آيه 44)- سپس مىافزايد: «نهايت آن (قيامت) به سوى پروردگار تو است» و هيچ كس جز خدا از زمانش آگاه نيست (الى ربك منتهاها).
اين همان مطلبى است كه در آيه 34 سوره لقمان نيز آمده است: «علم زمان وقوع قيامت تنها نزد خداست».
(آيه 45)- باز براى توضيح بيشتر مىافزايد: «كار تو فقط بيم دادن كسانى است كه از آن مىترسند» (انما انت منذر من يخشاها).
وظيفه تو همين انذار و هشدار و بيم دادن است و بس، و اما تعيين وقت قيامت از قلمرو وظيفه و آگاهى تو بيرون است.
(آيه 46)- و سر انجام در آخرين آيه اين سوره براى بيان اين واقعيت كه تا قيامت زمان زيادى نيست، مىفرمايد: «آنها در آن روز كه قيام قيامت را مىبينند چنين احساس مىكنند كه گوئى توقفشان (در دنيا و برزخ) جز شامگاهى يا صبح آن بيشتر نبوده است»! (كانهم يوم يرونها لم يلبثوا الا عشية او ضحاها).
به قدرى عمر كوتاه دنيا بسرعت مىگذرد، و دوران برزخ نيز سريع طى مىشود كه به هنگام قيام قيامت آنها فكر مىكنند تمام اين دوران چند ساعتى بيش نبود.
«پايان سوره نازعات»
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.