PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره نازعات [79]



امیرحسین
09-10-2011, 10:51 AM
سوره نازعات [79]

اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 46 آيه است‏.

محتواى سوره:
محتواى اين سوره در شش بخش خلاصه مى‏شود:
1- نخست با قسمهاى مؤكدى كه ارتباط با مسأله معاد دارد روى تحقق اين روز بزرگ تأكيد مى‏كند.
2- سپس به قسمتى از مناظر هول انگيز و وحشتناك آن روز اشاره مى‏نمايد.
3- و بعد اشاره كوتاه و گذرائى به داستان موسى و سرنوشت فرعون طغيانگر دارد كه هم مايه تسلى خاطر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان است و هم هشدار به مشركان طغيانگر، و هم اشاره‏اى است به اين كه انكار معاد انسان را به چه گناهانى آلوده مى‏كند.
4- در بخش بعد نمونه‏هايى را از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمين كه خود دليلى است براى امكان معاد و حيات بعد از مرگ بر مى‏شمرد.
5- بار ديگر به شرح قسمتى ديگر از حوادث وحشتناك آن روز بزرگ و سرنوشت طغيانگران و پاداش نيكوكاران مى‏پردازد.
6- سر انجام در پايان سوره بر اين حقيقت تأكيد مى‏كند كه: هيچ كس از تاريخ آن روز با خبر نيست، ولى همين اندازه مسلم است كه نزديك است.

انتخاب نام «نازعات» براى اين سوره به خاطر نخستين آيه آن است.

فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آمده است: «كسى كه سوره نازعات را بخواند توقف و حساب او در روز قيامت تنها به اندازه خواندن يك نماز روزانه است، و بعد از آن وارد بهشت مى‏شود».

مسلم است كسى كه محتواى اين سوره را كه آيات تكان دهنده‏اش ارواح خفته را بيدار و متوجه وظائف خود مى‏سازد در جان خويش پياده كند از چنان پاداشهائى برخوردار خواهد شد، نه آنها كه فقط به خواندن الفاظ قناعت مى‏كنند.

امیرحسین
09-10-2011, 10:51 AM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

(آيه 1)- سوگند به اين فرشتگان پر تلاش! در آغاز سوره به پنج موضوع مهم، قسم ياد شده و هدف از اين سوگندها بيان حقانيت و تحقق مسأله معاد و رستاخيز است.
مى‏فرمايد: «سوگند به فرشتگانى كه (جان مجرمان را بشدت از بدنهايشان) بر مى‏كشند» (و النازعات غرقا).

(آيه 2)- «و فرشتگانى كه (روح مؤمنان را) با مدارا و نشاط جدا مى‏سازند» (و الناشطات نشطا).

(آيه 3)- «و سوگند به فرشتگانى كه (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حركت مى‏كنند» (و السابحات سبحا).

(آيه 4)- «و سپس بر يكديگر سبقت مى‏گيرند» (فالسابقات سبقا).

(آيه 5)- «و آنها كه امور را تدبير مى‏كنند» (فالمدبرات امرا).
منظور از اين سوگندها «فرشتگانى» است كه مأمور قبض ارواح كفار و مجرمانند كه آنها را به شدت از بدنهايشان بر مى‏كشند، ارواحى كه هرگز حاضر به تسليم در برابر حق نبودند.

و فرشتگانى كه مأمور قبض ارواح مؤمنانند كه با مدارا و نرمش و نشاط آنها را جدا مى‏سازند.
و فرشتگانى كه در اجراى فرمان الهى با سرعت حركت مى‏كنند.
سپس بر يكديگر پيشى مى‏گيرند.
و سر انجام امور جهان را به فرمان او تدبير مى‏كنند.

(آيه 6)- معاد تنها با يك صيحه عظيم رخ مى‏دهد! بعد از آن كه با قسم‏هاى مؤكد وقوع قيامت به عنوان يك امر حتمى در آيات گذشته بيان شد، در اينجا به شرح بعضى از نشانه‏ها و حوادث اين روز بزرگ مى‏پردازد، مى‏فرمايد: اين بعث و رستاخيز «در آن روز است كه زلزله‏هاى وحشتناك همه چيز را به لرزه در مى‏آورد» (يوم ترجف الراجفة).

(آيه 7)- «و به دنبال آن، حادثه دومين [- صيحه عظيم محشر] رخ مى‏دهد» (تتبعها الرادفة).
منظور از «راجفه» همان صيحه نخستين يا نفخ صور اول است كه شيپور فناى جهان و زلزله نابودى دنياست و «رادفه» اشاره به صيحه دوم يا نفخ صور ثانى است كه نفخه حيات و رستاخيز و بازگشت به زندگى جديد است.

امیرحسین
09-10-2011, 10:52 AM
(آيه 8)- سپس مى‏افزايد: «دلهائى در آن روز سخت مضطرب است» (قلوب يومئذ واجفة).
دلهاى مجرمان و گنهكاران و طغيانگران همه بشدت مى‏لرزد، و نگران حساب و جزا و كيفر است.

(آيه 9)- اين اضطراب درونى به قدرى شديد است كه آثار آن در تمام وجود گنهكاران ظاهر مى‏شود، لذا در اين آيه مى‏افزايد: «و چشمهاى آنان از شدت ترس فرو افتاده است» (ابصارها خاشعة).
در آن روز چشمها به گودى مى‏نشيند، از حركت باز مى‏ايستد و خيره مى‏شود، و گوئى ديد خود را از شدت ترس از دست مى‏دهد.

(آيه 10)- آنگاه سخن را از قيامت به دنيا مى‏كشاند، مى‏فرمايد: ولى امروز «مى‏گويند: آيا ما به زندگى مجدد باز مى‏گرديم»؟! (يقولون أ إنا لمردودون فى الحافرة).

(آيه 11)- اين آيه ادامه سخنان آنها را نقل كرده، مى‏گويد: «آيا هنگامى كه استخوانهاى پوسيده‏اى شديم» ممكن است زنده شويم؟ (أ إذا كنا عظاما نخرة).
اين همان چيزى است كه همواره منكران معاد روى آن تكيه مى‏كردند، و مى‏گفتند: باور كردنى نيست كه استخوانهاى پوسيده بار ديگر لباس حيات در تن بپوشد، در حالى كه فراموش كرده بودند در آغاز نيز از همان خاك آفريده شده‏اند.

(آيه 12)- منكران معاد به اين هم قناعت نمى‏كنند، بلكه به استهزاى «معاد» برخاسته و به عنوان مسخره، «مى‏گويند: اگر قيامتى در كار باشد بازگشتى است زيانبار» و حال ما در آن روز سخت و دردناك خواهد بود! (قالوا تلك اذا كرة خاسرة).

(آيه 13)- در اين آيه بار ديگر به مسأله قيام قيامت و برپاشدن رستاخيز باز مى‏گردد، و با لحنى قاطع و كوبنده، مى‏فرمايد: «اين بازگشت تنها با يك صيحه عظيم است» (فانما هى زجرة واحدة).

(آيه 14)- «ناگهان همگى بر عرصه زمين ظاهر مى‏گردند» (فاذا هم بالساهرة).
اين كار پيچيده و مشكلى نيست، همين كه به فرمان خدا نفخه دوم دميده شود و بانگ حيات و زندگى برخيزد، تمام اين خاكها و استخوانهاى پوسيده يك مرتبه جمع مى‏شوند و جان مى‏گيرند، و از قبرها بيرون مى‏پرند!

امیرحسین
09-10-2011, 10:52 AM
(آيه 15)- بعد از بيانات نسبتا مشروحى كه در آيات قبل در باره مسأله معاد و انكار و مخالفت مشركان آمد، در اينجا به داستان يكى از طغيانگران بزرگ تاريخ يعنى فرعون و سرنوشت دردناك او اشاره مى‏كند، تا هم مشركان عرب بدانند كه افراد نيرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت كنند، و هم مؤمنان را دلگرم سازد كه از برترى نيروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند، چرا كه در هم كوبيدن آنها براى خداوند بسيار سهل و آسان است.
نخست از اينجا شروع مى‏كند: «آيا داستان موسى به تو رسيده است»؟ (هل اتاك حديث موسى).

(آيه 16)- سپس مى‏افزايد: «در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس طوى ندا داد» (اذ ناداه ربه بالواد المقدس طوى).
«طوى» ممكن است نام سرزمين مقدسى باشد كه در شام در ميان «مدين» و «مصر» قرار داشت، و نخستين جرقه وحى در آن بيابان بر قلب موسى وارد شد.

(آيه 17)- سپس به پيامى كه خداوند به موسى در آن سرزمين مقدس داد، در دو جمله كوتاه و پر معنى، اشاره كرده، مى‏فرمايد: «به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است»! (اذهب الى فرعون انه طغى).

(آيه 18)- «و به او بگو: آيا مى‏خواهى پاكيزه شوى»؟ (فقل هل لك الى ان تزكى).

(آيه 19)- «و (پس از پاك شدن و لايق لقاى محبوب گشتن) من تو را به سوى پروردگارت هدايت كنم، تا از او بترسى» و گناه نكنى (و اهديك الى ربك فتخشى).

(آيه 20)- و از آنجا كه هر دعوتى بايد آميخته با دليل باشد در اين آيه مى‏افزايد: موسى «به دنبال اين سخن بزرگترين معجزه را به او نشان داد» (فاراه الآية الكبرى).

اين معجزه خواه معجزه تبديل شدن عصا به مار عظيم باشد، يا يد بيضا، و يا هر دو، از معجزات بزرگ موسى بوده است كه در آغاز دعوتش بر آن تكيه كرده.
اين آيات نشان مى‏دهد كه يكى از اهداف بزرگ انبيا هدايت طغيانگران يا مبارزه قاطع با آنهاست.

امیرحسین
09-10-2011, 10:53 AM
(آيه 21)- اكنون ببينيم فرعون در برابر اين همه لطف و محبت، و اين منطق و بيان زيبا و ارائه آيت كبرى چه عكس العملى نشان داد؟

اين طاغوت خيره سر، هرگز از مركب غرور پياده نشد، چنانكه در اين آيه مى‏فرمايد: «او (دعوى موسى را) تكذيب، و عصيان كرد» (فكذب و عصى).
اين نشان مى‏دهد كه تكذيبها مقدمه عصيانهاست، همان گونه كه تصديقها و ايمانها مقدمه طاعتهاست.

(آيه 22)- به اين مقدار هم قناعت نكرد و در برابر دعوت موسى بى‏تفاوت نماند بلكه: «سپس پشت كرد و پيوسته (براى محو آيين حق) تلاش نمود» (ثم ادبر يسعى).

(آيه 23)- و از آنجا كه معجزه موسى تمام موجوديت طاغوتى او را به خطر مى‏انداخت، مأموران را به شهرهاى مختلف اعزام كرد «و ساحران را جمع كرد و مردم را دعوت نمود» تا مبارزه ساحران با موسى را مشاهده كنند (فحشر فنادى).

(آيه 24)- باز به اين توطئه‏ها اكتفا نكرد، بلكه بزرگترين ادعا را با بدترين تعبيرات مطرح نمود «و گفت: من پروردگار برتر شما هستم»! (فقال انا ربكم الاعلى).
خودش يكى از بت‏پرستان بود، ولى در اينجا ادعا مى‏كند من پروردگار بزرگ شما هستم، يعنى حتى خودش را از معبود خودش نيز بالاتر مى‏شمرد و اين است بيهوده‏گوئيهاى طاغوتها!

(آيه 25)- به هر حال فرعون سركشى را به آخرين مرحله رسانده و مستحق دردناكترين عذاب شده و فرمان الهى بايد فرا رسد و او و دستگاه ظلم و فسادش را درهم بكوبد لذا در اين آيه مى‏فرمايد: «از اين رو خداوند او را به عذاب آخرت و دنيا گرفتار ساخت» (فاخذه الله نكال الآخرة و الاولى).

در اينجا تفسير ديگرى براى آيه ذكر شده است و آن اين كه منظور از «الاولى» كلمه نخستين است كه فرعون در مسير طغيان گفت و ادعاى الوهيت كرد (قصص/ 38) و «الاخرة» اشاره به آخرين كلمه‏اى است كه او گفت و آن ادعاى ربوبيت اعلى بود خداوند او را به مجازات اين دو ادعاى كفر آميزش در همين دنيا گرفتار ساخت.

امیرحسین
09-10-2011, 10:53 AM
(آيه 26)- و سر انجام در اين آيه، از اتمام اين ماجرا نتيجه‏گيرى كرده، مى‏فرمايد: «در اين (داستان موسى و فرعون و عاقبت آنان درس) عبرتى است براى كسى كه (از خدا) بترسد» (ان فى ذلك لعبرة لمن يخشى).

اين آيه به خوبى نشان مى‏دهد كه عبرت گرفتن از اين ماجراها تنها براى كسانى ميسّر است كه بهره‏اى از خوف و خشيت و احساس مسؤوليت به دل راه داده‏اند و يا به تعبير ديگر داراى چشمى عبرت بينند.


اى خوشا چشمى كه عبرت بين بود----- عبرت از نيك و بدش آيين بود.

(آيه 27)- آفرينش شما مشكلتر است يا آسمانها؟ (دليل ديگرى بر معاد) به دنبال نقل سرگذشت موسى و فرعون به عنوان يك درس عبرت براى همه طغيانگران و تكذيب كنندگان بار ديگر به مسأله معاد و رستاخيز بر مى‏گردد.

نخست منكران معاد را مخاطب ساخته، و ضمن يك استفهام توبيخى مى‏فرمايد: «آيا آفرينش شما (و بازگشت به زندگى پس از مرگ) مشكلتر است يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاده است» (أ انتم اشد خلقا ام السماء بناها).
اين سخن در حقيقت پاسخى است به گفتار آنها كه در آيات پيشين گذشت كه مى‏گفتند: «أ إنا لمردودون فى الحافرة آيا ما به حالت اول بازمى‏گرديم».

اين آيه مى‏گويد: هر انسانى در هر مرحله‏اى از درك و شعور باشد مى‏داند كه آفرينش اين آسمان بلند، اين همه كرات عظيم و كهكشانهاى بى‏انتها قابل مقايسه با آفرينش انسان نيست كسى كه اين قدرت را داشته چگونه از بازگرداندن شما به حيات عاجز است؟!

(آيه 28)- سپس به شرح بيشتر در باره اين آفرينش بزرگ پرداخته، مى‏افزايد: «سقف آسمان را برافراشت و آن را منظم ساخت» (رفع سمكها فسواها).
احتمال دارد كه آيه هم اشاره به ارتفاع آسمان و فاصله بسيار زياد و سرسام آور كرات آسمانى از ما بوده باشد و هم اشاره به سقف محفوظ و قشر عظيم هواى اطراف زمين.

امیرحسین
09-10-2011, 10:54 AM
(آيه 29)- سپس به يكى از مهمترين نظامات اين عالم بزرگ يعنى نظام نور و ظلمت اشاره كرده، مى‏فرمايد: «و شبش را تاريك و روزش را آشكار نمود» (و اغطش ليلها و اخرج ضحاها).

كه هر كدام از اين دو در زندگى انسان و ساير موجودات زنده اعم از حيوان و گياه نقش فوق العاده مهمى دارد. نه انسان بدون نور مى‏تواند زندگى كند كه همه بركات و روزيها و حس و حركت او وابسته به آن است و هم بدون ظلمت و زندگى او ممكن نيست كه رمز آرامش اوست.

(آيه 30)- سپس از آسمان به زمين مى‏آيد، مى‏فرمايد: «و زمين را بعد از آن گسترش داد» (و الارض بعد ذلك دحاها).
منظور از «دحو الارض» اين است كه در آغاز تمام سطح زمين را آبهاى حاصل از بارانهاى سيلابى نخستين فرا گرفته بود اين آبها تدريجا در گودالهاى زمين جاى گرفتند و خشكيها از زير آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و اين مسأله بعد از آفرينش زمين و آسمان روى داد.

(آيه 31)- بعد از گسترش زمين و آماده شدن براى زندگى و حيات سخن از آب و گياه به ميان آورده، مى‏فرمايد: «و از آن، آب و چراگاهش را بيرون آورد» (اخرج منها ماءها و مرعاها).
اين تعبير نشان مى‏دهد كه آب در لابلاى قشر نفوذ پذير زمين پنهان بود، سپس به صورت چشمه‏ها و نهرها جارى شد و حتى دريا و درياچه‏ها را تشكيل داد.

(آيه 32)- ولى از آنجا كه عوامل مختلفى مى‏توانست آرامش زمين را بر هم زند- از جمله طوفانهاى عظيم و دائمى و ديگر جزر و مدهائى كه در پوسته زمين بر اثر جاذبه ماه و خورشيد و همچنين لرزه‏هايى كه بر اثر فشار مواد مذاب درونى رخ مى‏دهد- آن را به وسيله شبكه نيرومندى از كوهها كه سرتاسر روى زمين را فرا گرفته آرام كرد.
و لذا مى‏فرمايد: «و كوهها را ثابت و محكم نمود» (و الجبال ارساها).

(آيه 33)- و در پايان مى‏فرمايد: «همه اينها براى بهره‏گيرى شما و چهارپايانتان است»! (متاعا لكم و لانعامكم).
تا از مواهب حيات بهره گيريد و به غفلت نخوريد.
اينها از يكسو نشانه‏هاى قدرت او بر مسأله معاد است و از سوى ديگر دلائل عظمت و نشانه‏هاى وجود او در مسير توحيد و معرفت است.

امیرحسین
09-10-2011, 10:54 AM
(آيه 34)- بعد از اشاره به بعضى از دلائل معاد، در آيات قبل، در اينجا بار ديگر، به مسأله رستاخيز و سرنوشت خدا ترسان و هوى پرستان در آن روز باز مى‏گردد، مى‏فرمايد: «هنگامى كه آن حادثه بزرگ، رخ دهد» نيكوكاران و بدكاران هر كدام به جزاى اعمال خويش مى‏رسند (فاذا جاءت الطامة الكبرى).

«طامّه» در اينجا اشاره به قيامت است كه مملوّ از حوادث هولناك مى‏باشد و توصيف آن به «كبرى» تأكيد بيشترى در باره اهميت و عظمت اين حادثه بى‏نظير است.

(آيه 35)- سپس مى‏افزايد: «در آن روز انسان به ياد كوششهايش مى‏افتد» (يوم يتذكر الانسان ما سعى).
اما اين تذكر و يادآورى چه سودى براى او مى‏تواند داشته باشد.
اگر تقاضاى بازگشت به دنيا و جبران گذشته كند دست ردّ به سينه او مى‏زنند و در پاسخ اين تقاضا «كلّا» (چنين نيست) مى‏گويند.

و اگر توبه كند و از اعمالش پوزش طلبد فايده‏اى ندارد چرا كه درهاى توبه ديگر بسته شده است.
آرى! در آن روز حجابها از قلب و روح انسان برداشته مى‏شود و همه حقايق مكنون بارز و آشكار مى‏شود.

(آيه 36)- و لذا در اين آيه مى‏افزايد: «و (در آن روز) جهنّم براى هر بيننده‏اى آشكار مى‏گردد» (و برزت الجحيم لمن يرى).
جهنم هم اكنون نيز وجود دارد بلكه طبق آيه 54 سوره عنكبوت «كافران را از هر سو احاطه كرده» اما حجابهاى عالم دنيا مانع رؤيت آن است ولى آن روز كه روز ظهور و بروز همه چيز است جهنّم از همه آشكارتر ظهور مى‏كند.

(آيه 37)- سپس به وضع حال مجرمان و افراد بى‏ايمان در صحنه قيامت اشاره كرده و با چند جمله كوتاه و پر معنى هم سرنوشت آنها را بيان مى‏كند و هم عوامل گرفتارى آنها را، مى‏فرمايد: «اما آن كسى كه طغيان كرده» (فاما من طغى).

(آيه 38)- «و زندگى دنيا را (بر همه چيز) مقدم داشته» (و آثر الحياة الدنيا).

امیرحسین
09-10-2011, 10:54 AM
(آيه 39)- «مسلما دوزخ جايگاه اوست» (فان الجحيم هى المأوى).
در جمله اول اشاره به فساد عقيدتى آنها مى‏كند زيرا طغيان ناشى از خود بزرگ بينى است و خود بزرگ بينى ناشى از عدم معرفة اللّه است.
كسى كه خدا را به عظمت بشناسد خود را بسيار كوچك و ضعيف مى‏بيند و هرگز پاى خود را از جاده عبوديت بيرون نمى‏گذارد.

و جمله دوم اشاره به فساد عملى آنهاست چرا كه طغيان سبب مى‏شود كه انسان لذت زود گذر دنيا و زرق و برق آن را بالاترين ارزش حساب كند و آن را بر همه چيز مقدم بشمرد.

اين دو در حقيقت علت و معلول يكديگرند: طغيان و فساد عقيده سر چشمه فساد عمل و ترجيح زندگى ناپايدار دنيا بر همه چيز است و سر انجام اين دو آتش سوزان دوزخ است كه در جمله سوم به آن اشاره شده.

(آيه 40)- سپس به ذكر اوصاف بهشتيان در دو جمله كوتاه و بسيار پر معنى پرداخته، مى‏فرمايد: «و آن كسى كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى باز دارد ...» (و اما من خاف مقام ربه و نهى النفس عن الهوى).

(آيه 41)- «قطعا بهشت جايگاه اوست» (فان الجنة هى المأوى).
آرى! شرط اول بهشتى شدن «خوف» ناشى از «معرفت» است، شناختن مقام پروردگار و ترسيدن از مخالفت فرمان او، شرط دوم كه در حقيقت نتيجه شرط اول و ميوه درخت معرفت و خوف است تسلّط بر هواى نفس و باز داشتن آن از سركشى، چرا كه تمام گناهان و مفاسد و بدبختيها از هواى نفس سر چشمه مى‏گيرد.

(آيه 42)- تاريخ قيامت را فقط خدا مى‏داند: در تعقيب مطالبى كه در باره قيامت و سرنوشت نيكان و بدان در آن روز در آيات پيشين آمد، در اينجا به سراغ سؤال هميشگى مشركان و منكران معاد رفته، مى‏فرمايد: «و از تو در باره قيامت مى‏پرسند كه در چه زمانى واقع مى‏شود» (يسئلونك عن الساعة ايان مرساها).

امیرحسین
09-10-2011, 10:55 AM
(آيه 43)- قرآن در پاسخ اين سؤال براى اين كه به آنها بفهماند كه هيچ كس از لحظه وقوع قيامت با خبر نبوده و نخواهد بود، روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مى‏گويد: «تو را با يادآورى اين سخن چه كار»؟! (فيم انت من ذكراها).
يعنى تاريخ وقوع قيامت حتى از تو پنهان است، تا چه رسد به ديگران، اين از آن علم غيبى است كه از مختصات ذات پروردگار مى‏باشد، و احدى را به آن راهى نيست!

(آيه 44)- سپس مى‏افزايد: «نهايت آن (قيامت) به سوى پروردگار تو است» و هيچ كس جز خدا از زمانش آگاه نيست (الى ربك منتهاها).
اين همان مطلبى است كه در آيه 34 سوره لقمان نيز آمده است: «علم زمان وقوع قيامت تنها نزد خداست».

(آيه 45)- باز براى توضيح بيشتر مى‏افزايد: «كار تو فقط بيم دادن كسانى است كه از آن مى‏ترسند» (انما انت منذر من يخشاها).
وظيفه تو همين انذار و هشدار و بيم دادن است و بس، و اما تعيين وقت قيامت از قلمرو وظيفه و آگاهى تو بيرون است.

(آيه 46)- و سر انجام در آخرين آيه اين سوره براى بيان اين واقعيت كه تا قيامت زمان زيادى نيست، مى‏فرمايد: «آنها در آن روز كه قيام قيامت را مى‏بينند چنين احساس مى‏كنند كه گوئى توقفشان (در دنيا و برزخ) جز شامگاهى يا صبح آن بيشتر نبوده است»! (كانهم يوم يرونها لم يلبثوا الا عشية او ضحاها).

به قدرى عمر كوتاه دنيا بسرعت مى‏گذرد، و دوران برزخ نيز سريع طى مى‏شود كه به هنگام قيام قيامت آنها فكر مى‏كنند تمام اين دوران چند ساعتى بيش نبود.

«پايان سوره نازعات»