توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره نبأ [78]
امیرحسین
09-10-2011, 10:43 AM
آغاز جزء 30 قرآن مجيد
سوره نبأ [78]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 40 آيه است.
محتواى سوره:
اصولا اكثريت قريب به اتفاق سورههاى جزء آخر قرآن در «مكّه» نازل شده، و بيش از همه چيز روى مسأله مبدأ و معاد، و بشارت و انذار تكيه مىكند.
محتواى اين سوره را مىتوان در چند بخش خلاصه كرد.
1- سؤالى كه در آغاز سوره، از حادثه بزرگ (نبأ عظيم) يعنى روز قيامت مطرح شده است.
2- سپس به بيان نمونههائى از مظاهر قدرت خداوند در آسمان و زمين و زندگى انسانها- به عنوان دليلى بر امكان معاد و رستاخيز- مىپردازد.
3- در بخش ديگر قسمتى از نشانههاى آغاز رستاخيز را بيان مىدارد.
4- در بخش ديگرى گوشهاى از عذابهاى دردناك طغيانگران را.
5- به دنبال آن قسمتى از نعمتها و مواهب بهشتى را شرح مىدهد.
6- سر انجام با انذار شديدى از عذاب قريب، و سپس ذكر سرنوشت غمانگيز كافران سوره پايان مىگيرد.
ضمنا نامگذارى اين سوره به خاطر تعبيرى است كه در آيه دوم آن آمده است، و گاه از آن به عنوان سوره «عمّ» به تناسب آيه نخستين آن تعبير مىشود.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمده است:
«كسى كه سوره عمّ يتسائلون را بخواند خداوند از نوشيدنى خنك و گواراى بهشتى در قيامت سيرابش مىكند».
و نيز در حديث ديگرى از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «كسى كه آن را بخواند و حفظ كند حساب او در روز قيامت (چنان سريع انجام مىگيرد كه) به مقدار خواندن يك نماز خواهد بود».
امیرحسین
09-10-2011, 10:44 AM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- خبر مهم! در نخستين آيه سوره به عنوان يك استفهام آميخته با تعجب مىفرمايد: «آنها از چه چيز از يكديگر سؤال مىكنند»؟ (عم يتساءلون).
(آيه 2)- سپس بىآنكه در انتظار پاسخ آنها باشد خود به پاسخگوئى پرداخته، مىافزايد: «از خبر بزرگ و پراهميّت» رستاخيز (عن النبا العظيم).
(آيه 3)- «همان خبرى كه پيوسته در آن اختلاف دارند» (الذى هم فيه مختلفون).
در اين كه منظور از اين خبر بزرگ «نبأ عظيم» چيست؟
دقت در مجموع آيات اين سوره مخصوصا تعبيراتى كه در آيات بعد آمده و جمله «انّ يوم الفصل كان ميقاتا» كه بعد از ذكر نشانههاى قدرت خداوند در زمين و آسمان آمده و توجه به اين حقيقت كه شديدترين مخالفت مشركان در مسأله «معاد» بود، روى هم رفته تفسير به روز معاد و رستاخيز را تأييد مىكند.
ولى اين مانع نمىشود كه آيه مصداقهاى ديگرى نيز داشته باشد چرا كه قرآن داراى بطون مختلفى است، يعنى يك آيه ممكن است معانى متعددى داشته باشد كه از ميان آنها يك معنى ظاهر است، و معانى ديگر بطون قرآن است كه به كمك قرائن مختلفى از آن استفاده مىشود، لذا در روايات زيادى كه از طرق اهل بيت عليهم السّلام و بعضى از طرق اهل سنت نقل شده «نبأ عظيم» (خبر بزرگ) به مسأله ولايت و امامت امير مؤمنان على عليه السّلام كه مورد اختلاف و گفتگو از سوى جمعى بود، يا به مسأله ولايت بطور اعم تفسير شده است.
(آيه 4)- سپس مىافزايد: «چنين نيست كه آنها فكر مىكنند و به زودى مىفهمند» (كلا سيعلمون).
امیرحسین
09-10-2011, 10:44 AM
(آيه 5)- «باز هم چنين نيست و به زودى مىفهمند» (ثم كلا سيعلمون).
«آن روز با خبر مىشوند كه فرياد وا حسرتاى آنها بلند است، و از تفريط و كوتاهى خود سخت پشيمان مىشوند». (زمر/ 56) آن روز كه امواج عذاب گرداگرد آنها را مىگيرد، و تقاضاى بازگشت به دنيا را مىكنند «آيا راهى به بازگشت وجود دارد». (شورى/ 44) حتى در لحظه مرگ كه حجابها از برابر چشم انسان كنار مىرود و حقايق عالم ديگر در برابر او آشكار مىشود و به برزخ و معاد يقين پيدا مىكند در همان لحظه نيز فريادش بلند مىشود كه:
«مرا بازگردانيد تا عمل صالحى انجام دهم». (مؤمنون/ 99 و 100)
(آيه 6)- همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار ...
از اين آيه به بعد در حقيقت پاسخى است به سؤالاتى كه منكران معاد و اختلاف كنندگان در اين نبأ عظيم داشتهاند، زيرا در اين آيات گوشهاى از نظام حكيمانه اين عالم هستى كه نقش بسيار مؤثرى در زندگى انسانها دارد بيان شده است، كه از يك سو دليل روشنى بر قدرت خدا بر همه چيز و از جمله تجديد حيات مردگان است و از سوى ديگر اشاره به اين است كه اين نظام حكيمانه نمىتواند بيهوده و عبث باشد، در حالى كه اگر با پايان اين زندگى مادّى دنيا همه چيز پايان يابد، مسلما طرحى عبث و بيهوده خواهد بود.
و به اين ترتيب از دو جهت، استدلال براى مسأله معاد محسوب مىشود، از طريق «برهان قدرت» و «برهان حكمت».
و در يازده آيه به دوازده نعمت مهم، با تعبيراتى آميخته با لطف و محبت، و توأم با استدلال و تحريك عواطف، اشاره شده است، نخست از زمين شروع كرده، مىفرمايد: «آيات زمين را محل آرامش (شما) قرار نداديم»؟! (ا لم نجعل الارض مهادا).
انتخاب اين تعبير براى زمين، بسيار پر معنى است، چرا كه از يكسو قسمتهاى زيادى از زمين آن چنان نرم و صاف و مرتب است كه انسان به خوبى مىتواند در آن خانه سازى كند، زراعت و باغ احداث نمايد.
از سوى ديگر همه نيازمنديهاى او بر سطح زمين يا در اعماق آن به صورت مواد اوليه و معادن گرانبها نهفته است.
و از سوى سوم مواد زائد او را به خود جذب مىكند و اجساد مردگان با دفن در آن به زودى تجزيه و متلاشى مىشوند و انواع ميكربها به واسطه اثر مرموزى كه دست آفرينش در خاك نهاده است نابود مىگردد.
و از سوى چهارم با حركت نرم و سريع به دور خورشيد و به دور خود، شب و روز و فصول چهارگانه را كه نقش عمدهاى در حيات انسان دارند مىآفريند.
امیرحسین
09-10-2011, 10:45 AM
(آيه 7)- و از آنجا كه ممكن است در برابر نرمى زمينهاى مسطح، اهميت كوهها و نقش حياتى آنها، فراموش شود، در اين آيه مىافزايد: «و (آيا) كوهها را ميخهاى زمين» قرار نداديم؟ (و الجبال اوتادا).
كوهها علاوه بر اين كه ريشههاى عظيمى در اعماق زمين دارند، و همچون زرهى پوسته زمين را در برابر فشار ناشى از مواد مذاب درونى، و تأثير جاذبه جزر و مد آفرين ماه از بيرون حفظ مىكنند، ديوارهاى بلندى در برابر طوفانهاى سخت و سنگين محسوب مىشوند.
و از سوى سوم كانونى هستند براى ذخيره آبها و انواع معادن گرانبها.
علاوه بر همه اينها در اطراف كره زمين قشر عظيمى از هوا وجود دارد كه بر اثر وجود كوهها كه به صورت دندههاى يك چرخ، پنجه در اين قشر عظيم افكندهاند همراه زمين حركت مىكنند، دانشمندان مىگويند: اگر سطح زمين صاف بود، قشر هوا به هنگام حركت زمين روى آن مىلغزيد، و طوفانهاى عظيم ايجاد مىشد، و هم ممكن بود اين اصطكاك دائمى سطح زمين را داغ و سوزان و غير قابل سكونت كند.
(آيه 8)- بعد از بيان اين دو نمونه از مواهب و آيات آفاقى به سراغ مواهب درونى وجودى انسان و آيات انفسى مىرود، مىفرمايد: «و شما را به صورت زوجها آفريديم» (و خلقناكم ازواجا).
«ازواج» جمع «زوج» به معنى جفت، و جنس «مذكر و مؤنث» است، و آفرينش انسان از اين دو جنس علاوه بر اين كه ضامن بقاى نسل اوست، سبب آرامش جسم و جان او محسوب مىشود، چنانكه در آيه 21 سوره روم مىخوانيم: «از نشانههاى (عظمت) خداوند اين است كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد، تا در كنار آنها آرامش بيابيد، و در ميان شما محبت و رحمت قرار داد.»
(آيه 9)- سپس به پديده «خواب» كه از مواهب بزرگ الهى بر انسان است و نقش عظيمى در سلامت جسم و جان او دارد اشاره كرده، مىافزايد: «و خواب شما را مايه آرامشتان قرار داديم» (و جعلنا نومكم سباتا).
با اين كه يك سوم زندگى انسان را «خواب» فرا گرفته، و هميشه انسان با اين مسأله مواجه بوده، هنوز اسرار خواب به خوبى شناخته نشده است، و حتى اين كه چه عاملى سبب مىشود كه در لحظه معينى بخشى از فعاليتهاى مغزى از كار بيفتد، و سپس پلك چشمها بر هم آمده، و تمام اعضاى تن در سكون و سكوت و استراحت فرو رود، هنوز به درستى روشن نيست! گرچه آيه فوق ناظر به خواب به عنوان يك نعمت الهى است، ولى از آنجا كه «خواب» شباهت به «مرگ» و «بيدارى» شباهتى به «رستاخيز» دارد، مىتواند اشارهاى به اين مطلب نيز باشد.
امیرحسین
09-10-2011, 10:45 AM
(آيه 10)- سپس در رابطه با مسأله خواب سخن از موهبت «شب» به ميان آورده، مىفرمايد: «و شب را پوششى (براى شما) قرار داديم» (و جعلنا الليل لباسا).
(آيه 11)- و بلافاصله مىافزايد: «و روز را وسيلهاى براى زندگى و معاش» (و جعلنا النهار معاشا).
مطابق آيات فوق پرده شب لباس و پوششى است بر اندام زمين، و تمام موجودات زندهاى كه روى آن زيست مىكنند، فعاليتهاى خسته كننده زندگى را به حكم اجبار تعطيل مىكند، و تاريكى را كه مايه سكون و آرامش و استراحت است بر همه چيز مسلط مىسازد، تا اندامهاى فرسوده مرمّت گردد و روح خسته تجديد نشاط كند، چرا كه خواب آرام جز در تاريكى ميسّر نيست.
از اين گذشته با فرو افتادن پرده شب، نور آفتاب برچيده مىشود كه اگر بطور مداوم بتابد تمام گياهان و حيوانات را مىسوزاند، و زمين جاى زندگى نخواهد بود! آخرين سخن اين كه آمد و شد شب و روز و نظام دقيق تغييرات تدريجى آنها يكى از آيات خلقت و نشانههاى خداست، به علاوه سر چشمه پيدايش يك تقويم طبيعى براى نظام بندى زمانى زندگى انسانها محسوب مىشود.
(آيه 12)- پس از زمين به «آسمان» پرداخته، مىفرمايد: «و بر فراز شما هفت (آسمان) محكم بنا كرديم» (و بنينا فوقكم سبعا شدادا).
عدد «هفت» در اينجا ممكن است عدد تكثير و اشاره به كرات متعدد آسمان، و مجموعههاى منظومهها و كهكشانها و عوالم متعدد جهان هستى باشد، كه داراى خلقتى محكم و ساختمانى عظيم و قوى هستند و يا عدد تعداد. به اين ترتيب كه آنچه ما از ستارگان مىبينيم همه به حكم آيه 6 سوره صافّات: «ما آسمان پايين را با ستارگان زينت بخشيديم» متعلق به آسمان اول است و ماوراى آن شش عالم و آسمان ديگر وجود دارد كه از دسترس علم بشر بيرون است.
امیرحسین
09-10-2011, 10:45 AM
(آيه 13)- بعد از اشاره اجمالى به آفرينش آسمانها به سراغ نعمت بزرگ آفتاب عالمتاب رفته، مىفرمايد: «و چراغى روشن و حرارتبخش آفريديم» (و جعلنا سراجا وهاجا).
«وهاج» از ماده «وهج» به معنى نور و حرارتى است كه از آتش صادر مىشود بنابر اين، ذكر اين وصف براى اين چراغ پر فروغ آسمانى اشارهاى به دو نعمت بزرگ است كه خمير مايه همه مواهب مادى اين جهان است «نور» و «حرارت».
نور خورشيد نه تنها صحنه زندگى انسان و تمام منظومه شمسى را روشن مىسازد، بلكه تأثير عميقى در پرورش موجودات زنده دارد.
حرارت آن نيز علاوه بر تأثيرى كه در حيات انسان و حيوان و گياه بطور مستقيم دارد، منبع اصلى وجود ابرها، وزش بادها، نزول بارانها و آبيارى سرزمينهاى خشك است.
خورشيد به خاطر اشعه مخصوص «ماوراء بنفش» تأثير فراوانى در كشتن ميكربها دارد، و نورى سالم و مجانى و دائمى و از فاصلهاى مناسب، نه چندان گرم و سوزان، و نه سرد و بىروح، در اختيار همه ما مىگذارد.
(آيه 14)- به دنبال نعمت نور و حرارت از ماده حياتى مهم ديگرى كه ارتباط نزديكى با تابش خورشيد دارد سخن به ميان آورده، مىافزايد: «و از ابرهاى بارانزا آبى فراوان نازل كرديم» (و انزلنا من المعصرات ماء ثجاجا).
(آيه 15)- گرچه نزول باران به خودى خود مايه خير و بركت است، هوا را لطيف مىكند، آلودگيها را مىشويد، كثافات را با خود مىبرد، گرماى هوا را فرو مىنشاند و حتى سرما را تعديل مىكند، از عوامل بيمارى مىكاهد و به انسان روح و نشاط مىدهد، ولى با اين همه در آيات بعد به سه فايده مهم آن اشاره كرده، مىفرمايد: هدف از نزول باران اين است «تا به وسيله آن دانه و گياه بسيار برويانيم» (لنخرج به حبا و نباتا).
امیرحسین
09-10-2011, 10:46 AM
(آيه 16)- «و باغهايى پر درخت» (و جنات الفافا).
در دو آيه فوق به تمام مواد غذائى كه انسان و حيوان از آن استفاده مىكنند، و از زمين مىرويد، اشاره شده است، زيرا قسمت مهمى از آنها را دانههاى غذائى تشكيل مىدهد (حبّا) و قسمت ديگرى سبزيها و ريشههاست (و نباتا) و بخش ديگرى نيز ميوهها مىباشد (و جنات).
(آيه 17)- سر انجام روز موعود فرا مىرسد در آيات قبل اشاراتى به دلايل مختلف معاد آمده بود، در اين آيه به عنوان يك نتيجهگيرى، مىفرمايد: «روز جدائى (روز رستاخيز) ميعاد همگان است» (ان يوم الفصل كان ميقاتا).
تعبير به «يوم الفصل» تعبير بسيار پرمعنائى است كه بيانگر جدائيها در آن روز عظيم است:
جدائى حق از باطل.
جدائى صفوف مؤمنان صالح از مجرمان بدكار.
جدائى پدر و مادر از فرزند، و برادر از برادر.
(آيه 18)- سپس به شرح بعضى از ويژگيها و حوادث آن روز بزرگ پرداخته، مىگويد: «روزى كه در صور دميده مىشود، و شما فوج فوج به (محشر) مىآييد» (يوم ينفخ فى الصور فتأتون افواجا).
از آيات قرآن به خوبى استفاده مىشود كه دو حادثه عظيم به عنوان «نفخ صور» واقع مىشود، در حادثه اول نظام جهان هستى به هم مىريزد، و تمام اهل زمين و همه كسانى كه در آسمانها هستند مىميرند، و در حادثه دوم، جهان نوسازى مىشود، و مردگان به حيات جديد باز مىگردند و رستاخيز بزرگ انجام مىگيرد.
و اين آيه اشاره به نفخ دوم است.
(آيه 19)- و به دنبال آن مىافزايد: «و آسمان گشوده مىشود، و به صورت درهاى متعددى در مىآيد» (و فتحت السماء فكانت ابوابا).
ممكن است منظور از اين «درها» و گشوده شدن آنها اين باشد كه: درهاى عالم «غيب» به عالم «شهود» گشوده مىشود، حجابها كنار مىرود، و عالم فرشتگان به عالم انسان راه مىيابد.
امیرحسین
09-10-2011, 10:46 AM
(آيه 20)- و بالاخره در اين آيه وضع كوهها را در قيامت، منعكس كرده، مىفرمايد: «و كوهها به حركت در مىآيد و به صورت سرابى مىشود»! (و سيرت الجبال فكانت سرابا).
بطورى كه از جمعبندى آيات مختلف قرآن در باره سرنوشت كوهها در قيامت به دست مىآيد، كوهها مراحلى را طى مىكند، نخست كوهها به حركت در مىآيد. (طور/ 10) سپس از جا كنده و سخت در هم كوفته خواهد شد. (حاقّه/ 14) و بعدا به صورت تودهاى از شنهاى متراكم در مىآيد. (مزّمّل/ 14) و بعد به صورت پشم زده شده در مىآيد كه با تندباد حركت مىكند. (قارعه/ 5) و سپس به صورت گرد و غبار در مىآيد كه در فضا پراكنده مىشود. (واقعه/ 5 و 6) و بالاخره چنان كه در آيه مورد بحث آمده تنها اثرى از آن باقى مىماند و همچون سرابى از دورنمايان خواهد شد.
(آيه 21)- جهنم كمينگاه بزرگ! بعد از بيان بعضى از دلايل معاد، و قسمتى از حوادث رستاخيز، به سراغ سرنوشت دوزخيان و بهشتيان مىرود، نخست از دوزخيان شروع كرده، مىفرمايد: «مسلما (در آن روز) جهنم كمينگاهى است بزرگ» (ان جهنم كانت مرصادا).
از اين گذرگاه عمومى احدى از سركشان نمىتوانند بگذرند، يا فرشتگان عذاب آنها را مىربايند، و يا جاذبه شديد جهنم.
(آيه 22)- «و محل بازگشتى براى طغيانگران»! (للطاغين مآبا).
(آيه 23)- «مدتهاى طولانى در آن مىمانند» (لابثين فيها احقابا).
(آيه 24)- سپس به گوشه كوچكى از عذابهاى بزرگ جهنم اشاره كرده، مىافزايد: «در آنجا نه چيز خنكى مىچشند (كه گرماى وحشتناك دوزخ را فرو نشاند) و نه نوشيدنى گوارائى» كه عطش شديد آنها را تسكين بخشد (لا يذوقون فيها بردا و لا شرابا).
(آيه 25)- «جز آبى سوزان و مايعى از چرك و خون» (الا حميما و غساقا).
و جز سايه دودهاى غليظ و داغ و خفقانآور آتش كه در آيه 43 سوره واقعه آمده است «و ظل من يحموم».
اين در حالى است كه بهشتيان از چشمههاى گواراى شراب طهور به وسيله پروردگارشان سيراب مىشوند. (دهر/ 21)
امیرحسین
09-10-2011, 10:47 AM
(آيه 26)- و از آنجا كه ممكن است وجود اين كيفرهاى سخت و شديد در نظر بعضى عجيب آيد، در اين آيه مىافزايد: «اين مجازاتى است موافق و مناسب» اعمالشان (جزاء وفاقا).
چرا چنين نباشد؟ در حالى كه آنها در اين دنيا قلبهاى مظلومان را سوزاندند، روح و جان آنها را به آتش كشيدند و با ظلم و ستم و طغيان خود بر كسى رحم نكردند.
(آيه 27)- سپس به توضيح علت اين مجازات پرداخته، مىفرمايد: «چرا كه آنها هيچ اميدى به حساب (و ترسى از عقاب خداوند) نداشتند» (انهم كانوا لا يرجون حسابا).
و همين بىاعتنائى به حساب و روز جزا مايه طغيان و سركشى و ظلم و ستم آنها شد، و آن ظلم و فساد چنين سرنوشت دردناكى را براى آنان فراهم ساخت.
چرا كه آنها حساب روز قيامت را از برنامه زندگى خود كاملا حذف كرده بودند.
(آيه 28)- و لذا بلافاصله مىافزايد: «و آيات ما را بكلى تكذيب كردند» (و كذبوا بآياتنا كذابا).
هواى نفس آن چنان بر آنها چيره شده بود كه همه آيات بيدارگر الهى را شديدا انكار كردند، تا به هوسهاى سركش خود ادامه دهند، و به خواستهها و تمنيات نامشروع خويش لباس عمل بپوشانند.
(آيه 29)- سپس به عنوان هشدار به اين طغيانگران و هم براى تأكيد بر مسأله وجود موازنه ميان «جرم» و «جريمه» و حاكميت «جزاى وفاق» مىافزايد:
«و ما همه چيز را شمارش و ثبت كردهايم» (و كل شىء احصيناه كتابا). تا گمان نكنيد چيزى از اعمال شما بىحساب و مجازات مىماند و نيز هرگز فكر نكنيد اين كيفرهاى شديد غير عادلانه است.
اين حقيقت در بسيارى از آيات قرآن منعكس است.
در يك جا مىفرمايد: «هر كارى را كه انجام دادند در نامههاى اعمالشان ثبت است و هر عمل كوچك و بزرگى نوشته مىشود». (قمر/ 52 و 53) و در جاى ديگر مىخوانيم: ما آنچه را از پيش فرستادهاند و همچنين تمام آثار آنها را مىنويسيم». (يس/ 12) و لذا هنگامى كه نامه اعمال مجرمان را به دست آنها مىدهند فريادشان بلند مىشود، مىگويند: «اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ كار كوچك و بزرگى نيست مگر اين كه آن را ثبت و شماره كرده است»؟! (كهف/ 49) اين اعتقاد مانع بزرگى ميان انسان و گناه ايجاد مىكند و از عوامل مهم تربيت محسوب مىشود.
امیرحسین
09-10-2011, 10:47 AM
(آيه 30)- در اين آيه، لحن سخن را تغيير داده و از «غيبت» به «خطاب» مبدل نموده، آنها را مخاطب ساخته، و ضمن جمله تهديد آميز و خشم آلود و تكان دهندهاى مىفرمايد: «پس بچشيد كه چيزى جز عذاب بر شما نمىافزائيم»! (فذوقوا فلن نزيدكم الا عذابا).
اين جزاى كسانى است كه وقتى در مقابل دعوت پر مهر انبياى الهى به سوى ايمان و تقوا قرار مىگرفتند، مىگفتند: «براى ما يكسان است مىخواهى اندرز ده، يا اندرز مده»! (شعراء/ 136) در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود: «اين آيه شديدترين آيهاى است كه در قرآن مجيد در باره دوزخيان آمده است»!
(آيه 31)- بخشى از پاداش عظيم پرهيزكاران در آيات پيشين سخن از سرنوشت طغيانگران و قسمتى از كيفرهاى دردناك آنها و علت اين بدبختى بود، در اينجا به شرح نقطه مقابل آنها پرداخته، از مؤمنان راستين و پرهيزكاران و قسمتى از مواهب آنها در قيامت سخن مىگويد، تا در يك مقايسه رويارو ميان اين دو حقايق روشنتر گردد.
نخست مىفرمايد: «براى پرهيزكاران نجات و پيروزى بزرگى است» (ان للمتقين مفازا).
(آيه 32)- سپس به شرح اين فوز و سعادت پرداخته، مىافزايد: «باغهائى سرسبز و (محفوظ با ميوههائى از) انواع انگورها» (حدائق و اعنابا).
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «بهترين ميوههاى شما انگور است».
(آيه 33)- سپس به همسران بهشتى كه يكى ديگر از مواهب پرهيزكاران است اشاره كرده، مىافزايد: «و (براى آنها) حوريانى بسيار جوان و هم سنّ و سال» است (و كواعب اترابا).
(آيه 34)- سپس چهارمين نعمت بهشتى را كه در انتظار پرهيزكاران است چنين شرح مىدهد: «و جامهائى لبريز و پياپى» از شراب طهور! (و كأسا دهاقا).
اما نه شرابى همچون شرابهاى آلوده دنيا كه عقل را مىزدايد، بلكه شرابى كه عقلآور، و نشاط آفرين و جان پرور و روح افزاست.
امیرحسین
09-10-2011, 10:48 AM
(آيه 35)- و از آنجا كه سخن از جام و شراب تداعى معنى نامطلوب آن را در دنيا مىكند، در حالى كه شراب بهشتى درست نقطه مقابل شرابهاى شيطانى دنياست بلافاصله مىافزايد: بهشتيان «در آنجا نه سخن لغو و بيهودهاى مىشنوند، و نه دروغى» (لا يسمعون فيها لغوا و لا كذابا).
يكى از مواهب بزرگ معنوى بهشتيان اين است كه در آنجا اثرى از دروغ پردازيها، بيهودهگوييها، تهمتها و افتراها، تكذيب حق و توجيه باطل، و گفتگوهاى ناهنجارى كه قلب پرهيزكاران را در اين دنيا آزار مىدهد وجود نخواهد داشت و به راستى چه زيباست آن محيطى كه اثرى از اين سخنان ناموزون و رنجآور در آن وجود ندارد، و طبق آيه 62 سوره مريم «در آنجا هرگز گفتار لغو و بيهودهاى نمىشنوند و جز سلام در آنجام سخنى نيست».
(آيه 36)- و در پايان ذكر اين نعمتها به نعمت معنوى ديگرى اشاره مىكند كه از همه بالاتر است، مىفرمايد: «اين پاداشى است از سوى پروردگارت، و عطيّهاى است كافى» (جزاء من ربك عطاء حسابا).
چه بشارت و نعمتى از اين برتر و بالاتر كه بنده ضعيف، مورد نوازش و الطاف و محبتهاى مولاى كريم خود قرار گيرد.
و به گفته شاعر:
من كه باشم كه بر آن خاطر عاطر گذرم-----لطفها مىكنى اى خاك درت تاج سرم
(آيه 37)- سپس در اين آيه، مىافزايد: «همان پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است، پروردگار رحمان» (رب السماوات و الارض و ما بينهما الرحمن).
در حقيقت، آيه فوق اشارهاى به اين واقعيت است كه اگر خداوند چنين وعدههائى را به متقين مىدهد گوشهاى از آن را در اين دنيا، به صورت رحمت عامش، به اهل آسمانها و زمين نشان داده است.
و در پايان آيه مىفرمايد: «و (در آن روز) هيچ كس حق ندارد بىاجازه او سخنى بگويد» يا شفاعتى كند (لا يملكون منه خطابا).
زيرا آن قدر حساب الهى دقيق و عادلانه است كه جائى براى «چون و چرا» باقى نمىماند.
امیرحسین
09-10-2011, 10:48 AM
(آيه 38)- در آيات گذشته قسمتهاى قابل ملاحظهاى از كيفرها و مجازاتهاى طغيانگران و مواهب و پاداشهاى پرهيزكاران در روز رستاخيز بيان شد، در اينجا به معرفى آن روز بزرگ پرداخته، بخشى از اوصاف آن روز و حوادث آن را شرح مىدهد.
مىفرمايد: اينها همه در «روزى (است) كه روح و ملائكه در يك صف مىايستند و هيچ يك، جز به اذن خداوند رحمان سخن نمىگويند و (آنگاه كه مىگويند) درست مىگويند» (يوم يقوم الروح و الملائكة صفا لا يتكلمون الا من اذن له الرحمن و قال صوابا).
بدون شك قيام «روح» و «فرشتگان» در آن روز در يك صف، و سخن نگفتن جز به اذن خداوند رحمان، فقط براى اجراى فرمان اوست، آنها در اين جهان نيز «مدبرات امر» و مجرى فرمانهاى او هستند، و در عالم آخرت اين امر آشكارتر و واضحتر و گستردهتر خواهد بود.
و منظور از «روح» در اينجا يكى از فرشتگان بزرگ الهى است كه بر طبق بعضى از روايات حتى از جبرئيل برتر است، چنانكه در حديثى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم: «او فرشتهاى است بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل»! به هر حال اين مخلوق بزرگ الهى در قيامت همراه ملائكه آماده اطاعت فرمان او هستند، چنان هول و اضطراب محشر، همه را فرا گرفته كه هيچ كس را ياراى سخن گفتن نيست.
در حديثى آمده است كه از امام صادق عليه السّلام در باره اين آيه سؤال كردند، فرمود: «روز قيامت به ما اجازه داده مىشود و سخن مىگوئيم».
راوى سؤال مىكند در آن روز شما چه مىگوئيد؟
فرمود: «تمجيد و ستايش پروردگارمان را مىكنيم، و بر پيامبرمان درود مىفرستيم، و براى پيروانمان شفاعت مىكنيم، و خداوند شفاعت ما را رد نمىكند».
از اين روايت استفاده مىشود كه انبياء و امامان معصوم نيز در صف فرشتگان و روح قرار مىگيرند، و از كسانى كه به آنها اجازه سخن گفتن و مدح و ثناى خداوند و شفاعت داده مىشود آنها هستند.
امیرحسین
09-10-2011, 10:49 AM
(آيه 39)- سپس اشاره به اين روز بزرگ- كه هم روز قيامت انسانها و هم فرشتگان و هم يوم الفصل و روز كيفر طاغين و پاداش متقين است- كرده، مىفرمايد: «آن روز حق است» (ذلك اليوم الحق).
«حقّ» به معنى چيزى است كه ثابت است، واقعيت دارد و تحقق مىيابد، و اين معنى در باره قيامت كاملا صادق است بعلاوه روزى است كه «حق» هر كس به او داده مىشود، حقوق مظلومان از ظالمان گرفته خواهد شد، و «حقايق» و اسرار درون به ظهور مىپيوندند، بنابر اين روزى است به تمام معنى حق.
و چون توجه به اين واقعيت مىتواند مؤثرترين انگيزه انسان براى حركت به سوى پروردگار، و اطاعت فرمان او گردد، بلافاصله مىافزايد: «پس هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش بر مىگزيند» و به سوى او باز مىگردد (فمن شاء اتخذ الى ربه مآبا).
يعنى تمام اسباب اين حركت الهى فراهم است، انبيا به قدر كافى ابلاغ فرمان حق كردهاند، عقل انسانى نيز- كه پيامبرى از درون او است- راه او را روشن كرده سرنوشت طاغيان و پرهيزكاران نيز به خوبى تبيين شده، تنها چيزى كه باقى مانده تصميم قاطع انسان است كه با استفاده از اختيارى كه خدا به او داده است راه را برگزيند و پيش رود.
امیرحسین
09-10-2011, 10:50 AM
(آيه 40)- سپس به عنوان تأكيد روى مسأله مجازات مجرمان، و بيان نزديك بودن آن روز بزرگ در برابر كسانى كه آن را دور يا نسيهاش مىپندارند، مىافزايد:
«و ما شما را از عذاب نزديكى بيم داديم»نا انذرناكم عذابا قريبا).
امير مؤمنان على عليه السّلام مىفرمايد: «هر چيزى كه مىآيد قريب و نزديك است».
چرا نزديك نباشد در حالى كه مايه اصلى عذاب الهى اعمال خود انسانها است كه هميشه با آنهاست «و جهنم هم اكنون كافران را احاطه كرده» (عنكبوت/ 54).
و از آنجا كه در آن روز گروه عظيمى غرق حسرت و اندوه شده، نادم و پشيمان مىگردند، حسرتى كه به حالشان سودى نخواهد داشت و ندامتى كه نتيجهاى ندارد، به دنبال اين هشدار مىافزايد: «اين عذاب در روزى خواهد بود كه انسان آنچه را از قبل با دستهاى خود فرستاده مىبيند، و كافر مىگويد: اى كاش خاك بودم» و گرفتار عذاب نمىشدم!وم ينظر المرء ما قدمت يداه و يقول الكافر يا ليتنى كنت ترابا).
اصولا يكى از بهترين پاداشهاى نيكوكاران، و يكى از بدترين كيفرهاى بدكاران همين اعمال مجسم آنهاست كه همراهشان خواهد بود.
آرى! كار انسانى كه اشرف مخلوقات است گاه بر اثر كفر و گناه به جائى مىرسد كه آرزو مىكند در صف يكى از موجودات بىروح و پست باشد.
در آيات قرآن مىخوانيم: كفار و مجرمان هنگامى كه صحنه قيامت و دادرسى پروردگار و جزاى اعمال را مشاهده مىكنند، عكس العملهاى مختلفى نشان مىدهند كه همگى حكايت از شدت تأثر و تأسف آنها مىكند.
گاه مىگويند: «واى بر ما از اين حسرت كه در اطاعت فرمان خدا كوتاهى كرديم» (زمر/ 56).
و گاه مىگويند: «خداوندا! ما را به دنيا بازگردان تا عمل صالح انجام دهيم» (الم سجده/ 12).
و گاه مىگويند: «اى كاش خاك بوديم و هرگز زنده نمىشديم» همان گونه كه در آيات مورد بحث آمده است.
«پايان سوره نبأ»
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.