توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره مدّثّر [74]
امیرحسین
09-08-2011, 11:45 PM
سوره مدّثّر [74]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 56 آيه مىباشد.
محتواى سوره:
سوره «مدثر» نخستين سورهاى است كه بعد از دعوت آشكار بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شد و طبيعت سورههاى مكّى كه دعوت به مبدأ و معاد و مبارزه با شرك، و انذار و تهديد مخالفان به عذاب الهى است در اين سوره كاملا منعكس است، و بحثهاى اين سوره روى هم رفته بر هفت محور دور مىزند:
1- دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به قيام و انذار و ابلاغ آشكار و صبر و استقامت در اين طريق، و تحصيل آمادگيهاى لازم براى اين كار.
2- اشاره به رستاخيز، و صفات دوزخيان، همانها كه به مقابله با قرآن برخاسته، و به استهزاى حق پرداختند.
3- قسمتى از ويژگيهاى دوزخ توأم با انذار كافران.
4- تأكيد بر امر رستاخيز از طريق سوگندهاى مكرر.
5- ارتباط سرنوشت هر انسانى با اعمال او، و نفى هرگونه افكار غير منطقى در اين زمينه.
6- قسمتى از ويژگيهاى بهشتيان و دوزخيان و سرنوشت هر كدام از آنها.
7- چگونگى فرار افراد جاهل و بىخبر و مغرور و خودخواه از حق.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از امام باقر عليه السّلام آمده است: «كسى كه سوره مدّثّر را در نماز فريضه بخواند بر خداوند حق است كه او را همراه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و در جوار و درجه او قرار دهد و در زندگى دنيا بدبختى و رنج دامنش را هرگز نگيرد».
بديهى است چنين نتائج عظيمى تنها بر خواندن الفاظ سوره مترتب نخواهد شد، بلكه بايد محتواى سوره را نيز در نظر گرفت و مو به مو اجرا كرد.
امیرحسین
09-08-2011, 11:47 PM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- برخيز و جهانيان را انذار كن! بدون شك مخاطب در اين آيات شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است هر چند تصريحى به اين عنوان در آن نشده، ولى قرائن موجود در اين آيات بيانگر اين واقعيت است.
نخست مىفرمايد: «اى جامه خواب به خود پيچيده» و در بستر آرميده (يا ايها المدثر).
(آيه 2)- «برخيز و انذار كن» و عالميان را بيم ده (قم فانذر). كه وقت خواب و استراحت گذشته، و زمان قيام و تبليغ فرا رسيده است.
مشركان عرب در آستانه موسم حج جمع شدند، و سران آنها مانند ابو جهل، و ابو سفيان، و وليد بن مغيره، و نضر بن حارث، و ... به مشورت پرداختند كه در برابر سؤالات مردمى كه از خارج به مكّه مىآيند، و جسته گريخته مطالبى در باره ظهور پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله شنيدهاند چه بگويند؟
اگر هر كدام بخواهند جواب جداگانهاى بدهند، يكى كاهنش خواند، و ديگرى مجنون، و ديگرى ساحر، اين تشتت آراء اثر منفى خواهد گذاشت، بايد با وحدت كلمه به مبارزه تبليغاتى بر ضدّ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله برخيزند! بعد از گفتگو به اينجا رسيدند كه بهتر از همه اين است كه بگويند: «ساحر» است! زيرا يكى از آثار پديده «سحر» جدائى افكندن ميان دو همسر، و پدر و فرزند است، و پيامبر با عرضه آئين اسلام چنين كارى را انجام داده بود!
اين سخن به گوش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيده سخت ناراحت شده و بيمار گونه و غمگين به خانه آمد و در بستر آرميد كه آيات فوق نازل شد و او را دعوت به قيام و مبارزه كرد.
امیرحسین
09-08-2011, 11:49 PM
(آيه 3)- و به دنبال دعوت به قيام و انذار، پنج دستور مهم به پيامبر مىدهد كه سرمشقى است براى ديگران، و نخستين دستور در باره توحيد است، مىفرمايد: «و پروردگارت را بزرگ بشمار» (و ربك فكبر).
همان خدائى كه مالك و مربّى توست، و هر چه دارى از او دارى و خط سرخ بر تمام معبودهاى دروغين دركش، و هرگونه آثار شرك و بت پرستى را محو كن.
منظور از جمله «فكبّر» تنها گفتن «اللّه اكبر» نيست، هر چند گفتن «اللّه اكبر» يكى از مصداقهاى آن است كه در روايات نيز به آن اشاره شده، بلكه منظور اين است كه خداى خود را بزرگ بشمار، هم از نظر اعتقاد، هم عمل، و هم در سخن و او را متصف به اوصاف جمال و منزه از هرگونه نقص و عيب بدان، بلكه او را از اين كه در توصيف بگنجد برتر بدان. همان گونه كه در روايات اهل بيت عليهم السّلام آمده است كه معنى «اللّه اكبر» اين است كه خداوند برتر از آن است كه توصيف شود و در فكر انسان بگنجد.
(آيه 4)- و به دنبال مسأله توحيد دومين دستور را در باره پاكيزگى از آلودگيها داده، مىافزايد: «و لباست را پاك كن» (و ثيابك فطهر).
تعبير به «لباس» ممكن است كنايه از عمل انسان باشد چرا كه اعمال هر كس به منزله لباس اوست، و ظاهر او بيانگر باطن اوست.
و ممكن است به معنى همان لباس ظاهرى باشد چرا كه پاكيزگى لباس ظاهر از مهمترين نشانههاى شخصيت و تربيت و فرهنگ انسان است، مخصوصا در عصر جاهليت كمتر از آلودگيها اجتناب مىنمودند و لباسهاى بسيار آلوده داشتند.
در حقيقت آيه اشاره به اين نكته نيز دارد كه رهبران الهى هنگامى مىتوانند نفوذ كلمه داشته باشند كه دامانشان از هرگونه آلودگى پاك باشد و تقوا و پرهيزكاريشان از هر نظر مسلّم گردد، و لذا به دنبال فرمان قيام و انذار، فرمان پاكدامنى مىدهد.
امیرحسین
09-08-2011, 11:49 PM
(آيه 5)- در سومين دستور مىفرمايد: «و از پليدى دورى كن» (و الرجز فاهجر).
آيه فوق مفهوم جامعى دارد كه هرگونه انحراف و عمل زشت و پليد، و هر كارى را كه موجب خشم و عذاب الهى در دنيا و آخرت مىگردد شامل مىشود.
مسلم است پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله حتى قبل از نبوت از اين امور پرهيز و هجران داشت ولى در اينجا به عنوان يك اصل اساسى در مسير دعوت الى اللّه، و نيز به عنوان يك الگو و اسوه براى همگان، روى آن تكيه شده است.
(آيه 6)- و در چهارمين دستور مىفرمايد: «و منت مگذار و فزونى مطلب» (و لا تمنن تستكثر).
در اين كه نهى از منت و فزونى طلبيدن در چه مواردى است باز در اينجا مفهوم آيه كلى و گسترده است، و هرگونه منت گذاردن بر خالق و خلق را شامل مىشود، نه بر پروردگارت منت بگذار كه براى او جهاد و تلاش مىكنى، چرا كه او بر تو منت گذارده كه اين مقام منيع را به تو ارزانى داشته است.
همچنين عبادت و اطاعت و اعمال صالحت را بسيار مشمر، بلكه هميشه خود را در سر حد «قصور» و «تقصير» بدان، و عبادت را يك نوع توفيق بزرگ الهى براى خودت بشمار.
و نيز اگر خدمتى به خلق مىكنى چه در جهات معنوى باشد مانند تبليغ و هدايت و چه در جهات مادى مانند انفاق و بخشش، هيچ كدام را نبايد با منت يا انتظار جبران، آن هم جبرانى فزونتر توأم نمائى چرا كه منت، اعمال نيك را باطل و بىاثر مىكند.
امیرحسین
09-08-2011, 11:50 PM
(آيه 7)- در اين آيه به آخرين دستور در اين زمينه اشاره كرده، مىگويد:
«و به خاطر پروردگارت شكيبائى كن» (و لربك فاصبر).
يعنى در طريق اداى اين رسالت بزرگ شكيبائى كن، و در برابر آزار مشركان و دشمنان جاهل و نادان صابر باش، در طريق عبوديت اطاعت فرمان خدا استقامت نما، و در جهاد با نفس و در ميدان جهاد با دشمن شكيبا باش.
اصولا مهمترين سرمايه راه تبليغ و هدايت همين صبر و شكيبائى است.
(آيه 8)- در تعقيب دستورى كه در زمينه قيام و انذار در آيات قبل آمده، در اينجا انذار را با بيانى بسيار مؤكد و رسا شروع مىكند، و مىفرمايد: «هنگامى كه در صور دميده مىشود» (فاذا نقر فى الناقور).
اين تعبير اشاره به نفخ دوّم و بر پايى رستاخيز است.
(آيه 9)- «آن روز، روز سختى است» (فذلك يومئذ يوم عسير).
(آيه 10)- روزى است بسيار پرمشقت كه «براى كافران آسان نيست» (على الكافرين غير يسير).
امیرحسین
09-08-2011, 11:50 PM
(آيه 11)-
شأن نزول:
قريش در «دار النّدوه» (مركزى در نزديكى مسجد الحرام كه براى شور در مسائل مهم در آن جمع مىشدند) اجتماع كردند، «وليد» (مرد معروف و سرشناس «مكّه» كه مشركان به عقل و درايت او معتقد بودند و در مسائل مهم با او به مشورت مىپرداختند) رو به آنها كرده گفت: شما مردمى هستيد داراى نسب والا، و عقل و خرد، و عرب از هر سو به سراغ شما مىآيند و پاسخهاى مختلفى از شما مىشنوند حرف خود را يكى كنيد.
سپس رو به آنها كرده گفت: شما در باره اين مرد (اشاره به پيغمبر اكرم) چه مىگوئيد؟
گفتند: مىگوئيم «شاعر» است! وليد چهره در هم كشيد و گفت: ما شعر بسيار شنيدهايم، اما سخن او شباهتى به شعر ندارد! گفتند: مىگوئيم «كاهن» است.
گفت: هنگامى كه نزد او مىرويد سخنانى را كه كاهنان (به شكل اخبار غيبى) مىگويند در او نمىيابيد.
گفتند: مىگوئيم «ديوانه» است.
گفت: وقتى به سراغ او مىرويد هيچ اثرى از جنون در او نخواهيد يافت.
گفتند: مىگوئيم «ساحر» است.
گفت: ساحر به چه معنى؟
گفتند: كسى كه ميان دشمنان و ميان دوستان ايجاد دشمنى مىكند.
وليد فكر كرد و نگاهى نمود و چهره در هم كشيد و گفت: بلى او «ساحر» است و چنين مىكند! سپس از «دار الندوه» خارج شدند در حالى كه هر كدام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را ملاقات مىكرد مىگفت: اى ساحر! اى ساحر! اين مطلب بر پيامبر گران آمد، خداوند آيات آغاز اين سوره را (تا آيه 25) نازل فرمود (و پيامبرش را دلدارى داد).
تفسير:
وليد آن ثروتمند مغرور حق نشناس! در تعقيب آيات گذشته كه كافران را بطور جمعى مورد انذار قرار مىداد، در اينجا بالخصوص روى بعضى از افراد آنها كه مؤثرتر بودند انگشت گذارده و با تعبيراتى گويا و رسا و كوبنده او را زير رگبار شديدترين انذارها مىگيرد.
نخست مىگويد: «مرا با كسى كه او را به تنهائى آفريدهام واگذار» (ذرنى و من خلقت وحيدا). كه خودم او را كيفر شديد دهم.
اين آيه و آيات بعد چنانكه در شأن نزول گفتيم در مورد وليد بن مغيره مخزومى يكى از سران معروف قريش نازل شده است.
امیرحسین
09-08-2011, 11:51 PM
(آيه 12)- سپس مىافزايد: «همان كس كه براى او مال گسترده قرار دادم» (و جعلت له مالا ممدودا).
(آيه 13)- سپس به فزونى نيروى انسانى او اشاره كرده، مىافزايد:
«و فرزندانى (براى او قرار دادم) كه همواره نزد او و در خدمت او هستند» (و بنين شهودا).
دائما آماده كمك و خدمت بودند، و حضورشان مايه انس و راحت او بود.
(آيه 14)- و بعد به ساير مواهبى كه به او ارزانى داشته بود بطور كلى اشاره كرده، مىفرمايد: «وسائل زندگى را از هر نظر براى وى فراهم ساختم» (و مهدت له تمهيدا).
نه فقط مال و فرزندان برومند، بلكه در جهات اجتماعى و جنبههاى جسمانى از هر نظر غرق در نعمت بود.
(آيه 15)- ولى او به جاى اين كه در برابر بخشنده اين همه نعمتها سر تعظيم فرود آورد، و پيشانى به آستانش بسايد، در مقام كفران و افزون طلبى برآمد و با اين همه مال و نعمت «باز هم طمع دارد كه بر (نعمتهاى) او بيفزايم» (ثم يطمع ان ازيد).
اين منحصر به «وليد بن مغيره» نبود، بلكه همه دنيا پرستان چنيند، هرگز عطش آنها فرو نمىنشيند، و اگر هفت اقليم را زير نگين آنها قرار دهند باز هم در بند اقليمى ديگرند.
(آيه 16)- ولى اين آيه با شدت تمام دست ردّ به سينه اين نامحرم مىگذارد، مىگويد: «هرگز چنين نخواهد شد (كه بر نعمتش بيفزايم) چرا كه او نسبت به آيات ما دشمنى مىورزد» (كلا انه كان لآياتنا عنيدا).
و با اين كه به خوبى مىدانست كه اين قرآن نه كلام جن است و نه كلام بشر، ريشههائى نيرومند و شاخههايى پرثمر و جاذبهاى بىمانند دارد باز آن را «سحر» مىناميد و آورنده آن را ساحر!
امیرحسین
09-08-2011, 11:52 PM
(آيه 17)- و در اين آيه، به سرنوشت دردناك او با عبارتى كوتاه و پر معنى اشاره كرده، مىفرمايد: «و به زودى او را مجبور مىكنم كه از قلّه زندگى بالا رود» و سپس او را به زير مىافكنم (سارهقه صعودا).
احتمال دارد كه آيه اشاره به عذاب دنيوى «وليد» در اين جهان باشد، زيرا او بعد از رسيدن به اوج قله پيروزى در زندگى فردى و اجتماعى چنان سقوط كرد كه تا آخر عمر مرتبا اموال و فرزندان خود را از دست مىداد و بيچاره شد.
(آيه 18)- مرگ بر او، چه نقشه شومى كشيد! در اينجا توضيحات بيشترى پيرامون مردى كه خداوند مال و فرزندان فراوان به او داده بود و او در مقام مخالفت با پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله برآمد- يعنى وليد بن مغيره مخزومى- آمده است.
مىفرمايد: «او انديشه كرد (كه پيامبر و قرآن را به چه چيز متهم كند؟) و مطلب را آماده ساخت» (انه فكر و قدر).
(آيه 19)- سپس براى مذمت او مىافزايد: «مرگ بر او باد! چگونه (براى مبارزه با حق) مطلب را آماده كرد» (فقتل كيف قدر).
(آيه 20)- و به عنوان تأكيد مىافزايد: «باز هم مرگ بر او، چگونه مطلب (و نقشه شيطانى خود را براى مبارزه با حق) آماده نمود» (ثم قتل كيف قدر).
و اين اشاره به همان چيزى است كه در شأن نزول آمد كه او مىخواست افكار مشركان را متحد سازد، تا يك زبان، مطلبى را بر ضد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تبليغ كنند.
اين جملهها دليل بر اين است كه «وليد» در افكار شيطانى مهارت داشت، آن چنان كه فكر و انديشهاش مايه تعجب بود.
(آيه 21)- سپس مىافزايد: «سپس نگاهى افكند» (ثم نظر). و ساخته و پرداخته فكر خود را مورد بازرسى مجدد قرار داد تا از استحكام و انسجام لازم و جنبههاى مختلف آن آگاه و مطمئن گردد.
(آيه 22)- «بعد چهره درهم كشيد و عجولانه دست به كار شد» (ثم عبس و بسر).
(آيه 23)- «سپس پشت (به حق) كرد و تكبر ورزيد» (ثم ادبر و استكبر).
امیرحسین
09-08-2011, 11:52 PM
(آيه 24)- «و سر انجام گفت: اين (قرآن) چيزى جز افسون و سحرى همچون سحرهاى پيشينان نيست» (فقال ان هذا الا سحر يؤثر).
(آيه 25)- «اين فقط سخن انسان است» و هيچ ارتباطى با وحى آسمانى ندارد! (ان هذا الا قول البشر).
و به اين ترتيب آخرين سخن خود را بعد از مطالعه مكرّر و تفكر شيطانى و براى مبارزه با قرآن اظهار داشت.
(آيه 26)- و اين هم سرنوشت شوم او! در ادامه آيات گذشته كه وضع بعضى از سران شرك و سخن او را در نفى و انكار قرآن مجيد و رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بازگو مىكرد، در اينجا به مجازات وحشتناك او در قيامت اشاره كرده، مىفرمايد:
«به زودى او را وارد سقر [- دوزخ] مىكنم»! (ساصليه سقر).
«سقر» به معنى دگرگون شدن و ذوب شدن بر اثر تابش آفتاب است، سپس به عنوان يكى از نامهاى جهنم انتخاب شده و كرارا در آيات قرآن آمده است.
(آيه 27)- سپس براى بيان عظمت و شدت عذاب دوزخ مىگويد: «و تو نمىدانى سقر چيست»؟ (و ما ادراك ما سقر).
يعنى به قدرى عذاب آن شديد است كه از دايره تصور بيرون مىباشد، و به فكر هيچ كس نمىگنجد، همان گونه كه اهميت نعمتهاى بهشتى و عظمت آن به فكر كسى خطور نمىكند.
(آيه 28)- آتشى است كه «نه چيزى را باقى مىگذارد، و نه چيزى را رها مىسازد»! (لا تبقى و لا تذر).
اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه آتش دوزخ بر خلاف آتش دنيا- كه گاه در نقطهاى از بدن اثر مىكند، و نقطه ديگر سالم مىماند، و گاه در جسم اثر مىگذارد، و روح از آن در امان مىباشد- آتشى است فراگير كه تمامى وجود انسان را در بر مىگيرد، و هيچ چيز را رها نمىكند.
امیرحسین
09-08-2011, 11:53 PM
(آيه 29)- سپس به بيان وصف ديگرى از اين آتش سوزان قهر الهى پرداخته، مىافزايد: «پوست تن را بكلى دگرگون مىكند» (لواحة للبشر).
(آيه 30)- و در اين آيه، مىفرمايد: «نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شدهاند» (عليها تسعة عشر).
فرشتگانى كه قطعا مأمور به ترحم و شفقت و مهربانى نيستند، بلكه مأمور به كيفر و عذاب و خشونتند.
كسانى مانند ابو جهل وقتى اين آيه را شنيدند از روى استهزا به طايفه قريش گفتند: مادرانتان به عزايتان بنشينند شما گروه عظيمى از شجاعانيد آيا هر ده نفر از شما نمىتواند يكى از آنها را مغلوب كند.
يكى از افراد زورمند قريش گفت: من از عهده هفده نفر از آنها بر مىآيم شما هم حساب دو نفر ديگر را برسيد!
امیرحسین
09-08-2011, 11:53 PM
(آيه 31)- اين عدد مأموران دوزخ براى چيست؟
همان گونه كه در آيات قبل خوانديم خداوند عدد خازنان و مأموران دوزخ را نوزده نفر (يا نوزده گروه) ذكر مىكند، و نيز خوانديم كه ذكر اين عدد سبب گفتگو در ميان مشركان و كفار شد، و گروهى آن را به باد سخريه گرفتند.
اين آيه كه طولانىترين آيه اين سوره است به آنها پاسخ داده، مىفرمايد:
«مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار داديم» (و ما جعلنا اصحاب النار الا ملائكة).
فرشتگانى نيرومند، پرقدرت و به تعبير قرآن «غلاظ» و «شداد» خشن و سختگير كه تمام گنهكاران در برابر آنها ضعيف و ناتوانند.
سپس مىافزايد: «و تعداد آنها را جز براى آزمايش كافران معين نكرديم» (و ما جعلنا عدتهم الا فتنة للذين كفروا).
اين آزمايش از دو جهت بود: نخست اين كه آنها استهزا مىكردند كه چرا از ميان تمام اعداد، عدد نوزده انتخاب شده، در حالى كه هر عدد ديگرى انتخاب شده بود جاى همين سؤال وجود داشت.
از سوى ديگر اين تعداد را كم مىشمردند، و از روى سخريه مىگفتند: ما در مقابل هر يك از آنها ده نفر قرار مىدهيم، تا آنها را در هم بشكنيم! در حالى كه فرشتگان خدا چنان هستند كه به گفته قرآن چند نفر از آنها مأمور هلاكت قوم لوط مىشوند و شهرهاى آباد آنها را از زمين برداشته زير و رو مىكنند.
و باز مىافزايد: هدف اين بود: «تا اهل كتاب [- يهود و نصارى] يقين پيدا كنند» (ليستيقن الذين اوتوا الكتاب).
و از آنجا كه آنها ايرادى به اين موضوع نكردند معلوم مىشود آن را هماهنگ با كتب خود يافتند، و بر يقين آنها به نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله افزوده شد.
امیرحسین
09-08-2011, 11:54 PM
لذا در جمله بعد مىافزايد: «و (هدف اين بود تا) بر ايمان مؤمنان بيفزايد» (و يزداد الذين آمنوا ايمانا).
و بلافاصله بعد از ذكر اين جمله روى همان اهداف سه گانه به عنوان تأكيد باز مىگردد، و مجددا روى ايمان اهل كتاب، سپس مؤمنان و بعد به آزمون كفار و مشركان تكيه كرده، مىگويد: «و هدف اين بود كه اهل كتاب، و مؤمنان (در حقانيت قرآن) ترديد به خود راه ندهند، و بيمار دلان و كافران بگويند: خدا از اين توصيف چه منظورى دارد»؟! (و لا يرتاب الذين اوتوا الكتاب و المؤمنون و ليقول الذين فى قلوبهم مرض و الكافرون ما ذا اراد الله بهذا مثلا).
سپس به دنبال اين گفتگوها كه در باره چگونگى بهرهگيرى مؤمنان و كافران بيمار دل از سخنان الهى بود مىافزايد: «اين گونه خداوند هر كس را بخواهد گمراه مىسازد، و هر كس را بخواهد هدايت مىكند» (كذلك يضل الله من يشاء و يهدى من يشاء).
جملههاى گذشته به خوبى نشان مىدهد كه اين مشيت و اراده الهى در باره هدايت بعضى، و گمراهى بعضى ديگر، بى حساب نيست، آنها كه معاند و لجوج و بيمار دلند استحقاقى جز اين ندارند، و آنها كه در برابر فرمان خدا تسليم و مؤمنند مستحق چنين هدايتى هستند.
و در پايان آيه مىفرمايد: «و (به هر حال) لشكريان پروردگارت را جز او كسى نمىداند، و اين جز هشدار و تذكرى براى انسانها نيست»! (و ما يعلم جنود ربك الا هو و ما هى الا ذكرى للبشر).
بنابر اين اگر سخن از نوزده نفر از خازنان دوزخ به ميان آمده مفهومش اين نيست كه لشكريان خداوند محدود به اينها هستند.
على عليه السّلام در نخستين خطبه نهج البلاغه مىفرمايد: آنگاه آسمانهاى بالا را از هم باز كرد، و آنها را مملو از اصناف مختلف فرشتگان ساخت:
گروهى از آنان هميشه در سجودند و به ركوع نمىپردازند.
و گروهى دائما در ركوعند و سر از ركوع بر نمىدارند.
و گروهى دائما ايستادهاند و به عبادت مشغولند و تغيير موضع نمىدهند.
گروهى همواره تسبيح مىگويند و خسته نمىشوند.
و گروهى ديگر امناى وحى اويند، و زبان او به سوى پيامبران كه پيوسته براى ابلاغ فرمان و امر او در رفت و آمدند.
و جمعى ديگر حافظان بندگان او هستند و دربانان بهشت برين.
امیرحسین
09-08-2011, 11:54 PM
(آيه 32)- در ادامه بحث با منكران نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله، و انكار رستاخيز، در اينجا سوگندهاى متعددى ياد كرده، و بر مسأله قيامت و رستاخيز و دوزخ و عذاب آن تأكيد مىنمايد.
مىفرمايد: «اين چنين نيست كه آنها تصور مىكنند، سوگند به ماه» (كلا و القمر).
ذكر سوگند به «ماه» به خاطر آن است كه يكى از آيات بزرگ الهى است، هم از نظر خلقت، و هم گردش منظم، و هم نور و زيبائى، و هم تغييرات تدريجى كه خود، تقويم زندهاى براى مشخص ساختن روزهاست.
(آيه 33)- سپس مىافزايد: «و (سوگند) به شب هنگامى كه (دامن برچيند و) پشت كند» (و الليل اذ ادبر).
(آيه 34)- «و به صبح هنگامى كه چهره بگشايد» (و الصبح اذا اسفر).
شب گرچه آرام بخش است و خاموش، و هنگام راز و نياز عاشقان حق، اما اين شب تاريك آن زمان جالب است كه پشت كند و رو به صبح روشنى پيش رود و آخر سحرگاه باشد، و طلوع صبح از همه زيباتر و دلانگيزتر است كه هر انسانى را به وجد و نشاط مىآورد.
اين سوگندهاى سه گانه در ضمن، تناسبى با نور هدايت «قرآن» و پشت كردن ظلمات «شرك» و بت پرستى و دميدن سپيده صبحگاهان «توحيد» دارد.
(آيه 35)- بعد از بيان اين سوگندها، به چيزى مىپردازد كه سوگند به خاطر آن ياد شده، مىفرمايد: «آن (حوادث هولناك قيامت) از مسائل مهم است» (انها لاحدى الكبر).
(آيه 36)- سپس اضافه مىكند: هدف از آفرينش دوزخ هرگز انتقامجوئى نيست، بلكه «هشدار و انذارى است براى انسانها» (نذيرا للبشر).
(آيه 37)- و سر انجام براى تأكيد بيشتر مىافزايد اين انذار مخصوص گروه معينى نيست بلكه: براى همه افراد بشر است «براى كسانى از شما كه مىخواهند پيش افتند يا عقب بمانند» [- به سوى هدايت و نيكى پيش روند يا نروند]! (لمن شاء منكم ان يتقدم او يتأخر).
امیرحسین
09-08-2011, 11:55 PM
(آيه 38)- شما چرا اهل دوزخ شديد؟ در ادامه بحثى كه در باره دوزخ و دوزخيان در آيات قبل آمد، در اينجا مىافزايد: «هر كس در گرو اعمال خويش است» (كل نفس بما كسبت رهينة).
گوئى تمام وجود انسان در گرو انجام وظائف و تكاليف اوست، هنگامى كه آن را انجام مىدهد آزاد مىگردد و گر نه در قيد اسارت باقى خواهد ماند.
(آيه 39)- و بلافاصله مىفرمايد: «مگر اصحاب يمين» (الا اصحاب اليمين). كه نامه اعمالشان را به نشانه ايمان و تقوايشان به دست راستشان مىدهند! آنها در پرتو ايمان و عمل صالح، غل و زنجيرهاى اسارت را شكستهاند، و بىحساب وارد بهشت مىشوند.
«اصحاب اليمين» كسانى هستند كه داراى ايمان و عمل صالحند، و اگر گناهان مختصرى داشته باشند تحت الشعاع حسنات آنهاست، و به حكم «ان الحسنات يذهبن السيئات» «1» اعمال نيكشان اعمال بد را مىپوشاند، يا بدون حساب وارد بهشت مىشوند و يا اگر حسابى داشته باشند سهل و ساده و آسان است، همان گونه كه در آيه 7 سوره انشقاق آمده است: «اما كسى كه نامه اعمالش
به دست راست او داده شده حساب او آسان خواهد بود».
«قرطبى» مفسر معروف اهل سنت از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل كرده است كه فرمود: «ما و شيعيانمان اصحاب اليمين هستيم، و هر كس ما اهل بيت را دشمن دارد در اسارت اعمال خويش است».
__________________________________________________
(1) سوره هود (11) آيه 114.
امیرحسین
09-08-2011, 11:56 PM
(آيه 40)- سپس به گوشهاى از شرح حال اصحاب اليمين و گروه مقابل آنها پرداخته، مىافزايد: «آنها در باغهاى بهشتند، و سؤال مىكنند ...» (فى جنات يتساءلون).
(آيه 41)- «از مجرمان» (عن المجرمين).
(آيه 42)- مىگويند: «چه چيز شما را به دوزخ وارد ساخت»؟! (ما سلككم فى سقر).
از اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه رابطه ميان بهشتيان و دوزخيان بكلى قطع نمىگردد، بهشتيان مىتوانند از عالم خود وضع دوزخيان را مشاهده كنند، و با آنها به گفتگو پردازند.
(آيه 43)- مجرمان در پاسخ اين سؤال به چهار گناه بزرگ خويش در اين رابطه اعتراف مىكنند نخست اين كه: «مىگويند: ما از نمازگزاران نبوديم» (قالوا لم نك من المصلين).
اگر نماز مىخوانديم نماز ما را به ياد خدا مىانداخت، و نهى از فحشاء و منكر مىكرد، و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مىنمود.
(آيه 44)- ديگر اين كه: «ما اطعام مستمند نمىكرديم» (و لم نك نطعم المسكين).
اطعام مسكين گرچه به معنى غذا دادن به بينوايان است، ولى ظاهرا منظور از آن، هرگونه كمك به نيازمنديهاى ضرورى نيازمندان مىباشد، اعم از خوراك و پوشاك و مسكن و غير اينها و منظور از آن «زكات واجب» است چرا كه ترك انفاقهاى مستحبى سبب ورود در دوزخ نمىشود.
امیرحسین
09-08-2011, 11:56 PM
(آيه 45)- ديگر اين كه: «و پيوسته با اهل باطل همنشين و همصدا مىشديم» (و كنا نخوض مع الخائضين).
«خوض در باطل» معنى وسيع و گستردهاى دارد كه هم شامل ورود در مجالس كسانى مىشود كه آيات خدا را به باد استهزا مىگيرند، تبليغات ضد اسلامى مىكنند، و يا شوخيهاى ركيك دارند، يا گناهانى را كه انجام دادهاند به عنوان افتخار يا تلذذ نقل مىكنند، و همچنين شركت در مجالس غيبت و تهمت و لهو و لعب و مانند آنها، ولى در آيه مورد بحث بيشتر نظر بر مجالسى است كه براى تضعيف دين خدا و استهزاى مقدسات، و ترويج كفر و شرك و بىدينى تشكيل مىشود.
(آيه 46)- سپس مىافزايد: «و اين كه ما همواره روز جزا را انكار مىكرديم» (و كنا نكذب بيوم الدين).
(آيه 47)- «تا زمانى كه مرگ ما فرا رسيد» (حتى اتانا اليقين).
روشن است انكار معاد و روز حساب و جزا، تمام ارزشهاى الهى و اخلاقى را متزلزل مىسازد، و انسان را براى ارتكاب گناه تشجيع مىكند، به هر حال از اين آيات به خوبى استفاده مىشود كه كفار همان گونه كه مكلف به اصول دين هستند به فروع دين نيز مكلفند، و نيز نشان مىدهد اين امور چهارگانه يعنى «نماز» و «زكات» و ترك مجالس اهل باطل» و «ايمان به قيامت» اهميت و نقش فوق العادهاى در هدايت و تربيت انسان دارد، و به اين ترتيب جهنم جاى نمازگزاران واقعى، و زكات دهندگان، و تاركان باطل، و مؤمنان به قيامت نيست.
امیرحسین
09-08-2011, 11:57 PM
(آيه 48)- و در اين آيه، به عاقبت شوم اين گروه اشاره كرده، مىگويد: «از اين رو شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمىبخشد» و بايد در عذاب الهى براى هميشه بمانند (فما تنفعهم شفاعة الشافعين).
نه شفاعت انبيا و رسولان پروردگار و امامان، و نه شفاعت فرشتگان و صديقين و شهداء و صالحين، چرا كه شفاعت نياز به وجود زمينه مساعد دارد، و اينها زمينهها را بكلى از ميان بردهاند، شفاعت همچون آب زلالى است كه بر پاى نهال ضعيفى ريخته مىشود، و بديهى است اگر نهال بكلى مرده باشد اين آب زلال آن را زنده نمىكند.
ضمنا اين آيه بار ديگر بر مسأله شفاعت و تنوع و تعدد شفيعان درگاه خدا تأكيد مىكند، و پاسخ دندان شكنى است براى آنها كه منكر اصل شفاعتند.
همچنين تأكيدى است بر اين كه شفاعت بىقيد و شرط نيست، و به معنى چراغ سبز براى گناه محسوب نمىشود، بلكه عاملى است براى تربيت انسان كه حد اقل او را به مرحلهاى كه قابليت شفاعت داشته باشد برساند، و رابطه او با خدا و اولياى او بكلى قطع نشود.
(آيه 49)- چنان از حق مىگريزند كه گورخران از شير! در ادامه بحثى كه پيرامون سرنوشت مجرمان و دوزخيان در آيات قبل آمده بود در اينجا وحشت اين گروه معاند و لجوج را از شنيدن سخن حق و هرگونه اندرز و نصيحت به روشنترين وجهى منعكس مىكند.
نخست مىگويد: «چرا آنها از تذكر روى گردانند»؟ (فما لهم عن التذكرة معرضين).
(آيه 50)- «گوئى گور خرانى رميدهاند» (كانهم حمر مستنفرة).
(آيه 51)- «كه از (مقابل) شيرى فرار كردهاند» (فرت من قسورة).
آيه فوق تعبيرى است بسيار رسا و گويا از وحشت و فرار مشركان از آيات روح پرور قرآن، آنها را به گور خر تشبيه كرده كه هم فاقد عقل و شعور است، و هم به علّت وحشى بودن گريزان از همه چيز، در حالى كه در برابر آنها چيزى جز تذكره (وسيله يادآورى و بيدارى و هوشيارى) قرار ندارد.
امیرحسین
09-08-2011, 11:57 PM
(آيه 52)- ولى با اين همه نادانى و بىخبرى آن چنان پرادعا و متكبرند كه «هر كدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانهاى (از سوى خداوند) براى او فرستاده شود»! (بل يريد كل امرى منهم ان يؤتى صحفا منشرة).
اين شبيه چيزى است كه در آيه 93 سوره اسراء آمده است: «اگر به آسمان نيز بروى ما به تو ايمان نمىآوريم مگر آن كه نامهاى (از سوى خدا) بر ما نازل كنى»!
(آيه 53)- و لذا در اين آيه مىافزايد: «چنين نيست» كه آنها مىگويند (كلا).
نازل شدن كتاب آسمانى بر آنها و مطالب ديگرى از اين قبيل همه بهانه است.
«آنها از آخرت نمىترسند» (بل لا يخافون الآخرة).
به حق بايد گفت كه ايمان به جهان رستاخيز و پاداش و كيفر قيامت شخصيت تازهاى به انسان مىبخشد، و مىتواند افراد بىبند و بار و متكبر و خودخواه و ظالم را به انسانى متعهد و متقى و متواضع و عدالت پيشه تبديل كند.
(آيه 54)- سپس بار ديگر تأكيد مىكند: «چنين نيست» (كلا). كه آنها در باره قرآن مىانديشند.
«آن (قرآن) يك تذكر و يادآورى است» (انه تذكرة).
(آيه 55)- «هر كس بخواهد از آن پند مىگيرد» (فمن شاء ذكره).
امیرحسین
09-08-2011, 11:58 PM
(آيه 56)- در عين حال پند گرفتن از آن جز به مشيت و توفيق الهى ممكن نيست «و آنها پند نمىگيرند مگر اين كه خدا بخواهد» (و ما يذكرون الا ان يشاء الله).
يعنى انسان نمىتواند راه هدايت را بپويد جز اين كه به ذيل عنايت پروردگار توسل جويد، و از او توفيق و امداد طلبد.
تا كه از جانب معشوق نباشد كششى-----كوشش عاشق بيچاره به جائى نرسد
و در پايان آيه مىفرمايد: «او اهل تقوا و اهل آمرزش است» (هو اهل التقوى و اهل المغفرة).
شايسته است كه از عقاب او بترسند، و از اين كه چيزى را شريك او قرار دهند بپرهيزند و نيز شايسته است كه به آمرزش او اميدوار باشند.
اين جمله اشارهاى به مقام «خوف» و «رجاء» و «عذاب» و «مغفرت» الهى است. و در حقيقت تعليلى است براى آيه قبل.
اين احتمال نيز هست كه «تقوا» در اينجا به معنى فاعلى تفسير شود يعنى خدا، اهل تقواست، از هرگونه ظلم و قبيح و هرگونه كارى كه برخلاف حكمت است مىپرهيزد. و در حقيقت بالاترين مقام تقوا از آن خداست و آنچه در بندگان است، شعله ضعيفى از آن تقواى بىانتهاست.
به هر حال اين سوره با امر به «انذار» و «تكليف» شروع شد، و با دعوت به «تقوا» و «وعده مغفرت» پايان مىپذيرد.
«پايان سوره مدّثّر»
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.