توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره معارج [70]
امیرحسین
09-08-2011, 09:51 AM
سوره معارج [70]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 44 آيه است.
محتواى سوره:
معروف در ميان مفسران اين است كه سوره «معارج» از سورههاى مكّى است. ولى بعضى از آيات آن در مدينه نازل شده و دليل بر آن روايات زيادى است كه در تفسير اين آيات به خواست خدا خواهد آمد.
به هر حال اين سوره داراى چهار بخش است:
بخش اول از عذاب سريع كسى سخن مىگويد كه بعضى از گفتههاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را انكار كرد، و گفت: اگر اين سخن حق است عذابى بر من نازل شود و نازل شد. (آيه 1 تا 3) در بخش دوم بسيارى از خصوصيات قيامت و مقدمات آن و حالات كفار در آن روز آمده است. (آيات 4 تا 18) بخش سوم اين سوره بيانگر قسمتهائى از صفات انسانهاى نيك و بد است كه او را بهشتى يا دوزخى مىكند. (آيات 19 تا 34) بخش چهارم شامل انذارهائى است نسبت به مشركان و منكران، و بار ديگر به مسأله رستاخيز بر مىگردد و سوره را پايان مىدهد.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه سوره «سأل سائل» را بخواند خداوند ثواب كسانى را به او مىدهد كه امانات و عهد و پيمان خود را حفظ مىكنند و كسانى كه مواظب و مراقب نمازهاى خويشند».
بديهى است آنچه انسان را مشمول اين همه ثواب عظيم مىكند تلاوتى است كه با عقيده و ايمان، و سپس با عمل همراه باشد، نه اين كه سوره را بخواند و هيچ انعكاسى در روح و فكر و عملش نداشته باشد.
امیرحسین
09-08-2011, 09:52 AM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)-
شأن نزول:
هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را در روز غدير خم به خلافت منصوب فرمود و در باره او گفت: من كنت مولاه فعلىّ مولاه هر كس من مولى و ولىّ او هستم على مولى و ولىّ اوست.
چيزى نگذشت كه اين مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: تو به ما دستور دادى شهادت به يگانگى خدا و اين كه تو فرستاده او هستى دهيم ما هم شهادت داديم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات دادى ما همه اينها را نيز پذيرفتيم، اما با اينها راضى نشدى تا اين كه اين جوان على عليه السّلام را به جانشينى خود منصوب كردى، و گفتى: من كنت مولاه فعلىّ مولاه آيا اين سخنى است از ناحيه خودت يا از سوى خدا؟! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «قسم به خدائى كه معبودى جز او نيست اين از ناحيه خداست».
«نعمان» روى برگرداند در حالى كه مىگفت: «خداوندا! اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو، سنگى از آسمان بر ما بباران»! اينجا بود كه سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت، همين جا اين آيه و دو آيه بعد نازل گشت.
تفسير:
عذاب فورى: سوره معارج از اينجا آغاز مىشود كه مىفرمايد:
«تقاضا كنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد» (سأل سائل بعذاب واقع).
(آيه 2)- سپس مىافزايد: اين عذاب «مخصوص كافران است و هيچ كس نمىتواند آن را دفع كند» (للكافرين ليس له دافع).
امیرحسین
09-08-2011, 09:52 AM
(آيه 3)- و در اين آيه به كسى كه اين عذاب از ناحيه اوست اشاره كرده، مىگويد: «از سوى خداوند ذى المعارج» خداوندى كه فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج مىكنند (من الله ذى المعارج).
از آنجا كه خداوند مقامات مختلفى براى فرشتگان قرار داده كه با سلسله مراتب به سوى قرب خدا پيش مىروند، خداوند به «ذى المعارج» توصيف شده است.
آرى! اين فرشتگانند كه مأموريت عذاب كافران و مجرمان دارند، و همانها بودند كه بر ابراهيم خليل عليه السّلام نازل شدند، و به او خبر دادند كه ما مأمور نابودى قوم لوط هستيم.
(آيه 4)- روزى به اندازه پنجاه هزار سال! بعد از ذكر داستان عذاب دنيوى كسى كه تقاضاى عذاب الهى كرده بود وارد بحثهاى معاد و عذابهاى اخروى مجرمان در آن روز مىشود، نخست مىفرمايد: «فرشتگان و روح [- فرشته مقرب خداوند] به سوى او عروج مىكنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است» (تعرج الملائكة و الروح اليه فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة).
مسلما منظور از «عروج فرشتگان» عروج جسمانى نيست، بلكه عروج روحانى است. يعنى، آنها به مقام قرب خدا مىشتابند، و در آن روز كه روز قيامت است آماده گرفتن فرمان، و اجراى آن مىباشند.
منظور از «روح» در اينجا همان «روح الامين» بزرگ فرشتگان است كه در سوره «قدر» نيز به او اشاره شده است.
و اما تعبير به «پنجاه هزار سال» از اين نظر است كه آن روز بر حسب سالهاى دنيا تا اين حد ادامه پيدا مىكند، و با آنچه در آيه 5 سوره سجده آمده است كه مقدار آن را يك هزار سال تعيين مىنمايد منافاتى ندارد، زيرا همان گونه كه در روايات وارد شده است در قيامت پنجاه موقف است، و هر موقف به اندازه يك هزار سال طول مىكشد.
امیرحسین
09-08-2011, 09:52 AM
(آيه 5)- در اين آيه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «پس صبر جميل پيشه كن» و در برابر استهزاء و تكذيب و آزار آنها شكيبا باش (فاصبر صبرا جميلا).
«صبر جميل» به معنى شكيبائى زيبا و قابل توجه است، و آن صبر و استقامتى است كه تداوم داشته باشد، يأس و نوميدى به آن راه نيابد، و توأم با بيتابى و جزع و شكوه و آه و ناله نگردد، و در غير اين صورت جميل نيست.
(آيه 6)- سپس مىافزايد: «زيرا آنها آن روز را دور مىبينند» (انهم يرونه بعيدا).
(آيه 7)- «و ما آن را نزديك مىبينيم» (و نراه قريبا).
آنها اصلا باور نمىكنند چنان روزى در كار باشد كه حساب همه خلايق را برسند و كوچكترين گفتار و كردار آنها محاسبه شود، آن هم در روزى كه پنجاه هزار سال به طول مىانجامد، ولى آنها در حقيقت خدا را نشناختهاند و در قدرت او شك و ترديد دارند.
(آيه 8)- در اينجا بحثهاى گذشته در باره قيامت با شرح و توضيح بيشترى ادامه يافته، مىفرمايد: «همان روز كه آسمان همچون فلز گداخته مىشود» (يوم تكون السماء كالمهل).
(آيه 9)- «و كوهها مانند پشم رنگين متلاشى خواهد بود» (و تكون الجبال كالعهن).
آرى! در آن روز آسمانها از هم متلاشى و ذوب مىشود، و كوهها درهم كوبيده و خرد و سپس با تند بادى در فضا پراكنده مىگردد، همچون پشمى كه تند باد آن را با خود ببرد و چون كوهها رنگهاى مختلفى دارند تشبيه به پشمهاى رنگين شدهاند، و بعد از اين ويرانى، جهانى نوين ايجاد مىگردد، و انسانها حيات نوين خود را از سر مىگيرند.
امیرحسین
09-08-2011, 09:53 AM
(آيه 10)- هنگامى كه رستاخيز در آن جهان نو برپا مىشود آن چنان وضع حساب و رسيدگى به اعمال وحشتناك است كه همه در فكر خويشند، احدى به ديگرى نمىپردازد «و هيچ دوست صميمى سراغ دوستش را نمىگيرد» (و لا يسئل حميم حميما).
(آيه 11)- نه اين كه دوستان صميمى خود را در آنجا نشناسند، بلكه مخصوصا «آنها را نشانشان مىدهند» ولى هر كس گرفتار كار خويشتن است (يبصرونهم).
مسأله اين است كه هول و وحشت بيش از آن است كه بتواند به ديگرى بينديشد.
و در ادامه همين سخن و ترسيم آن صحنه وحشتناك مىافزايد: وضع چنان است كه «گنهكار دوست مىدارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا كند» (يود المجرم لو يفتدى من عذاب يومئذ ببنيه).
(آيه 12)- نه تنها فرزندانش بلكه دوست دارد «همسر و برادرش را» بدهد (و صاحبته و اخيه).
(آيه 13)- «و قبيلهاش را كه هميشه از او حمايت مىكرد» (و فصيلته التى تؤويه).
(آيه 14)- بلكه «همه مردم روى زمين را تا مايه نجاتش شوند» (و من فى الارض جميعا ثم ينجيه).
آرى! به قدرى عذاب خدا در آن روز هولناك است كه انسان مىخواهد عزيزترين عزيزان را- كه در چهار گروه در اينجا خلاصه شدهاند و حتى همه مردم روى زمين را- براى نجات خود فدا كند.
(آيه 15)- ولى در جواب همه اين تمناها و آرزوها مىفرمايد: «هرگز چنين نيست» كه با اينها بتوان نجات يافت (كلا).
آرى «شعلههاى سوزان آتش است» (انها لظى). پيوسته زبانه مىكشد، و هر چيز را در كنار و مسير خود مىيابد مىسوزاند.
(آيه 16)- «دست و پا و پوست سر را مىكند و با خود مىبرد»! (نزاعة للشوى).
امیرحسین
09-08-2011, 09:53 AM
(آيه 17)- سپس به كسانى اشاره مىكند كه طعمه چنان آتشى هستند، مىفرمايد: «و كسانى را كه به فرمان خدا پشت كردند (و از اطاعت او روى گردان شدند) صدا مىزند» و به سوى خود مىخواند (تدعوا من ادبر و تولى).
(آيه 18)- و آنها كه «اموال را جمع و ذخيره كردند» و در راه خدا انفاق نكردند (و جمع فاوعى).
به اين ترتيب اين آتش سوزان با زبان حال و جاذبه مخصوصى كه نسبت به مجرمان دارد، يا با زبان قال كه خداوند به او داده، پيوسته آنها را صدا مىزند و به سوى خود فرا مىخواند.
(آيه 19)- بعد از ذكر گوشهاى از عذابهاى قيامت به ذكر اوصاف افراد بىايمان و در مقابل آنها مؤمنان راستين مىپردازد تا معلوم شود چرا گروهى اهل عذابند و گروهى اهل نجات.
نخست مىفرمايد: «انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است» (ان الانسان خلق هلوعا).
(آيه 20)- «هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مىكند» (اذا مسه الشر جزوعا).
(آيه 21)- «و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مىشود» و بخل مىورزد (و اذا مسه الخير منوعا).
(آيه 22)- سپس به ذكر اوصاف انسانهاى شايسته به صورت يك استثنا ضمن بيان نه صفت از اوصاف برجسته پرداخته، مىگويد: «مگر نمازگزاران» (الا المصلين).
امیرحسین
09-08-2011, 09:53 AM
(آيه 23)- «آنها كه نمازها را پيوسته به جا مىآورند» (الذين هم على صلاتهم دائمون).
اين نخستين ويژگى آنهاست كه ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند، و اين ارتباط از طريق نماز تأمين مىگردد، نمازى كه انسان را از فحشاء و منكر باز مىدارد، نمازى كه روح و جان انسان را پرورش مىدهد، و او را همواره به ياد خدا مىدارد و اين توجه مستمر مانع از غفلت و غرور، و فرو رفتن در درياى شهوات، و اسارت در چنگال شيطان و هواى نفس مىشود.
بديهى است منظور از مداومت بر نماز اين نيست كه هميشه در حال نماز باشند، بلكه منظور اين است در اوقات معين نماز را انجام مىدهند.
(آيه 24)- به هر حال بعد از ذكر نماز كه بهترين اعمال، و بهترين حالات مؤمنان است، به دومين ويژگى آنها پرداخته، مىافزايد: «و آنها كه در اموالشان حق معلومى است» (و الذين فى اموالهم حق معلوم).
(آيه 25)- «براى تقاضا كننده و محروم» (للسائل و المحروم).
و به اين ترتيب هم ارتباطشان را با خالق حفظ مىكنند، و هم پيوندشان را با خلق خدا.
مراد از «حق معلوم» چيزى غير از زكات است كه انسان بر خود لازم مىشمرد كه به نيازمندان دهد.
«سائل» كسى است كه حاجت خود را مىگويد و تقاضا مىكند، و «محروم» كسى است كه شرم و حيا مانع تقاضاى اوست.
(آيه 26)- اين آيه به سومين ويژگى آنها اشاره كرده، مىافزايد: «و آنها كه به روز جزا ايمان دارند» (و الذين يصدقون بيوم الدين).
(آيه 27)- و در ويژگى چهارم مىگويد: «و آنها كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند» (و الذين هم من عذاب ربهم مشفقون).
(آيه 28)- «چرا كه هيچ كس از عذاب پروردگارش در امان نيست» (ان عذاب ربهم غير مأمون).
امیرحسین
09-08-2011, 09:54 AM
(آيه 29)- بخش ديگرى از ويژگيهاى بهشتيان در آيات گذشته چهار وصف از اوصاف ويژه مؤمنان راستين و آنها كه در قيامت اهل بهشتند ذكر شد، و در اينجا به پنج وصف ديگر اشاره مىكند كه مجموعا نه وصف مىشود.
در نخستين توصيف مىفرمايد: «و آنها كه دامان خويش را (از بىعفتى) حفظ مىكنند» (و الذين هم لفروجهم حافظون).
(آيه 30)- «جز با همسران و كنيزانشان (كه در حكم همسرند آميزش ندارند) چرا كه بهرهگيرى از اينها مورد سرزنش نخواهند بود» (الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين).
بدون شك غريزه جنسى از غرائز سركش انسان، و سر چشمه بسيارى از گناهان است تا آنجا كه بعضى معتقدند در تمام پروندههاى مهم جنائى اثرى از اين غريزه ديده مىشود، لذا كنترل و حفظ حدود آن از نشانههاى مهم تقواست و به همين دليل بعد از ذكر نماز و كمك به نيازمندان و ايمان به روز قيامت و ترس از عذاب الهى كنترل اين غريزه ذكر شده است.
(آيه 31)- در اين آيه براى تأكيد بيشتر روى همين موضوع مىافزايد:
«و هر كس جز اينها را طلب كند، متجاوز است»! (فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون).
و به اين ترتيب اسلام طرح اجتماعى را مىريزد كه هم به غرائز فطرى در آن پاسخ داده مىشود، و هم آلوده فحشا و فساد جنسى و مفاسد ناشى از آن نيست.
امیرحسین
09-08-2011, 09:54 AM
(آيه 32)- سپس به دومين و سومين اوصاف آنها اشاره كرده، مىگويد:
«و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند» (و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون).
«امانت» معنى وسيعى دارد كه نه تنها امانتهاى مادى مردم را از هر نوع در بر مىگيرد، بلكه امانتهاى الهى و پيامبران و پيشوايان معصوم همه را شامل مىشود.
هر يك از نعمتهاى الهى امانتى از امانات او هستند، پستهاى اجتماعى و مخصوصا مقام حكومت از مهمترين امانات است.
و از همه مهمتر دين و آئين خدا و كتاب او قرآن، امانت بزرگ او است، كه بايد در حفظش كوشيد.
«عهد» نيز مفهوم وسيعى دارد كه هم عهدهاى مردمى را شامل مىشود و هم عهدها و پيمانهاى الهى را.
(آيه 33)- و در چهارمين وصف اضافه مىكند: «و كسانى كه به اداى شهادتشان قيام مىنمايند» (و الذين هم بشهاداتهم قائمون).
زيرا اقامه شهادت عادلانه و ترك كتمان آن، يكى از مهمترين پايههاى اقامه عدالت در جامعه بشرى است.
(آيه 34)- در آخرين وصف كه در واقع نهمين توصيف از اين مجموعه است بار ديگر به مسأله نماز باز مىگردد، همان گونه كه آغاز آن نيز از نماز بود، مىفرمايد: «و كسانى كه بر نماز مواظبت دارند» (و الذين هم على صلاتهم يحافظون). نمازى كه مهمترين وسيله تهذيب نفوس و پاكسازى جامعه است.
البته در نخستين وصف اشاره به «تداوم» نماز بود، اما در اينجا سخن از حفظ آداب و شرائط و اركان و خصوصيات آن است آدابى كه هم ظاهر نماز را از آنچه مايه فساد است حفظ مىكند، و هم روح نماز را كه حضور قلب است تقويت مىنمايد، و هم موانع اخلاقى را كه سد راه قبول آن است از بين مىبرد، بنابر اين هرگز تكرار محسوب نمىشود.
امیرحسین
09-08-2011, 09:54 AM
(آيه 35)- در پايان اين سخن مسير نهائى صاحبان اين اوصاف را بيان مىكند، همان گونه كه در آيات گذشته مسير نهائى مجرمان را شرح داد، در اينجا در يك جمله كوتاه و پر معنى مىفرمايد: «آنها در باغهاى بهشتى (پذيرايى و) گرامى داشته مىشوند» (اولئك فى جنات مكرمون).
چرا گرامى نباشند؟ در حالى كه ميهمانهاى خدا هستند، و خداوند قادر و رحمان تمام وسائل پذيرائى را براى آنها فراهم ساخته است.
(آيه 36)- به كدام رو سفيدى طمع بهشت دارى! در آيات گذشته بحثهائى پيرامون نشانههاى مؤمنان و كفار و سرنوشت هر يك از اين دو گروه آمده است، در اينجا بار ديگر به شرحى پيرامون وضع كفار و استهزاى آنها نسبت به مقدسات باز مىگردد.
بعضى گفتهاند اين آيات در مورد گروههائى از مشركان نازل شده كه وقتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مكّه آيات معاد را براى مسلمانان مىخواند، آنها از هر گوشه و كنار مىآمدند و مىگفتند: اگر معادى در كار باشد وضع ما از اين افرادى كه به تو ايمان آوردهاند در آن عالم بهتر است، همان گونه كه در اين دنيا وضع ما از آنها بهتر مىباشد! قرآن در پاسخ آنها چنين مىگويد: «اين كافران را چه مىشود كه با سرعت نزد تو مىآيند ...» (فما ل الذين كفروا قبلك مهطعين).
(آيه 37)- «از راست و چپ گروه گروه» و آرزوى بهشت دارند (عن اليمين و عن الشمال عزين).
(آيه 38)- «آيا هر يك از آنها (با اين اعمال زشتش) طمع دارد كه او را در بهشت پر نعمت الهى وارد كنند»؟ (ا يطمع كل امرى منهم ان يدخل جنة نعيم).
با كدام ايمان و با كدام عمل چنين شايستگى براى خود قائلند؟!
امیرحسین
09-08-2011, 09:55 AM
(آيه 39)- در اينجا قرآن مجيد به پاسخ آنها پرداخته، مىگويد: «هرگز چنين نيست (كه آنها وارد باغهاى پرنعمت بهشت شوند) ما آنها را از آنچه خودشان مىدانند آفريدهايم» (كلا انا خلقناهم مما يعلمون).
در حقيقت خداوند مىخواهد با اين جمله غرور آنها را در هم بشكند، زيرا مىگويد: خودتان بهتر مىدانيد كه ما شما را از نطفهاى بىارزش، از آبى گنديده آفريدهايم! و دوم اين كه پاسخى به استهزاء كنندگان معاد مىگويد كه اگر شما در امر معاد شك داريد برويد و حال نطفه را بررسى كنيد، و ببينيد چگونه از يك قطره آب بىارزش موجودى بديع مىسازيم كه در تطورات جنينى هر روز خلقت و آفرينش تازهاى به خود مىگيرد.
آيا خالق انسان از نطفه قادر نيست كه بعد از خاك شدن لباس حيات در تن انسان بپوشاند.
(آيه 40)- سپس براى تأكيد اين مطلب مىافزايد: «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم ...» (فلا أقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون).
(آيه 41)- «كه جاى آنان را به كسانى بدهيم كه از آنها بهترند و ما هرگز مغلوب نخواهيم شد» (على ان نبدل خيرا منهم و ما نحن بمسبوقين).
اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه ما نه تنها قادريم كه آنها را بعد از خاك شدن به زندگى و حيات نوين بازگردانيم، بلكه مىتوانيم آنها را به موجوداتى كاملتر و بهتر تبديل كنيم.
و يا اشاره به اين باشد كه براى ما هيچ مانعى ندارد شما را به كيفر اعمالتان نابود كنيم و افرادى شايسته و آگاه و مؤمن جانشين شما سازيم و چيزى مانع ما از اين كار نخواهد بود.
(آيه 42)- در اين آيه به عنوان انذار و تهديد كافران سرسخت و استهزاء كننده و لجوج، مىفرمايد: «آنان را به حال خود واگذار، تا در باطل خود فرو روند، و بازى كنند، تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات كنند» (فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون).
بيش از اين استدلال و موعظه لازم نيست، آنها نه اهل منطقند و نه آمادگى براى بيدار شدن دارند، بگذار در اباطيل و اراجيف خود غوطهور باشند، تا روز موعود آنها، روز رستاخيز، فرا رسد، و همه چيز را با چشم خود ببينند!
امیرحسین
09-08-2011, 09:55 AM
(آيه 43)- سپس به معرفى آن روز موعود پرداخته، و نشانههائى از اين روز وحشتناك و هولانگيز را بيان كرده، مىفرمايد: «همان روز كه از قبرها بسرعت خارج مىشوند گوئى به سوى بتها مىدوند»! (يوم يخرجون من الاجداث سراعا كانهم الى نصب يوفضون).
اين تعبير سخريهاى است نسبت به عقائد پوچى كه در عالم دنيا داشتند.
(آيه 44)- سپس به نشانههاى ديگرى پرداخته، مىافزايد: «در حالى كه چشمهايشان از شرم و وحشت به زير افتاده» و خاضعانه نگاه مىكنند (خاشعة ابصارهم).
«و پردهاى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است» (ترهقهم ذلة).
و در پايان آيه مىفرمايد: «اين همان روزى است كه به آنها وعده داده مىشد» (ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون).
آرى! اين همان روز موعود است كه آن را به باد مسخره مىگرفتند، و گاه مىگفتند: به فرض كه چنين روزى در كار باشد وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتر است.
«پايان سوره معارج»
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.