PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره صف [61]



امیرحسین
09-07-2011, 09:14 PM
سوره صف [61]

اين سوره در «مدينه» نازل شده و داراى 14 آيه است‏.

محتواى سوره:
اين سوره در حقيقت بر دو محور اساسى دور مى‏زند:
يكى برترى اسلام بر تمام آئينهاى آسمانى، و تضمين بقاء و جاودانگى آن از سوى خداوند، و ديگر لزوم جهاد در طريق حفظ و پيشرفت اين آئين.
اما در يك نظر مى‏توان به سه بخش ديگر نيز اشاره كرد.
1- دعوت به هماهنگى گفتار و كردار و پرهيز از سخنان بى‏عمل.
2- يادآورى از پيمان شكنى بنى اسرائيل و بشارت مسيح به ظهور اسلام.
3- اشاره فشرده‏اى به زندگى حواريين مسيح و الهام از آنها.

انتخاب نام «صف» براى سوره به خاطر تعبيرى است كه در آيه چهارم اين سوره آمده، گاهى نيز به عنوان سوره «عيسى» و يا سوره «حواريين» ناميده شده است.

فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم:
«هر كس سوره عيسى (سوره صف) را بخواند حضرت مسيح بر او درود مى‏فرستد و تا در دنيا زنده است براى او استغفار مى‏كند و در قيامت رفيق او است».

امیرحسین
09-07-2011, 09:15 PM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

(آيه 1)- آغاز اين سوره نيز تسبيح خداوند است و به همين جهت آن را جزء سوره‏هاى «مسبّحات» (سوره‏هائى كه با تسبيح خدا شروع مى‏شود) شمرده‏اند.

مى‏فرمايد: «آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، همه تسبيح خدا مى‏گويند» (سبح لله ما فى السماوات و ما فى الارض).

چرا تسبيح او نگويند و از هر عيب و نقصى منزهش نشمرند با اين كه «او شكست ناپذير، و حكيم است» (و هو العزيز الحكيم).

(آيه 2)-
شأن نزول:
جمعى از مؤمنان پيش از آنكه حكم جهاد نازل شود مى‏گفتند: اى كاش خداوند بهترين اعمال را به ما نشان مى‏داد تا عمل كنيم، چيزى نگذشت كه خداوند به آنها خبر داد كه «افضل اعمال، ايمان خالص و جهاد است» اما اين خبر آنها را ناخوشايند آمد و تعلل ورزيدند، آيه نازل شد و آنها را ملامت كرد.

تفسير:
اين آيه به عنوان ملامت و سرزنش از كسانى كه به گفته‏هاى خود عمل نمى‏كنند، مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چرا سخنى مى‏گوئيد كه عمل نمى‏كنيد»؟! (يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون).

(آيه 3)- سپس در ادامه همين سخن مى‏افزايد: «نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوئيد كه عمل نمى‏كنيد» (كبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون).

آيه فوق هرگونه تخلف از عهد و پيمان و وعده، و حتى به گفته بعضى نذر را نيز شامل مى‏شود.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى‏خوانيم: «وعده مؤمن به برادرش نوعى نذر است، هر چند كفاره ندارد، و هر كس تخلف وعده كند با خدا مخالفت كرده، و خويش را در معرض خشم او قرار داده، و اين همان است كه قرآن مى‏گويد: «يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون».

امیرحسین
09-07-2011, 09:15 PM
(آيه 4)- در اين آيه مسأله اصلى را كه مسأله جهاد است پيش كشيده، مى‏فرمايد: «خداوند كسانى را دوست مى‏دارد كه در راه او پيكار مى‏كنند گوئى بنائى آهنين‏اند» (ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص).

بنابر اين نفس پيكار مطرح نيست، آنچه مهم است اين كه پيكار «فى سبيل اللّه» باشد و آن هم با اتحاد و انسجام كامل همانند سدّى فولادين.

از مهمترين عوامل پيروزى در برابر دشمنان انسجام و به هم پيوستگى صفوف در ميدان نبرد است، نه تنها در نبردهاى نظامى كه در نبرد سياسى و اقتصادى نيز جز از طريق وحدت كارى ساخته نيست.

(آيه 5)- در تعقيب دو دستورى كه در آيات قبل در باره «هماهنگى گفتار و كردار» و «وحدت صفوف» آمده بود در اين آيه براى تكميل اين معنى به گوشه‏اى از زندگى دو پيامبر موسى و عيسى عليهما السّلام اشاره مى‏كند كه متأسفانه نمونه‏هاى روشنى از «جدائى گفتار و عمل» و «عدم انسجام صفوف» در زندگى پيروان آن دو ديده مى‏شود، با سرنوشت شومى كه به دنبال آن پيدا كردند.

نخست مى‏فرمايد: «به ياد آوريد هنگامى را كه موسى به قومش گفت: اى قوم من! چرا مرا آزار مى‏دهيد با اين كه مى‏دانيد من فرستاده خدا به سوى شما هستم»؟! (و اذ قال موسى لقومه يا قوم لم تؤذوننى و قد تعلمون انى رسول الله اليكم).

اين آزار اشاره به نسبتهاى ناروائى است كه به موسى مى‏دادند و خداوند موسى را از آن مبرا ساخت، در آيه 69 سوره احزاب مى‏خوانيم: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! همانند كسانى نباشيد كه موسى را آزار دادند و خداوند او را (از آنچه در حق او مى‏گفتند) مبرا ساخت».

ولى اين عمل بدون مجازات نماند چنانكه در پايان آيه مورد بحث مى‏خوانيم: «هنگامى كه آنها از حق منحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت، و خدا فاسقان را هدايت نمى‏كند» (فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم و الله لا يهدى القوم الفاسقين).

از اين تعبير استفاده مى‏شود كه هدايت و ضلالت، هر چند از ناحيه خداوند است اما زمينه‏ها و مقدمات و عوامل آن، از ناحيه خود انسان است.

امیرحسین
09-07-2011, 09:16 PM
(آيه 6)- من بشارت ظهور «احمد» را آورده‏ام! در اين آيه به مسأله رسالت حضرت عيسى (ع) و كارشكنى و تكذيب بنى اسرائيل در مقابل او اشاره كرده، مى‏افزايد «و (به ياد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت: اى بنى اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم، اين در حالى است كه تصديق كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده [- تورات‏] مى‏باشم» (و اذ قال عيسى ابن مريم يا بنى اسرائيل انى رسول الله اليكم مصدقا لما بين يدى من التوراة).

«و بشارت دهنده به رسولى كه بعد از من مى‏آيد و نام او احمد است» (و مبشرا برسول يأتى من بعدى اسمه احمد).

بنابر اين من حلقه اتّصالى هستم كه امت موسى و كتاب او را به امت پيامبر آينده (پيامبر اسلام) و كتاب او، پيوند مى‏دهم.

گرچه جمعى از بنى اسرائيل به اين پيامبر موعود ايمان آوردند، اما گروه عظيمى سرسختانه در برابر او ايستادند، و حتّى معجزات آشكار او را انكار كردند و لذا در پايان آيه مى‏افزايد: «هنگامى كه او [- احمد] با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنان آمد گفتند: اين سحرى است آشكار»! (فلما جاءهم بالبينات قالوا هذا سحر مبين).

عجب اين كه: طايفه يهود، قبل از مشركان عرب، اين پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را شناخته بودند، اما با اين همه بسيارى از بت‏پرستان، ايمان آوردند ولى بسيارى از يهود بر لجاج و عناد و انكار باقى ماندند.

(آيه 7)- در آيه قبل خوانديم كه چگونه گروهى معاند و لجوج على رغم بشارت پيامبر پيشين حضرت مسيح (ع) در باره ظهور پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله، و على رغم توأم بودن دعوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله با «بينات» و دلائل روشن و معجزات، چگونه به مقابله و انكار برخاستند، در اينجا عاقبت كار اين افراد، و سرنوشت آنها را تشريح مى‏كند.

نخست مى‏فرمايد: «چه كسى ظالمتر است از آن كس كه بر خدا دروغ بسته در حالى كه دعوت به اسلام مى‏شود» (و من اظلم ممن افترى على الله الكذب و هو يدعى الى الاسلام).

آرى! چنين كسى كه دعوت پيامبر الهى را دروغ، معجزه او را سحر و آئين او را باطل مى‏شمرد ستمكارترين مردم است، چرا كه راه هدايت و نجات را به روى خود و ساير بندگان خدا مى‏بندد.

در پايان آيه مى‏افزايد: «و خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمى‏كند» (و الله لا يهدى القوم الظالمين).

امیرحسین
09-07-2011, 09:16 PM
(آيه 8)- مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند! سپس براى اين كه نشان دهد دشمنان حق قادر نيستند آئين او را برچينند ضمن تشبيه جالبى مى‏فرمايد: «آنان مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولى خداوند نور خود را كامل مى‏كند هر چند كافران خوش نداشته باشند»! (يريدون ليطفؤا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون).

آرى! همان گونه كه خداوند اراده كرده بود اين نور الهى روز به روز در گسترش است و دامنه اسلام هر زمان نسبت به گذشته وسيعتر مى‏شود، و آمارها نشان مى‏دهد كه جمعيت مسلمانان جهان على رغم تلاشهاى مشترك «صهيونيستها»، «صليبيها» و ديگر دشمنان اسلام رو به افزايش است.

(آيه 9)- در اين آيه براى تأكيد بيشتر با صراحت مى‏گويد: «او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاده تا او را بر همه اديان غالب سازد هر چند مشركان كراهت داشته باشند» (هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون).

و سر انجام اسلام هم از نظر منطق، و هم از نظر پيشرفت عملى بر مذاهب ديگر غالب شد، و دشمنان را از قسمتهاى وسيعى از جهان عقب زد و جاى آنها را گرفت و هم اكنون نيز در حال پيشروى است.

البته مرحله نهائى اين پيشروى به عقيده ما با ظهور حضرت مهدى- عج- تحقق مى‏يابد كه اين آيات خود دليلى بر آن ظهور عظيم است.

(آيه 10)- تجارتى پرسود و بى‏نظير! يكى از اهداف مهم اين سوره، دعوت به ايمان و جهاد است، اين آيه و سه آيه بعد نيز تأكيدى است به اين دو اصل، با مثال لطيفى كه انگيزه حركت الهى را در جان انسان به وجود مى‏آورد.

نخست مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! آيا شما را به تجارتى راهنمائى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهائى مى‏بخشد»؟ (يا ايها الذين آمنوا هل ادلكم على تجارة تنجيكم من عذاب اليم).

امیرحسین
09-07-2011, 09:16 PM
(آيه 11)- سپس به شرح آن تجارت پرسود پرداخته، مى‏افزايد: «و آن اين كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد كنيد» (تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم).

بدون شك خدا نيازى به اين تجارت پرسود ندارد، بلكه تمام منافع آن دربست به مؤمنان تعلق مى‏گيرد، لذا در پايان آيه مى‏فرمايد: «اين براى شما (از هر چيز) بهتر است اگر بدانيد» (ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون).

ايمان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از ايمان به خدا جدا نيست، همان گونه كه جهاد با جان، از جهاد با مال نمى‏تواند جدا باشد، و اگر مى‏بينيم جهاد با مال مقدم داشته شده نه به خاطر آن است كه از جهاد با جان مهمتر مى‏باشد، بلكه به خاطر اين است كه مقدمه آن محسوب مى‏شود چرا كه ابزار جهاد از طريق كمكهاى مالى فراهم مى‏گردد.

(آيه 12)- تا اينجا سه ركن اساسى از اركان اين تجارت بزرگ مشخص شد «خريدار» خداست و «فروشنده» انسانهاى با ايمان، «و متاع» جانها و اموالشان، اكنون نوبت به ركن چهارم مى‏رسد كه بهاى اين معامله عظيم است.

مى‏فرمايد: اگر چنين كنيد «گناهانتان را مى‏بخشد و شما را در باغهائى از بهشت داخل مى‏كند كه نهرها از زير درختانش جارى است و در مسكنهاى پاكيزه در بهشت جاويدان جاى مى‏دهد، و اين پيروزى عظيم است» (يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنات تجرى من تحتها الانهار و مساكن طيبة فى جنات عدن ذلك الفوز العظيم).

در مرحله پاداش اخروى نخست به سراغ آمرزش گناهان مى‏رود چرا كه بيشترين ناراحتى فكر انسان از گناهان خويش است، همچنين اين تعبير نشان مى‏دهد كه نخستين هديه الهى به شهيدان راهش اين است كه تمام گناهانشان را مى‏بخشد.

(آيه 13)- در اين آيه به دو شاخه از مواهب الهى در دنيا نيز اشاره كرده، مى‏فرمايد: «و (نعمت) ديگرى كه آن را دوست داريد به شما مى‏بخشد، و آن يارى خداوند، و پيروزى نزديك است» (و اخرى تحبونها نصر من الله و فتح قريب).

چه تجارت پرسود و پربركتى؟ كه سراسرش فتح و پيروزى و نعمت و رحمت است.
سپس به همين دليل به مؤمنان در مورد اين تجارت بزرگ تبريك مى‏گويد و مى‏افزايد: «و مؤمنان را بشارت ده» به اين پيروزى بزرگ (و بشر المؤمنين).

امیرحسین
09-07-2011, 09:18 PM
(آيه 14)- همچون حواريون باشيد! در اين آيه كه آخرين آيه سوره صف مى‏باشد باز تكيه و تأكيد روى امر «جهاد» است كه محور اصلى سوره را تشكيل مى‏دهد، منتهى از طريقى ديگر اين مسأله را تعقيب مى‏كند، و مطلبى مهمتر از عنوان بهشت و نعمتهاى بهشتى ارائه داده، مى‏فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! ياوران خدا باشيد» (يا ايها الذين آمنوا كونوا انصار الله).
خدائى كه تمام قدرتها از او سر چشمه مى‏گيرد و به او باز مى‏گردد.

سپس به يك نمونه تاريخى اشاره مى‏كند تا بدانند اين راه بدون رهرو نبوده و نيست، مى‏افزايد: «همان گونه كه عيسى بن مريم به حواريون گفت: چه كسانى در راه خدا ياوران من هستند»؟! (كما قال عيسى ابن مريم للحواريين من انصارى الى الله).
و «حواريون (در پاسخ با نهايت افتخار) گفتند: ما ياوران خدائيم» (قال الحواريون نحن انصار الله).

و در همين مسير با دشمنان حق به مبارزه برخاستند «در اين هنگام گروهى از بنى اسرائيل ايمان آوردند (و به حواريون پيوستند) و گروهى كافر شدند» (فآمنت طائفة من بنى اسرائيل و كفرت طائفة).

اينجا بود كه نصرت و يارى ما به كمك آنها شتافت «ما كسانى را كه ايمان آورده بودند در برابر دشمنانشان تأييد كرديم، و سر انجام بر آنان پيروز شدند» (فايدنا الذين آمنوا على عدوهم فاصبحوا ظاهرين).

شما نيز حواريون محمد صلّى اللّه عليه و آله هستيد، و به اين افتخار مفتخريد كه ياوران اللّه و رسول خدا مى‏باشيد، و همان گونه كه حواريون بر دشمنان غلبه كردند شما نيز پيروز خواهيد شد.
حواريّون كيانند؟

در قرآن مجيد پنج بار از حواريون مسيح (ع) ياد شده كه دو بار در همين سوره است، اين تعبير اشاره به دوازده نفر از ياران خاص حضرت مسيح است كه نام آنها در انجيلهاى كنونى (انجيل متّى و لوقا باب 6) ذكر شده است.

در حديثى آمده است كه پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله هنگامى كه در «عقبه» با جمعى از اهل مدينه كه براى بيعت آمده بودند رو به رو شد فرمود: دوازده نفر از خودتان را انتخاب و به من معرفى كنيد كه اينها نماينده قوم خود باشند، همان گونه كه حواريون نسبت به عيسى بن مريم بوده‏اند و اين نيز اهميت مقام آن بزرگواران را نشان مى‏دهد.

«پايان سوره صف»