PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره جاثيه [45]



امیرحسین
08-29-2011, 11:06 AM
سوره جاثيه [45]

اين سوره در «مكّه» نازل شده، و داراى 37 آيه است‏.

محتواى سوره:
محتواى اين سوره را مى‏توان در هفت بخش خلاصه كرد:
1- عظمت قرآن مجيد و اهميت آن.
2- بيان گوشه‏اى از دلائل توحيد در برابر مشركان.
3- ذكر پاره‏اى از ادعاهاى «طبيعى مسلكان» و پاسخ قاطع به آن.
4- اشاره كوتاهى به سرنوشت بعضى از اقوام پيشين همچون بنى اسرائيل.
5- تهديد شديد نسبت به گمراهانى كه اصرار و پافشارى بر عقائد انحرافى خود دارند.
6- دعوت به عفو و گذشت در عين قاطعيت و عدم انحراف از مسير حق.
7- اشارات گويايى به حوادث تكان دهنده قيامت.

نام اين سوره «جاثيه» است به تناسب آيه 28 اين سوره- جاثيه يعنى كسى كه به زانو در آمده- و اشاره به وضع بسيارى از مردم در صحنه قيامت در دادگاه عدل الهى است.

فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مى‏خوانيم: «كسى كه سوره جاثيه را بخواند (و البته در آن انديشه كند و در زندگى خود به كار بندد) خداوند عيوب او را روز قيامت مى‏پوشاند و ترس و وحشت او را به آرامش مبدل مى‏سازد».

امیرحسین
08-29-2011, 11:06 AM
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

(آيه 1)- همه جا نشانه‏هاى اوست: اين سوره ششمين سوره‏اى است كه با حروف مقطعه «حا- ميم» (حم). آغاز شده است.

مفسّر معروف «طبرسى» در آغاز اين سوره مى‏گويد: بهترين سخن اين است كه گفته شود «حم» نام اين سوره است و نامگذارى اين سوره به «حم» اشاره به اين است كه اين قرآن كه سراپا اعجاز است از حروف الفبا تشكيل شده.

(آيه 2)- و شايد به همين دليل بلافاصله از عظمت قرآن ياد كرده، مى‏گويد: «اين كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم نازل شده است» (تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ).

«عزيز» به معنى قدرتمند و شكست ناپذير، و «حكيم» به معنى كسى است كه از اسرار همه چيز آگاه است و تمام افعالش روى حساب و حكمت مى‏باشد.

(آيه 3)- سپس به بيان آيات و نشانه‏هاى عظمت خدا در آفاق و انفس پرداخته، مى‏گويد: «در آسمانها و زمين نشانه‏هاى فراوانى است براى آنها كه اهل ايمانند و طالب حقند» (إِنَّ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِلْمُؤْمِنِينَ).

عظمت آسمانها از يك سو، و نظام شگفت انگيز آنها- كه ميليونها سال مى‏گذرد و برنامه‏هاى آنها بدون كمترين انحراف و دگرگونى ادامه مى‏يابد- از سوى ديگر، و ساختمان زمين و عجائب آن از سوى سوم هر يك آيتى از آيات خداست.

(آيه 4)- پس از اين آيات آفاقى به آيات انفسى پرداخته، مى‏گويد: «و در آفرينش شما و جنبندگانى كه در سراسر زمين پراكنده ساخته نيز نشانه‏هايى است براى جمعيتى كه اهل يقينند» (وَ فِي خَلْقِكُمْ وَ ما يَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آياتٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ).

آرى! هر يك به نوبه خود آيت و نشانه‏اى از علم و حكمت و قدرت بى‏پايان مبدأ آفرينش است.

امیرحسین
08-29-2011, 11:07 AM
(آيه 5)- در اين آيه از سه موهبت بزرگ كه هر يك نقش مهمى در حيات انسان و موجودات زنده ديگر دارد، و هر يك آيتى از آيات خداست، نام مى‏برد:
مسأله «نور» و «آب» و «هوا».

مى‏فرمايد: «در آمد و شد شب و روز، و رزقى را كه خداوند از آسمان نازل كرده و به وسيله آن زمين را بعد از مرگش حيات بخشيده، و همچنين در وزش بادها، نشانه‏هايى است براى جمعيتى كه تعقل و انديشه مى‏كنند» (وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ آياتٌ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).

مسأله نظام «نور و ظلمت» و آمد و شد شب و روز كه هر يك با نظام خاصى جانشين و خليفه ديگرى مى‏شود بسيار حساب شده و شگفت انگيز است.

در مرحله دوم از رزق حياتبخش آسمانى، يعنى باران، سخن به ميان آمده كه نه در لطافت طبعش كلامى است، و نه در قدرت احيا گريش سخنى، و همه جا نشانه زندگى و طراوت و زيبائى است.
و در مورد سوم سخن از وزش بادها است بادهايى كه هواى پر اكسيژن زنده را جابه‏جا مى‏كنند، و در اختيار جانداران مى‏گذارند، هواى آلوده به كربن را براى تصفيه به دشتها و جنگلها و صحراها مى‏فرستند، و پس از تصفيه به شهرها و آباديها مى‏برند، و عجب اين كه اين دو دسته از موجودات زنده يعنى «حيوانات» و «گياهان» درست بر ضد هم عمل مى‏كنند، اولى اكسيژن را مى‏گيرد و گاز كربن مى‏دهد، و دومى كربن را مى‏گيرد و اكسيژن مى‏دهد تا تعادل در نظام حيات برقرار گردد، و با گذشت زمان ذخيره هواى مفيد زمين نابود نشود.

وزش بادهايى كه علاوه بر اين، تلقيح گر گياهان، و بارور كننده آنها، و افشاننده انواع بذرها در سرزمينهاى مختلف، و پرورش دهنده مراتع طبيعى و جنگلها، و موج آفرين در دل اقيانوسهاست، موجى كه به دريا حيات و حركت مى‏بخشد، و آب را از عفونت و فساد حفظ مى‏كند، و نيز همين بادها كشتيها را بر صفحه اقيانوسها به حركت در مى‏آورند.

امیرحسین
08-29-2011, 11:07 AM
(آيه 6)- سپس در اين آيه به عنوان يك جمع بندى نسبت به بحثهاى گذشته، و بيان عظمت و اهميت آيات قرآن، مى‏فرمايد: «اينها آيات الهى است كه ما آن را به حق بر تو تلاوت مى‏كنيم» (تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ).

به راستى اگر آنها به اين آيات ايمان نياورند به چه چيز ايمان خواهند آورد؟

و لذا در پايان آيه مى‏افزايد: «پس اين گروه كافر به كدام سخن بعد از سخن خدا و آياتش ايمان مى‏آورند»؟! (فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آياتِهِ يُؤْمِنُونَ).

آرى! به راستى قرآن مجيد آن چنان محتوائى از نظر استدلال و براهين توحيدى و همچنين از نظر پند و اندرز دارد كه هر دلى كمترين آمادگى در آن باشد، او را به سوى خدا و پاكى و تقوا دعوت مى‏كند، هرگاه اين آيات بينات در كسى اثر نبخشد هرگز اميدى به هدايت او نيست.

(آيه 7)- واى بر دروغگوى گنهكار! آيات گذشته نشان مى‏داد كه گروهى هستند كه سخنان الهى با انواع دلائل توحيدى و مواعظ و اندرزها را مى‏شنوند ولى در آنها اثر نمى‏كند، در اينجا از اين گروه و عواقب اعمال آنها بطور مشروح سخن مى‏گويد.

نخست مى‏فرمايد: «واى بر هر دروغگوى گنهكار»! (وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ).

«افّاك» به معنى كسى است كه بسيار دروغ مى‏گويد، و گاه به كسى كه دروغ بزرگ مى‏گويد هر چند زياد هم نباشد گفته شده.

از اين آيه به خوبى روشن مى‏شود كه موضع گيرى خصمانه در برابر آيات الهى كار كسانى است كه سر تا پا آلوده گناه و كذب و دروغند، نه پاك نهادان راستگو.

امیرحسین
08-29-2011, 11:07 AM
(آيه 8)- سپس به چگونگى موضع گيريهاى آنها اشاره كرده، مى‏افزايد:
«پيوسته آيات الهى را كه بر او تلاوت مى‏شود مى‏شنود اما بر اثر تكبر همواره اصرار بر مخالفت دارد گوئى اصلا آن را نشنيده» (يَسْمَعُ آياتِ اللَّهِ تُتْلى‏ عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها).

و در پايان آيه آنها را شديدا به كيفر سختى تهديد كرده، مى‏گويد: «چنين كسى را به عذاب دردناك بشارت ده»! (فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَلِيمٍ).

همان گونه كه او دل پيامبر و مؤمنان را به درد آورده ما نيز او را به عذاب دردناكى مبتلا مى‏سازيم.

(آيه 9)- سپس مى‏افزايد: «و هر گاه (اين مستكبر لجوج) چيزى از آيات ما را بداند و از آن آگاه شود آن را به باد استهزا مى‏گيرد» (وَ إِذا عَلِمَ مِنْ آياتِنا شَيْئاً اتَّخَذَها هُزُواً).

او همه آيات ما را- چه آنها را كه دانسته و چه آنها را كه ندانسته- به استهزا و سخريه مى‏گيرد! و اين نهايت جهل و بى‏خبرى است كه انسان چيزى را انكار يا مسخره كند كه اصلا نفهميده است، و اين بهترين دليل لجاج و عناد آنهاست.

و در پايان آيه مجازات اين گروه را چنين بيان مى‏كند: «براى آنها عذاب خوار كننده‏اى است» (أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ).

امیرحسین
08-29-2011, 11:08 AM
(آيه 10)- اين آيه «عذاب مهين» را چنين شرح مى‏دهد: «پشت سرشان دوزخ است» (مِنْ وَرائِهِمْ جَهَنَّمُ).

تعبير به پشت سر، با اين كه دوزخ جلو آنها قرار دارد، و در آينده به آن مى‏رسند، ممكن است از اين نظر باشد كه آنها اقبال به دنيا كرده، و آخرت و عذاب الهى را ناديده گرفته و پشت سر انداخته‏اند.

و به هر حال در دنباله آيه مى‏افزايد: اگر آنها گمان مى‏كنند اموال سرشار، و بتها و خدايان ساختگيشان، گرهى از كار آنها مى‏گشايد سخت در اشتباهند، چرا كه «هرگز آنچه را به دست آوردند آنها را (از عذاب الهى) نجات نمى‏بخشد و نه اوليائى كه غير از خدا براى خود برگزيدند» مايه نجاتشان خواهند بود (وَ لا يُغْنِي عَنْهُمْ ما كَسَبُوا شَيْئاً وَ لا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ).

و چون هيچ راه فرار و نجاتى نيست بايد در آتش قهر و غضب الهى بمانند «و عذاب بزرگى براى آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ).

آنها آيات الهى را كوچك شمردند، خداوند عذاب آنها را بزرگ مى‏كند، آنها بزرگى فروختند خدا نيز عذاب عظيم به آنها مى‏دهد.

(آيه 11)- به دنبال بحثهائى كه در باره عظمت آيات الهى در آيه‏هاى گذشته آمده در اينجا همين معنى را تعقيب كرده، مى‏گويد: «اين (قرآن) مايه هدايت است» (هذا هُدىً).

حق را از باطل جدا مى‏سازد، صحنه زندگى انسان را روشن مى‏كند، و دست رهروان راه حق را گرفته به سر منزل مقصود مى‏رساند.

«و كسانى كه به آيات پروردگارشان كافر شدند عذابى سخت و دردناك دارند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ).

(آيه 12)- همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار! سپس رشته سخن را به بحث توحيد كه در آيات نخستين اين سوره مطرح شده مى‏كشاند و درسهاى مؤثرى از توحيد و خداشناسى به مشركان مى‏دهد.

گاه در عواطف آنها چنگ زده، مى‏گويد: «خداوند همان كسى است كه دريا را براى شما مسخّر كرد تا كشتيها به فرمانش در آن حركت كنند، و بتوانيد از فضل او بهره گيريد و شايد شكر نعمتهايش را به جا آوريد» (اللَّهُ الَّذِي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).

امیرحسین
08-29-2011, 11:08 AM
(آيه 13)- بعد از بيان نعمت كشتيها كه تماس نزديكى با زندگى روز مره انسانها دارد به مسأله تسخير ساير موجودات بطور كلى پرداخته، مى‏گويد: «و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است همه را از ناحيه خودش مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ).

با توجه به اين كه همه مواهب از ناحيه اوست و خالق و مدبر و پروردگار همه، ذات پاك او مى‏باشد پس چرا انسان به سراغ غير او رود؟ و سر بر آستان مخلوقات ضعيف بگذارد؟ و از معرفت منعم حقيقى غافل بماند؟

لذا در پايان آيه مى‏افزايد: «در اين، نشانه‏هاى مهمى است براى كسانى كه تفكر و انديشه مى‏كنند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).

در آيه قبل از عواطف انسانها استفاده مى‏شد، و در اينجا از عقول و انديشه‏هاى آنها، چه خداى مهربانى كه با هر زبان ممكن با بندگانش سخن مى‏گويد، گاه با زبان دل، و گاه با زبان فكر، و هدف در همه اينها يك چيز بيش نيست، و آن بيدارى انسانهاى غافل و به حركت در آوردن آنها در سير الى اللّه است.

(آيه 14)- سپس به ذكر يك دستور اخلاقى در برخورد با كفار مى‏پردازد تا بحثهاى منطقى سابق را به اين وسيله تكميل كند روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كرده، مى‏فرمايد: «به مؤمنان بگو: كسانى را كه اميد به ايام اللّه (روز رستاخيز) ندارند مورد عفو قرار دهند، و نسبت به آنها سخت نگيرند» (قُلْ لِلَّذِينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذِينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ).

ممكن است آنها بر اثر دور بودن از مبادى ايمان و تربيت الهى برخوردهاى خشن و نامطلوب، و تعبيرات زشت و زننده‏اى داشته باشند، شما بايد با بزرگوارى و سعه صدر با اين گونه اشخاص برخورد كنيد، مبادا بر لجاجت خود بيفزايند، و فاصله آنها از حق بيشتر شود.

ولى براى اين كه اين گونه افراد از اين بزرگوارى و عفو و گذشت سوء استفاده نكنند در پايان آيه مى‏افزايد: «اين به خاطر آن است كه (خداوند در آن روز) هر قومى را به اعمالى كه انجام مى‏دادند جزا دهد» (لِيَجْزِيَ قَوْماً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ).

امیرحسین
08-29-2011, 11:08 AM
(آيه 15)- مى‏فرمايد: «كسى كه عمل صالحى به جا آورد به سود خود به جا آورده است، و كسى كه كار بدى انجام دهد به زيان خود اوست، سپس همه شما به سوى پروردگارتان بازگردانده مى‏شويد» و نتيجه اعمال خود را مى‏يابيد (مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ).

اين تعبير كه در آيات قرآن كرارا و با عبارات مختلف آمده است پاسخى است به آنها كه مى‏گويند اطاعت و عصيان ما براى خدا چه سود و زيانى دارد؟

و اين چه اصرارى است كه در زمينه اطاعت و نهى از معصيت او مى‏شود؟! اين آيات مى‏گويد: همه اينها سود و زيانش متوجه خود شماست، اين شما هستيد كه در پرتو اعمال صالح تكامل مى‏يابيد، و اين شما هستيد كه بر اثر جرم و گناه سقوط كرده در پرتگاه غضب و بعد از رحمت او گرفتار لعنت ابدى مى‏شويد.

(آيه 16)- اين همه موهبت به بنى اسرائيل داديم ولى ...! در تعقيب بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون انواع نعمتهاى خداوند و شكرگزارى و عمل صالح آمده، در اينجا نمونه‏اى از زندگى اقوام بعضى اقوام پيشين را كه مشمول نعمتهاى خداوند شدند اما كفران كردند شرح مى‏دهد.

مى‏فرمايد: «ما به بنى اسرائيل كتاب آسمانى و حكومت و نبوّت داديم، و از روزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم، و آنان را بر جهانيان (هم عصر خود) برترى بخشيديم» (وَ لَقَدْ آتَيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمِينَ).

در اين آيه مجموعا پنج موهبت را كه خداوند به بنى اسرائيل عطا كرده، بيان مى‏كند.

نخست مسأله كتاب آسمانى يعنى «تورات» است، كه مبيّن معارف دينى و حلال و حرام و طرق هدايت و سعادت بود.
دوم مقام حكومت و قضاوت.
سومين نعمت الهى بر آنها مقام «نبوت» بود كه خداوند انبياى بسيارى را از آنها برگزيد.

در روايتى آمده است: «عدد انبياى بنى اسرائيل بالغ بر هزار نفر مى‏شد» و در روايت ديگرى انبياى بنى اسرائيل چهار هزار نفر ذكر شده است.

چهارمين موهبت مواهب مادى و روزيهاى پاكيزه است.
و پنجمين موهبت، برترى و قدرت بلا منازع آنها بود.

امیرحسین
08-29-2011, 11:09 AM
(آيه 17)- در اين آيه به ششمين موهبت بزرگى كه خدا به اين قوم حق نشناس داد اشاره كرده، مى‏گويد: «و ما دلائل روشنى (از امر نبوت و شريعت) در اختيار آنها گذارديم» (وَ آتَيْناهُمْ بَيِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ).

با وجود اين مواهب بزرگ و دلائل بيّن و روشن جايى براى اختلاف وجود نداشت، ولى اين كفران كنندگان به زودى دست به اختلاف زدند.

چنانكه قرآن در دنباله همين آيه مى‏گويد: «پس آنها اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه علم و آگاهى به سراغشان آمد و سر چشمه اين اختلاف همان حب رياست و برترى جوئى بود» (فَمَا اخْتَلَفُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ).

قرآن در پايان آيه آنها را با اين عبارت هشدار مى‏دهد: «پروردگار تو روز قيامت در ميان آنها در باره آنچه اختلاف نمودند داورى مى‏كند» (إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ).

و به اين ترتيب با كفران نعمت و ايجاد اختلاف هم عظمت و قدرت خود را در دنيا از دست دادند و هم مجازات آخرت را براى خود خريدند.

(آيه 18)- بعد از بيان مواهبى كه خداوند به بنى اسرائيل داده بود و كفران كردند، سخن از موهبت عظيمى به ميان مى‏آورد كه به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله و مسلمين ارزانى داشت، مى‏فرمايد: «سپس ما تو را بر شريعت و مسيرى به سوى آيين حق قرار داديم» (ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلى‏ شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ).

و از آنجا كه اين مسير، مسير نجات و پيروزى است به دنبال آن به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله دستور مى‏دهد «پس از آن پيروى كن» (فَاتَّبِعْها).

و نيز از آنجا كه نقطه مقابل آن چيزى جز پيروى از هوى و هوس جاهلان نيست، در آخر آيه مى‏افزايد: «و از هوى و هوسهاى كسانى كه آگاهى ندارند پيروى مكن» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ).

امیرحسین
08-29-2011, 11:10 AM
(آيه 19)- اين آيه در حقيقت علتى است براى نهى از تسليم شدن در برابر پيشنهاد مشركان مى‏گويد: «آنها هرگز نمى‏توانند تو را در برابر خداوند بى‏نياز كنند» و از عذابش برهانند (إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً).

هر گاه از آئين باطل آنها پيروى كنى و عذاب الهى دامان تو را بگيرد هرگز نمى‏توانند به كمك تو بشتابند، گرچه روى سخن در اين آيات به پيامبر است ولى منظور همه مؤمنان مى‏باشند.

سپس مى‏افزايد: «و ظالمان يار و ياور (و دوست و ولىّ) يكديگرند» (وَ إِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ).

همه از يك قماشند و در يك مسير و سر و ته يك كرباس و همگى ضعيف و ناتوانند! اما گمان نكن كه تو و افراد با ايمان كه اكنون در اقليت هستيد يار و ياورى نداريد «خداوند يار و ياور پرهيزكاران است» (وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ).

درست است آنها ظاهرا جمعيتى عظيم و قدرت و ثروت قابل ملاحظه‏اى دارند ولى در برابر قدرت بى‏انتهاى حق ذرّه ناچيزى بيش نيستند.

(آيه 20)- در اين آيه به عنوان تأكيد بر آنچه گذشت و دعوت به پيروى از اين آيين الهى مى‏گويد: «اين قرآن و شريعت وسيله بينائيها براى مردم و مايه هدايت و رحمت براى گروهى است كه اهل يقين هستند» (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ).

اين تعبير زيبائى است كه از عظمت و تأثير و عمق اين كتاب آسمانى حكايت مى‏كند براى آنها كه رهرو راهند و جستجوگر حق.

(آيه 21)- حيات و مرگ اين دو گروه يكسان نيست! در تعقيب آيات گذشته كه سخن از دو گروه «مؤمنان» و «كافران»، يا «پرهيزكاران» و «مجرمان» در ميان بود در اين آيه اين دو را در يك مقايسه اصولى در برابر هم قرار داده، مى‏گويد: «آيا كسانى كه مرتكب سيئات شدند گمان كردند آنها را همچون كسانى قرار مى‏دهيم كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند كه حيات و مرگشان يكسان باشد»؟! (أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ). «چه بد داورى مى‏كنند»! (ساءَ ما يَحْكُمُونَ).

آيه مى‏گويد: اين يك پندار غلط است كه تصور كنند ايمان و عمل صالح، يا كفر و گناه، تأثيرى در زندگى انسان نمى‏گذارد، چنين نيست زندگى و مرگ اين دو گروه كاملا با هم متفاوت است.

امیرحسین
08-29-2011, 11:10 AM
(آيه 22)- اين آيه در حقيقت تفسير و تعليلى است براى آيه قبل، مى‏فرمايد: «و خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريده است» (وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ).

«و هدف آن است كه هر كس در برابر اعمالى كه انجام داده است جزا داده شود، و به آنها ظلم و ستمى نخواهد شد» (وَ لِتُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ).

سراسر عالم نشان مى‏دهد كه آفريننده اين جهان آن را بر محور حق قرار داده، و در همه جا حق و عدالت حاكم است.

با اين حال چگونه ممكن است مؤمنان صالح العمل و مجرمان بى‏ايمان را يكسان قرار دهد.

(آيه 23)- اين آيه نيز توضيح و تعليل ديگرى است براى عدم مساوات كافران و مؤمنان، مى‏فرمايد: «آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرارداده»؟! (أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ).

و فرمان خدا را رها كرده، و به دنبال خواست دل و هواى نفس افتاد و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرد.

«و خداوند او را با آگاهى (بر اين كه شايسته هدايت نيست) گمراه ساخته» (وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ).

«و بر گوش و قلبش مهر زده، و بر چشمش پرده‏اى افكنده است» تا در وادى ضلالت همواره سرگردان بماند (وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً).

«با اين حال چه كسى مى‏تواند غير از خدا او را هدايت كند» (فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ).

«آيا متذكر نمى‏شويد»؟ (أَ فَلا تَذَكَّرُونَ). و تفاوت چنين كسى را با آنها كه در پرتو نور حق راه خود را يافته‏اند نمى‏فهميد؟

راستى چه بت خطرناكى است هوى پرستى كه تمام درهاى رحمت و طرق نجات را به روى انسان مى‏بندد، و چه گويا و پرمعنى است حديثى كه از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله نقل شده: «هرگز در زير آسمان معبودى مبغوضتر نزد خدا از هواى نفس، پرستش نشده است»! چرا كه بتهاى معمولى موجوداتى بى‏خاصيتند، ولى بت هوى و هوس اغوا كننده، و سوق دهنده به سوى انواع گناه و انحراف است.

امیرحسین
08-29-2011, 11:11 AM
(آيه 24)- عقايد دهريين: در اينجا بحث ديگرى پيرامون منكران توحيد است، منتها تنها از گروه خاصى از آنها يعنى «دهريين» نام مى‏برد كه مطلقا وجود صانع حكيم را در عالم هستى انكار مى‏كردند، در حالى كه اكثر مشركان ظاهرا به خدا ايمان داشتند و بتها را شفيعان درگاه او مى‏دانستند.

مى‏فرمايد: «و آنها گفتند چيزى جز همين زندگى ما در دنيا در كار نيست، گروهى از ما مى‏ميرند و گروهى زنده مى‏شوند» و جاى آنها را مى‏گيرند، و نسل بشر همچنان تداوم مى‏يابد (وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا).

«و چيزى جز دهر و گذشت روزگار ما را هلاك نمى‏كند» (وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ).

جمله نخست ناظر به انكار معاد است و جمله بعد ناظر به انكار مبدأ.

قرآن مجيد در پاسخ اين بيهوده گويان جمله كوتاه و پرمحتوائى بيان كرده كه در موارد ديگرى از قرآن نيز به چشم مى‏خورد، مى‏فرمايد: «آنها به اين سخن (كه مى‏گويند معادى نيست و مبدأ جهان نيز دهر است) يقين ندارند، بلكه تنها گمان بى‏پايه‏اى دارند» (وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ).

(آيه 25)- در اين آيه به يكى از بهانه جوئيهاى بى‏اساس اين گروه در مورد معاد اشاره كرده، مى‏گويد: «و هنگامى كه آيات بينات و آشكار ما بر آنها خوانده مى‏شود تنها دليلى كه در برابر آن دارند اين است كه مى‏گويند: اگر راست مى‏گوئيد، پدران ما را زنده كنيد و بياوريد» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند (وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ ما كانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).

آرى! اين تنها دليل آنها بود، دليلى سست و واهى، چرا كه خداوند قدرت خويش را بر احياى مردگان از طرق مختلف به انسانها نشان داده است.

امیرحسین
08-29-2011, 11:11 AM
(آيه 26)- در آن دادگاه عدل همه به زانو در مى‏آيند! در اينجا پاسخ ديگرى به سخن دهريين كه منكر مبدأ و معاد بودند داده، مى‏فرمايد: «بگو: خداوند شما را زنده مى‏كند، سپس مى‏ميراند سپس (بار ديگر حيات مى‏بخشد و) براى حساب در روز قيامت، روزى كه در آن شكّ و ترديدى نيست جمع آورى مى‏كند» (قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ).

آنها نه خدا را قبول داشتند و نه روز جزا را، و محتواى اين آيه در حقيقت استدلال براى هر دو قسمت است، چرا كه روى مسأله حيات نخستين تكيه شده، از سوى ديگر، كسى كه قادر بر حيات نخستين است چگونه قادر بر اعاده آن نيست.

و از آنجا كه بسيارى از مردم در اين دلائل تأمل و دقت نمى‏كنند در پايان آيه مى‏افزايد: «ولى اكثر مردم نمى‏دانند» (وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ).

(آيه 27)- اين آيه دليل ديگرى بر مسأله معاد است كه شبيه آن را در آيات ديگر قرآن خوانده‏ايم، مى‏فرمايد: «مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن خداست» (وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

او كه مالك و حاكم بر تمام پهنه عالم هستى است، مسلما قدرت بر احياى مردگان را دارد، و چنين كارى در برابر قدرت او هرگز مشكل نيست.

او اين جهان را مزرعه‏اى براى قيامت، و تجارتخانه پرسودى براى عالم پس از مرگ، قرار داده است، لذا در پايان آيه مى‏افزايد: «و آن روز كه قيامت بر پا شود اهل باطل زيان مى‏بينند» (وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ).

حيات و عقل و هوش و مواهب زندگى سرمايه‏هاى انسان است باطل گرايان آنها را با متاع زود گذرى كه نسبت به آن هيچ ارزشمند نيست مبادله مى‏كنند، و روز رستاخيز كه تنها قلب سليم و ايمان و عمل صالح به كار مى‏آيد زيانكار بودن خود را با چشم مشاهده مى‏كنند.

امیرحسین
08-29-2011, 11:11 AM
(آيه 28)- اين آيه صحنه قيامت را به طرز بسيار گويائى ترسيم كرده، مى‏گويد: «در آن روز هرامتى را مى‏بينى (كه از شدت ترس و وحشت) بر زانو نشسته» (وَ تَرى‏ كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً).

سپس دومين صحنه از صحنه‏هاى قيامت را به اين صورت بيان مى‏كند كه:
«هرامتى به سوى كتابش خوانده مى‏شود (و به آنها مى‏گويند:) امروز جزاى آنچه را انجام مى‏داديد به شما مى‏دهند» (كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ كِتابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

اين كتاب همان نامه اعمالى است كه تمام نيكيها و بديها، زشتيها و زيبائيهاى گفتار و كردار انسانها در آن ثبت است.

تعبير «كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ كِتابِهَا» نشان مى‏دهد كه علاوه بر نامه اعمالى كه براى هر انسانى جداگانه موجود است هر امتى نيز نامه اعمالى متعلق به جمع و گروه خود دارد.

(آيه 29)- بار ديگر از سوى خداوند به آنها خطاب مى‏شود و به عنوان تأكيد مى‏گويد: «اين كتاب ما است كه به حق با شما سخن مى‏گويد» و اعمال شما را بازگو مى‏كند! (هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ).

آن روز كه شما هر چه مى‏خواستيد انجام مى‏داديد هرگز باور نمى‏كرديد كه اعمالتان در جايى ثبت شود، ولى «ما آنچه را انجام مى‏داديد مى‏نوشتيم» (إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

(آيه 30)- در اين آيه مرحله نهائى دادرسى قيامت را بيان مى‏كند، آنجا كه هرگروهى به نتيجه اعمال خود مى‏رسند.

مى‏فرمايد: «اما كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى‏كند» (فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُدْخِلُهُمْ رَبُّهُمْ فِي رَحْمَتِهِ).
و در پايان آيه مى‏فرمايد: «اين پيروزى آشكار است» (ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ).

امیرحسین
08-29-2011, 11:12 AM
(آيه 31)- در اين آيه سرنوشت گروه ديگرى را كه نقطه مقابل اين گروهند يادآور شده، مى‏فرمايد: «و اما كسانى كه كافر شدند (به آنها گفته مى‏شود) مگر آيات من بر شما خوانده نمى‏شد و شما استكبار مى‏كرديد (و تسليم حق نمى‏شديد) و قومى مجرم و گناهكار بوديد» (وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَ فَلَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَ كُنْتُمْ قَوْماً مُجْرِمِينَ).

قابل توجه اين كه در اين آيه تنها سخن از كفر است، و اما اعمال سوء به عنوان يك عامل دخول به عذاب الهى ذكر نشده، اين به خاطر آن است كه مسأله كفر به تنهايى موجب عذاب است.

(آيه 32)- آن روز كه اعمال سوء انسان آشكار مى‏شود! اين آيه توضيحى است بر مسأله استكبار كافران در برابر آيات الهى و دعوت انبيا كه در آيه قبل به صورت اجمالى بيان شده بود، مى‏فرمايد: «هنگامى كه گفته مى‏شد وعده الهى حق است و در قيامت هيچ شكّى نيست شما مى‏گفتيد: ما نمى‏دانيم قيامت چيست؟ ما تنها گمانى در اين باره داريم و به هيچ وجه يقين نداريم» (وَ إِذا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لا رَيْبَ فِيها قُلْتُمْ ما نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ ما نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ).

آغاز جزء 26 قرآن مجيد
ادامه سوره جاثيه‏

(آيه 33)- اين آيه از مجازات و كيفر آنها سخن مى‏گويد، كيفرى كه شباهت با مجازاتهاى قراردادى دنياى ما ندارد، مى‏فرمايد: «در آنجا سيّئات اعمالشان براى آنها آشكار مى‏شود» (وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا).

زشتيها و بديها تجسّم مى‏يابند، جان مى‏گيرند، و در برابر آنها آشكار مى‏شوند، و همدم و همنشين آنها هستند و دائما آزارشان مى‏دهند! «و سر انجام آنچه را استهزا مى‏كردند آنها را فرا مى‏گيرد» (وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ).

(آيه 34)- و از همه دردناكتر اين كه از سوى خداوند رحمن و رحيم به آنها خطاب مى‏گردد: «و گفته مى‏شود: امروز شما را فراموش مى‏كنيم همان گونه كه شما ديدار امروزتان را فراموش كرديد»! (وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا).

در دنباله آيه مى‏افزايد: به آنها گفته مى‏شود: «و جايگاه شما دوزخ است»! (وَ مَأْواكُمُ النَّارُ).

و اگر گمان مى‏كنيد كسى به يارى شما مى‏شتابد قاطعانه به شما مى‏گوئيم «هيچ يار و ياورى براى شما نيست» (وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ).

امیرحسین
08-29-2011, 11:13 AM
(آيه 35)- اما چرا و به چه دليل شما گرفتار چنين سرنوشتى شديد؟ «اين به خاطر آن است كه آيات خدا را به سخريه گرفتيد و زندگى دنيا شما را مغرور كرد» (ذلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا).

و در پايان آيه بار ديگر آنچه را كه در آيه قبل آمده بود به تعبير ديگرى تكرار و تأكيد كرده، مى‏گويد: «پس امروز آنها از آتش دوزخ خارج نمى‏شوند، و هيچ گونه عذرى از آنها پذيرفته نيست» (فَالْيَوْمَ لا يُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ).

در آنجا سخن از مأوى و جايگاه ثابت آنها بود و در اينجا سخن از عدم خروج آنها از دوزخ است، در آنجا مى‏فرمود ياورى ندارند، و در اينجا مى‏گويد عذرى از آنها از دوزخ است، در آنجا مى‏فرمود ياورى ندارند، و در اينجا مى‏گويد عذرى از آنها پذيرفته نمى‏شود، و در نتيجه راه نجاتى براى آنها نيست.

(آيه 36)- در پايان اين سوره براى تكميل بحث توحيد و معاد كه بيشترين مباحث اين سوره را در بر مى‏گرفت، ضمن دو آيه وحدت ربوبيت و عظمت خداوند و قدرت و حكمت او را بيان كرده و پنج وصف از صفات خدا را منعكس مى‏سازد، نخست مى‏گويد: «پس تمام حمد و ستايش مخصوص خداست» (فَلِلَّهِ الْحَمْدُ).

چرا كه او «پروردگار همه آسمانها، و پروردگار زمين، و پروردگار همه جهانيان است» (رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمِينَ).

(آيه 37)- بعد از توصيف ذات پاك او به مقام «حمد» و «ربوبيت» در سومين توصيف مى‏افزايد: «و براى اوست كبريا و عظمت و علوّ و رفعت در آسمانها و زمين» (وَ لَهُ الْكِبْرِياءُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). چرا كه آثار عظمتش در پهنه آسمان و سراسر زمين و تمام جهان آشكار است.

و بالاخره در چهارمين و پنجمين توصيف مى‏گويد: «او قادر شكست ناپذير و حكيم على الاطلاق است» (وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).

به اين ترتيب سوره جاثيه كه با توصيف خداوند به «عزيز و حكيم» آغاز شده با همين اوصاف پايان مى‏يابد، و سراسر محتواى آن نيز گواه بر عزّت و حكمت بى‏پايان اوست.

«پايان سوره جاثيه»