توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره دخان [44]
امیرحسین
08-29-2011, 10:59 AM
سوره دخان [44]
اين سوره در «مكّه» نازل شده، و 59 آيه است.
محتواى سوره:
بخشهاى اين سوره را مىتوان در هفت بخش خلاصه كرد:
1- آغاز سوره از حروف مقطعه و سپس بيان عظمت قرآن مجيد است، با اين اضافه كه نزول آن را در شب قدر براى اولين بار بيان مىكند.
2- در بخش ديگر از توحيد و يگانگى خدا و بيان بعضى از نشانههاى عظمت او در جهان هستى سخن مىگويد.
3- بخش مهمى از اين سوره سرنوشت كفار، و انواع كيفرهاى دردناك آنهاست.
4- در بخش ديگرى براى بيدار ساختن اين غافلان قسمتى از سرگذشت موسى و بنى اسرائيل در مقابل فرعونيان و شكست سخت آنها، و نابودى و هلاكتشان، گفتگو مىكند.
5- مسأله قيامت و عذابهاى دردناك دوزخيان و پاداشهاى جالب و روحپرور پرهيزكاران قسمت ديگرى از آيات اين سوره را تشكيل مىدهد.
6- همچنين هدف از آفرينش و خلقت آسمان و زمين موضوع ديگرى است كه در اين سوره مطرح شده است.
7- سر انجام، سوره را با بيان عظمت قرآن همان گونه كه آغاز شده بود پايان مىدهد.
و از آنجا كه در آيه دهم اين سوره سخن از «دخان مبين» به ميان آمده اين سوره به عنوان سوره «دخان» نام گرفته است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله آمده است:
«كسى كه سوره دخان را شب و روز جمعه بخواند خداوند خانهاى در بهشت براى او بنا مىكند».
در حديث ديگرى از امام باقر عليه السّلام چنين نقل شده: «كسى كه سوره دخان را در نمازهاى فريضه و نافله بخواند خداوند او را در زمره كسانى كه روز قيامت در امنيت به سر مىبرند مبعوث مىكند و او را در سايه عرشش قرار مىدهد، و حساب را بر او آسان مىگيرد و نامه اعمالش را به دست راستش مىدهد».
امیرحسین
08-29-2011, 10:59 AM
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- نزول قرآن در شبى پربركت: در ابتداى اين سوره نيز همانند چهار سوره گذشته و دو سوره آينده كه مجموعا هفت سوره را تشكيل مىدهد با حروف مقطعه «حا- ميم» (حم). رو به رو مىشويم.
(آيه 2)- در دومين آيه به قرآن مجيد سوگند ياد كرده، مىفرمايد: «قسم به اين كتاب آشكار» (وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ).
كتابى كه محتوايش روشن، معارفش آشكار، تعليماتش زنده، احكامش سازنده، و برنامههايش حساب شده است.
(آيه 3)- اما ببينيم اين سوگند براى چه منظورى ذكر شده است؟ آيه شريفه اين حقيقت را روشن ساخته، مىگويد: «بطور مسلم ما قرآن را (كه سند حقانيت پيامبر اسلام است) در شبى پر بركت نازل كرديم» (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ).
شب پر بركتى كه مقدرات جهان بشريت با نزول قرآن رنگ تازهاى به خود رفت، شبى كه سرنوشت خلايق و مقدرات يكسان در آن رقم زده مىشود، آرى! قرآن در شبى سرنوشت ساز، در شب قدر بر قلب پاك پيامبر نازل شد.
اما هدف اصلى از نزول آن چه بود؟ همان است كه در ذيل آيه به آن اشاره شده، مىفرمايد: «ما همواره انذار كننده بوديم» (إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ).
اين يك سنت هميشگى ماست كه فرستادگان خود را براى بيم دادن ظالمان و مشركان مأموريت مىدهيم، و فرستادن پيامبر اسلام با اين كتاب مبين نيز آخرين حلقه از اين سلسله است.
(آيه 4)- اين آيه توصيف و توضيحى است براى شب قدر، مىگويد: شب قدر شبى است كه «در آن هر امرى از امور بر طبق حكمت الهيه تفصيل و تبيين مىشود» (فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ). اين بيان هماهنگ با روايات بسيارى است كه مىگويد: در شب قدر مقدرات يك سال همه انسانها تعيين مىگردد، و ارزاق، و سر آمد عمرها، و امور ديگر، در آن شب تفريق و تبيين مىشود.
(آيه 5)- در اين آيه براى تأكيد بر اين معنى كه قرآن از ناحيه خداست مىفرمايد: آرى نزول قرآن در شب قدر «فرمانى بود از سوى ما ما (محمد را) فرستاديم» (أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ).
امیرحسین
08-29-2011, 11:00 AM
(آيه 6)- سپس براى بيان علت اصلى نزول قرآن و ارسال پيامبر و مقدرات شب قدر مىافزايد: همه اينها «به خاطر رحمتى است از سوى پروردگارت» (رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ).
آرى! رحمت بىكران او ايجاب مىكند كه بندگان را به حال خود رها نكند، و برنامه و راهنما براى آنها بفرستد.
و در ذيل همين آيه و آيات بعد اوصاف هفتگانهاى براى خداوند مىشمرد كه همگى بيانگر مقام توحيد اوست مىفرمايد: «او سميع و عليم است» (إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ).
تقاضاى بندگان را مىشنود و به اسرار درون دلهاى آنها آگاه است.
(آيه 7)- سپس در بيان سومين توصيف مىفرمايد: «خداوندى كه پروردگار آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو قرار گرفته است مىباشد، اگر شما يقين داريد» (رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِينَ).
از آنجا كه بسيارى از مشركان به خدايان و ارباب متعددى قائل بودند، و براى هر نوع از انواع موجودات ربى مىپنداشتند. در اين آيه با جمله «رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما» خط بطلان بر همه مىكشد و اثبات مىكند كه پروردگار همه موجودات عالم يكى است.
(آيه 8)- در چهارمين و پنجمين و ششمين توصيف مىفرمايد: «هيچ معبودى جز او نيست زنده مىكند و مىميراند» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ).
و در هفتمين و آخرين توصيف مىافزايد: «او پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست» (رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ).
حيات و مرگ شما به دست اوست، و پروردگار شما و پدرانتان و همه جهانيان اوست. بنابر اين معبودى جز او نمىتواند وجود داشته باشد، آيا كسى كه نه مقام ربوبيت دارد، و نه مالك حيات و مرگ است، مىتواند معبود واقع شود؟
امیرحسین
08-29-2011, 11:00 AM
(آيه 9)- آن روز كه دودى كشنده همه آسمان را فرا مىگيرد:
از آنجا كه در آيات گذشته سخن از اين در ميان بود كه اگر آنها طالب يقين باشند اسباب تحصيل يقين فراوان و فراهم است، در اين آيه مىافزايد: آنها جوياى يقين و طالب حق نيستند، «بلكه آنها در شكّند و با حقايق بازى مىكنند»! (بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ).
اگر آنها در حقانيت اين كتاب آسمانى و نبوت تو ترديد دارند به خاطر اين نيست كه مسأله پيچيدهاى است، بلكه از اين جهت است كه آن را جدّى نمىگيرند، و به شوخى با آن برخورد مىكنند.
(آيه 10)- در اين آيه به تهديد اين منكران لجوج و سرسخت پرداخته، و در حالى كه روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «پس منتظر روزى باش كه آسمان دود آشكارى پديد آورد»! (فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ).
(آيه 11)- دودى كه «تمام مردم را فرا مىگيرد»! (يَغْشَى النَّاسَ).
و سپس به آنها گفته مىشود: «اين عذاب دردناك الهى است»! (هذا عَذابٌ أَلِيمٌ).
منظور از «دخان مبين» همان دود غليظى است كه در پايان جهان و در آستانه قيامت صفحه آسمان را مىپوشاند، و نشانه فرا رسيدن لحظات آخر دنيا و سر آغاز عذاب اليم الهى براى ظالمان و مفسدان است.
(آيه 12)- وحشت و اضطراب تمام وجود آنها را فرا مىگيرد، و پردههاى غفلت از مقابل چشمشان كنار مىرود، و به اشتباه بزرگ خود واقف مىشوند رو به درگاه خدا مىآورند و مىگويند: «پروردگارا! عذاب را از ما بر طرف كن كه ايمان مىآوريم»! (رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ).
(آيه 13)- ولى او دست رد بر سينه اين نامحرمان زده، مىفرمايد: «اينها چگونه و از كجا متذكر مىشوند (و از راه خود باز مىگردند) با اين كه رسول آشكار (با معجزات و دلائل روشن) به سراغ آنها آمد»؟! (أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ).
رسولى كه هم خودش آشكار بود و هم تعليمات و برنامهها و دلائل و معجزاتش همه مبين و واضح بود.
امیرحسین
08-29-2011, 11:00 AM
(آيه 14)- اما آنها به جاى اين كه سر بر فرمان او نهند و به خداوند يگانه ايمان آورند و دستوراتش را به جان پذيرا شوند «از او روى گردان شدند و گفتند: او ديوانهاى است كه ديگران اين مطالب را به او القا كردهاند»! (ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ).
(آيه 15)- سپس مىافزايد: «ما كمى عذاب را از شما بر طرف مىسازيم (ولى عبرت نمىگيريد و) بار ديگر به كارهاى خود باز مىگرديد» (إِنَّا كاشِفُوا الْعَذابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عائِدُونَ).
(آيه 16)- و در اين آيه مىفرمايد: ما از آنها انتقام مىگيريم «در آن روز كه آنها را با قدرت خواهيم گرفت آرى ما انتقام گيرندهايم» (يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ).
(آيه 17)- در تعقيب آيات گذشته كه از سركشى مشركان عرب و عدم تسليم آنها در مقابل حق سخن مىگفت، در اينجا به نمونهاى از امم پيشين كه آنها نيز همين مسير را طى كردند و سر انجام به عذابى دردناك و شكستى فاحش مبتلا شدند، اشاره مىكند، تا هم تسلى خاطرى باشد براى مؤمنان و هم تهديدى براى منكران لجوج. و آن داستان موسى و فرعون است، مىفرمايد: «ما پيش از اينها قوم فرعون را آزموديم» (وَ لَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ).
«و در اين هنگام) رسول بزرگوارى به سراغشان آمد» (وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ).
(آيه 18)- موسى با لحنى بسيار مؤدّبانه و دلپذير و آكنده از محبت آنها را مخاطب قرار داد و گفت: امور «بندگان خدا را به من واگذاريد كه من فرستاده امينى براى شما هستم» (أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبادَ اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ).
(آيه 19)- سپس موسى بعد از دعوت آنها به اطاعت خداوند يا آزاد ساختن بنى اسرائيل مىگويد: مأموريت ديگر من اين است كه به شما بگويم: «در برابر خداوند تكبر نورزيد (و حدّ خويش نگهداريد) كه من براى شما دليل روشنى (بر گفتههاى خود) آوردهام» (وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ إِنِّي آتِيكُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ).
هم معجزات آشكار، و هم دلائل منطقى روشن.
امیرحسین
08-29-2011, 11:01 AM
(آيه 20)- و از آنجا كه مستكبران دنيا پرست هر كس را در جهت مخالف منافع نامشروع خود ببينند از هيچ گونه تهمت و ناسزا، و حتى قتل و اعدام، فرو گذار نمىكنند، موسى به عنوان پيشگرى مىافزايد: «و من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه مىبرم از اين كه مرا- متهم يا- سنگسار كنيد» (وَ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ).
اين تعبير ممكن است اشاره به اين باشد كه من از تهديدهاى شما باك ندارم، و تا آخرين نفس ايستادهام و خدا حافظ و نگاهبان من است.
(آيه 21)- در اين آيه آخرين سخنش را به آنها مىگويد كه: «اگر به من ايمان نمىآوريد لا اقل مرا رها كنيد، و كنارهگيرى كنيد» و مزاحم ايمان آوردن مردم نشويد (وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِي فَاعْتَزِلُونِ).
ولى مگر ممكن است جباران مغرور كه قدرت شيطانى و منافع نامشروعشان را در خطر مىبينند خاموش بنشينند و چنين پيشنهادى را بپذيرند؟
(آيه 22)- موسى از تمام وسائل هدايت براى نفوذ در دلهاى تاريك اين مجرمان استفاده كرد، ولى هيچ اثرى در فرعونيان نبخشيد، لذا مأيوس شد و چارهاى جز نفرين به آنها نديد، چرا كه قوم فاسدى كه هيچ اميدى به هدايتشان نباشد از نظر نظام آفرينش حق حيات ندارند.
لذا آيه شريفه مىگويد: «پس موسى به پيشگاه پروردگارش عرضه داشت كه اينها قومى مجرم و گنهكارند» (فَدَعا رَبَّهُ أَنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ).
چه نفرين مؤدبانهاى؟ نمىگويد خداوندا! آنها را چنين و چنان كن، بلكه همين اندازه مىگويد: خداوندا! اينها گروهى مجرمند كه اميدى به هدايتشان باقى نمانده.
(آيه 23)- خداوند نيز دعاى موسى را اجابت كرد، و به عنوان مقدمه نزول عذاب بر فرعونيان و نجات بنى اسرائيل به او دستور داده شد: «بندگان مرا شبانه حركت ده كه شما (از طرف فرعون و لشكريانش) تعقيب مىشويد»! (فَأَسْرِ بِعِبادِي لَيْلًا إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ).
اما نگران نباش، لازم است آنها شما را تعقيب كنند تا به سرنوشتى كه در انتظار آنهاست گرفتار آيند.
امیرحسین
08-29-2011, 11:01 AM
(آيه 24)- سپس مىافزايد: هنگامى كه از دريا همگى به سلامت گذشتيد «دريا را آرام و گشاده بگذار» و بگذر (وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْواً).
منظور از دريا در اين آيات همان رود عظيم نيل است.
طبيعى است كه موسى و بنى اسرائيل مايل بودند هنگامى كه خود از دريا گذشتند بار ديگر آبها سر بر هم بگذارند و اين فاصله عظيم را پر كنند، ولى به آنها دستور داده شد كه به هنگام گذشتن از درياى نيل عجله نكنيد، بگذاريد فرعون و لشكريانش تا آخرين نفر وارد شوند، چرا كه فرمان مرگ و نابودى آنها به امواج خروشان نيل داده شده است! لذا در پايان آيه مىافزايد: «آنها لشكرى غرق شده خواهند بود» (إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ).
(آيه 25)- باغها و گنجها را گذاردند و رفتند! اكنون ببينيم بعد از غرق فرعون و فرعونيان چه ماجراهاى عبرت انگيزى تحقق يافت. قرآن در آيات بعد ميراث عظيم آنها را كه به بنى اسرائيل رسيد طىّ پنج موضوع كه فهرست تمام زندگى آنهاست بيان كرده، نخست مىفرمايد: «چه بسيار باغها و چشمهها كه از خود به جا گذاشتند و رفتند»! (كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ).
باغها، و چشمهها، دو سرمايه از جالبترين و ارزندهترين اموال آنها بود.
(آيه 26)- سپس مىافزايد: «و زراعتها، و قصرهاى جالب و زيبا و پرارزش» (وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ).
و اين دو سرمايه مهم ديگر آنها بود، زراعتهاى عظيمى كه در بستر نيل در سرتاسر مصر از آن استفاده مىكردند و همچنين قصرها و مساكن آباد كه يكى از مهمترين وسائل زندگى انسان مسكن مناسب است.
(آيه 27)- و از آنجا كه غير از امور مهم چهارگانه فوق وسائل تنعم فراوان ديگرى داشتند، به همه آنها نيز در يك جمله كوتاه اشاره كرده، مىگويد:
«و نعمتهاى فراوان ديگرى كه در آن متنعم بودند و در ناز و نعمت زندگى مىكردند» (وَ نَعْمَةٍ كانُوا فِيها فاكِهِينَ).
امیرحسین
08-29-2011, 11:01 AM
(آيه 28)- سپس مىافزايد: آرى «اين چنين بود (ماجراى آنها) و ما همه اينها (و سرمايهها و ما ترك فرعونيان) را ميراث براى اقوام ديگرى قرار داديم»! (كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِينَ).
آيه فوق و آيه همانند آن در سوره «شعراء» نشان مىدهد كه بنى اسرائيل بعد از غرق فرعونيان به سرزمين مصر بازگشتند، و وارث ميراث فراعنه شدند و در آنجا حكومت كردند.
(آيه 29)- در اين آيه مىفرمايد: «پس نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين، و نه به هنگام نزول بلا به آنها مهلتى داده شد»! (فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرِينَ).
گريه نكردن آسمان و زمين بر آنها ممكن است كنايه از حقارت آنها و عدم وجود يار و ياور و دلسوز براى آنها باشد.
(آيه 30)- بنى اسرائيل در بوته آزمايش: در آيات گذشته سخن از غرق و هلاكت فرعونيان و نابودى قدرت و شوكت آنها و انتقال آن به ديگران بود، در اينجا از نقطه مقابل آن يعنى از نجات و رهائى بنى اسرائيل چنين سخن مىگويد: «ما بنى اسرائيل را از عذاب خوار كننده رهائى بخشيديم» (وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِينِ).
از شكنجههاى سخت و طاقت فرساى جسمى و روحى كه تا اعماق جان آنها نفوذ مىكرد.
(آيه 31)- آرى! خداوند اين قوم مظلوم را در پرتو قيام الهى موسى بن عمران از چنگال اين ظالمان سفاك تاريخ رهائى بخشيد، لذا به دنبال آن مىافزايد:
«از (چنگال) فرعون» (مِنْ فِرْعَوْنَ).
«چرا كه او مردى متكبر و از اسرافكاران و متجاوزان بود»! (إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ).
(آيه 32)- در اين آيه به يكى ديگر از مواهب خداوند به بنى اسرائيل اشاره كرده، مىگويد: «ما آنها را از روى علم خويش بر جهانيان (در آن عصر و زمان) برترى داديم و برگزيديم» (وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ).
ولى آنها قدر اين نعمتها را ندانستند و كفران كردند و مجازات شدند.
و به اين ترتيب آنها «امت برگزيده عصر خويش» بودند، زيرا منظور از «عالمين» مردم جهان در آن عصر و زمان است نه در تمام قرون و اعصار.
امیرحسین
08-29-2011, 11:02 AM
(آيه 33)- در اين آيه به بعضى از مواهب ديگر كه خدا به آنها داده بود اشاره كرده، مىفرمايد: «ما آيات و نشانههايى از عظمت و قدرت خويش به آنان داديم كه در آن آزمايش آشكارى بود» (وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ).
و اين اخطارى است به همه امتها و ملتها در مورد پيروزيها و مواهبى كه از لطف الهى به دست مىآورند، كه دام امتحان در اين هنگام سخت است.
(آيه 34)- جز همين مرگ چيزى در كار نيست! بعد از ترسيم صحنهاى از زندگى فرعون و فرعونيان و عاقبت كفر و انكارشان در آيات گذشته، بار ديگر سخن از مشركان به ميان مىآورد، و ترديد آنها را در مسأله معاد- كه در آغاز سوره آمده بود- به شكل ديگرى بازگو مىكند: «اينها چنين مىگويند» (إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ).
(آيه 35)- «مرگ ما جز همان مرگ اول نيست، و ما هرگز بار ديگر زنده نخواهيم شد» (إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ).
و آنچه محمد صلّى اللّه عليه و اله پيرامون معاد و حيات بعد از مرگ و پاداش و كيفر و بهشت و دوزخ مىگويد: هيچ كدام واقعيت ندارد، اصلا حشر و نشرى در كار نيست!
(آيه 36)- سپس سخن آنها را نقل مىكند كه براى اثبات مدعاى خود به دليل واهى و بىاساسى دست زده و مىگفتند: «اگر راست مىگوييد (كه بعد از مرگ، حياتى در كار است) پس پدران ما را زنده كنيد و نزد ما بياوريد» تا بر صدق گفتار شما گواهى دهند! (فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
(آيه 37)- آنها بهترند يا قوم «تبّع»! سرزمين يمن كه در جنوب جزيره عربستان قرار دارد از سرزمينهاى آباد و پربركتى است كه در گذشته مهد تمدن درخشانى بوده است، پادشاهانى بر آن حكومت مىكردند كه «تبع» نام داشتند، به خاطر اين كه مردم از آنها «تبعيت» مىكردند، و يا از اين نظر كه يكى بعد از ديگرى روى كار مىآمدند.
در اينجا به دنبال بحثى كه پيرامون مشركان مكّه و لجاجت و انكار آنها نسبت به معاد آمده با اشاره به سرگذشت «قوم تبع» آنها را تهديد مىكند كه نه تنها عذاب الهى در قيامت در انتظارشان است كه در اين دنيا نيز سرنوشتى همچون قوم گنهكار و كافر تبع پيدا خواهند كرد.
مىفرمايد: «آيا آنها بهترند، يا قوم تبع، و كسانى كه پيش از آنان بودند؟! ما آنها را هلاك كرديم، چرا كه آنها مجرم بودند» (أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ).
امیرحسین
08-29-2011, 11:02 AM
(آيه 38)- سپس بار ديگر به مسأله معاد باز مىگردد و با استدلال لطيفى اين واقعيت را اثبات كرده، مىگويد: «ما آسمانها و زمين و آنچه را در ميان اين دو است بيهوده و بىهدف نيافريديم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ).
اگر به گفته شما مرگ نقطه پايان زندگى است اين آفرينش لعب و لغو و بيهوده خواهد بود.
(آيه 39)- سپس براى تأكيد اين سخن مىافزايد: «ما آن دو را جز به حق نيافريديم» (ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
حقّ بودن اين دستگاه ايجاب مىكند كه هدف معقولى داشته باشد، و آن بدون وجود جهان ديگر ممكن نيست.
«ولى غالب آنها (اين حقايق را) نمىدانند» (وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ).
چرا كه انديشه و فكر خود را به كار نمىگيرند، و گر نه دلائل مبدأ و معاد واضح و آشكار است.
(آيه 40)- روز جدائيها! در آيات گذشته در مورد مسأله معاد از طريق «حكمت آفرينش اين جهان» براى وجود رستاخيز استدلال شده بود، آيه شريفه از اين استدلال چنين نتيجهگيرى مىكند كه: «يوم الفصل و روز جدائيها وعدهگاه همه آنهاست» (إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ).
(آيه 41)- سپس به شرح كوتاهى در باره اين روز جدائى پرداخته، مىگويد:
«در همان روزى كه (هيچ كس به فرياد ديگرى نمىرسد و) هيچ دوستى كمترين كمكى به دوستش نمىكند، و از هيچ سو يارى نمىشوند»! (يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ).
آرى! آن روز، روز فصل و جدائى است، روزى است كه انسان از همه چيز جز عملش جدا مىشود، و مولى به هر معنى كه باشد- دوست، سرپرست، ولى نعمت، خويشاوند، همسايه، ياور، و مانند آن- توانائى حل كوچكترين مشكلى را از مشكلات قيامت براى كسى ندارد.
امیرحسین
08-29-2011, 11:03 AM
(آيه 42)- تنها يك گروه مستثنا هستند همان گونه كه اين آيه مىگويد: «مگر كسى كه خدا او را مورد رحمت قرار داده است، چرا كه او توانا و رحيم است» (إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ).
بدون شك اين رحمت الهى بىحساب نيست و تنها شامل مؤمنانى مىشود كه داراى عمل صالحند.
(آيه 43)- درخت زقّوم! در اينجا توصيف وحشتناك و تكان دهندهاى از عذابهاى دوزخى منعكس شده كه بحث آيات قبل را در مورد «يوم الفصل» و روز رستاخيز تكميل مىكند.
مىفرمايد: «مسلّما درخت زقّوم ...» (إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ).
(آيه 44)- «غذاى گنهكاران است»! (طَعامُ الْأَثِيمِ).
اينها هستند كه از اين گياه تلخ و بدبو و بد طعم و كشنده مىخورند.
(آيه 45)- سپس مىافزايد: «همانند فلز گداخته در شكمها مىجوشد»! (كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ).
(آيه 46)- «جوششى همچون آب سوزان» (كَغَلْيِ الْحَمِيمِ).
هنگامى كه گياه زقوم وارد شكم آنها مىشود، حرارت فوق العادهاى ايجاد كرده، و همچون آبى جوشان غليان پيدا مىكند، و به جاى اين كه اين غذا مايه قوت و قدرت گردد بدبختى و عذاب و درد و رنج مىآفريند.
(آيه 47)- سپس مىفرمايد: به مأموران دوزخ خطاب مىشود: «اين (كافر پرگناه) را بگيريد، و به ميان دوزخ پرتابش كنيد»! (خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ).
(آيه 48)- باز به يكى ديگر از مجازاتهاى دردناك آنها اشاره كرده، مىگويد:
«سپس (به مأموران دوزخ دستور داده مىشود، كه) بر سر او، از عذاب سوزان بريزيد» (ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ).
به اين ترتيب هم از درون مىسوزند و هم از بيرون تمام وجودشان را آتش فرا مىگيرد، و در وسط آتش نيز آب سوزان بر آنها مىريزند.
امیرحسین
08-29-2011, 11:03 AM
(آيه 49)- و بعد از اين همه عذابهاى دردناك جسمانى مجازات جانكاه روانى آنها شروع مىشود به اين مجرم گناهكار سركش و بىايمان گفته مىشود: «بچش كه (به پندار خود) بسيار قدرتمند و محترم بودى» (ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ).
آرى! اين تو بودى كه با آن همه غرور هر جنايتى را مرتكب شدى، اكنون بچش نتيجه اعمالت را كه در برابر چشمان تو مجسم شده است، و همان گونه كه جسم و جان مردم را سوزاندى اكنون درون و برونت در آتش قهر الهى و با آب سوزان مىسوزد.
(آيه 50)- در اين آيه مىافزايد: به آنها خطاب مىشود: «اين همان چيزى است كه پيوسته در باره آن شك و ترديد مىكرديد» (إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ).
چقدر در آيات مختلف قرآن با انواع دلائل، واقعيت و حقانيت اين روز به شما گوشزد شد.
افسوس كه گوش شنوا نداشتيد!
(آيه 51)- پرهيزكاران و انواع نعمتهاى بهشتى: از آنجا كه در آيات گذشته كيفرهاى دردناك دوزخيان مطرح بود در اينجا مواهب و پاداشهاى بهشتيان را مىشمرد تا از قرينه مقابله اهميت هريك از اين دو آشكارتر گردد.
اين پاداشها در هفت قسمت خلاصه شده:
نخست اين كه: «پرهيزكاران در جايگاه امن و امانى هستند» (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ).
بنابر اين هيچ گونه ناراحتى و ناامنى به آنها نمىرسد، و در امنيت كامل از آفات و بلاها، از غم و اندوهها، از شياطين و طاغوتها به سر مىبرند.
(آيه 52)- سپس به ذكر نعمت دوم پرداخته، مىگويد: آنها «در ميان باغها و چشمهها به سر مىبرند» و جايگاه آنها از هر سو با درختان و چشمهها احاطه شدهِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ).
امیرحسین
08-29-2011, 11:04 AM
(آيه 53)- در مرحله سوم به لباسهاى زيباى آنها اشاره كرده، مىافزايد: «آنها لباسهايى از حرير نازك و ضخيم مىپوشند، و در برابر يكديگر (بر تختها) جاى دارند» (يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِينَ).
البته در بهشت گرما و سرماى شديدى وجود ندارد تا به وسيله پوشيدن لباس دفع شود، بلكه اينها اشاره به لباسهاى متنوع و گوناگون بهشتى است.
(آيه 54)- در مرحله چهارم نوبت به همسران آنها مىرسد، مىگويد: «آرى اين چنينند بهشتيان، و آنها را با حور العين تزويج مىكنيم»! (كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ).
(آيه 55)- سپس به ذكر پنجمين نعمت بهشتيان پرداخته، مىافزايد: «آنها در آنجا هر نوع ميوهاى را بخواهند در اختيارشان قرار مىگيرد و در نهايت امنيت به سر مىبرند» (يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ).
(آيه 56)- جاودانگى بهشت و نعمتهاى بهشتى ششمين موهبت الهى بر متقين است، چرا كه آنچه فكر انسان را به هنگام وصال ناراحت مىكند بيم فراق است، لذا مىفرمايد: «آنها هيچ مرگى جز همان مرگ اول (كه در دنيا چشيدند) نخواهند چشيد»! (لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى).
سر انجام هفتمين و آخرين نعمت را در اين سلسله چنين بيان مىكند:
«و خداوند آنها را از عذاب دوزخ حفظ كرده است» (وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ).
كمال اين نعمتها در اين است كه احتمال عذاب و فكر مجازات، بهشتيان را به خود مشغول نمىدارد و نگران نمىكند.
اشاره به اين كه اگر پرهيزكاران لغزشهايى هم داشتهاند خدا به لطف و كرمش آنها را بخشيده، و به آنها اطمينان داده است كه از اين نظر نگرانى به خود راه ندهند.
(آيه 57)- در اين آيه اشاره به تمام اين نعمتهاى هفتگانه كرده، به صورت يك جمع بندى مىگويد: همه اينها «به عنوان فضل و بخششى از سوى پروردگار تو است و اين فوز عظيم و پيروزى بزرگى است» كه شامل حال پرهيزكاران مىشود (فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).
درست است كه پرهيزكاران حسنات بسيارى در دنيا انجام دادهاند، ولى مسلما پاداش عادلانه آن اعمال ناچيز اين همه نعمت بىپايان و جاودانى نيست اين فضل خداست كه اين همه پاداش را در اختيار آنها گذارده.
امیرحسین
08-29-2011, 11:04 AM
(آيه 58)- گفتيم: «سوره دخان» با بيان عظمت و عمق آيات قرآن شروع شده است، و با اين آيه كه آن هم بيانگر تأثير عميق آيات قرآن است پايان مىگيرد، تا آغاز سوره با انجامش هماهنگ باشد.
مىفرمايد: «ما آن [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختيم شايد آنان متذكّر شوند» (فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ).
با اين كه محتوايش فوق العاده عميق و ابعادش بسيار گسترده است، ساده، روان، همه كس فهم و قابل استفاده براى همه قشرهاست.
(آيه 59)- ولى از آن جا كه با همه اين اوصاف باز گروهى در برابر كلام حق تسليم نمىشوند در آخرين آيه آنها را مورد تهديد قرار داده، مىگويد: اگر با اين همه آنها پذيرا نشوند «پس تو منتظر باش، آنها نيز منتظرند»! (فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ).
تو منتظر وعدههاى الهى در زمينه پيروزى بر كفار باش، و آنها منتظر شكست باشند.
«پايان سوره دخان»
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.