توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره فاطر [35]
امیرحسین
08-25-2011, 10:19 AM
سوره فاطر [35]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و 45 آيه است.
محتواى سوره:
اين سوره- به خاطر سر آغاز آن كه با عنوان «فاطر» و «ملائكه» شروع مىشود- گاه سوره «فاطر» و گاه سوره «ملائكه» ناميده شده و آيات آن را در پنج بخش مىتوان خلاصه كرد.
1- بخش مهمى پيرامون نشانههاى عظمت خداوند در عالم هستى و دلائل توحيد سخن مىگويد.
2- بخش ديگرى از آن از ربوبيت پروردگار و خالقيت و رازقيت او و آفرينش انسان از خاك و مراحل تكامل او بحث مىكند.
3- بخش ديگر پيرامون معاد و نتايج اعمال در آخرت، و رحمت گسترده الهى در اين جهان، و سنّت تخلف ناپذير او در باره مستكبران است.
4- قسمتى به مسأله رهبرى انبيا و مبارزه پىگير و مستمرشان با دشمنان لجوج و سرسخت و دلدارى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله در اين زمينه مىباشد.
5- سر انجام بخشى از آن بيان مواعظ و اندرزهاى الهى در زمينههاى مختلف است.
بعضى از مفسران تمام اين سوره را در يك حلقه خلاصه كردهاند و آن مسأله قاهريت خداوند در تمام زمينههاست.
فضيلت تلاوت سوره:
علاوه بر روايتى كه در آغاز سوره سبأ خوانديم در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله آمده است: «هر كس سوره فاطر را بخواند در روز قيامت سه در از درهاى بهشت، او را به سوى خود دعوت مىكند كه از هر كدام مىخواهى وارد شو»! با توجه به اين كه مىدانيم درهاى بهشت همان عقائد و اعمال صالحى است كه سبب وصول به بهشت مىشود، ممكن است اين روايت اشاره به ابواب سه گانه اعتقاد به توحيد، معاد و رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله باشد.
چنانكه قبلا هم گفتهايم قرآن برنامه عمل است، و تلاوت آن سر آغازى است براى تفكر و ايمان، و آن نيز وسيلهاى است براى عمل به محتواى آن و اين همه پاداشهاى عظيم نيز از همين جا و با همين شرائط تحقق مىيابد- دقت كنيد.
امیرحسین
08-25-2011, 10:20 AM
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- گشاينده درهاى بسته اوست! آغاز اين سوره با حمد پروردگار شروع مىشود، حمد و ستايش او به خاطر آفرينش جهان پهناور هستى.
مىفرمايد: «حمد مخصوص خداوندى است كه خالق آسمانها و زمين است» و همه نعمتها و مواهب هستى از وجود ذى جود او سر چشمه مىگيرد (الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«فاطر» از ماده «فطور» به معنى شكافتن است، و از آنجا كه آفرينش موجودات همانند شكافته شدن ظلمت عدم، و بيرون آمدن نور هستى است، اين تعبير در مورد خلقت و آفرينش به كار مىرود.
و از آنجا كه تدبير اين عالم از سوى پروردگار- به حكم اين كه عالم، عالم اسباب است- بر عهده فرشتگان گذارده شده، بلا فاصله از آفرينش آنها و قدرتهاى عظيمى كه پروردگار در اختيارشان گذارده سخن مىگويد.
خداوندى كه «فرشتگان را رسولانى قرار داد كه داراى بالهاى دو گانه و سه گانه و چهار گانهاند» (جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ).
رسالت در اينجا در معنى وسيع و گستردهاى به كار رفته كه هم «رسالت تشريعى» يعنى همان پيام آوردن از سوى خدا براى انبيا را شامل مىشود و هم «رسالت تكوينى» را يعنى به عهده گرفتن مأموريتهاى مختلف در جهان آفرينش.
سپس مىافزايد: «خداوند هر چه بخواهد در آفرينش مىافزايد چرا كه او بر هر چيزى قادر و تواناست» (يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
امیرحسین
08-25-2011, 10:21 AM
(آيه 2)- بعد از بيان خالقيت پروردگار و رسالت فرشتگان كه واسطه فيضاند سخن از رحمت او به ميان مىآورد كه زير بناى تمام عالم هستى است.
مىفرمايد: «آنچه را خداوند از رحمت براى مردم بگشايد كسى نمىتواند جلو آن را بگيرد» (ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها).
«و آنچه را باز دارد و امساك كند كسى بعد از او قادر به فرستادن آن نيست» (وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ).
«چرا كه او قدرتمندى است شكست ناپذير و در عين حال حكيم و آگاه» (وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
خلاصه اين كه تمام خزائن رحمت نزد اوست و هر كس را لايق ببيند مشمول آن مىسازد.
(آيه 3)- در اين آيه به مسأله «توحيد عبادت» بر اساس «توحيد خالقيت و رازقيت» اشاره كرده، مىفرمايد: «اى مردم! نعمت خداوند را بر خودتان به ياد آوريد» (يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ).
درست فكر كنيد: اين همه مواهب و بركات، و اين همه امكانات حياتى كه در اختيار شما قرار گرفته و در آن غوطهوريد منشأ اصلى و سر چشمه آنها كيست؟! «آيا خالقى غير از خدا، از آسمان و زمين به شما روزى مىدهد»؟ (هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
اكنون كه مىدانيد سر چشمه همه اين بركات اوست، پس بدانيد «معبودى جز او وجود ندارد» و عبادت و پرستش تنها شايسته ذات پاك اوست (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«با اين حال چگونه (از طريق حق) به سوى باطل منحرف مىشويد» و به جاى اللّه در برابر بتها سجده مىكنيد! (فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ).
امیرحسین
08-25-2011, 10:21 AM
(آيه 4)- در بخش دوم از آيات اين سوره به دنبال سخنى كه پيرامون توحيد خالقيت و رازقيت بود، روى سخن را نخست به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و بعد به عموم مردم كرده برنامههاى عملى آنها را به دنبال برنامههاى عقيدتى گذشته تشريح مىكند.
نخست به پيغمبر درس استقامت در مسير راهش مىدهد كه مهمترين درس براى او همين است، مىفرمايد: «اگر تو را تكذيب كنند (غم مخور، اين چيز تازهاى نيست) پيامبران قبل از تو نيز مورد تكذيب قرار گرفتند» (وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ). آنها نيز در اين راه مقاومت كردند.
مهم اين است كه «همه كارها به سوى خدا باز مىگردد» و او ناظر بر همه چيز و حساب كننده همه كارهاست (وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ).
او هرگز زحمات تو را در اين راه ناديده نمىگيرد، همان گونه كه تكذيبهاى اين مخالفان لجوج را بىكيفر نمىگذارد.
(آيه 5)- سپس به بيان مهمترين برنامه انسانها پرداخته، مىگويد: «اى مردم! وعده خداوند حق است» (يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
قيامت و حساب كتاب و ميزان و مجازات و كيفر و جنت و نار وعدههايى است تخلف ناپذير از سوى خداوند قادر حكيم.
با توجه به اين وعده حق «مبادا زندگى دنيا شما را بفريبد، و مبادا شيطان مغرور كننده شما را فريب دهد» و به عفو و كرم خدا مغرور سازد (فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ).
آرى! عوامل سرگرم كننده، و زرق و برقهاى دل فريب اين جهان مىخواهد تمام قلب شما را پركند، و از آن وعده بزرگ الهى غافل سازد مراقب آنها باشيد.
امیرحسین
08-25-2011, 10:21 AM
(آيه 6)- اين آيه هشدارى است به همه مؤمنان در ارتباط با مسأله وسوسههاى شيطان كه در آيه قبل مطرح شده بود، مىگويد: «شيطان بطور مسلم دشمن شماست، شما نيز او را دشمن خود بدانيد» (إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا). عداوت او از نخستين روز آفرينش آدم شروع شد.
در دنباله آيه براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «او فقط حزبش را براى اين دعوت مىكند كه اهل آتش سوزان جهنّم باشند» (إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعِيرِ).
شيطان حزب خود را به آلودگى و گناه، به پليديهاى شهوات، به شرك و طغيان و ستم و سر انجام به آتش جهنم دعوت مىكند.
(آيه 7)- در اين آيه سر انجام كار «حزب اللّه» و عاقبت دردناك «حزب شيطان» را اين چنين بيان مىكند: «كسانى كه كافر شدند عذاب دردناك از آن آنهاست، و كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند مغفرت و پاداش بزرگ دارند» (الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ).
طبق اين آيه كفر به تنهايى موجب عذاب است ولى ايمان بدون عمل مايه نجات نخواهد بود.
امیرحسین
08-25-2011, 10:22 AM
(آيه 8)- از آنجا كه در آيات گذشته مردم به دو گروه تقسيم شدند در اين آيه يكى از ويژگيهاى مهم اين دو گروه را كه در واقع سر چشمه ساير برنامههاى آنهاست بيان كرده، مىگويد: «آيا كسى كه زشتى عملش در نظر او زينت داده شده، و آن را زيبا مىبيند» همانند كسى است كه واقعيات را آن گونه كه هست زشت و زيبا درك مىكند؟ (أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً).
در حقيقت اين مسأله كليد همه بدبختيهاى اقوام گمراه و لجوج است كه اعمال زشتشان به خاطر هماهنگ بودن با شهوات و قلبهاى سياهشان در نظرشان زيباست.
اما چه كسى اعمال سوء بدكاران را در نظرشان جلوه مىدهد؟
بدون شك عامل اصلى، هواى نفس و شيطان است، اما چون خدا اين اثر را در اعمال آنها آفريده مىتوان آن را به خدا نيز نسبت داد، زيرا انسانها هنگامى كه گناهى را مرتكب مىشوند در آغاز از عمل خود ناراحت مىشوند، اما هر قدر آن را تكرار مىكنند از ناراحتى آنها كاسته مىشود. تدريجا به مرحله بىتفاوتى مىرسند، و اگر باز هم تكرار كنند زشتيها در نظرشان زيبا مىشود.
سپس قرآن به بيان علت تفاوت اين دو گروه پرداخته، مىافزايد: «خداوند هر كس را بخواهد گمراه مىكند و هر كس را بخواهد هدايت مىنمايد» (فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ).
روشن است اين مشيت الهى توأم با حكمت اوست و به هر كس آنچه لايق است مىدهد.
لذا در پايان آيه مىفرمايد: «مبادا بر اثر شدت تأسف و حسرت بر وضع آنها جان خود را از دست دهى» (فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ).
اما چرا حسرت نخورى؟ «براى اين كه خداوند از اعمال آنها آگاه است» و آنچه را شايسته آنند به آنها مىدهد (إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ).
امیرحسین
08-25-2011, 10:23 AM
(آيه 9)- در اين آيه با توجه به بحثهايى كه قبلا پيرامون هدايت و ضلالت و ايمان و كفر گذشت به بيان كوتاه و روشنى پيرامون مبدأ و معاد مىپردازد و اثبات «مبدأ» را با اثبات «معاد» در يك دليل جالب قرين كرده، مىفرمايد: «خداوند همان كسى است كه بادها را فرستاد تا ابرهايى را به حركت در آورند» (وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً).
«پس ما اين ابرها را به سوى سرزمين مرده و خشكى مىرانيم» (فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ).
«سپس به وسيله آن زمين را بعد از مردنش زنده مىكنيم» (فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
«آرى! زنده شدن مردگان بعد از مرگ نيز همين گونه است»! (كَذلِكَ النُّشُورُ).
نظام حساب شدهاى كه بر حركت بادها، و سپس حركت ابرها، و بعد از آن نزول قطرههاى حيات بخش باران، و به دنبال آن زنده شدن زمينهاى مرده حاكم است، خود بهترين دليل و گواه بر اين حقيقت است كه دست قدرت حكيمى در پشت اين دستگاه قرار دارد و آن را تدبير مىكند.
امیرحسین
08-25-2011, 10:23 AM
(آيه 10)- به دنبال اين بحث توحيدى، به اشتباه بزرگ مشركان كه عزت خويش را از بتها مىخواستند، اشاره كرده، مىفرمايد: «كسانى كه عزت مىخواهند (از خدا بطلبند چرا كه) تمام عزت از آن خداست» (مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً).
از آنجا كه تنها ذات پاك اوست كه شكست ناپذير است، لذا تمام عزت از آن اوست، و هر كس عزتى كسب مىكند از بركت درياى بىانتهاى اوست.
در حالات امام حسن مجتبى عليه السّلام مىخوانيم كه در ساعات آخر عمرش هنگامى كه يكى از ياران به نام «جنادة بن ابى سفيان» از او اندرز خواست نصايح ارزنده و مؤثرى براى او بيان فرمود كه از جمله اين بود: «هر گاه بخواهى بدون داشتن قبيله «عزيز» باشى و بدون قدرت حكومت و هيبت داشته باشى، از سايه ذلت معصيت خدا به درآى و در پناه عزت اطاعت او قرار گير»! سپس راه وصول به «عزت» را چنين تشريح مىكند: «سخنان پاكيزه و عقايد پاك به سوى او صعود مىكند» (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ).
«و عمل صالح را او بالا مىبرد» (وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ).
«الكلم الطّيّب» به اعتقادات صحيح نسبت به مبدأ و معاد و آيين خداوند تفسير شده است.
سپس به نقطه مقابل آن پرداخته، مىگويد: «و كسانى كه نقشه سوء مىكشند عذاب شديدى براى آنهاست» (وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ).
«و تلاش و كوشش آلوده و ناپاك و فاسد آنها نابود مىگردد» و به جايى نمىرسد (وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ).
امیرحسین
08-25-2011, 10:24 AM
(آيه 11)- با توجه به اين كه در آيات گذشته سخن از مسأله توحيد و معاد و صفات خدا در ميان بود، در اين آيه نخست به آفرينش انسان در مراحل مختلف اشاره كرده، مىگويد: «خداوند شما را از خاك آفريد» (وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ).
«سپس از نطفه» (ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ).
«بعد از آن شما را به صورت همسران يكديگر درآورد» (ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْواجاً).
مسلم است كه انسان از خاك است هم از اين نظر كه جدّ انسانها، آدم از خاك آفريده شده، و هم از اين نظر كه تمام موادى كه جسم انسان را تشكيل مىدهد و يا انسان از آن تغذيه مىكند، و يا نطفه او از آن منعقد مىشود همه سر انجام به موادى كه در خاكها نهفته است منتهى مىشود.
سپس وارد چهارمين و پنجمين مرحله حيات انسان شده، موضوع «باردارى مادران» و «وضع حمل» آنها را پيش كشيده، مىگويد: «هيچ جنس مادهاى باردار نمىشود و وضع حمل نمىكند مگر به علم پروردگار» (وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ).
خاك بىجان و مرده كجا و انسان زنده عاقل و هوشيار و پرابتكار كجا؟! نطفه بىارزش كه از چند قطره آب متعفن تشكيل شده كجا و انسانى رشيد و زيبا و مجهز به حواس مختلف و دستگاههاى گوناگون كجا؟! بعد به مرحله «ششم» و «هفتم» اين برنامه شگرف در حلقه ديگر پرداخته و به مراحل مختلف عمر و فزونى و كاستى آن بر اثر عوامل مختلف اشاره كرده، مىگويد:
«و هيچ انسانى عمر طولانى نمىكند، يا از عمرش كاسته نمىشود مگر اين كه در كتاب (علم خداوند) ثبت است» و از قوانين و برنامههايى تبعيت مىكند كه حاكم بر آنها علم و قدرت اوست (وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ).
و سر انجام آيه را با اين جمله پايان مىدهد: «همه اينها بر خداوند آسان است» (إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ).
امیرحسین
08-25-2011, 10:24 AM
آفرينش اين موجود عجيب و همچنين مسائل مربوط به جنسيت، و زوجيت، و باردارى، و وضع حمل، و افزايش و كاستى عمر، چه از نظر قدرت، و چه از نظر علم و محاسبه همه براى او سهل و ساده است، و اينها گوشهاى از آيات انفسى هستند كه از يك سو ما را به مبدأ عالم هستى مربوط و آشنا مىكنند و از سوى ديگر دلائل زندهاى بر مسأله امكان معاد محسوب مىشوند.
يك سلسله عوامل طبيعى در افزايش يا كوتاهى عمر دخالت دارند كه بسيارى از آنها براى بشر تا كنون شناخته شده است، همانند تغذيه صحيح، كار و حركت مداوم، دورى از هيجانات مداوم، و داشتن ايمان قوى كه بتواند انسان را در ناملايمات زندگى آرامش و قدرت بخشد.
ولى علاوه بر اينها عواملى وجود دارد كه در روايات اسلامى روى آن تأكيد شده است، به عنوان نمونه به دو روايت زير توجه فرماييد:
الف) پيغمبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله مىفرمايد: «انفاق در راه خدا و صله رحم خانهها را آباد و عمرها را طولانى مىكند».
ب) امام باقر عليه السّلام مىفرمايد: «نيكوكارى و انفاق پنهانى فقر را بر طرف ساخته، و عمر را افزون مىكند».
امیرحسین
08-25-2011, 10:25 AM
(آيه 12)- درياى آب شيرين و شور يكسان نيستند! در اين آيه به بخش ديگرى از آيات آفاقى كه نشانههاى عظمت و قدرت اويند در مورد آفرينش درياها و برخى بركات و فوائد آنها اشاره كرده، مىفرمايد: «دو دريا يكسان نيستند، اين يكى گوارا و شيرين و براى نوشيدن خوشگوار است، و آن ديگر شور و تلخ» (وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ).
با آن كه هر دو، روز نخست به صورت قطرات باران شيرين و گوارا از آسمان بر زمين نازل شدهاند، و هر دو از يك ريشه مشتقند، اما در دو چهره كاملا مختلف با فوائد متفاوت ظاهر گشتهاند.
و عجيب اين كه: «از هر دو گوشت تازه مىخوريد» (وَ مِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا).
«و از هر دو وسائل زينتى براى پوشيدن استخراج مىكنيد» (وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها).
به علاوه از هر دو مىتوانيد براى نقل و انتقالات خود و متاعها بهره بگيريد لذا «كشتيها را مىبينى كه از هر طرف درياها را مىشكافند و پيش مىروند، تا از فضل خداوند بهره گيريد و شايد حق شكر او را ادا كنيد» (وَ تَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).
امیرحسین
08-25-2011, 10:25 AM
(آيه 13)- باز در اينجا به قسمت ديگرى از آيات توحيد و نعمتهاى بىپايان پروردگار اشاره مىكند تا ضمن آگاهى دادن به انسان حسّ شكرگزارى آنان را در مسير شناخت معبود حقيقى برانگيزد، مىفرمايد: «او شب را در روز داخل مىكند و روز را در شب» (يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ).
بعد به مسأله تسخير خورشيد و ماه اشاره كرده، مىگويد: «و خورشيد و ماه را مسخّر (شما) كرده» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ).
چه تسخيرى از اين برتر و بالاتر كه همه آنها در مسير منافع انسان حركت مىكنند، و سر چشمه انواع بركات در زندگى بشرند.
اما اين خورشيد و ماه در عين اين كه بطور كاملا منظم در مسير خود مىگردند و خدمتگزار لايق و خوبى براى انسانند نظامى كه حاكم بر آنهاست جاودانى نيست.
لذا به دنبال بحث تسخير مىافزايد: «هر يك تا سر آمد معينى به حركت خود ادامه مىدهد» (كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى).
سپس به عنوان نتيجهگيرى از اين بحث توحيدى مىفرمايد: «اين است خداوند، پروردگار شما» (ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ). خداوندى كه نظام نور و ظلمت و حركات حساب شده خورشيد و ماه را با تمام بركاتشان مقرّر فرموده است.
«حاكميت در عالم مخصوص اوست» (لَهُ الْمُلْكُ).
«و معبودهايى را كه شما جز او مىخوانيد حتى حاكميت و مالكيت (به اندازه) پوست نازكى كه روى هسته خرما كشيده شده (در سرتاسر عالم هستى) ندارند» (وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ).
امیرحسین
08-25-2011, 10:26 AM
(آيه 14)- سپس مىافزايد: «اگر آنها را (براى حل مشكلات خود) بخوانيد هرگز صداى شما را نمىشنوند» (إِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ).
چرا كه قطعاتى از سنگ و چوب بيش نيستند جمادند و بىشعور! «و به فرض كه (ناله و اصرار و الحاح شما را) بشنوند هرگز توانايى پاسخگويى به نيازهاى شما ندارند» (وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ).
چرا كه روشن شد حتى به اندازه پوست نازك هسته خرمايى مالك سود و زيانى در جهان هستى نيستند.
و از اين بالاتر «روز قيامت كه مىشود آنها پرستش و شرك شما را منكر مىشوند» (وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ).
و مىگويند: خداوندا! اينها پرستش ما نمىكردند بلكه هواى نفس خويش را در حقيقت مىپرستيدند.
در پايان آيه براى تأكيد بيشتر مىفرمايد: «هيچ كس مانند خداوندى كه از همه چيز آگاه است تو را با خبر نمىسازد» (وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ).
اگر مىگويد: بتها در قيامت پرستش شما را انكار مىكنند، و از شما بيزارى مىجويند، تعجب نكنيد، زيرا كسى از اين موضوع خبر مىدهد كه از تمام عالم هستى و ذرّه ذرّه آن آگاه است.
امیرحسین
08-25-2011, 10:26 AM
(آيه 15)- در تعقيب دعوت مؤكدى كه در آيات گذشته به سوى توحيد و مبارزه با هر گونه شرك و بت پرستى آمده بود ممكن است اين توهّم براى بعضى پيش آيد كه خداوند چه نيازى به پرستش ما دارد؟
در اين آيه مىفرمايد: «اى مردم! شما نيازمند به خدا هستيد و خداوند از هر نظر بىنياز و شايسته حمد و ستايش است» (يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ).
آرى! بىنياز حقيقى و قائم بالذات در تمام عالم هستى يكى است و او خدا است، همه انسانها بلكه همه موجودات سر تا پا نيازمند و فقر و وابسته به آن وجود مستقل كه اگر لحظهاى ارتباطشان قطع شود هيچند و پوچ.
اين ما هستيم كه از طريق عبادت و اطاعت او، راه تكامل را مىپيماييم و به آن مبدأ بىپايان فيض در پرتو عبوديتش لحظه به لحظه نزديكتر مىشويم.
بنابر اين او هم «غنى» است و هم «حميد» يعنى در عين بىنيازى آنقدر بخشنده و مهربان است كه شايسته هر گونه حمد و سپاسگزارى است.
(آيه 16)- در اين آيه براى تأكيد همين فقر و نياز انسانها به او مىفرمايد: «اگر بخواهد شما را مىبرد و خلق جديدى را مىآورد» (إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ). او نه نيازى به طاعت شما دارد و نه بيمى از گناهانتان.
(آيه 17)- و در اين آيه باز به عنوان تأكيد مجدد مىفرمايد: «و اين كار براى خدا ناممكن نيست» (وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ).
آرى! او هر چه را اراده كند به آن فرمان مىدهد موجود باش آن نيز بلافاصله موجود مىشود.
امیرحسین
08-25-2011, 10:27 AM
(آيه 18)- اين آيه به پنج «نكته» در ارتباط با آيات قبل اشاره مىكند:
نخست اين كه در آيات گذشته آمده بود كه «اگر خدا بخواهد شما را مىبرد و قوم ديگرى را به جاى شما مىآورد» اين سخن ممكن است براى بعضى اين سؤال را به وجود آورد كه مخاطبين اين آيه همه از افراد گنهكار نيستند، آيا ممكن است مؤمنان صالح نيز گرفتار عواقب گناهان ديگران شوند و محكوم به فنا گردند؟
اينجاست كه مىفرمايد: «و هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمىكشد» (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى).
اين جمله از يك سو ارتباط به عدل خداوند دارد كه هر كس را در گرو كار خود مىشمرد، و از سوى ديگر به شدت مجازات روز رستاخيز اشاره دارد.
در جمله دوم همين مسأله را به صورت ديگرى مطرح مىكند، مىگويد:
«و اگر شخص سنگين بارى، ديگرى را براى حمل گناهان خود بخواند (پاسخ منفى به دعوت او مىدهد و) چيزى از آن را بر دوش نخواهد گرفت هر چند از نزديكان او باشد» (وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى).
بالأخره در سومين جمله پرده از اين حقيقت بر مىدارد كه انذارهاى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله تنها در دلهاى آماده اثر مىگذارد، مىفرمايد: «تو فقط كسانى را بيم مىدهى كه از پروردگار خود در پنهانى مىترسند و نماز را بر پا مىدارند» (إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ).
تا در دلى خوف خدا نباشد، و در نهان و آشكار احساس مراقبت يك نيروى معنوى بر خود نكند، و با انجام نماز كه قلب را زنده مىكند و به ياد خدا وا مىدارد به اين احساس درونى مدد نرساند، انذارهاى انبيا و اوليا بىاثر خواهد بود.
در جمله چهارم باز به اين حقيقت بر مىگردد كه خدا از همگان بىنياز است، مىافزايد: «و هر كس پاكى (و تقوا) پيشه كند نتيجه آن به خودش باز مىگردد» (وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ).
و سر انجام در پنجمين و آخرين جمله هشدار مىدهد كه اگر نيكان و بدان به نتائج اعمال خود در اين جهان نرسند مهم نيست چرا كه «بازگشت (همگان) به سوى خداست» و سر انجام حساب همه را خواهد رسيد! (وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ).
امیرحسین
08-25-2011, 10:27 AM
(آيه 19)- نور و ظلمت يكسان نيست! به تناسب بحثهايى كه پيرامون ايمان و كفر در آيات گذشته بود، در اينجا چهار مثال جالب براى مؤمن و كافر ذكر مىكند كه آثار «ايمان» و «كفر» به روشنترين وجه در آن مجسّم شده است.
در نخستين مثال «كافر» و «مؤمن» را به «نابينا» و «بينا» تشبيه كرده، مىگويد:
«هرگز كور و بينا مساوى نيستند» (وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ).
ايمان به انسان در جهان بينى، و اعتقاد، و عمل، و تمام زندگى روشنايى و آگاهى مىدهد، اما كفر ظلمت است و تاريكى، و در آن نه بينش صحيحى از كل عالم هستى است، و نه از اعتقاد درست و عمل صالح خبرى.
(آيه 20)- و از آن جا كه چشم بينا به تنهايى كافى نيست بايد روشنايى و نورى نيز باشد، تا انسان با كمك اين دو عامل موجودات را مشاهده كند، در اين آيه مىافزايد: «و نه تاريكيها با نور برابرند» (وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ).
چرا كه تاريكى منشأ گمراهى و عامل سكون و ركود است، اما نور و روشنايى منشأ حيات و زندگى و حركت و جنبش و رشد و نمو و تكامل است.
(آيه 21)- سپس مىافزايد: «و هرگز سايه (آرام بخش) با باد داغ و سوزان يكسان نيستند» (وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ).
مؤمن در سايه ايمانش در آرامش و امن و امان به سر مىبرد، اما كافر به خاطر كفرش در ناراحتى و رنج مىسوزد.
امیرحسین
08-25-2011, 10:28 AM
(آيه 22)- و سر انجام در آخرين تشبيه مىگويد: «و هرگز زندگان و مردگان يكسان نيستند»! (وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْواتُ).
مؤمنان زندگانند، و داراى تلاش و كوشش و حركت و جنبش، اما كافر همچون چوب خشكيدهاى است كه نه طراوتى، نه برگى، نه گلى و نه سايه دارد و جز براى سوزاندن مفيد نيست.
و در پايان آيه مىفزايد: «خداوند پيام خود را به گوش هر كس بخواهد مىرساند» (إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ). تا دعوت حق را به گوش جان بشنود، و به نداى مناديان توحيد لبيك گويد.
«و تو نمىتوانى سخن خود را به گوش آنان كه در گور خفتهاند برسانى»! (وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ).
فرياد تو هر قدر رسا، و سخنانت هر اندازه دلنشين، و گويا باشد، مردگان و كسانى كه بر اثر اصرار در گناه و غوطهور شدن در تعصب و عناد و ظلم و فساد روح انسانى خود را از دست دادهاند مسلما آمادگى براى پذيرش دعوت تو ندارند.
(آيه 23)- بنابر اين از عدم ايمان آنها نگران مباش، و بيتابى مكن، وظيفه تو ابلاغ و انذار است «تو تنها بيم دهندهاى» (إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ).
(آيه 24)- اگر كوردلان ايمان نياورند عجيب نيست در آيات گذشته به اينجا رسيديم كه افرادى هستند همچون مردگان و نابينايان كه سخنان انبيا در دل آنان كمترين اثرى ندارد، به دنبال آن در اينجا براى اين كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را در اين زمينه دلدارى دهد، مىفرمايد: «ما تو را به حق براى بشارت و انذار فرستاديم، و هيچ امتى در گذشته نبود مگر اين كه انذار كنندهاى داشت» (إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلا فِيها نَذِيرٌ).
تو نداى خود را به گوش آنان برسان، به پاداشهاى الهى بشارت ده، و از كيفرهاى پروردگار آنها را بترسان، خواه پذيرا شوند يا بر سر عناد و لجاج بايستند.
امیرحسین
08-25-2011, 10:29 AM
(آيه 25)- در اين آيه مىافزايد: «اگر تو را تكذيب كنند (عجيب نيست و غمگين مباش) زيرا كسانى كه قبل از آنها بودند نيز (پيامبرانشان را) تكذيب كردند، در حالى كه فرستادگان آنها با معجزات و دلائل روشن، و كتابهاى محتوى پند و اندرز، و كتابهاى آسمانى مشتمل بر احكام و قوانين روشنى بخش، به سراغشان آمدند» (وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ).
(آيه 26)- در اين آيه به كيفر دردناك اين گروه اشاره كرده، مىفرمايد: چنان نبود كه آنها از كيفر الهى مصون بمانند، و دائما به تكذيبهاى خود ادامه دهند، «سپس، كافران را گرفتم» و سخت مجازات كردم (ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا).
جمعى را گرفتار طوفان ساختيم، گروهى را گرفتار تندباد ويرانگر، و جمعى را بوسيله صيحه آسمانى و صاعقه و زلزله درهم كوبيديم! سپس در پايان براى تأكيد و بيان عظمت و شدت مجازات آنها مىگويد:
«مجازات من نسبت به آنها چگونه بود»؟! (فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ).
اين درست به آن مىماند كه شخصى عمل مهمى را انجام مىدهد و بعد از حاضران سؤال مىكند كار من چگونه بود؟
امیرحسین
08-25-2011, 10:29 AM
(آيه 27)- اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود! در اينجا بار ديگر به مسأله توحيد باز مىگردد، و صفحه تازهاى از كتاب تكوين را در برابر ديدگان انسانها مىگشايد، تا پاسخى دندان شكن به مشركان لجوج و منكران سرسخت توحيد باشد.
نخست مىگويد: «آيا نديدى خداوند از آسمان آبى نازل كرد و بوسيله آن ميوههايى به وجود آورديم با الوان مختلف» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها).
آرى! مىبينيد كه از آب و زمين واحد يكى بىرنگ و ديگرى تنها داراى يك رنگ اين همه رنگهاى مختلفى از ميوههاى گوناگون، گلهاى زيبا، برگها و شكوفهها، در چهرههاى مختلف به وجود آمده است.
«الوان» ممكن است به معنى رنگهاى ظاهرى ميوهها باشد و ممكن است كنايه از تفاوت در طعم و ساختمان و خواص گوناگون آنها بوده باشد.
در دنباله آيه به تنوع طرقى كه در كوهها وجود دارد، و سبب شناخت جادهها از يكديگر مىشود اشاره كرده، مىگويد: «و از كوهها نيز جادههايى آفريده شده به رنگ سفيد و سرخ، با رنگهايى متفاوت و (گاه) به رنگ كاملا سياه» (وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِيضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِيبُ سُودٌ).
امیرحسین
08-25-2011, 10:29 AM
(آيه 28)- در اين آيه مسأله تنوع الوان را در انسانها و جانداران ديگر مطرح كرده، مىگويد: «از انسانها و جنبندگان و چهار پايان نيز (افرادى آفريده شده كه) رنگهاى متفاوتى دارند» (وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ).
آرى! انسانها با اين كه همه از يك پدر و مادرند داراى نژادها و رنگهاى كاملا متفاوتند، بعضى سفيد همچون برف، بعضى سياه همچون مركب، حتى در يك نژاد نيز تفاوت در ميان رنگها بسيار است.
گذشته از چهره ظاهرى، رنگهاى باطنى آنها، و خلق و خوهاى آنها، و استعداد و ذوقهايشان، كاملا متنوع و مختلف است.
پس از بيان اين نشانههاى توحيدى در پايان به صورت يك جمع بندى مىگويد: «آرى مطلب چنين است» (كَذلِكَ).
و از آنجا كه بهرهگيرى از اين آيات بزرگ آفرينش بيش از همه براى بندگان خردمند و دانشمند است در دنباله آيه مىفرمايد: «تنها بندگان عالم و دانشمندند كه از خدا مىترسند» (إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ).
آرى! از ميان تمام بندگان، دانشمندانند كه به مقام عالى خشيت يعنى «ترس از مسؤوليت توأم با درك عظمت مقام پروردگار» نائل مىگردند، اين حالت «خشيت» مولود سير در آيات آفاقى و انفسى و آگاهى از علم و قدرت پروردگار، و هدف آفرينش است.
در حديثى از امام صادق عليه السّلام در تفسير همين آيه مىخوانيم: «منظور از علما كسانى هستند كه اعمالشان آنها هماهنگ با سخنانشان باشد كسى كه گفتارش با كردارش هماهنگ نباشد عالم نيست».
و در پايان آيه به عنوان يك دليل كوتاه بر آنچه گذشت مىفرمايد: «خداوند تواناى شكست ناپذير و آمرزنده است» (إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ).
«عزت» و قدرت بىپايانش سر چشمه خوف و خشيت انديشمندان است، و «غفوريتش» كه نشانه رحمت بىانتهاى اوست سبب رجاء و اميد آنان است، و به اين ترتيب اين دو نام مقدس، بندگان خدا را در ميان خوف و رجاء نگه مىدارد، و مىدانيم حركت مداوم به سوى تكامل بدون اتصاف به اين دو وصف ممكن نيست.
امیرحسین
08-25-2011, 10:30 AM
(آيه 29)- معامله پرسود با پروردگار! از آنجا كه در آيه قبل به مقام خوف و خشيت عالمان اشاره شده بود در اين آيه به مقام «اميد و رجاء» آنها اشاره كرده، مىفرمايد: «كسانى كه كتاب الهى را تلاوت مىكنند، و نماز را بر پا مىدارند، و از آنچه به آنها روزى دادهايم در پنهان و آشكار انفاق مىكنند، آنها اميد تجارتى دارند كه نابودى و فساد و كساد در آن نيست» (إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً يَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ).
بديهى است كه «تلاوت» در اينجا به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفكر و انديشه نيست، خواندنى است كه سر چشمه فكر باشد، فكرى كه سر چشمه عمل صالح گردد، عملى كه از يك سو انسان را به خدا پيوند دهد كه مظهر آن نماز است، و از سوى ديگر به خلق خدا ارتباط دهد كه مظهر آن انفاق است.
اين انفاق گاهى مخفيانه صورت مىگيرد تا نشانه اخلاص كامل باشد «سرّا».
و گاه آشكارا تا مشوق ديگران گردد و تعظيم شعائر شود «علانية».
آرى! علمى كه چنين اثرى دارد مايه رجاء و اميدوارى است.
(آيه 30)- اين آيه هدف اين مؤمنان راستين را چنين بيان مىكند: «آنها (اين اعمال صالح را انجام مىدهند) تا خداوند اجر و پاداششان را بطور كامل بپردازد، و از فضلش بر آنها بيفزايد كه او آمرزنده و شكور است» (لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ).
اين جمله در حقيقت اشاره به نهايت اخلاص آنهاست كه در اعمال نيك خود جز به پاداش الهى نظر ندارند، و خداوند علاوه بر پاداش معمولى كه آن خود گاهى صدها يا هزاران برابر عمل است از فضل خود بر آنان مىافزايد، و مواهبى، از فضل گستردهاش به آنها مىبخشد.
امیرحسین
08-25-2011, 10:30 AM
(آيه 31)- از آنجا كه در آيات گذشته سخن از مؤمنان پاكدلى در ميان بود كه آيات كتاب الهى را تلاوت مىكنند و به كار مىبندند، در اين آيه از اين كتاب آسمانى و دلائل صدق آن و همچنين حاملان واقعى كتاب سخن مىگويد، و بحثى را كه در آيات پيشين پيرامون توحيد بود با اين بحث كه پيرامون نبوت است تكميل كرده، مىفرمايد: «و آنچه از كتاب بر تو وحى فرستاديم حق است، و آنچه را در كتب پيشين آمده تصديق مىكند، خداوند نسبت به بندگانش آگاه و بيناست» (وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ).
جمله (إِنَّ اللَّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ) بيانگر علت حقانيت قرآن و هماهنگى آن با واقعيتها و نيازهاست، چرا كه از سوى خداوندى نازل شده كه بندگان خود را به خوبى مىشناسد و نسبت به نيازهايشان بصير و بيناست.
«خبير» به معنى آگاهى از بواطن و عقائد و نيات و ساختمان روحى انسان، و «بصير» به معنى بينايى نسبت به ظواهر و پديدههاى جسمانى اوست.
امیرحسین
08-25-2011, 10:31 AM
(آيه 32)- وارثان حقيقى ميراث انبيا: اين آيه به موضوع مهمى در اين رابطه- يعنى حاملان اين كتاب بزرگ آسمانى، همان كسانى كه بعد از نزول قرآن بر قلب پاك پيامبر صلّى اللّه عليه و اله اين مشعل فروزان را در آن زمان و قرون و اعصار ديگر حفظ و پاسدارى نمودند- اشاره كرده، مىفرمايد: «سپس اين كتاب آسمانى را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ارث داديم» (ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا).
منظور از «كتاب» در اينجا قرآن مجيد است.
«ارث» به چيزى گفته مىشود كه بدون داد و ستد و زحمت به دست مىآيد، و خداوند اين كتاب بسيار بزرگ را اين گونه در اختيار مسلمانان قرار دارد.
سپس به يك تقسيمبندى مهم در اين زمينه پرداخته، مىگويد: «از ميان آنها عدهاى به خويشتن ستم كردند، و گروهى راه ميانه را در پيش گرفتند، و گروهى به فرمان خدا در نيكيها بر ديگران پيشى گرفتند، و اين فضيلت بزرگى است» (فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ).
خداوند پاسدارى اين كتاب آسمانى را بعد از پيامبرش بر عهده اين امت گذاشته، امتى كه برگزيده خداست، ولى در ميان اين امت گروههاى مختلفى يافت مىشوند: بعضى به وظيفه بزرگ خود در پاسدارى از اين كتاب و عمل به احكامش كوتاهى كرده، و در حقيقت بر خويشتن ستم نمودند.
گروهى ديگر تا حد زيادى به اين وظيفه پاسدارى و عمل به كتاب قيام نمودهاند، هر چند لغزشها و نارسائيهايى در كار خود نيز داشتهاند.
و بالأخره گروه ممتازى وظائف سنگين خود را به نحو احسن انجام داده، و در اين ميدان مسابقه بزرگ بر همگان پيشى گرفتهاند كه در رأس اين گروه امامان معصوم عليهم السّلام قرار دارند.
امیرحسین
08-25-2011, 10:32 AM
(آيه 33)- آنجا كه نه غمى است، نه رنجى، و نه درماندگى! اين آيات در حقيقت نتيجهاى است براى آنچه در آيات گذشته آمده بود، مىفرمايد: پاداش پيشگامان در خيرات و نيكيها «باغهاى جاويدان بهشت است كه همگى در آن وارد مىشوند» (جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها).
سپس به سه بخش از نعمتهاى بهشتى كه بعضى جنبه مادى دارد و ظاهرى، و بعضى جنبه معنوى و باطنى، و قسمتى نيز ناظر به نفى و طرد هر گونه مانع و مزاحم است اشاره كرده، مىگويد: «اين پيشگامان در خيرات در آن بهشت جاويدان به دستبندهايى از طلا و مرواريد آراستهاند و لباسشان در آنجا حرير است»! (يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ).
آنها در اين دنيا به زرق و برقها بىاعتنايى كردند، در بند لباسهاى فاخر نبودند، خداوند به جبران اينها در جهان ديگر بهترين لباسها و زيورها را بر آنها مىپوشاند.
(آيه 34)- بعد از ذكر اين نعمت مادى به نعمت معنوى خاصى اشاره كرده، مىفرمايد: «آنها مىگويند: حمد (و ستايش) براى خداوندى است كه اندوه را از ما بر طرف ساخته» (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ).
سپس اين مؤمنان بهشتى مىافزايند: «پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است» (إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ).
با وصف غفوريتش اندوه سنگين لغزشها و گناهان را بر طرف ساخته، و با وصف شكوريتش مواهب جاودانى كه هرگز سايه شوم غم بر آنها نمىافتد به ما ارزانى داشته.
(آيه 35)- سر انجام به سراغ آخرين نعمت كه نبودن عوارض ناراحتى و عوامل مشقت و خستگى و رنج و تعب است رفته، از قول آنها مىگويد: ستايش براى «آن كسى است كه با فضل خود ما را در اين سراى اقامت (جاويدان) جاى داد كه نه در آنجا رنجى به ما مىرسد و نه سستى و واماندگى»! (الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ).
و به اين ترتيب در آنجا نه عوامل مشقتبار جسمانى وجود دارد، نه از اسباب رنج روحى خبرى است.
امیرحسین
08-25-2011, 10:48 AM
(آيه 36)- معمولا قرآن در كنار «بشارتها» به «انذارها» مىپردازد تا دو عامل خوف و رجا را كه انگيزه حركت تكاملى است تقويت كند. لذا در اينجا سخن از مجازاتهاى مادى و معنوى است.
نخست مىفرمايد: «آنها كه راه كفر را پيش گرفتند آتش دوزخ براى آنهاست» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَنَّمَ).
همان گونه كه بهشت دار مقام و سراى جاويدان است، دوزخ نيز براى اين گروه جايگاه ابدى است.
سپس مىافزايد: «هرگز فرمان مرگ آنها صادر نمىشود تا بميرند» و از اين رنج و الم رهايى يابند (لا يُقْضى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا).
مرگ براى اين گونه اشخاص يك دريچه نجات است، اما با جمله گذشته اين دريچه بسته شده، باقى مىماند دريچه ديگر و آن اين كه زنده بمانند و مجازاتشان تدريجا تخفيف يابد، و يا تحمل آنها را بيفزايد تا نتيجه آن تخفيف درد و رنج باشد، اين دريچه را نيز با جمله ديگرى مىبندد، مىگويد: «چيزى از عذاب دوزخ از آنها تخفيف داده نخواهد شد» (وَ لا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها).
و در پايان آيه به عنوان تأكيد بر قاطعيت اين وعيد الهى مىفرمايد: «اين گونه هر كفران كنندهاى را جزا مىدهيم»! (كَذلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ).
آرى! جزاى كفران كننده سوختن در عذاب دردناك آتش است، آتشى كه با دست خود افروخته و هيزمش را افكار و اعمال و وجود او تشكيل مىدهد.
امیرحسین
08-25-2011, 10:49 AM
(آيه 37)- ما را بازگردانيد تا عمل صالح انجام دهيم! اين آيه به قسمت ديگرى از عذاب دردناك آنها پرداخته، و انگشت روى بعضى از نكات حساس در اين زمينه گذارده، مىگويد: «آنها در دوزخ فرياد مىزنند: پروردگارا! ما را خارج كن تا عمل صالحى به جا بياوريم غير از آنچه انجام مىداديم» (وَ هُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ).
آرى! آنها با مشاهده نتايج اعمال سوء خود در ندامت عميقى فرو مىروند، و تقاضاى بازگشت به دنيا مىكنند براى انجام اعمال صالح.
به هر حال در برابر اين تقاضا يك پاسخ قاطع از سوى خداوند به آنها داده مىشود، مىفرمايد: «آيا شما را به اندازهاى كه هر كس اهل تذكر است در آن متذكر مىشود عمر نداديم»؟! (أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ).
«و (آيا) بيم دهنده الهى به سراغ شما نيامد»؟! (وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ).
اكنون كه چنين است و تمام وسائل نجات در اختيارتان بوده و از آن بهره نگرفتيد بايد در همين جا گرفتار باشيد «اكنون بچشيد كه براى ستمگران ياورى نيست»! (فَذُوقُوا فَما لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ).
(آيه 38)- در اين آيه به تقاضايى كه كفّار در دوزخ براى بازگشت به دنيا دارند پاسخ داده، مىگويد: «خداوند غيب آسمانها و زمين را مىداند، چنين خدايى مسلما از آنچه در درون دلهاست آگاه است» (إِنَّ اللَّهَ عالِمُ غَيْبِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
آرى! او مىداند اگر به درخواست دوزخيان پاسخ مثبت گفته شود و باز به دنيا برگردند همان اعمال گذشته را ادامه خواهند داد.
علاوه بر اين، آيه هشدارى است به همه مؤمنان كه در اخلاص نيّات خويش بكوشند و جز خدا كسى را در نظر نداشته باشند.
امیرحسین
08-25-2011, 10:50 AM
(آيه 39)- به دنبال بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون سرنوشت كفار و مشركان آمده بود، در اينجا از طريق ديگرى آنها را مورد بازخواست قرار داده، بطلان طريقه آنها را با دلائل آشكارى روشن مىسازد.
نخست مىگويد: «او كسى است كه شما را جانشينان در زمين قرار داد» (هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ).
او عقل و شعور و فكر و هوش داده، و طريقه استفاده كردن از اين امكانات را به شما انسانها آموخته است، با اين حال چگونه ولى نعمت اصلى خود را فراموش كرديد.
اين جمله، هشدارى است به همه انسانها كه بدانند دوران آنها ابدى و جاودانى نيست، همان گونه كه آنها جانشين اقوام ديگر شدند پس از چند روزى آنها نيز مىروند و اقوام ديگرى جانشين آنها خواهند شد.
به همين دليل بلا فاصله مىگويد: «پس هر كس كافر شود كفر او به زيان خودش خواهد بود» (فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ).
«و كفر كافران در نزد پروردگارشان چيزى جز خشم و غضب نمىافزايد» (وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً). خشم الهى به معنى بر چيدن دامنه رحمت و دريغ داشتن لطف از كسانى است كه مرتكب اعمال زشتى شدهاند.
و به هر حال «كفرشان چيزى جز زيان و خسران به آنان نمىافزايد» (وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً).
امیرحسین
08-25-2011, 10:50 AM
(آيه 40)- اين آيه پاسخ قاطع ديگرى به مشركان مىدهد و به آنها خاطر نشان مىسازد كه اگر انسان از چيزى تبعيت مىكند يا به آن دل مىبندد بايد دليلى از عقل بر آن داشته باشد، يا دليلى از نقل قطعى، شما كه هيچ يك از اين دو را در اختيار نداريد تكيه گاهى جز فريب و غرور نخواهيد داشت.
مىفرمايد: «بگو: اين معبودانى را كه جز خدا مىخوانيد به من نشان دهيد چه چيزى از زمين را آفريدهاند»! (قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ).
«يا اين كه در آفرينش آسمان شريكند»؟! (أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ).
با اين حال پرستش آنها چه دليلى دارد؟! معبود بودن فرع بر خالق بودن است، حال كه ثابت شد هيچ دليل عقلى براى مدعاى شما نيست، آيا دليلى از نقل در اختيار داريد؟ «آيا كتابى (آسمانى) در اختيار آنها گذاردهايم و آنها دليل روشنى از آن بر كار خود دارند»؟ (أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً فَهُمْ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْهُ).
نه آنها هيچ دليل و بينه و برهان روشنى از كتب الهى در اختيار ندارند.
پس سرمايه آنها چيزى جز مكر و فريب نيست «بلكه اين ستمگران به يكديگر جز وعدههاى دروغين نمىدهند» (بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً).
امیرحسین
08-25-2011, 10:51 AM
(آيه 41)- آسمانها و زمين با دست قدرت او برپاست! در اين آيه سخن از حاكميت خدا بر مجموعه آسمانها و زمين است، و در حقيقت بعد از نفى دخالت معبودهاى ساختگى در جهان هستى به اثبات توحيد خالقيت و ربوبيت پرداخته، مىفرمايد: «خداوند آسمانها و زمين را نگاه مىدارد تا از نظام خود منحرف نشوند» (إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا).
نه تنها آفرينش در آغاز با خداست كه نگهدارى و تدبير و حفظ آنها نيز به دست قدرت اوست، بلكه آنها هر لحظه آفرينش جديدى دارند و فيض هستى لحظه به لحظه به آنها مىرسد، كه اگر لحظهاى رابطه آنها با آن مبدأ بزرگ قطع شود راه فنا و نيستى را پيش مىگيرند.
اگر نازى كند يكدم-----فرو ريزند قالبها!
سپس به عنوان تأكيد مىافزايد: «و هرگاه منحرف گردند، كسى جز او نمىتواند آنها را نگاه دارد» (وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ).
نه بتهاى ساختگى شما، نه فرشتگان، و نه غير آنها، هيچ كس قادر بر اين كار نيست.
در پايان آيه براى اين كه راه توبه را به روى مشركان گمراه نبندد و اجازه بازگشت در هر مرحله به آنها دهد مىفرمايد: «او بردبار و غفور است» (إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً).
به مقتضاى حلمش در مجازات آنها تعجيل نمىكند و به مقتضاى غفوريتش توبه آنها را با شرائطش در هر مرحله كه باشد پذيرا مىشود.
امیرحسین
08-25-2011, 10:52 AM
(آيه 42)-
شأن نزول:
«مشركان عرب هنگامى كه مىشنيدند بعضى از امتهاى پيشين همچون يهود، پيامبران الهى را تكذيب كردند، و آنها را به شهادت رساندند، مىگفتند: ولى ما چنين نيستم! اگر فرستاده الهى به سراغ ما بيايد ما هدايت پذيرترين امتها خواهيم بود! ولى همانها هنگامى كه آفتاب عالمتاب اسلام از افق سرزمينشان طلوع كرد و پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله همراه بزرگترين كتاب آسمانى به سراغشان آمد نه تنها نپذيرفتند بلكه در مقام تكذيب و مبارزه و انواع مكر و فريب برآمدند.
اين آيه و دو آيه بعد نازل شد و آنها را بر اين ادعاهاى تو خالى و بىاساس مورد ملامت و سرزنش قرار داد.
تفسير:
استكبار و حيلهگرى، سر چشمه بدبختيهاى آنها بود در آيات پيشين سخن از مشركان و سرنوشت آنها در دنيا و آخرت در ميان بود.
در اين آيه مىفرمايد: «آنها با نهايت تأكيد سوگند ياد كردند اگر انذار كنندهاى به سراغشان بيايد بطور مسلم از همه امتها هدايت يافتهتر خواهند بود» (وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ).
آرى! آنها هنگامى كه تماشاگر صفحات تاريخ گذشته بودند، بسيار تعجب مىكردند و همه گونه ادعا در باره خود داشتند و لافها مىزدند.
اما هنگامى كه «محك تجربه آمد به ميان» و كوره امتحان سخت داغ شد و خواسته آنها عملى شد نشان دادند كه آنها نيز از همان قماشند، بطوريكه قرآن در دنباله همين آيه فرموده: «پس هنگامى كه انذار كننده الهى آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چيزى بر آنها نيفزود»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً).
اين تعبير نشان مىدهد كه آنها قبلا نيز بر خلاف ادعاهايشان طرفدار حق نبودند، قسمتى از آيين ابراهيم را كه در ميان آنها وجود داشت محترم نمىشمردند.
امیرحسین
08-25-2011, 10:52 AM
(آيه 43)- اين آيه توضيحى است بر آنچه در آيه قبل گذشت، مىگويد:
دورى آنها از حق «به خاطر اين بود كه طريق استكبار در زمين را پيش گرفتند» و هرگز حاضر نشدند در برابر حق تسليم شوند (اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ).
و نيز به خاطر آن بود كه «حيلهگريهاى زشت و بد را» پيشه كردند (وَ مَكْرَ السَّيِّئِ).
«ولى اين حيلهگريهاى سوء تنها دامان صاحبانش را مىگيرد» (وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ).
او را در برابر خلق خدا رسوا و بينوا، و در پيشگاه الهى شرمسار مىكند.
در حقيقت اين آيه مىگويد: آنها تنها به دورى كردن از اين پيامبر بزرگ الهى قناعت نكردند، بلكه براى ضربه زدن به او از تمام توان و قدرت خود كمك گرفتند، و انگيزه اصلى آن كبر و غرور و عدم خضوع در مقابل حق بود.
در دنباله آيه اين گروه مستكبر مكار و خيانتكار را با جمله پر معنى و تكان دهندهاى تهديد كرده، مىگويد: «آيا آنها انتظارى جز اين دارند كه گرفتار همان سرنوشت پيشينيان شوند»؟! (فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ).
اين جمله كوتاه اشارهاى دارد به تمام سرنوشتهاى شوم اقوام گردنكش و طغيانگرى همچون قوم نوح، و عاد، و ثمود، و قوم فرعون كه هر كدام به بلاى عظيمى گرفتار شدند.
سپس براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «هرگز براى سنت الهى تغيير و تبديلى نمىيابى، و هرگز براى سنت الهى دگرگونى نخواهى يافت» (فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا).
نوسان و دگرگونى سنتها در باره كسى تصور مىشود كه آگاهى محدودى دارد، ولى پروردگارى كه عالم و حكيم و عادل است سنتش در باره آيندگان همان است كه در باره پيشينيان بوده است، سنتهايش ثابت و تغيير ناپذير است.
امیرحسین
08-25-2011, 10:53 AM
(آيه 44)- در اين آيه اين گروه مشرك و مجرم را به پيگيرى آثار گذشتگان و سرنوشتى كه به آن گرفتار شدند دعوت مىكند، تا آنچه را از تاريخ در باره آنها شنيدهاند با چشم در سرزمينهاى متعلق به آنها، و در لابلاى آثارشان ببينند، مىفرمايد: «آيا سير در زمين نكردند تا بنگرند عاقبت كار كسانى كه پيش از آنها بودند چه شد»؟! (أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
اگر اينها چنين تصور مىكنند كه از آنان نيرومندترند سخت در اشتباهند، چرا كه «آنها از اينها قويتر و پر قدرتتر بودند» (وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً).
به علاوه انسانها هر قدر نيرومند و قوى باشند قدرت آنها در برابر قدرت خداوند صفر است، چرا كه «نه چيزى در آسمان، نه در زمين، از حوزه قدرت او فرار نخواهد كرد، و او را عاجز و ناتوان نخواهد ساخت» (وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ).
زيرا «او دانا و تواناست» (إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً).
نه چيزى از نظرش مخفى و پنهان مىماند، و نه كارى در برابر قدرتش مشكل است، و نه كسى بر او چيره مىشود.
امیرحسین
08-25-2011, 10:54 AM
(آيه 45)- اگر لطف او نبود جنبندهاى بر پشت زمين نبود! اين آيه كه آخرين آيه سوره «فاطر» است بحثهاى تند و تهديدهاى شديد گذشته اين سوره را با بيان لطف و رحمت پروردگار بر مردم روى زمين پايان مىدهد، همان گونه كه اين سوره را با گشايش رحمت خدا بر مردم آغاز كرد.
آيه قبل كه مجرمان بىايمان را تهديد به سرنوشت پيشينيان مىكرد اين سؤال را براى بسيارى از آنها و ديگران مطرح مىسازد كه اگر سنت الهى در باره همه گردنكشان چنين است پس چرا اين قوم مشرك و سركش مكّه را مجازات نمىكند؟! در پاسخ اين سؤال مىفرمايد: «اگر خداوند همه مردم را به خاطر اعمالى كه انجام دادهاند مجازات كند (و هيچ مهلتى براى اصلاح و تجديد نظر و خودسازى به آنان ندهد) جنبندهاى را بر پشت زمين باقى نخواهد گذاشت» (وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ).
آن چنان مجازاتهاى پى در پى نازل مىشد و صاعقهها و زلزلهها و طوفانها گنهكاران ظالم را در هم مىكوبيد كه زمين جاى زندگى براى كسى نبود.
«ولى خداوند (به لطف و كرمش) آنها را تا زمان معينى به تأخير مىاندازد» و به آنها فرصت براى توبه و اصلاح مىدهد (وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى).
اما اين حلم و فرصت الهى حسابى دارد، تا زمانى است كه اجل آنها فرا نرسيده باشد، «اما هنگامى كه اجل آنها فرارسد (هر كس را به مقتضاى عملش جزا مىدهد چرا كه) خداوند نسبت به بندگانش بصير و بيناست» هم اعمال آنها را مىبيند و هم از نيات آنها با خبر است (فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً).
«پايان سوره فاطر»
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.