PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آیا احکام پنیر را می دانید؟



طاهره وحیدیان
10-13-2013, 05:35 AM
http://qurantv.ir/Note/Note_f1e0c91d-f43d-4804-8adb-6417fc032554.jpg.zhr





ثقه جلیل ابوحمزه ثمالى گوید: در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نشسته بودم، مردى آمد سلام كرد و گفت: بنده خدا تو كیستى؟ گفتم: مردى از اهل كوفه هستم، بعد گفتم: چكار دارى؟ گفت: ابوجعفر محمد بن على امام باقر (علیه السلام) را مى‏شناسى؟

گفتم: آرى با او چه كار دارى؟ گفت: چهل مسأله آماده كرده‏ام، مى‏خواهم از او بپرسم، هر جوابى كه حق باشد قبول خواهم كرد و هر چه باطل باشد ترك خواهم نمود.

گفتم: آیا معیار حق و باطل را مى‏دانى؟! گفت: آرى. گفتم: پس به محمد بن على چه حاجتى دارى؟ گفت: شما اهل كوفه مردمى هستید كه نمى‏شود با شما مباحثه كرد، وقتى كه اباجعفر (علیه السلام) را دیدى مرا مطلع كن.

گفتگوى من با او تمام نشده بود كه امام باقر(علیه السلام) تشریف آورد، گروهى از اهل خراسان و دیگران با او بودند كه از احكام حج سؤالاتى مى‏كردند. امام رفت و در صدر مجلس نشست، آن مرد نیز در كنار امام نشست. من هم در جایى نشستم كه سخن امام با آن مرد را بشنوم.امام صلوات الله علیه احتیاج حاضران را بر طرف كرد، آنها رفتند، آنگاه به آن مرد فرمود: تو كیستى؟ گفت: من قتادة بن دعامه از اهل بصره هستم. فرمود: تو فقیه اهل بصره هستى؟ عرض كرد: آرى.

امام فرمود: واى بر تو قتاده! خداى جل و عز گروهى از خلق را آفرید، و آنها را براى دیگران حجت و سرپرست كرد، آنها در زمین خدا اوتادند، اقامه كننده امر خدا و منتخبین علم خدایند، پیش از آفریدن خلق آنها را برگزیده و سایه‏هایى از یمین عرش خویش قرار داده است .

طاهره وحیدیان
10-13-2013, 05:36 AM
قتاده مقدار زیادى ساكت ماند، بعد گفت: اصلحك الله به خدا قسم، من روبروى فقها و ابن عباس نشسته‏ام ولى هیچ وقت قلبم آن مقدار مضطرب نشده كه اكنون مضطرب است.

امام فرمود: و یحك! مى‏دانى الان در كجا هستى؟ تو الان روبروى «بیوت اذن الله ان ترفع و یذكرفیها اسمه...» نشسته‏اى، تو آنجایى و ما آنهاییم.

قتاده گفت: به خدا قسم راست فرمودى، خدا مرا فداى تو گرداند، به خدا آنها خانه‏هاى گلى و سنگى نیستند. بعد گفت: مرا از احكام پنیر خبر بدهید.

امام تبسم كرد و فرمود سوال تو به اینجا كشید؟!!گفت: همه را فراموش كردم.امام فرمود: خوردن آن مانعى ندارد و پاك است .گفت: گاهى پنیر مایه آن را از میته مى‏گیرند. امام فرمود: باز مانعى ندارد، مایه (انفحه) رگها و خون و استخوان ندارد.9 فقط از میان علف جویده شده و خون خارج مى‏شود، انفحه مانند مرغ مرده است كه از شكم او تخم مرغى خارج مى‏شود، آیا آن تخم مرغ را مى‏خورى؟قتاده گفت: نه و اجازه نمى‏دهم كسى بخورد. امام فرمود: چرا؟ گفت: چون از میته خارج شده است، امام فرمود: اگر آن تخم را زیر مرغى قرار دادى و از آن جوجه‏اى به وجود آمد، از آن جوجه مى‏خورى؟ گفت: آرى فرمود كدام علت تخم را حرام و جوجه را حلال كرده است ؟بعد فرمود: انفحه مانند تخم‏مرغ در شكم مرغ مرده است. پنیر را از بازارهاى مسلمانان از دست نمازگزاران بخر و سؤال نكن كه چطور تهیه كرده‏اند. مگر آن كه كسى از نجاست آن به تو خبر دهد. كافى: ج 6 ص 256 كتاب الاطعمه.