امیرحسین
07-25-2011, 11:14 AM
به جهنم که برادرم شهید بشه!
من هم بلند شدم و ضمن معرفی خودم و سمتم توضیحاتی را ایراد کردم و سئوالاتی را هم که آقای علایی می پرسید جواب دادم. بعد از من علی برادرم بلند شد و خودش را معرفی کرد.آقای علایی پرسید: «شما با محمد میرزایی چه کاره هستید؟»
http://www.qurangloss.azuli.org/up-10/images/dwgw7qg2cv2373q1attj.jpg
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، آن چه خواهید خواند ، خاطره ایست از برادر محمد میرزایی ، از فرماندهان لشکر 41 ثارالله در سال های دفاع مقدس:
در عملیات بدر گردان 410 و 422 همزمان تشکیل شد این دو گردان به عنوان گردان های غواص سازماندهی شده بودند اما آموزش های خاکی هم می دیدند.
فرمانده گردان 410 شهید رضا عباس زاده بود و فرمانده گردان 422 هم شهید حاج احمد امینی بود.
موقعی که من به مقر لشکر رسیدم شهید عباس زاده گفت: « حالا که آمدی در قسمت رزم باید بیایی داخل گردان خودمان» اما حاج قاسم می گفت نمی شود باید بیایی مدیر داخلی را بگردانی.
گفتم: «من یک نفر را پیدا می کنم و خودم می روم» و محمدرضا رمضانی را که از بچه های نوق بود به عنوان مدیر داخلی معرفی کردم و خودم رفتم داخل گردان 410 و فرمانده گروهان ویژه گردان رضا عباس زاده شدم و از اینجا بود که با شهید حاج علی محمدی آشنا شدم.
برادرم علی هم فرمانده گروهان ویژه گردان 422 که حاج احمد تشکیل داده بود شد.
من هم بلند شدم و ضمن معرفی خودم و سمتم توضیحاتی را ایراد کردم و سئوالاتی را هم که آقای علایی می پرسید جواب دادم. بعد از من علی برادرم بلند شد و خودش را معرفی کرد.آقای علایی پرسید: «شما با محمد میرزایی چه کاره هستید؟»
http://www.qurangloss.azuli.org/up-10/images/dwgw7qg2cv2373q1attj.jpg
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، آن چه خواهید خواند ، خاطره ایست از برادر محمد میرزایی ، از فرماندهان لشکر 41 ثارالله در سال های دفاع مقدس:
در عملیات بدر گردان 410 و 422 همزمان تشکیل شد این دو گردان به عنوان گردان های غواص سازماندهی شده بودند اما آموزش های خاکی هم می دیدند.
فرمانده گردان 410 شهید رضا عباس زاده بود و فرمانده گردان 422 هم شهید حاج احمد امینی بود.
موقعی که من به مقر لشکر رسیدم شهید عباس زاده گفت: « حالا که آمدی در قسمت رزم باید بیایی داخل گردان خودمان» اما حاج قاسم می گفت نمی شود باید بیایی مدیر داخلی را بگردانی.
گفتم: «من یک نفر را پیدا می کنم و خودم می روم» و محمدرضا رمضانی را که از بچه های نوق بود به عنوان مدیر داخلی معرفی کردم و خودم رفتم داخل گردان 410 و فرمانده گروهان ویژه گردان رضا عباس زاده شدم و از اینجا بود که با شهید حاج علی محمدی آشنا شدم.
برادرم علی هم فرمانده گروهان ویژه گردان 422 که حاج احمد تشکیل داده بود شد.