محمدابراهیم نامدار
07-08-2013, 01:04 AM
روزی ابوحنيفه در مجلس درس خود گفت: امام صادق(ع)سه مطلب را ميگويد كه من آنها را نميپسندم:
1.امام صادق(ع) ميگويد: «شيطان در آتش جهنم عذاب خواهد شد.» من ميگويم: «شيطان از جنس آتش است چگونه ميشود که بواسطه آتش عذاب شود.»
2.امام صادق(ع) ميگويد: «خدا را نميشود ديد، در صورتی كه خدا موجود است.» من ميگويم: «چگونه ميشود يك چيزی موجود باشد؛ ولی نتوان آن را ديد؟»
امام صادق(ع) ميگويد: «فاعل و به جا آورنده كارها خود انسان است »من ميگويم:«كارهای بندگان به دليل شواهدي، از جانب خداوند است، نه بندگان (جبر).»
در اين موقع، بهلول عاقل كه نزديك درس ايستاده بود، كلوخی را از زمين برداشت و به سوی او پرتاب كرد وگريخت.
كلوخ به پيشانی ابوحنيفه برخورد كرد و سخت آزرده شد. شاگردان دويدند، بهلول را گرفته، نزد خليفه بردند.
بهلول به ابوحنيفه خطاب كرد و گفت: از من به شما چه ستمی رسيده است؟
او گفت: كلوخی پرتاب كردی و سرم را سخت آزردي. بهلول گفت: آيا ميتوانی آن درد و آزردگی را نشان بدهي. او گفت: مگر ميشود درد را نشان داد بهلول در جواب گفت: اگر حقيقتاً دردی در سر تو بود نشان ميدادي؛ مگر تو خود نميگفتی هر چه كه هستی دارد قابل ديدن است؟
وانگهی مگر تو نميگفتی كه شيطان از جنس آتش است چگونه ممکن است که بواسطه آتش عذاب شود. حال تو هم از جنس خاك هستی و كلوخ هم از خاك. چگونه ممکن که خاک به خاک آزار رسانده باشد
اضافه بر اينها مگر تو خود نميگفتی كه افعال بندگان از جانب خداوند است، پس چگونه مرا مقصر و خطاكار ميداني؟
ابوحنيفه سرافكنده شد و از مجلس خليفه برخاست و رفت.«1»
پی نوشت:
1. بهلول عاقل، ص79.
منبع: کتاب پاسخ به پرسشهای اعتقادی جوانان نویسنده محمد ترسلی
1.امام صادق(ع) ميگويد: «شيطان در آتش جهنم عذاب خواهد شد.» من ميگويم: «شيطان از جنس آتش است چگونه ميشود که بواسطه آتش عذاب شود.»
2.امام صادق(ع) ميگويد: «خدا را نميشود ديد، در صورتی كه خدا موجود است.» من ميگويم: «چگونه ميشود يك چيزی موجود باشد؛ ولی نتوان آن را ديد؟»
امام صادق(ع) ميگويد: «فاعل و به جا آورنده كارها خود انسان است »من ميگويم:«كارهای بندگان به دليل شواهدي، از جانب خداوند است، نه بندگان (جبر).»
در اين موقع، بهلول عاقل كه نزديك درس ايستاده بود، كلوخی را از زمين برداشت و به سوی او پرتاب كرد وگريخت.
كلوخ به پيشانی ابوحنيفه برخورد كرد و سخت آزرده شد. شاگردان دويدند، بهلول را گرفته، نزد خليفه بردند.
بهلول به ابوحنيفه خطاب كرد و گفت: از من به شما چه ستمی رسيده است؟
او گفت: كلوخی پرتاب كردی و سرم را سخت آزردي. بهلول گفت: آيا ميتوانی آن درد و آزردگی را نشان بدهي. او گفت: مگر ميشود درد را نشان داد بهلول در جواب گفت: اگر حقيقتاً دردی در سر تو بود نشان ميدادي؛ مگر تو خود نميگفتی هر چه كه هستی دارد قابل ديدن است؟
وانگهی مگر تو نميگفتی كه شيطان از جنس آتش است چگونه ممکن است که بواسطه آتش عذاب شود. حال تو هم از جنس خاك هستی و كلوخ هم از خاك. چگونه ممکن که خاک به خاک آزار رسانده باشد
اضافه بر اينها مگر تو خود نميگفتی كه افعال بندگان از جانب خداوند است، پس چگونه مرا مقصر و خطاكار ميداني؟
ابوحنيفه سرافكنده شد و از مجلس خليفه برخاست و رفت.«1»
پی نوشت:
1. بهلول عاقل، ص79.
منبع: کتاب پاسخ به پرسشهای اعتقادی جوانان نویسنده محمد ترسلی