طاهره وحیدیان
05-03-2013, 05:01 PM
«شکوه» یعنی اظهار اندوه و توصیف گرفتاری نمودن.(1) شکوه بر دو قسم است:
1. شکوه مذموم: «آن است که شخص، از خداوند حکیم شکوه نماید مثلاً بگوید: خدایا مرا به بلایی گرفتار نمودی که کسی به آن گرفتار نشده است و یا به من چیزی اصابت نموده است که هیچکس را مانند آن اصابت نکرده است.
این نوع شکوه، جایز نیست، بلکه مورد نهی و مذمت قرار گرفته است؛ زیرا گاهی از اوقات خداوند متعال برای امتحان بندگانش آنان را به بلا و مصیبتهایی گرفتار میکند و در مقابل از آنان انتظار صبر و بردباری دارد.(3)
امام سجاد(علیه السلام) میفرماید: «شکوه نمودن از خداوند متعال، از گناهانی است که موجب محروم شدن انسان از روزی میشود.(4)
2. شکوه مباح: «آن است که شخص، نزد خداوند متعال و به درگاه او، اظهار غم و اندوه از مشکلات و گرفتاریهای خود نماید؛ چنانکه حضرت یعقوب در فراغ فرزندش حضرت یوسف نزد خداوند از غم و اندوه وارده شکایت کرد و عرضه داشت:
«إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»(5) اینگونه شکوه نمودن اشکالی ندارد.
همچنین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «حضرت على بن الحسین(علیه السلام) مدت بیست یا چهل سال بر پدرشان گریستند و طعام و غذائى نبود که در مقابل حضرت بگذارند مگر آنکه حضرتش بیاد امام حسین(علیه السلام) گریه مىکردند تا جایى که خادم حضرت، محضر مبارکش عرض نمود: فدایت شوم اى پسر رسول خدا مىترسم که شما هلاک شوید. حضرت فرمودند: «تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بىاندازه او چیزى دانم که شما نمىدانید.» سپس فرمودند: «هیچگاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه(علیه السلام) را به یاد نمىآورم، مگر آنکه حزن و غصه حلقوم من را مىفشارد»(6)
پی نوشت:
(1). راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 463، دارالعلم الدار الشامیة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 65، دار الکتب الإسلامیة،تهران، چاپ ششم، 1371ش.
(2). «إِنَّمَا الشَّکْوَى أَنْ یَقُولَ قَدِ ابْتُلِیتُ بِمَا لَمْ یُبْتَلَ بِهِ أَحَدٌ وَ یَقُولَ لَقَدْ أَصَابَنِی مَا لَمْ یُصِبْ أَحَداً»؛ کلینى، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 3، ص 116، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
(3). «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین»، بقره، 155.
( (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa25517#)4). مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 70، ص 375، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
(5). «گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگویم (و شکایت نزد او مىبرم)! و از خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید»، یوسف، 86.
(6). ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینى، عبد الحسین، ص 107، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش.
1. شکوه مذموم: «آن است که شخص، از خداوند حکیم شکوه نماید مثلاً بگوید: خدایا مرا به بلایی گرفتار نمودی که کسی به آن گرفتار نشده است و یا به من چیزی اصابت نموده است که هیچکس را مانند آن اصابت نکرده است.
این نوع شکوه، جایز نیست، بلکه مورد نهی و مذمت قرار گرفته است؛ زیرا گاهی از اوقات خداوند متعال برای امتحان بندگانش آنان را به بلا و مصیبتهایی گرفتار میکند و در مقابل از آنان انتظار صبر و بردباری دارد.(3)
امام سجاد(علیه السلام) میفرماید: «شکوه نمودن از خداوند متعال، از گناهانی است که موجب محروم شدن انسان از روزی میشود.(4)
2. شکوه مباح: «آن است که شخص، نزد خداوند متعال و به درگاه او، اظهار غم و اندوه از مشکلات و گرفتاریهای خود نماید؛ چنانکه حضرت یعقوب در فراغ فرزندش حضرت یوسف نزد خداوند از غم و اندوه وارده شکایت کرد و عرضه داشت:
«إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»(5) اینگونه شکوه نمودن اشکالی ندارد.
همچنین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «حضرت على بن الحسین(علیه السلام) مدت بیست یا چهل سال بر پدرشان گریستند و طعام و غذائى نبود که در مقابل حضرت بگذارند مگر آنکه حضرتش بیاد امام حسین(علیه السلام) گریه مىکردند تا جایى که خادم حضرت، محضر مبارکش عرض نمود: فدایت شوم اى پسر رسول خدا مىترسم که شما هلاک شوید. حضرت فرمودند: «تنها درد دل و غم خود را با خدا گویم و از لطف و کرم بىاندازه او چیزى دانم که شما نمىدانید.» سپس فرمودند: «هیچگاه محل کشته شدن فرزندان فاطمه(علیه السلام) را به یاد نمىآورم، مگر آنکه حزن و غصه حلقوم من را مىفشارد»(6)
پی نوشت:
(1). راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 463، دارالعلم الدار الشامیة، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 65، دار الکتب الإسلامیة،تهران، چاپ ششم، 1371ش.
(2). «إِنَّمَا الشَّکْوَى أَنْ یَقُولَ قَدِ ابْتُلِیتُ بِمَا لَمْ یُبْتَلَ بِهِ أَحَدٌ وَ یَقُولَ لَقَدْ أَصَابَنِی مَا لَمْ یُصِبْ أَحَداً»؛ کلینى، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 3، ص 116، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
(3). «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین»، بقره، 155.
( (http://islamquest.net/fa/archive/question/fa25517#)4). مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 70، ص 375، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
(5). «گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگویم (و شکایت نزد او مىبرم)! و از خدا چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید»، یوسف، 86.
(6). ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینى، عبد الحسین، ص 107، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، 1356ش.