توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا نفس بدترين دشمن انسان است؟
طاهره وحیدیان
10-14-2012, 03:47 PM
چرا نفس بدترين دشمن انسان است؟
جواب :
بدترين دشمن بودن نفس، دلايل فراواني دارد:
يكم. نفس دشمني است كه انسان آن را نميشناسد و در درون ما پنهان است.
دوم. نفس دشمني قهار و مكار است كه ما را ميبيند و ما او را نميبينيم.
سوم. دشمني نفس دائمي است؛ نه موقت.
چهارم. گزيدهترين كالا، يعني ايمان و عقل ما را از بين ميبرد؛ نه مال يا خانه ما را.
پنجم. با تمام دشمنان ديگر فرق دارد؛ دشمن ما در بيرون يا حيواناتي چون مار، عقرب، گرگ و سگ هستند يا انسان.
اگر دشمن از نوع گرگ، مار يا سگ باشد، وقتي انسان چيزي به او بدهد، حد اقل ساعتي از ناحيه او در آرامش است و اگر نظير هيتلر يا
صدام باشد، وقتي مقداري خاك، نفت يا... به او بدهند، چند روزي از شرّشان راحت ميشود؛ امّا دشمن درون، حتي اگر چيزي هم به او
بدهيد، باز لحظهاي آرام نميشود. اگر به ميل او عمل كنيم و آنچه خواست به او بدهيم، به همان اندازه حمله ميكند و جلوتر ميآيد.
طاهره وحیدیان
10-14-2012, 03:52 PM
براي مقابله با شبهات و رسيدن به يقين، غير از مطالعه و تحقيق، چه راههايي وجود دارد؟
جواب:
تحقيق و مطالعه، تنها نيمه راه است و نيمه باقي، به عمل انسان وابسته است؛ يعني انسان بايد هم محقق و هم متحقق باشد. محقق كسي است كه از نظر علمي عميقاً تحقيق كرده و مطالب را براي خود حل كرده است؛ ولي متحقق كسي است كه به آنچه فهميده، باور دارد و به آن عمل ميكند. اگر كسي عالم محض بود و حرفهاي متقن و محكم داشت؛ ولي به آن ايمان نداشت يا به علم خود بيباور بود و به حقايقي كه برايش مكشوف شده، عمل نكرد، كم كم دُچار شك و شبهه ميشود.
خداوند در قرآن كريم با تعبيري لطيف درباره فرعون فرموده است:
﴿وَجَحدُوا بِها وَ اسْتيقنتها أنفُسُهُمْ ظُلماً وَ عُلُوّاً﴾.[1] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftn1)
موساي كليم(عليهالسلام) هم طبق آيات قرآن به فرعون فرمود:
﴿لَقَدْ علمتَ ما أنزلَ هؤلاءِ إلاّربُّ السَّمواتِ و الأرض﴾[2] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftn2)؛
تو خود ميداني كه اينها را كسي جز خداي آسمانها و زمين نفرستاده است. با اين همه فرعون به اين علم خود باور نداشت.
فهم و باور، دو چيز متفاوت است: فهم در اختيار ما نيست؛ ولي باور در اختيار ماست. با فكر كردن، مطالعه يا تحصيل، علمي براي ما حاصل ميشود و پس از آن ديگر نميتوانيم بگوييم كه من نميخواهم بفهمم. در فهم انسان اراده دخيل نيست؛ امّا در باور اراده دخيل است؛ يعني انسان پس از آنكه چيزي را فهميد، ميتواند به آن باور داشته يا نداشته باشد. در بحث ميان دو نفر، گاهي با اينكه يكي مسئله حق را براي ديگري روشن ميكند، ديگري زير بار نميرود؛ يعني نفس به قدري شرور است كه ميتواند در برابر 2*2=4 بايستد و بگويد: من باور نميكنم، با اينكه فهميده است.
براي اينكه به ويروس دروني «شك و شبهه» مبتلا نشويم، بايد به آنچه فهميدهايم، باور داشته باشيم و به آن عمل كنيم. تا عمل در كار نباشد، يقين حاصل نميشود. بهترين راه براي نجات از گزند شبهه اين است كه به آنچه فهميديم، عمل كنيم.
پی نوشت:
[1] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftnref1) ـ سوره نمل، آيه 14.
[2] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftnref2) ـ سوره اسراء، آيه 102.
طاهره وحیدیان
10-14-2012, 03:54 PM
بعضي ميگويند كه صاحبدلان ميتوانند آتشِ دهان شخص غيبت كننده را ببينند؛ آيا اين مسئله با ستّار العيوب بودن حضرت حقّ منافات ندارد؟
جواب :
خداوندِ ستّار العيوب، بر اساس حكمت خود، ميداند كه كجا ستّار باشد و كجا ستّار نباشد. اگر كسي ستّار عيوب ديگران باشد و در عين حال مخفيانه مرتكب گناهي شود، خدا اسرار او را فاش نخواهد كرد تا آنجا كه حتي در قيامت هم كسي از اعمال او با خبر نميشود، پس عملكرد خود شخص در اين مسئله بسيار مهم است. اگر كسي پرده ديگران را ندرد و آشكارا به گناه دست نيازد، خدا هم پردهاش را نميدرد.
بنابراين، كسي كه با قلم، بيان و انديشههاي ناصواب خود، آبروي دين خدا و مردم را ميبرد، ديگر شايسته نيست كه خدا آبروي او را حفظ كند. در اين موقعيت، خداي سبحان به صاحبدلان اجازه ميدهد كه حقيقت اعمال او را ببينند و حتي ممكن است كه در قيامت هم در مقابل ديگران رسوا شود.
طاهره وحیدیان
10-14-2012, 03:56 PM
چرا برخي از نعمت چشم برزخي برخوردارند؛ ولي ما از آن محروم هستيم؟
جواب:
اين مسئله مطلوب همه انسانهاست. ما موظفيم هر اندازه از اسرار پشت پرده كه در اختيار ما قرار دادند، بپذيريم و كوشش كنيم كه هرچه بيشتر، از آن با خبر شويم؛ البته اين كار بسيار دشوار است، زيرا براي روشن شدن بخشي از اسرار پشت پرده غيب دو راه داريم:
نخست آنكه با رنج و تلاش، خودرا به پرده نزديك كنيم و گوشه پرده را كنار بزنيم، يا اينكه بيدار و هوشيار باشيم تا نسيمي بوزد و پرده كنار برود و لحظهاي از پشت پرده با خبر شويم. مسئله مهم اين است كه اگر كسي از اسرار غيب آگاه شد، نميتواند آن را تحمل كند. همه ما از جمال يوسف سخن شنيدهايم؛ براي مثال شنيدهايم كه وقتي زنهاي مصر او را ديدند و بياختيار دستهاي خود را بريدند. اين در حالي است كه وجود مبارك يوسف، مانند اين است كه انسان عكس ماه را روي كاغذ كاهي بكشد؛ اين عكس چقدر از حقيقت ماه را نشان ميدهد؟
بسياري از دوستان و پدران ما كه از دنيا رحلت كردهاند، نه به خواب ما ميآيند و نه به عالم ما توجه دارند؛ با آنكه ما همواره با فاتحه و صدقه از آنها ياد ميكنيم، چون آنها به جايي رفتهاند كه مزبله دنيا را كاملاً فراموش كردهاند.
بنابراين، ديدن اسرار پشت پرده بسيار دشوار است و اگر كسي از آن آگاهي يافت، ديگر قدرت ماندن در اين دنيا را ندارد. در نهجالبلاغه ميخوانيم: «ينظرُ إليهم الناظرُ فيحسبهم مرضي و ما بالقومِ من مرضٍ و يقولُ لقد خُولِطوا وَ لَقد خالطهُم أمرٌ عظيم».[1] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftn1) گاهي عدهاي را ميبينيد و فكر ميكنيد كه آنها خردشان را از دست دادهاند؛ در حالي كه تماشاي جمال يار هوش را از آنان ربوده است. آنان همواره با خود اينگونه نجوا دارند:
كس ندانست كه منزلگه و مقصود كجاست ٭٭٭٭ آن قدر هست كه بانگ جرسي ميآيد
اگر ما هوشيار باشيم، صداي بانگ جرس را ميشنويم. ما بايد بدانيم كه رفتگان ديار رحمت حق نابود نشدهاند و ما هم به زودي به آنها خواهيم پيوست.
[1] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftnref1) ـ نهج البلاغه، خطبه 193
طاهره وحیدیان
10-14-2012, 03:57 PM
راه رسيدن به كشف و شهود چيست؟
جواب :
قرآن كريم كشف و شهود را اينگونه ترسيم فرمود:
﴿كلاّ لَو تعلمون عِلمَ اليقينِ ٭ لترونّ الجحيم﴾.[1] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftn1)
اگر معارف دين را با برهان و يقين بشناسيد و به آن عمل كنيد، هماكنون در همين دنيا جهنم را ميبينيد؛ در غير اين صورت، پس از مرگ كافران هم ميتوانند جهنم را ببينند:
﴿ربّنا اَبْصرنا وَ سَمِعنا﴾.[2] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftn2)
افرادي چون حارثة بن مالك كه مرحوم كليني در اصول كافي[3] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftn3) قصه آن را نقل كرده است، در محضر رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم ميگفتند: گويا عرش و بهشت، و دوزخ و اهل آنها را ميبينيم. اگر به آنچه از حلال و حرام ميشناسيم، واقعاً عمل كنيم و چشم، گوش، دست، پا و... را تطهير كنيم و علم همراه با عمل صالح داشته باشيم، به چنين مرتبتي نايل ميشويم؛ خلاصه اينكه راه رسيدن به كشف و شهود، بندگي خداست.
[1] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftnref1) ـ سوره تكاثر، آيات 6 ـ 5.
[2] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftnref2) ـ سوره سجده، آيه 12.
[3] (http://esraco.org/Pages/controls/cmsfrm_ansqusmanagment.aspx#_ftnref3) ـ الكافي، ج 2، ص 54.
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.