توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هوشیارى سیاسى و مدیریت بى نظیر - حضرت علی (ع)
امیرحسین
06-15-2011, 08:55 PM
هوشیارى سیاسى و مدیریت بى نظیر
خیلى كم اتّفاق مى افتد كه برترى جنگى با برترى سیاسى در یك انسان جمع شود، ولى امام علی علیه السلام در همان لحظه كه یك جنگجو بود، در همان زمان یك سیاستمدار بود؛ بلكه، به تعبیر دوران ما، یك دولتمرد بود.
سیاست داخلى و خارجى خود را در سطح دوستان و دشمنانش برنامه ریزى مى كرد و در اداره و رهبرى مردم همان طرح و سیاستى را اجرا مى نمود كه در برنامه ریزى كارها و امور جارى انجام مى داد و در هر دو مورد تمام احتمالات را در دگرگونى رویدادها و تغییر شرایء با حكمت و فكر باز و برنامه ى صحیح در نظر مى گرفت و روش هاى گوناگون را در برخورد با حوادث با نرمى و ملایمت به كار مى برد تا بدى قحطى و كمبودها را به وضعیّتى بارور و سرشار بدل سازد.
امیرحسین
06-15-2011, 08:56 PM
كسانى كه مى پندارند امام سیاستمدارى زیرك نبوده است سیاست را به معنى و چهره ى حقیقى آن در نظر نمى گیرند و از مفهوم اصلیش دور ساخته و از محتوا عارى كرده اند. سیاست، حقّه بازى و فریبكارى و نوعى پستى و فرومایگى نیست كه انسانیّتِ انسان را لگدكوب و كرامت او را پایمال كند تا بتوان از هر راهى به اهداف پست آن رسید. در زیركى و سیاستمدارى معاویه مطالب فراوانى گفته شده است، ولى على (علیه السلام) در مقابل این پندار نادرست چنین فرمود:
به خدا سوگند، معاویه از من زیركتر نیست؛ او خیانتكار و تبهكار است [ نهج البلاغه، خطبه ى 200. ] و من خیانت و عهد شكنى را دوست ندارم.
نگاهى عمیق تر به حوادث و شواهد تاریخى، دوراندیشى امام را بخوبى روشن مى كند؛ بدین معنى كه به زمینه هاى ایجاد خطر و بروز حوادث و دگرگونی هاى محتمل توجّه فراوانى داشته است و از روى آنها پرده برداشته و خطرات آنها را گوشزد كرده و براى جلوگیرى از آنها اقدامات لازم را نموده است؛ مثل كسى كه خاكسترها را از روى جرقه هاى آتشى كه در زیر آنها مدفون است به یك سو مى زند و آن را- پیش از آنكه به اطراف پراكنده و موجب آتش سوزى گردد- خاموش مى كند.
امیرحسین
06-15-2011, 08:56 PM
از جمله دلایل بیدارى سیاسى امام آن است كه همراه با فرستادن جاسوس به سرزمین دشمن كارى مى كند كه امروزه جنگ روانى نامیده مى شود كه بعضى گمان مى كنند این گونه جنگ ها از نوآورى و ابداعات در عالم سیاست و از ابتكارات رهبران و سیاستمداران عصر حاضر است. صفحات تاریخ پُر است از نمونه هایى از نامه ها و پیام هایى كه امام به گوشه و كنار كشور اسلامى خود نوشته و آنها را تشویق كرده است كه آرا و اذهان عموم را آماده ى پذیرش نظریّات و دستوراتش كنند تا اگر خواست كارى را تثبیت كند و یا آن را تغییر دهد با مشكلى در ارتباط با نظریّات مردم مواجه نشود. هم چنین در كتب تاریخ نمونه هاى بسیارى از شعر شاعران مربوط به امام را مى بینیم كه قصیده هایى در دوران گردش آسیاى جنگ و یا در زمان صلح سروده و به شرح اهداف و تبیین مواضع امام و ادّعاهاى دشمنانشان پرداخته اند و حقیقتى را كه مخالفین به نیرنگ از آن دم زده اند روشن كرده و روح معنویّت را در سربازان دمیده و تذكّرات معنوى به آنان داده اند تا باز دارنده ى كسانى باشد كه از راه باطل رفته و حق او را نادیده گرفته و بر او تجاوز كرده اند.
همان گونه كه امام از اخبار مربوط به دشمن و معرّفى افكار خود و ترویج رفتار و برنامه هاى خود غافل نبود، در عین حال، هیچ گاه از پى گیرى عملكرد استانداران و نمایندگانش در شهرها و استانهاى مختلف نیز غفلت نمى كرد تا از خوش رفتارى آنان دربین مردم و پایبندى آنها نسبت به حدود وظایف و تكالیفشان یقین حاصل كند و بداند كه پا را از محدوده ى سیاست عمومى مرسوم او بیرون نمى گذارند.
امیرحسین
06-15-2011, 08:57 PM
امام در نامه اى به مَصْقَلَ بن هُبَیْرَه استاندار و عاملش در اَرْدَشیر خُرَّه چنین مى نویسد:
"خبر كارى از تو به من رسیده كه اگر چنان كرده باشى پروردگارت را به خشم آورده و امام خود را غضبناك ساخته اى و آن اینكه تو غنایم مسلمین را- كه با نیزه ها و اسبانشان به دست آورده و در راه آن خونهایشان را ریخته اند- در بین خویشاوندان عربت- كه اطرافت جمع شده اند- تقسیم كرده اى. هیچ گاه حقّ پروردگارت را سبك مشمار و دنیاى خود را با نابودى دینت، اصلاح و آباد مكن....آگاه باش كه حقّ مسلمانانى كه نزد تو و نزد مایند در تقسیم این غنایم یكسان است. آنان كه براى گرفتن نزد من مى آیند حقّ خود را مى گیرند و باز مى گردند. "[ نهج البلاغه، نامه ى 43. ]
تعقیب و پیگیرى امام از عمّال و نمایندگانش فقط مربوط به رفتار عمومى و وظایف استاندارى آنها نبود، بلكه بركارهاى شخصى آنان نیز نظارت مى كرد و با معیارى دقیق آنها را مى سنجید؛ زیرا آنان پیشوایانى بودند كه مى باید رفتار و زندگى آنان سرمشق زندگى زیر دستانشان باشد.
خبردار شد كه عثمان بن حُنَیْف نماینده و استاندار او در بصره بر سر سفره اى رنگین دعوت شده است كه گروهى از ثروتمندان نیز در آنجا و بر سر آن سفره نشسته بوده اند. امام به او نوشت:
"اى پسر حُنیف!... مردى از جوانان بصره تو را به خوانى دعوت كرده و تو به سوى آن شتافته اى. بر سر آن سفره غذاهاى رنگارنگ برایت فراهم آمده و كاسه هاى بزرگ نزد تو چیده اند. گمان نمى كردم كه تو پذیراى طعام مردمى باشى كه تهى دستانشان مورد جفا و بى اعتنایى قرار گرفته و ثروتمندانشان دعوت شده باشند....
آگاه باش! هر پیروى، پیشوایى دارد كه به او اقتدا كرده از پرتو دانشش روشنى مى گیرد. بدان كه پیشوا و امام شما از دنیاى خود به دو جامه ى فرسوده و از غذاى آن به دو قرص نان بسنده نموده است. بدانید شما نمى توانید بدینگونه رفتار كنید. لكن مرا با پرهیزگارى و كوشش و خویشتن دارى و درستكارى و استوارى خود یارى دهید.... هرگز هوا و هوس بر من چیره نمى شود و گرسنگى مرا وادار نمى كند كه غذاهاى گوناگون را برگزینم؛ در صورتى كه شاید در حجاز و یا یمامه كسى باشد گِرده ى نانى هم امید نداشته و روى سیرى ندیده باشد. چگونه سیر بخوابم و در اطرافم شكمهاى گرسنه وجود داشته باشد؟ آیا بدین بسنده كنم كه امیرمؤمنانم بخوانند؛ بى آنكه در دشواریهاى روزگار شریك آنان باشم؟...
پس تقواى خدا پیشه كن، اى پسر حُنَیْف! به همان نان هاى خودت بسنده كن تا از آتش دوزخ رهایى یابى."
[ نهج البلاغه، نامه ى 45. ]
امیرحسین
06-15-2011, 08:57 PM
این نامه ى امام درسى است در تربیتى اخلاقى و در اینكه چگونه حاكم باید سرمشق امّت خود باشد تا به او اقتدا كنند و از او پیروى نمایند.
واقعیّت این است كه امام به هر صورت ممكن نمى گذاشت كه استاندارانش هر كارى را كه مى خواهند انجام دهند و هیچ برنامه و سرمشقى نداشته باشند و حدود تكالیفشان روشن و واضح نباشد و ندانند كه چگونه در امور دنیا و دین حركت كنند.
در این مورد، بهترین دلیل- براى هر كسى كه بخواهد مراجعه كند- همان دستورالعملش براى مالك اَشتر نخعى به هنگامى است كه استاندارى مصر را به او واگذار كرد تا با برنامه و قوانینى كه براى اداره امور و سرپرستى مردم وضع كرده است آشنا شود.
به شگفتى مى آییم؛ هنگامى كه مى بینیم امام، در این دستورالعمل، اصول كلّى حكومت را به طور روشن و واضح مشخّص مى سازد؛ همان اصولى كه مكاتب سیاسى براى رسیدن به آن در طول قرون طولانى به زمین خورده اند و هر یك مدّعى شده كه تنها او به آن مرتبه رسیده است و دیگران نرسیده اند.
در عظمت و اهمیّت این عهدنامه همین بس كه در آن بر وحدت و انسجام اجتماعى و سیاسى تمام افراد یك جامعه تأكید شده و بدون هیچ تفرقه و امتیازى همه مى توانند به ریسمان واحدى چنگ زنند و باوجود تمام اختلافات اجتماعى و فكرى و عقیدتى كه دارند همه ى افراد یك كشور با یكدیگر مساوى و یكسان باشند
--بخش سیره و عترت تبیان--
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.