طاهره وحیدیان
10-01-2012, 02:36 PM
http://media.jamnews.ir/Larg1/1391/06/01/IMG09095281.jpg
در كتاب مفتاح الجنة مرويست كه روزى اميرالمؤمنين عليه السلام با يك نفر مرد خيبرى در راهى همراه شدند و در همه جا با هم بودند تا اينكه به رودخانه بزرگى رسيدند . آن حضرت ديد مرد خيبــرى عباى خود را بر روى آب انداخت و از آب گذشت و پاهايش با آب تــــر نشد، چون خيبرى به آن طرف آب رسيد به اميرالمؤمنين على عليه السلام خطاب كرد و گفت : اى مرد اگر تو نيز مى دانستى آنچه كه من مى دانم و بر زبان جارى مى كردى آنچه كه من جارى كردم هر آينه از آب مى گذشتى و قدمت تر نمى شد . پس خيبرى ديد كه على عليـــه السلام خطابى به آب كرد كه آب چون سنگ بستـــــه شد و از آن گذشت و پايش تر نشد .
خيبرى بسيار تعجب كرد ! پس آن حضرت فرمود : اى خيبرى تو چه چيز مى دانستى كه به زبان جارى كرده و از آب گذشتى ؟ خيبرى گفت : من نام وصى حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله را به زبان جارى كردم ، آن حضرت فرمود : اى خیبرى وصىّ حضرت رسالت پناهى من هستم . چون خيبرى اين را شنيد به دست و پاى آن حضرت افتاده ، ايمان آورد و به شرف اسلام مشرّف شد.
در كتاب مفتاح الجنة مرويست كه روزى اميرالمؤمنين عليه السلام با يك نفر مرد خيبرى در راهى همراه شدند و در همه جا با هم بودند تا اينكه به رودخانه بزرگى رسيدند . آن حضرت ديد مرد خيبــرى عباى خود را بر روى آب انداخت و از آب گذشت و پاهايش با آب تــــر نشد، چون خيبرى به آن طرف آب رسيد به اميرالمؤمنين على عليه السلام خطاب كرد و گفت : اى مرد اگر تو نيز مى دانستى آنچه كه من مى دانم و بر زبان جارى مى كردى آنچه كه من جارى كردم هر آينه از آب مى گذشتى و قدمت تر نمى شد . پس خيبرى ديد كه على عليـــه السلام خطابى به آب كرد كه آب چون سنگ بستـــــه شد و از آن گذشت و پايش تر نشد .
خيبرى بسيار تعجب كرد ! پس آن حضرت فرمود : اى خيبرى تو چه چيز مى دانستى كه به زبان جارى كرده و از آب گذشتى ؟ خيبرى گفت : من نام وصى حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله را به زبان جارى كردم ، آن حضرت فرمود : اى خیبرى وصىّ حضرت رسالت پناهى من هستم . چون خيبرى اين را شنيد به دست و پاى آن حضرت افتاده ، ايمان آورد و به شرف اسلام مشرّف شد.