محمد حسین
06-18-2012, 01:27 PM
http://rasekhoon.net/_WebSiteData/News/NewImages/c40aeb7e-1b5b-48d6-b959-25edfbfb57c8.jpg
زلزله بم اما جدا از همه جنبه های فنی و ناظر بر ساختمان سازی، فرصتی بود برای انسان سازی و چه خوب، كسی كه در بم نگاه داشتن آتش شوق سال های خون و شهادت را در سینه خود به ظهور رساند، چند سالی بعد، پاداش حقیقی خود را دریافت كرد.
حاج احمد، تنها مرد سال های مقاومت و جهاد علیه دشمن بعثی نبود، بلكه هر جا ندای مظلومی شنیده می شد، باید زودتر از همه به دفاع برمی خاست.
خبر حادثه دلخراش زلزله بم را كه شنید، اندوه همه وجودش را فرا گرفت؛ آن قدر كه پیش از همه به نجات زلزله زده ها شتافت؛ «نخستین ناجی زلزله زدگان بم»، كسی نبود جز یادگار سال های دفاع مقدس، حاج احمد كاظمی؛ همان گونه به سان سال های جانبازی در جبهه ها گمنام و ناشناس، پیش از همه خود را به بم رسانده و مشغول كمك رسانی بود.
اگر او را میان آواره ها و جنازه ها، موقع انتقال مجروحان و خارج كردنشان از زیر آوار و با آن چشم های خسته و نیمه باز، می دیدی، هرگز باور نمی كردی كه «فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران» باشد. صد ساعت تمام، چشم هایش با خواب بیگانه بودند و او بیدارتر
” شاید كسی باور نمی كرد. خواب در برابر دیدگان احمد كاظمی چنان سر تسلیم فرود آورد كه پس از صد ساعت بیداری او به خواب نرفته، بلكه بیهوش شود و به همه ما فرورفتگان در روزمرگی های خود، نشان دهد كه در روزگار صلح نیز مردانی هستند كه بر خلاف ظاهر آرام خویش، هنوز هم مرد جنگند. “
از همیشه، در پی «خدمت» بود.
زلزله بم اما جدا از همه جنبه های فنی و ناظر بر ساختمان سازی، فرصتی بود برای انسان سازی و چه خوب، كسی كه در بم نگاه داشتن آتش شوق سال های خون و شهادت را در سینه خود به ظهور رساند، چند سالی بعد، پاداش حقیقی خود را دریافت كرد.
حاج احمد، تنها مرد سال های مقاومت و جهاد علیه دشمن بعثی نبود، بلكه هر جا ندای مظلومی شنیده می شد، باید زودتر از همه به دفاع برمی خاست.
خبر حادثه دلخراش زلزله بم را كه شنید، اندوه همه وجودش را فرا گرفت؛ آن قدر كه پیش از همه به نجات زلزله زده ها شتافت؛ «نخستین ناجی زلزله زدگان بم»، كسی نبود جز یادگار سال های دفاع مقدس، حاج احمد كاظمی؛ همان گونه به سان سال های جانبازی در جبهه ها گمنام و ناشناس، پیش از همه خود را به بم رسانده و مشغول كمك رسانی بود.
اگر او را میان آواره ها و جنازه ها، موقع انتقال مجروحان و خارج كردنشان از زیر آوار و با آن چشم های خسته و نیمه باز، می دیدی، هرگز باور نمی كردی كه «فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسداران» باشد. صد ساعت تمام، چشم هایش با خواب بیگانه بودند و او بیدارتر
” شاید كسی باور نمی كرد. خواب در برابر دیدگان احمد كاظمی چنان سر تسلیم فرود آورد كه پس از صد ساعت بیداری او به خواب نرفته، بلكه بیهوش شود و به همه ما فرورفتگان در روزمرگی های خود، نشان دهد كه در روزگار صلح نیز مردانی هستند كه بر خلاف ظاهر آرام خویش، هنوز هم مرد جنگند. “
از همیشه، در پی «خدمت» بود.