توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : انواع قلب / راههای تطهیر قلب
طاهره وحیدیان
04-13-2012, 07:54 AM
انواع قلب / راههای تطهیر قلب
دلهای آدمی مخزن حب الهی است، دلی را که هر روز به چیزی غیر خدا تعلّق پیدا کند قلبی هرزه و بیادب است .
انسان باید تمام ابعاد وجودیاش؛ یعنی عقل، قلب، نفس، اعضا و جوارحش را ادب کند.
تطهیر قلب و تزکیه نفس
دو مطلب را به طور خلاصه عرض میکنیم؛ یک بحث در باب تطهیر قلب است و یک بحث در باب تزکیه نفس. تزکیه، هم شامل تطهیر میشود و هم شامل رشد. انسان، هم وظیفه دارد دلش را پاک کند و هم وظیفه دارد آن را رشد بدهد.
قلبی که تطهیر نشده باشد بیادب است!
در باب تطهیر، قلبی که تطهیر نشده است بی ادب است. ادب الهی، عبارت از مرزشناسی و مرزداری است. مرزشناسی و مرزداری بهطور خلاصه یعنی؛ انسان نیرویش را در راه رضای الهی مصرف کند. مرزشناسی یعنی اوامر الهی و دستورات خدا. مرزداری یعنی به کار بستن اوامر و دستورات الهی، که مصرف نیرو در مرزداری است. خلاصه بحث این است که انسان، اگر نیرویی که در هر بُعدی از ابعاد وجودی اش دارد، در راه رضای خدا مصرف کند، آن بُعد وجودیاش را مؤدّب کرده است و اگر در راه غیر رضای الهی مصرف کند آن بُعد وجودیاش بی ادب است.
طاهره وحیدیان
04-13-2012, 07:57 AM
قلب باادب، قلب بیادب
قلب، یک بُعد از ابعاد وجودی انسان است. بحث در این است که کارایی قلب در چیست که انسان از او کار میکشد. اگر کاری را که انسان از قلب کشید، در راه رضای خدا بود، آن قلب میشود باادب. امّا اگر در راه رضای خدا نبود، آن قلب میشود بی ادب.
قلبها ظروف خدا هستند!
قلب یک ظرف است و ادب و بی ادبی این ظرف در ربط با مظروف آن است. ما راجع به قلب روایات متعدّده داریم که همین تعبیر است.
علی(علیهالسلام) میفرماید: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ»؛ این دلها ظروف هستند. «فَخَیْرُهَا أَوْعَاه»2 . در روایتی دیگر از پیغمبر اکرم هست که
فرمودند: «قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم): اِنَّ للَه تَعالی فِی الَارضِ اَوانَی اِلّا فِیهَا الُقلُوب»؛ در زمین، برای خدا ظرفهایی وجود دارد که عبارت از دلها است. صحبت در این است که این ظرف برای کیست و مظروفش چیست؟
پینوشتها:
1.بحارالأنوار، ج74، ص207
2.بحارالأنوار، ج1، ص188
طاهره وحیدیان
04-13-2012, 08:00 AM
قلب؛ مخزن حبّ الهی، دار حق تعالی، حرم الله و ناموس خدا است!
بحث قلب، بحث مفصّلی است نمیخواهیم واردش شویم، فقط اشاره میکنیم و رد میشویم. در باب قلب، این ظرف را به اشکال گوناگون تعبیر
میکنند. میگویند: قلب، مخزنی است که مظروفش حبّ الهی است، «مخزن حبّ الهی». گاهی از این ظرف به «دار حق تعالی» تعببیر میکنند.
گاهی به «بیت حق تعالی». در روایت به «حرم حق تعالی» تعبیر میکنند. در روایتی است که؛ «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّهِ»3 ؛
هم ظرف را میگوید و هم مظروف را. استاد ما(رضوان الله تعالی علیه)، تعبیرشان از قلب این بود که قلب و دل ناموس الهی است.
ادب کردن قلب
کار دل دلبستگی است. میگویند: این ظرف که مظروفش باید حبّ الهی باشد، اگر حبّ غیر خدا در آن جایگزین شود، بیادب است. آنچه که متناسب با آن ظرف بود و باید در آن راه، که مورد رضای الهی بود، مصرف میشد، این بود که حبّ خدا در این ظرف میآمد و جایگزین میشد نه حبّ غیر خدا. لذا این مطلبی که در روایات هست که قلب خود را ادب کن و اینکه میگویند: ادب قلب به تطهیرش است، یعنی پاک کردن قلب از حبّ به غیر خدا. به این میگویند: ادب قلب.
پی نوشت:
3.بحارالأنوار، ج67، ص25
طاهره وحیدیان
04-13-2012, 08:01 AM
دلی که به غیر خدا تعلّق پیدا کند، هرزه و بیادب است!
دلی که هر روز و هر آن، به چیزی غیر خدا تعلّق پیدا کند، قلبی هرزه و بیادب است و این هرزهگری قلب است. دلی که در دلبستگی به خدا، راسخ و پابرجا است و غیر حبّ به خدا را در خود راه نمیدهد، این دل و قلب مؤدّب به ادب الهی است.
قلب بیادب، بیمار است!
لذا در معارف ما، در باب سلامت قلب و بیماری قلب، که کدام دل سالم است و کدام دل بیمار، معیار حبّ به خدا است. دلی که به دنیا تعلّق گرفته باشد، یعنی در آن دل، حبّ به دنیا رسوخ کرده باشد و دلبسته به دنیا شده باشد، این قلب مریض است. گفتم: بیادب است، در بیماریاش هم میگویم: این بیادب، بیمار است. بیادبها بیمار هستند.
طاهره وحیدیان
04-13-2012, 08:03 AM
آن دل که در راه رضای خدا باشد سلامت است
آن دل که نیرویش را در راه رضای الهی مصرف کرده باشد، یعنی این دل، به الله تعالی و اولیای خدا که آنها را هم به خاطر خدا دوست دارد، تعلّق پیدا کرده باشد، این دل سلامت است.
در قیامت، فقط قلب سالم به درد میخورد!
حالا برای نمونه روایتی را میخوانیم «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ ، إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ»4 ؛ قیامت، روزی است که نه پول، نه فرزند و نه چیز دیگری، به درد انسان نمیخورد بلکه دل سلامت است که به درد او میخورد.
قلب سالم چه قلبی است؟
روایت از امام صادق(صلوات الله علیه) در ذیل همین آیه منقول است که حضرت فرمود: «هُوَ الْقَلْبُ الَّذِی سَلِمَ مِنْ حُبِّ الدُّنْیَا»5 قلب سلیم آن قلبی است که از حبّ به دنیا سلامت باشد و نگذارد حبّ به دنیا در آن رسوخ کند، این در ربط با ادب قلب که همان تطهیر قلب است.
پی نوشت:
4.شعرا،آیه 88و89
5.بحارالأنوار، ج7، ص152
طاهره وحیدیان
04-13-2012, 08:03 AM
همه ابعاد وجودی انسان قابل رشد هستند
یک بحث دیگری در همین رابطه هست که در روایات هم مطرح است و آن مسأله رشد دل و قلب است. به این معنا که رشد قلب به چه چیز است. ابعاد وجودی انسان، غیر از بُعد مادّی او که از نظر روند رشد و نکث جدا از بقیّه ابعاد است، همگی قابل رشد هستند. عقل و حتّی نفس هم قابل رشد هستند.
هرچه مظروف بزرگتر، ظرف بزرگتر
رشد قلب به همین است که ما گفتیم. هرچه مظروف بزرگتر، ظرف هم بزرگتر و هرچه مظروف کوچکتر، ظرف هم کوچکتر. چون مظروفِ قلب حب و دوستی است، اگر تعلّق دل به یک چیز محدود باشد، قلب هم محدود میشود. امّا اگر تعلّق دل، به یک چیز نامحدود باشد، رشد قلب هم بی نهایت میشود.
طاهره وحیدیان
04-13-2012, 08:05 AM
مظروف قلب حب به خدا است
مظروف قلب، حبّ به خدا است. خدا نامحدود است پس حبّ به او هم نامحدود است. یک وقت خطکشهای مادّیّت را وسط نگذارید. بحث شدّت و ضعف است. یعنی شدّت رشد، به شدّت تعلّق به خدا است. این رشد قلب، گاهی در ربط با حالات است و گاهی در ربط با اعمال.
رشد قلب در ربط با حالات
در روایت هست که «قال الله تعالی لعیسی(علیهالسلام) أدِّب قلبک بالخشیه»؛ خشیت یک حالت درونی است که بر محور علم و معرفت استوار است. چه بسا آن خوفی که از درک عظمت خدا ناشی میشود را خشیت تعبیر میکنند. «أدَبُ قَلبِکَ بِالخَشیَةِ»6؛ در ربط با حالات است.
رشد قلب در ربط با اعمال
روایت از امام صادق(علیهالسلام) است؛ «إِنَّ الْقَلْبَ یَحْیَا وَ یَمُوتُ»؛ قلب زنده میشود و میمیرد. « فَإِذَا حَیَّ »؛ وقتی که زنده بود « فَأَدِّبْهُ بِالتَّطَوُّعِ» آن را با مستحبّات ادب کن. عمل واجب را چه دلت بخواهد و چه نخواهد مجبور هستی انجام دهی. اگر قلب سرحال بود، جایی است که میتوانی قلبت را با عملی ادب کنی که آن را توسعه دهی، یعنی عمل مستحب. «وَ إِذَا مَاتَ فَاقْصُرْهُ عَلَى الْفَرَائِضِ»7 ؛ اگر قلبت مرده است، فقط واجباتت را انجام بده. آن مستحبّی که از روی کسالت است، رشد درونی نمیآورد.
پی نوشت:
5.بحارالأنوار، ج7، ص152
6.تحفالعقول، ص 500
7.بحارالأنوار، ج84، ص47
طاهره وحیدیان
04-13-2012, 08:07 AM
اولیای خدا عاشق عبادت بودند
اولیای خدا هم در ربط با اعمال خودشان همین روش را داشتند. آنها هیچگاه از عبادت، زدگی پیدا نمیکردند. این است که میبینید آنها عاشق
عبادت بودند. از پیغمبر اکرم؛ «قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ»8 نماز نور چشم من است. در روایتی از امام باقر(علیهالسلام) نقل شده است که؛ «کَانَ
عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یُصَلِّی فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ أَلْفَ رَکْعَةٍ»9 ؛ این تعبیرات را راجع به امیرالمؤمنین هم داریم. نه اینکه اینها خسته نمیشدند، کأنّه
نیرو هم میگرفتند. روایت از امام حسن(علیهالسلام) است که حضرت میگوید شب جمعه بود، دیدم مادرم در محراب ایستاد و مشغول به نماز و
عبادت شد و تا صبح مشغول عبادت بود. یا این تعبیراتی که راجع به زهرا(سلام الله علیها) است که به قدری به عبادت میایستاد، که پاهای
حضرت ورم میکرد، احساس نمیکرد. اولیای خدا، رشدی را که برای دل مملو از حبّ به خدا بود را از حالات و اعمال تغذیه میکردند و این اعمال
برایشان رشد صعودی داشت.
پینوشتها:
.الکافی، ج5، ص 321
9.وسائلالشیعة،ج 1، ص 92
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.