mahdi2_2
03-10-2012, 12:24 AM
در تعبيري بسيار لطيف خداوند خطاب به کساني که مي خواهند ازدواج کنند ولي آن را پيدا نمي کنند، مي فرمايد:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ﴿النور: ٣٣﴾ (file:///D:/Documents%20and%20Settings/Home/.zekr/cache/search/109616724_0.html)و كسانى كه [وسيله] زناشويى نمىيابند، بايد عفت طلب کنند تا خدا آنان را از فضل خويش بىنياز گرداند.
وَلْيَسْتَعْفِف به معناي طلب عفاف و پاکدامني مي باشد. نمي فرمايد وليعفف و مي گويد وليستعفف. به اين مفهوم که ما در برابر نفس خود کاره اي نيستيم. حتي اگر هم در برابر نفس به کمالاتي رسيده ايم از جانب پرودگار بوده و بس.مگر نه اين است که خدا درباره يوسف مي فرمايد:
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ﴿يوسف: ٢٤﴾ (file:///D:/Documents%20and%20Settings/Home/.zekr/cache/search/-673259443_0.html)و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد، و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود، آهنگ او مىكرد. چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.
يعني اگر برهان پروردگار نبود ...و در ادامه خود حضرت يوسف که خداوند او را بنده مخلَس(خاص تر از مخلِس) خود مي داند مي گويد:
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿يوسف: ٥٣﴾ (file:///D:/Documents%20and%20Settings/Home/.zekr/cache/search/1051890593_0.html)و من نفس خود را مبرا نمي دانم، چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مىكند، مگر كسى را كه خدا رحم كند، زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.
پس بنابراين مي بايست همچون استغفار که طلب بخشش از جانب پروردگار است، استعفاف به درگاه الهي بنماييم.تا خداوند از فضل خودش ما را بي نياز کند.
حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ ﴿النور: ٣٣﴾ (file:///D:/Documents%20and%20Settings/Home/.zekr/cache/search/109616724_0.html)و كسانى كه [وسيله] زناشويى نمىيابند، بايد عفت طلب کنند تا خدا آنان را از فضل خويش بىنياز گرداند.
وَلْيَسْتَعْفِف به معناي طلب عفاف و پاکدامني مي باشد. نمي فرمايد وليعفف و مي گويد وليستعفف. به اين مفهوم که ما در برابر نفس خود کاره اي نيستيم. حتي اگر هم در برابر نفس به کمالاتي رسيده ايم از جانب پرودگار بوده و بس.مگر نه اين است که خدا درباره يوسف مي فرمايد:
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ﴿يوسف: ٢٤﴾ (file:///D:/Documents%20and%20Settings/Home/.zekr/cache/search/-673259443_0.html)و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد، و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود، آهنگ او مىكرد. چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.
يعني اگر برهان پروردگار نبود ...و در ادامه خود حضرت يوسف که خداوند او را بنده مخلَس(خاص تر از مخلِس) خود مي داند مي گويد:
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿يوسف: ٥٣﴾ (file:///D:/Documents%20and%20Settings/Home/.zekr/cache/search/1051890593_0.html)و من نفس خود را مبرا نمي دانم، چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مىكند، مگر كسى را كه خدا رحم كند، زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.
پس بنابراين مي بايست همچون استغفار که طلب بخشش از جانب پروردگار است، استعفاف به درگاه الهي بنماييم.تا خداوند از فضل خودش ما را بي نياز کند.
حَتَّىٰ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ