PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لطایف قرآنی



طاهره وحیدیان
03-06-2012, 11:39 PM
لطایف قرآنی http://img.tebyan.net/big/1390/10/1932734238166139591972171716322321586114200.gif
خاطی مست یا قاری بلخ؟ آورده‌اند: در بلخ، محتسب مستی را به سرای امیر حاضر کردند تا بروی حدّ شرعی بزنند. امیر به آن شخص خطاب کرد: چرا شراب نوشیدی و کسوت معصیت پوشیدی و عقل شریف را به مستی و بیهوشی گرفتار ساختی؟ آن مرد گفت: «سبحانک هذا بهتان عظیم». (سوره نور، آیه 16)

امیر گفت: من با تو سخن می‌گویم و از تو سؤال می‌کنم، تو قرآن می‌خوانی؟
مست جواب داد:که سزاوار است امیر، بهتر از این تفحّص حال رعایا نماید تا من که در عقل و فضل ممتازم بیهوش و لایعقل نخواند.
امیر گفت: تو را برای مناظره نیاورده‌اند، چرا پُر می‌گویی؟
مست گفت:اگر خاموش شوم تازیانه خورم، از این جهت حجّت آوردم تا رفع تهمت از خود نمایم.
امیر گفت: این قیل و قال را بگذار. از سوره‌های کوتاه قرآن چیزی حفظ داری؟
مست گفت: آری.
امیر گفت: سوره کافرون را بخوان تا معلوم شود که مستی یا هوشیاری؛ زیرا بعضی علما گفته‌اند که مست نتواند این سوره را به گونه مرتب و صحیح بخواند، اگر غلط خوانی حد شرعی بر تو زنم.
مست گفت: امیر سوره فاتحه بخواند تا من سوره کافرون بخوانم.
امیر شروع کرد و خواند:الحمدللّه رب العالمین
مست گفت: توقف نمای، در اول سوره دو غلط کردی.
گفت: هنوز من دو لفظ بیشتر نخوانده‌ام آن دو غلط کدام است؟
مست گفت: یکی بسم اللّه و دیگری اعوذ باللّه

طاهره وحیدیان
03-06-2012, 11:41 PM
خانه از پایه ویران است دو نفر شکایت پیش قاضی بردند یکی از آن دو، قرآنی را بالای سر قاضی نصب کرد تا به هنگام قضاوت از آن بترسد و به نفع او قضاوت کند.

دیگری مقداری پول زیر تشک قاضی گذاشت تا به نفع او حکم کند. دادگاه شروع شد. هنگامی که قاضی بر جای نشست متوجه پول‌های زیر

تشک شد. بدین جهت خواست تا به نفع صاحب آن قضاوت نماید. دیگری که متوجه این جریان شده بود،خطاب به قاضی گفت:



جناب قاضی! مقداری هم سر خود را بالا بگیرید و به قرآن بنگرید و بر اساس آن قضاوت کنید. قاضی گفت: دلم می‌خواهد نگاه کنم، امّا خانه از پایه ویران است.

طاهره وحیدیان
03-06-2012, 11:43 PM
تعبیر خواب روزی مهدی عباسی، در خواب دید، صورتش سیاه شده است. همین که از خواب بیدار شد خیلی مضطرب و آشفته حال گردید. و تمام مُعبرّین را جمع کرد و خوابش را برای آن‌ها نقل نموده و از تعبیرش سؤال کرد. همگی از تعبیر آن عاجز شدند و گفتند: این خواب را فقط ابراهیم کرمانی استادِ معبّرین عصر، می‌تواند تعبیر کند. خلیفه او را برای تعبیر، دعوت کرد.

وقتی آن استاد فرزانه حاضر شد، خلیفه خواب خویش را برای او نقل کرد، ابراهیم گفت: ای خلیفه! شما هیچ ناراحت نباشید چون که تعبیر این خواب، خیلی خوب و خوشحال کننده است، و خداوند متعال، فرزند دختری به شما عنایت خواهد کرد. خلیفه گفت : از کجا می گوئی؟ ابراهیم پاسخ داد: از کلام نورانی قرآن؛ زیرا خداوند می‌فرماید: (وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظیمٌ) "هرگاه به یکی از آنان مژده دهند که دختری برایت متولد شده صورتش سیاه می‌شود و به شدت خشمگین می‌گردد."(نحل/ 58)

مهدی عباسی، از این تعبیر بسیار خشنود شد و امر کرد تا ده هزار درهم به عنوان هدیه به او بدهند؛ و درست پس از گذشتن چند ماه، خداوند متعال، دختری به خلیفه کرامت فرمود؛ خلیفه بعد از تولد فرزندش، دوباره یک هزار درهم دیگر، به ابراهیم معبّر فرستاده و مقام او را گرامی داشت.(ثمرات الانوار، ص 223-224)