PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دستیاران عزرائیل در قبض روح



طاهره وحیدیان
03-01-2012, 12:07 AM
دستیاران عزرائیل در قبض روحفرشتگان قابض روح انسان ها در یک تقسیم بندی کلی، به دو گروه تقسیم می شوند: جناح های رحمت و جناح های سخط. فرشتگان سخط، با چهره ای درهم کشیده، غضب آلود و دهشتناک، برای قبض روح برخی از انسان ها می آیند . http://img.tebyan.net/big/1390/08/22974129213161131154229214155208434941151.jpg
فرشتگان و قبض روح«اللَّهُ یَتَوَفَّى الأنفُس حِینَ مَوْتِهَا وَ الَّتى لَمْ تَمُت فى مَنَامِهَا فَیُمْسِک الَّتى قَضى عَلَیهَا الْمَوْت وَ یُرْسِلُ الأُخْرَى إِلى أَجَلٍ مُّسمًّىً إِنَّ فى ذَلِک لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکرُونَ» (1) ؛
خدا جانها را به هنگام مردنشان می گیرد ، و نیز جان کسانی را که در، خواب خود نمرده اند جانهایی را که حکم مرگ بر آنها رانده شده نگه می دارد و دیگران را تا زمانی که معین است باز می فرستد در این عبرتهاست برای آنهایی که می اندیشند.

فرشتگان و قبض روحیکی از شئون فرشتگان در خصوص انسان ها، مسأله ی «قبض روح» است. ملائکه در این شأن، مظهر اسم «قابض» حق اند. خداوند متعال است که قبض می کند و بسط می دهد. با اسم «باسط » خویش روح انسان را می دمد و با اسم «قابض» خویش روح او را می گیرد. در قبض روح انسان ها، فرشتگان مظهر اسم «قابض اند» و خداوند متعال با وصف قابضش، بر این گروه از فرشتگان جلوه کرده است. از این رو، آنان و سایط قبض خداوند متعال اند و این وصف الهی را در همه ی موجودات و از جمله انسان ها جاری می سازند.
در بعضی از آیات، قبض به خداوند متعال نسبت داده شده است؛ از جمله آیه ی فوق که می فرماید:
«خدا روح مردم را هنگام مرگشان، به تمامى باز مى‏ستاند، و [نیز] روحى را که در [موقع‏] خوابش نمرده است [قبض مى‏کند]؛ پس آن [نفسى‏] را که مرگ را بر او واجب کرده، نگاه مى ‏دارد، و آن دیگر [نفس ها] را تا هنگامى معین [به سوى زندگى دنیا] باز مى ‏فرستد. قطعاً در این [امر] براى کسانى که مى ‏اندیشند، نشانه‏هایى [از قدرت خداوند] است».

پی نوشت:
1-زمر(39)، آیه ی 42
2 - سجده (22)، آیه ی 11

طاهره وحیدیان
03-01-2012, 12:11 AM
این آیه قبض در حال مرگ که دیگر روح به بدن باز نمی گردد و نیز در حال خواب و بیهوشی را که روح پس از مدّت زمانی به بدن برمی گردد، به خداوند متعال نسبت می دهد که او قبض کننده ی روح است.


در برخی از آیات دیگر قبض را به ملک الموت نسبت می دهد؛ از جمله:


«قُلْ یَتَوَفَّاکم مَلَک الْمَوْتِ الَّذِى وُکلَ بِکمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکمْ تُرْجَعُونَ» (3).


«بگو: فرشته ی مرگى که بر شما گمارده شده، جانتان را مى‏ستاند، آنگاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مى ‏شوید».
در این آیه قبض به ملک الموت (یکی از چهار گرامی ترین فرشتگان) (4) نسبت داده شده است .

شواهد قرآنیدر بعضی آیات دیگر قبض به جناحهای «ملک الموت» نسبت داده شده است:


1. (وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکمْ حَفَظةً حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَکمُ الْمَوْت تَوَفَّتْهُ رُسلُنَا وَ هُمْ لا یُفَرِّطونَ • ثُمَّ رُدُّوا إِلى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ...) (5)؛ «و اوست که بر بندگانش قاهر [و غالب‏] است؛ و نگهبانانى بر شما مى ‏فرستد، تا هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد، فرشتگان ما جانش بستانند؛ در حالى که کوتاهى نمى‏ کنند * آن گاه به سوى خداوند - مولاى بحقشان - برگردانیده می شوند».


2. (الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائکةُ طیِّبِینَ یَقُولُونَ سلامٌ عَلَیْکمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ) (6)؛ «همان کسانى که فرشتگان جانشان را - در حالى که پاکند - مى‏ستانند و [به آنان‏] مى ‏گویند: درود بر شما باد، به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏ دادید، به بهشت درآیید».


در این دو آیه، قبض روح به جناحهای ملک الموت - که تحت فرمان او هستند - نسبت داده شده است. البته نباید پنداشت که این نوع آیات، با یکدیگر در تضادند؛ بلکه همه به یک حقیقت اشاره دارند. بدین معنا که اصل «قابض» خداوند متعال است و واسطه ی بعدی در این امر - که به اذن و فرمان خدا عمل می کند - ملک الموت است. واسطه های بعدی در این مسأله - که بدون واسطه و به اذن و فرمان ملک الموت و با واسطه به اذن و مشیت خداوند متعال عمل می کنند - فرشتگان قابض اند.

پی نوشت:
- سجده (22)، آیه ی 11
3 - این چهار فرشته عبادتند از: میکائیل، اسرافیل، عزرائیل و جبرئیل.
4 - انعام (6)، آیه ی 61 و62
5 - نحل (16)، آیه ی32
6 - نگا: بحارالانوار، ج 6، باب 5، ص 143، ح 8.

طاهره وحیدیان
03-01-2012, 12:17 AM
http://img.tebyan.net/big/1389/01/5126357019286238160812181147369212170.jpg
بر اساس روایات، جایگاه ملک الموت در آسمان سوّم است و در اینجا بر همه ی موجودات پایین تر از این مرتبه و بر شیاطین، سیطره ی وجودی دارد.

بر همین اساس در شب معراج عزرائیل (علیه السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «دنیا در نزد من، مانند یک درهم است». سعه ی وجودی «ملک الموت» امری عظیم و عجیب بوده و قابل فهم و درک ما نیست. با توجه به جایگاه وجودی ملک الموت، برخی از انسان ها - که از مدارج عالی برخوردارند - به وسیله ی خود ملک الموت قبض روح می شوند.
انسان هایی که رتبه ی وجودی شان، از ملک الموت بالاتر است (مانند حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان (علیهم السلام)) به وسیله ی شخص ملک الموت قبض روح می شوند؛ ولی تا زمانی که خود آنان به او اجازه ی قبض را ندهند، ملک الموت نمی تواند آنان را قبض روح کند، زیرا رتبه ی وی از آنان بسی فروتر است. امّا انسان های معمولی و کسانی که در رتبه های پایین تری قرار دارند، نوعاً به وسیله ی فرشتگان قابض، قبض روح می شوند. البته این فرشتگان، قبض روح تمامی موجودات را بر عهده دارند؛ چه موجودات مرئی، چه موجودات نامرئی (مثل جن و شیطان) و چه حیوانات، چه غیر حیوانات.

طاهره وحیدیان
03-01-2012, 12:19 AM
جناح فرشتگان قابضفرشتگان قابض روح انسان ها در یک تقسیم بندی کلی، به دو گروه تقسیم می شوند: جناح های رحمت و جناح های سخط (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=129708). فرشتگان

سخط، با چهره ای درهم کشیده، غضب آلود و دهشتناک، برای قبض روح برخی از انسان ها می آیند. مواجهه با این گروه از فرشتگان - به دلیل

وضعیت خاصشان - بسیار سخت است! البته این سختی و وحشتناک بودن، برای هر کسی یک بار قابل تجربه است. از آنجایی که آنها هنگام

مرگ چهره رخ می نمایند، هر که این امر را مشاهده کند، دیگر نمی تواند برگردد و برای دیگران گزارش کند. بر اساس آیات و روایات همین قدر

باید دانست که صورت سخطی فرشتگان قبض، بسی ترسناک و هیبت انگیز است! ابراهیم خلیل (علیه السلام) به ملک الموت گفت: جلوه ی

سخطی خود را به من بنمایان، جناح سخطی گفت: تاب نداری، گفت: دارم، ملک الموت به جناح سخطی دستوری داد و پس از لحظه هایی، به

حضرت ابراهیم (علیه السلام) گفت: ببین، همین که حضرت آن را دید، مدهوش شد. (7)


در مقابل جناح رحمت، با چهره ای جذاب و دیدنی برای قبض روح گروهی از انسان ها رخ می نمایند و در واقع اینان با مظاهر رحمت می آیند و از

این رو فرد محتضر، هنگامی که با این جلوه ها برخورد می کند، مجذوب آنان شده و به رفتن از دنیا و مرگ راضی می گردد؛ به گونه ای که دوست

دارد برود و از تعلّقات دنیا رهایی یابد.

پی نوشت:
7 - همان، ج 59، ص 264، ح53

طاهره وحیدیان
03-01-2012, 12:21 AM
اما یک شاهد روایی از میان احادیث گوناگون در خصوص فرشتگان قابض روح، روایت ذیل است:

سیوطی در تفسیر الدرالمنثور از ابن عباس نقل می کند:


«و کل ملک الموت بقبض الارواح الآدمیین فهو الذی یلی قبض ارواحهم و ملک فی الجن و ملک فی الشیاطین، ملک فی الطیر و الوحش و السباع و الحیتان و النمل فهم اربعة املاک و الملائکه یموتون فی الصعقة الاولی و ان ملک الموت یلی بقبض ارواحهم ثم یموت ...» (8).


«ملک الموت به قبض ارواح انسان ها موکل شده است. پس او کسی است که ارواح انسان ها را قبض می کند و فرشته ای [مأمور قبض] و

فرشته ای [موظف به قبض] در شیطان ها و ملکی [موظف به قبض روح] در پرندگان، وحوش، درنده ها، ماهی ها، مورچه ها است. پس

[جناحهای ملک الموت] چهار [گروه] از فرشتگان اند و ملائکه ی [قبض روح] در نفحه ی اولی [در قیامت] می میرند. در حقیقت ملک الموت ارواح

آنان را قبض می کند؛ سپس ملک الموت [با قبض روح به وسیله خداوند] می میرد...».


در این روایت، به چهار نوع از جناحهای ملک الموت اشاره شده و بیان گشته است که موت و مسأله ی قبض، دامنگیر خود جناحهای قابض نیز

خواهد شد. بدین صورت که ملک الموت در نفخه ی اول ارواح آنان را قبض می کند و سپس خداوند متعال، روح ملک الموت را از او می ستاند.

پی نوشت:
8 - غافر (40)، آیه ی 7

طاهره وحیدیان
03-01-2012, 12:25 AM
همه باید بدانیم که از مرگ فراری نیست و همه این تلخی را می چشیم. از این رو باید بیش از گذشته مراقبت کنیم. امام

موسی بن جعفر (علیه السلام) با آن همه عبادت و سجده طولانی، عاجزانه از خداوند طلب راحت هنگام مرگ می کرد: «اَلّلهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ راحَةَ عِندَ المَوت» ؛ ما با این همه فضیحت، و گناه و نافرمانی چه باید بگوییم؟ چرا خویش

را تأویل نمی کنیم و همواره سعی داریم حقایق قرآنی و روایی را در این خصوص به تأویل ببریم؟! باید برای آن روز سخت

آمادگی لازم را کسب کنیم و دست به اصلاح عمیق و اساسی خویش زنیم.


در پایان گفتنی است برخی می پندارند که ذکر تنها لقلقه ی لسان و زبان است و اگر کسی به اذکاری فقط با زبان مشغول باشد، به حقایقی دست می یازد!! این پنداری بیش نبوده و ذکر تنها حرکات زبانی و لسانی نیست، بلکه ذکر علاوه بر گفتن و تکرار، آن است که آدمی در تمام احوال و حرکات خویش، مراقب جانب حضرت حق بوده و اوامر و نواهی او را رعایت کند.