yalda930
02-21-2012, 11:13 PM
به نقل از آیت الله جوادی آملی:
خدا در قيامت با مؤمنين سخن ميگويد، مؤمنين کلام خدا را ميشنوند. قارء اهل جنت طبق بيان حضرت امير در نهجالبلاغه و خطيب اهل جنت داوود سلام الله عليه است. خوب، خدا در قيامت با خيليها سخن ميگويد. خدا در قيامت خيليها را مورد نظر قرار ميدهد. اما کافر را اصلا نگاه نميکند. با کافر اصلا سخن نميگويد. «لا يُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ» (البقره 174)، «وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ» (آلعمران 77) با اينکه او «بِکُلِّ شَيْءٍ بَصيرٌ» (الملک 19) است. آن نظر تشريفي را، که خداي سبحان اگر به يک موجودي نظر تشريفي کرد او از شرافت خاصه برخوردار ميشود، همانطوري که در دنيا به کعبه نظر تشريفي دارد و مانند آن، در آخرت اين نظر تشريفي را به مؤمنين دارد، به آنها نظر ميکند. وگرنه به غير مؤمن خدا نظري ندارد با اينکه «بِکُلِّ شَيْءٍ بَصيرٌ» است.
با غير مؤمن خدا سخن نميگويد، در آخرت مؤمن کلام خدا را ميشنود، کافر است که کلام خدا را نميشنود. کدام کلام را؟ کدام کلام را؟ آن کلام «اخْسَؤُا» (المؤمنون 108) را ميشوند. آن کلام «اخْسَؤُا» را ميشوند. اما کلامهاي تشريفي را نميشنود. بيان ذلک اين است که در چند جاي قرآن خداي سبحان فرمود ما در قيامت با کفار سخن نميگوييم. «لا يُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ» (آلعمران 77) خدا با آنها حرف نميزند. چه حرفي؟ با اينکه آنها ميگويند که ما را نجات بده. جواب ميآيد «اخْسَؤُا فيها وَ لا تُکَلِّمُون»، اين «اخْسَؤُا» را ميشوند.
سِرَّش اين است که مؤمن در دنيا چشمي داشت که حق را ميديد، گوشي داشت که حق را ميشنيد. قيامت که ظرف ظهور حق است، او ميتواند با چشم جانش جمال حق را زيارت کند «وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ نَّاضِرَةٌ، إِلىَ رَبهَِّا نَاظِرَةٌ» (القيامة ۲۲ و 23). به مقدار امکان آن فيض خاص و وجه خاص خدا را زيارت کند و به مقدار امکان کلام الهي را هم بشنود. اما غير مؤمن چون به حقيقت کور بود، به حقيقت کر بود، صمّ بود و عمي بود، در قيامت حق را نميشنود، جمال را نميبيند. گرچه قهر را ميبيند. يعني کافر در قيامت طوري محشور ميشود که جهنم و شعلهاش را ميبيند اما بهشت را نميبيند.
نه اينکه اين کور است چشم ندارد، چشمي که بهشت و جمال الهي را ببيند ندارد. اگر ميگويد «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصيراً» (طه 125) يعني چرا من را کور محشور کردي که من رحمت و جمال تو را نبينم. وگرنه شعله را ميبيند، فرياد ميزند ميگويد «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا» (السجدة 12) همين کسي که ميگويد من آن شهيق جهنم را ميشنوم، همين که ميگويد من لهيب جهنم را ميبينم، همين که ميگويد من ميبينم جهنم به طرف من دارد حمله ميکند «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»، همين شخص ميگويد «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصيراً».
در دنيا چطور بود؟ در دنيا يک کافر چشم داشت که نامحرم ببيند، گوش داشت که غيبت و آهنگ گوش بدهد، چشمي داشت که معصيت کند، گوشي داشت که معصيت کند. چشم و گوشي که با آن اطاعت کند فراهم نکرد. آيات الهي در دنيا پوشيده نبود ولي او نديد. کلام حق در دنيا مستور نبود، ولي او نشنيد. در دنيا چشم دلش کور بود که حق را ببيند «لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُورِ» (الحج 46) و گوش دلش هم کر بود که کلام حق را بشنود. پس در دنيا کافر نسبت به باطل بصير و سميع بود، نسبت به حق اعمي و اصمّ، اين وضع کافر در دنياست.
همين وضع در قيامت منعکس ميشود. کافر نسبت به باطل سميع و بصير بود، در قيامت که جا براي باطل نيست، او چه را ببيند؟ محصول باطل که شعله جهنم است ميبيند، محصول باطل که شهيق و زفير جهنم است ميشنود. چون چشمي که حق ببيند فراهم نکرد و در قيامت حق ظهور ميکند، او اعميست.
نه اينکه قيامت هم مثل دنيا انسان کور باشد، کور ظاهري، که هيچ چيز را نبيند. کور ظاهري نه مؤمن را ميبيند نه کافر را، نه راه را ميبيند نه چاه را. کر ظاهري نه موعظه را ميشنود نه غيبت را. ولي کافر اين چنين نيست. کافر چشمي دارد که با او گناه ميکند، گوشي دارد که با او معصيت ميکند. چشمي که حق را ببيند ندارد، گوشي که حق را بشنود ندارد. همين معنا در قيامت منعکس ميشود.
لذا بين اين دو آيهاي که درباره کفار نازل شده است تنافي نيست. اين چنين نيست که کسي اعتراض کند بگويد کفار از يک طرف ميگويند «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصيراً» يا از آن طرف خداي سبحان ميفرمايد «و نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» (طه 124) ما او را کور محشور ميکنيم، از يک طرف هم اينها ميگويند«رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»، ما ديديم و شنيديم «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً» (السجدة 12) معلوم ميشود هر آيهاي ناظر به مقطعي از مقاطع اين صفات است. اين طور نيست که اين آيات مزاحم هم يا منافي هم باشند معاذالله.
خدا در قيامت با مؤمنين سخن ميگويد، مؤمنين کلام خدا را ميشنوند. قارء اهل جنت طبق بيان حضرت امير در نهجالبلاغه و خطيب اهل جنت داوود سلام الله عليه است. خوب، خدا در قيامت با خيليها سخن ميگويد. خدا در قيامت خيليها را مورد نظر قرار ميدهد. اما کافر را اصلا نگاه نميکند. با کافر اصلا سخن نميگويد. «لا يُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ» (البقره 174)، «وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ» (آلعمران 77) با اينکه او «بِکُلِّ شَيْءٍ بَصيرٌ» (الملک 19) است. آن نظر تشريفي را، که خداي سبحان اگر به يک موجودي نظر تشريفي کرد او از شرافت خاصه برخوردار ميشود، همانطوري که در دنيا به کعبه نظر تشريفي دارد و مانند آن، در آخرت اين نظر تشريفي را به مؤمنين دارد، به آنها نظر ميکند. وگرنه به غير مؤمن خدا نظري ندارد با اينکه «بِکُلِّ شَيْءٍ بَصيرٌ» است.
با غير مؤمن خدا سخن نميگويد، در آخرت مؤمن کلام خدا را ميشنود، کافر است که کلام خدا را نميشنود. کدام کلام را؟ کدام کلام را؟ آن کلام «اخْسَؤُا» (المؤمنون 108) را ميشوند. آن کلام «اخْسَؤُا» را ميشوند. اما کلامهاي تشريفي را نميشنود. بيان ذلک اين است که در چند جاي قرآن خداي سبحان فرمود ما در قيامت با کفار سخن نميگوييم. «لا يُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ» (آلعمران 77) خدا با آنها حرف نميزند. چه حرفي؟ با اينکه آنها ميگويند که ما را نجات بده. جواب ميآيد «اخْسَؤُا فيها وَ لا تُکَلِّمُون»، اين «اخْسَؤُا» را ميشوند.
سِرَّش اين است که مؤمن در دنيا چشمي داشت که حق را ميديد، گوشي داشت که حق را ميشنيد. قيامت که ظرف ظهور حق است، او ميتواند با چشم جانش جمال حق را زيارت کند «وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ نَّاضِرَةٌ، إِلىَ رَبهَِّا نَاظِرَةٌ» (القيامة ۲۲ و 23). به مقدار امکان آن فيض خاص و وجه خاص خدا را زيارت کند و به مقدار امکان کلام الهي را هم بشنود. اما غير مؤمن چون به حقيقت کور بود، به حقيقت کر بود، صمّ بود و عمي بود، در قيامت حق را نميشنود، جمال را نميبيند. گرچه قهر را ميبيند. يعني کافر در قيامت طوري محشور ميشود که جهنم و شعلهاش را ميبيند اما بهشت را نميبيند.
نه اينکه اين کور است چشم ندارد، چشمي که بهشت و جمال الهي را ببيند ندارد. اگر ميگويد «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصيراً» (طه 125) يعني چرا من را کور محشور کردي که من رحمت و جمال تو را نبينم. وگرنه شعله را ميبيند، فرياد ميزند ميگويد «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا» (السجدة 12) همين کسي که ميگويد من آن شهيق جهنم را ميشنوم، همين که ميگويد من لهيب جهنم را ميبينم، همين که ميگويد من ميبينم جهنم به طرف من دارد حمله ميکند «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»، همين شخص ميگويد «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصيراً».
در دنيا چطور بود؟ در دنيا يک کافر چشم داشت که نامحرم ببيند، گوش داشت که غيبت و آهنگ گوش بدهد، چشمي داشت که معصيت کند، گوشي داشت که معصيت کند. چشم و گوشي که با آن اطاعت کند فراهم نکرد. آيات الهي در دنيا پوشيده نبود ولي او نديد. کلام حق در دنيا مستور نبود، ولي او نشنيد. در دنيا چشم دلش کور بود که حق را ببيند «لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُورِ» (الحج 46) و گوش دلش هم کر بود که کلام حق را بشنود. پس در دنيا کافر نسبت به باطل بصير و سميع بود، نسبت به حق اعمي و اصمّ، اين وضع کافر در دنياست.
همين وضع در قيامت منعکس ميشود. کافر نسبت به باطل سميع و بصير بود، در قيامت که جا براي باطل نيست، او چه را ببيند؟ محصول باطل که شعله جهنم است ميبيند، محصول باطل که شهيق و زفير جهنم است ميشنود. چون چشمي که حق ببيند فراهم نکرد و در قيامت حق ظهور ميکند، او اعميست.
نه اينکه قيامت هم مثل دنيا انسان کور باشد، کور ظاهري، که هيچ چيز را نبيند. کور ظاهري نه مؤمن را ميبيند نه کافر را، نه راه را ميبيند نه چاه را. کر ظاهري نه موعظه را ميشنود نه غيبت را. ولي کافر اين چنين نيست. کافر چشمي دارد که با او گناه ميکند، گوشي دارد که با او معصيت ميکند. چشمي که حق را ببيند ندارد، گوشي که حق را بشنود ندارد. همين معنا در قيامت منعکس ميشود.
لذا بين اين دو آيهاي که درباره کفار نازل شده است تنافي نيست. اين چنين نيست که کسي اعتراض کند بگويد کفار از يک طرف ميگويند «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني أَعْمى وَ قَدْ کُنْتُ بَصيراً» يا از آن طرف خداي سبحان ميفرمايد «و نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» (طه 124) ما او را کور محشور ميکنيم، از يک طرف هم اينها ميگويند«رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا»، ما ديديم و شنيديم «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً» (السجدة 12) معلوم ميشود هر آيهاي ناظر به مقطعي از مقاطع اين صفات است. اين طور نيست که اين آيات مزاحم هم يا منافي هم باشند معاذالله.