PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حكومت معاويه سخترين روزگار شيعه



طاهره وحیدیان
02-19-2012, 08:17 PM
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/13150579095484130868.jpg









پس از شهادت امير المؤمنين على عليه السلام به موجب وصيت آن حضرت و بيعت مردم، حضرت حسن بن على عليهما السلام كه پيش شيعه دوازده امامى،امام دوم مى‏باشد متصدى خلافت‏شد ولى معاويه آرام ننشسته به سوى عراق-كه مقر خلافت‏ بود-لشكر كشيده با حسن بن على به جنگ پرداخت.

وى با دسيسه‏ هاى مختلف و دادن پولهاى گزاف،تدريجا ياران و سرداران حسن بن على را فاسد كرده بالاخره حسن بن على را مجبور نمود كه به عنوان صلح،خلافت را به وى واگذار كند و حسن بن على نيز خلافت را به اين شرط كه پس از در گذشت معاويه،به وى‏برگردد و به شيعيان تعرض نشود،به معاويه واگذار نمود (1) .

در سال چهل هجرى،معاويه بر خلافت اسلامى استيلا يافت و بلافاصله به عراق آمده در سخنرانى كه كرد به مردم اخطار نموده و گفت:«من با شما سر نماز و روزه نمى‏ جنگيدم بلكه مى‏ خواستم بر شما حكومت كنم و به مقصود خود رسيدم‏» (2) !!

پی نوشت:
-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 191 و ساير تواريخ.
2-شرح ابن ابى الحديد،ج 4،ص 160.تاريخ طبرى،ج 4،ص 124.تاريخ ابن اثير،ج 3،ص 203.

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 08:24 PM
و نيز گفت:«پيمانى كه با حسن بستم لغو و زير پاى من است!!» (3) معاويه با اين سخن اشاره مى ‏كرد كه سياست را از ديانت جدا خواهد كرد و نسبت‏ به مقررات دينى،ضمانتى نخواهد داشت و همه نيروى خود را در زنده نگهداشتن حكومت‏ خود به كار خواهد بست و البته روشن است كه چنين حكومتى سلطنت و پادشاهى است نه خلافت و جانشينى پيغمبر خدا.و از اينجا بود كه بعضى از كسانى كه به حضور وى بار يافتند به عنوان پادشاهى سلامش دادند (4) و خودش نيز در برخى از مجالس خصوصى،از حكومت‏ خود با ملك و پادشاهى تعبير مى‏كرد (5) اگر چه در ملا عام خود را خليفه معرفى مى‏ نمود.

و البته پادشاهى كه بر پايه زور استوار باشد وراثت را به دنبال خود دارد و بالاخره نيز به نيت‏ خود جامه عمل پوشانيد و پسر خود يزيد را كه جوانى بى‏ بند و بار بود و كمترين شخصيت دينى نداشت،ولايت عهدى داده به جانشينى خود برگزيد (6) و آن همه حوادث ننگين را به بار آورد.

پی نوشت:
3-شرح ابن ابى الحديد،ج 4،ص 160.تاريخ طبرى،ج 4،ص 124.تاريخ ابن اثير،ج 3،ص 203.



4-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 193.
5-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 202.
6-يزيد مردى بود عياش و هوسران و دائم الخمر،لباسهاى حرير و جلف مى ‏پوشيد،سگ و ميمونى داشت كه ملازم و همبازى وى بودند،مجالس شب نشينى او با طرب و ساز و شراب برگزار مى ‏شد،نام ميمون او«ابو قيس‏»بود و او را لباس زيبا پوشانيده در مجلس شربش حاضر مى ‏كرد!گاهى هم سوار اسبش كرده به مسابقه مى ‏فرستاد (تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 196.مروج الذهب،ج 3،ص 77)

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 08:28 PM
معاويه با بيان گذشته خود اشاره مى ‏كرد كه نخواهد گذاشت‏ حسن عليه السلام پس از وى به خلافت‏ برسد،يعنى در خصوص خلافت‏ بعد از خود،فكرى ديگر دارد و آن همان بود كه حسن عليه السلام را با سم شهيد كرد (7) و راه را براى فرزند خود يزيد هموار ساخت.معاويه با الغاى پيمان نامبرده مى‏ فهمانيد كه هرگز نخواهد گذاشت‏ شيعيان اهل بيت در محيط امن و آسايش بسر برند و كما فى السابق به فعاليتهاى دينى خود ادامه دهند و همين معنا را نيز جامه عمل پوشانيد (8) .

وى اعلام نمود كه هر كس در مناقب اهل بيت‏ حديثى نقل كند هيچگونه مصونيتى در جان و مال و عرض خود نخواهد (9) داشت و دستور داد هر كه در مدح و منقبت‏ ساير صحابه و خلفا حديثى‏ بياورد،جايزه كافى بگيرد و در نتيجه اخبار بسيارى در مناقب صحابه جعل شد (10) و دستور داد در همه بلاد اسلامى در منابر به على عليه السلام ناسزا گفته شود (و اين دستور تا زمان عمر بن عبد العزيز خليفه اموى‏«99-101»اجرا مى‏شد) وى به دستيارى عمال و كارگردانان خود كه جمعى از ايشان صحابى بودند،خواص شيعه على عليه السلام را كشت و سر برخى از آنان را به نيزه زده در شهرها گردانيدند و عموم شيعيان را در هر جا بودند به ناسزا و بيزارى از على تكليف مى‏كرد و هر كه خود دارى مى‏ كرد به قتل مى ‏رسيد (11) .

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/42036804672117374425.gif
پی نوشت:



7-مروج الذهب،ج 3،ص 5.تاريخ ابى الفداء،ج 1،ص 183.
8-النصايح الكافيه،ص 72،نقل از كتاب الاحداث.
9-روى ابو الحسن المدائنى فى كتاب الاحداث قال:كتب معاوية نسخة واحدة الى عماله بعد عام الجماعة:انى برئت الذمة ممن روى شيئا من فضل ابى تراب و اهل بيته النصايح الكافيه،تاليف محمد بن عقيل،چاپ نجف،سال 1386 هجرى،ص 87 و 194.
10-النصايح الكافيه،ص 72 و 73.
11-النصايح الكافيه،ص 58،64،77 و 78.

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 10:02 PM
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/79393001978754385537.jpg



سخت‏ترين روزگار براى شيعه

سخت‏ترين زمان براى شيعه در تاريخ تشيع،همان زمان حكومت‏ بيست‏ ساله معاويه بود كه شيعه هيچگونه مصونيتى نداشت و اغلب شيعيان اشخاص شناخته شده و مارك دار بودند و دو تن از پيشوايان شيعه (امام دوم و امام سوم) كه در زمان معاويه بودند،كمترين وسيله‏ اى براى برگردانيدن اوضاع ناگوار در اختيار نداشتند حتى امام سوم شيعه كه در شش ماه اول سلطنت‏ يزيد،قيام كرد با همه ياران و فرزندان خود شهيد شد،در مدت ده سالى كه در خلافت معاويه مى‏ زيست تمكن اين اقدام را نيز نداشت.

اكثريت تسنن،اين همه كشتارهاى ناحق و بى‏ بند و باريها را كه به دست صحابه و خاصه معاويه و كارگردانان وى انجام يافته است،توجيه مى‏ كنند كه آنان صحابه بودند و به مقتضاى احاديثى كه از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم رسيده،صحابه مجتهدند و معذور و خداوند از ايشان راضى است و هر جرم و جنايتى كه از ايشان سر بزند معفو است!!!ولى شيعه اين عذر را نمى ‏پذيرد، زيرا:

اولا:معقول نيست‏ يك رهبر اجتماعى مانند پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله و سلم براى احياى حق و عدالت و آزادى بر پا خاسته و جمعى را هم عقيده خود گرداند كه همه هستى خود را در راه اين منظور مقدس گذاشته آن را لباس تحقق بخشند و وقتى كه به منظور خود نايل شد،ياران خود را نسبت‏ به مردم و قوانين مقدسه خود آزادى مطلق بخشد و هر گونه حق كشى و تبهكارى و بى بند و بارى را از ايشان معفو داند،يعنى با دست و ابزارى كه بنايى را بر پا كرده با همان دست و ابزار آن را خراب كند.

و ثانيا:اين روايات كه صحابه را تقديس و اعمال ناروا و غير مشروع آنان را تصحيح مى‏ كند و ايشان را آمرزيده و مصون معرفى مى‏ نمايد از راه خود صحابه به ما رسيده و به روايت ايشان نسبت داده شده است و خود صحابه به شهادت تاريخ قطعى با همديگر معامله مصونيت و معذوريت نمى‏كردند،صحابه بودند كه دست‏ به كشتار و سب و لعن و رسوا كردن همديگر گشودن و هرگز كمترين اغماض و مسامحه‏ اى در حق همديگر روا نمى‏ داشتند.

بنابر آنچه گذشت،به شهادت عمل خود صحابه،اين روايات صحيح نيستند و اگر صحيح باشند مقصود از آنها معناى ديگرى است غير از مصونيت و تقديس قانونى صحابه.
و اگر فرضا خداى متعال در كلام خود،روزى از صحابه در برابرخدمتى كه در اجراى فرمان او كرده‏ اند اظهار (12) رضايت فرمايد،معناى آن،تقدير از فرمانبردارى گذشته آنان است نه اينكه در آينده مى ‏توانند هر گونه نافرمانى كه دلشان مى ‏خواهد بكنند.

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/42036804672117374425.gif
پى‏ نوشت:
-النصايح الكافيه،ص 58،64،77 و 78. 12-سوره توبه،آيه 100.
شيعه در اسلام صفحه 47
تاليف: علامه سيد محمد حسين طباطبايى

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 10:13 PM
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/92321002860252732026.jpg



شيعه در دوران حاكميت امويان

سال شصت هجرى قمرى معاويه در گذشت و پسرش يزيد طبق بيعتى كه پدرش از مردم براى وى گرفته بود زمان حكومت اسلامى را در دست گرفت.
يزيد به شهادت تاريخ،هيچگونه شخصيت دينى نداشت،جوانى بود حتى در زمان حيات پدر، اعتنايى به اصول و قوانين اسلام نمى‏كرد و جز عياشى و بى بند و بارى و شهوترانى سرش نمى ‏شد و در سه سال حكومت‏ خود،فجايعى راه انداخت كه در تاريخ ظهور اسلام با آن همه فتنه‏ ها كه گذشته بود،سابقه نداشت.

سال اول،حضرت حسين بن على عليه السلام را كه سبط پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود با فرزندان و خويشان و يارانش با فجيع ترين وضعى كشت و زنان و كودكان و اهل بيت پيغمبر را به همراه سرهاى بريده شهدا در شهرها گردانيد (1) و در سال دوم،«مدينه‏»را قتل عام كرد و خون و مال و عرض مردم را سه روز به لشكريان خود مباح ساخت (2) و سال سوم،«كعبه مقدسه‏»را خراب كرده و آتش‏زد!! (3) و پس از يزيد،آل مروان از بنى اميه زمام حكومت اسلامى را-به تفصيلى كه در تواريخ ضبط شده-در دست گرفتند حكومت اين دسته يازده نفرى كه نزديك به هفتاد سال ادامه داشت،روزگار تيره و شومى براى اسلام و مسلمين به وجود آورد كه در جامعه اسلامى جز يك امپراطورى عربى استبدادى كه نام خلافت اسلامى بر آن گذاشته شده بود،حكومت نمى ‏كرد و در دوره حكومت اينان كار به جايى كشيد كه خليفه وقت (وليد بن يزيد) كه جانشين پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و يگانه حامى دين شمرده مى‏شد،بى محابا تصميم گرفت‏ بالاى خانه كعبه غرفه ‏اى بسازد تا در موسم حج در آنجا مخصوصا به خوش گذرانى بپردازد (4) !!

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/42036804672117374425.gif

پی نوشت:
-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 216 تاريخ ابى الفداء،ج 1،ص 190.مروج الذهب،ج 3،ص 64 و تواريخ ديگر.

2-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 243.تاريخ ابى الفداء،ج 1،ص 192.مروج الذهب،ج 3،ص 78.
3-تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 224 تاريخ ابى الفداء،ج 1،ص 192.مروج الذهب،ج 3،ص 81.
4-تاريخ يعقوبى،ج 3،ص 73.

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 10:17 PM
خليفه وقت[وليد بن يزيد]قرآن كريم را آماج تير قرار داد و در شعرى كه خطاب به قرآن انشاء كرد گفت:روز قيامت كه پيش خداى خود حضور مى‏ يابى بگوى خليفه مرا پاره كرد!! (5) البته شيعه كه اساسا اختلاف نظر اساسى ‏شان با اكثريت تسنن در سر دو مسئله خلافت اسلامى و مرجعيت دينى بود،در اين دوره تاريك،روزگارى تلخ و دشوارى مى ‏گذرانيدند ولى شيوه بيدادگرى و بى بند و بارى حكومتهاى وقت و قيافه مظلوميت و تقوا و طهارت پيشوايات اهل بيت آنان را روز به روز در عقايدشان استوارتر مى ‏ساخت و مخصوصا شهادت دلخراش حضرت حسين پيشواى‏سوم شيعه در توسعه يافتن تشيع و بويژه در مناطق دور از مركز خلافت،مانند عراق و يمن و ايران كمك بسزايى كرد.

گواه اين سخن اين است كه در زمان امامت پيشواى پنجم شيعه كه هنوز قرن اول هجرى تمام نشده و چهل سال از شهادت امام سوم گذشته بود،به مناسبت اختلال و ضعفى كه در حكومت اموى پيدا شده بود،شيعه از اطراف كشور اسلامى مانند سيل به دور پيشواى پنجم ريخته به اخذ حديث و تعلم معارف دينى پرداختند (6) .هنوز قرن اول هجرى تمام نشده بود كه چند نفر از امراى دولت‏شهر قم را در ايران بنياد نهاده و شيعه نشين كردند (7) ولى در عين حال شيعه به حسب دستور پيشوايان خود،در حال تقيه و بدون تظاهر به مذهب زندگى مى‏كردند.


http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/42036804672117374425.gif

پی نوشت:
-تاريخ يعقوبى،ج 3،ص 73.

5-اذا ما جئت ربك يوم حشر فقل يا رب خرقنى الوليد (مروج الذهب،ج 3،ص 216)
6-ر.ك:بحث امام شناسى همين كتاب.
7-معجم البلدان،ماده‏«قم‏»

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 10:29 PM
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/33431987953218589299.jpg


خليفه وقت[وليد بن يزيد]قرآن كريم را آماج تير قرار داد و در شعرى كه خطاب به قرآن انشاء كرد گفت:روز قيامت كه پيش خداى خود حضور مى‏ يابى بگوى خليفه مرا پاره كرد!! (5) البته شيعه كه اساسا اختلاف نظر اساسى ‏شان با اكثريت تسنن در سر دو مسئله خلافت اسلامى و مرجعيت دينى بود،در اين دوره تاريك،روزگارى تلخ و دشوارى مى ‏گذرانيدند ولى شيوه بيدادگرى و بى بند و بارى حكومتهاى وقت و قيافه مظلوميت و تقوا و طهارت پيشوايات اهل بيت آنان را روز به روز در عقايدشان استوارتر مى ‏ساخت و مخصوصا شهادت دلخراش حضرت حسين پيشواى‏سوم شيعه در توسعه يافتن تشيع و بويژه در مناطق دور از مركز خلافت،مانند عراق و يمن و ايران كمك بسزايى كرد.

گواه اين سخن اين است كه در زمان امامت پيشواى پنجم شيعه كه هنوز قرن اول هجرى تمام نشده و چهل سال از شهادت امام سوم گذشته بود،به مناسبت اختلال و ضعفى كه در حكومت اموى پيدا شده بود،شيعه از اطراف كشور اسلامى مانند سيل به دور پيشواى پنجم ريخته به اخذ حديث و تعلم معارف دينى پرداختند (6) .هنوز قرن اول هجرى تمام نشده بود كه چند نفر از امراى دولت‏شهر قم را در ايران بنياد نهاده و شيعه نشين كردند (7) ولى در عين حال شيعه به حسب دستور پيشوايان خود،در حال تقيه و بدون تظاهر به مذهب زندگى مى‏كردند.


http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/42036804672117374425.gif


پی نوشت:
-تاريخ يعقوبى،ج 3،ص 73.

5-اذا ما جئت ربك يوم حشر فقل يا رب خرقنى الوليد (مروج الذهب،ج 3،ص 216)
6-ر.ك:بحث امام شناسى همين كتاب.
7-معجم البلدان،ماده‏«قم‏»

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 10:39 PM
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/33431987953218589299.jpg


خليفه وقت[وليد بن يزيد]قرآن كريم را آماج تير قرار داد و در شعرى كه خطاب به قرآن انشاء كرد گفت:روز قيامت كه پيش خداى خود حضور مى‏ يابى بگوى خليفه مرا پاره كرد!! (5) البته شيعه كه اساسا اختلاف نظر اساسى ‏شان با اكثريت تسنن در سر دو مسئله خلافت اسلامى و مرجعيت دينى بود،در اين دوره تاريك،روزگارى تلخ و دشوارى مى ‏گذرانيدند ولى شيوه بيدادگرى و بى بند و بارى حكومتهاى وقت و قيافه مظلوميت و تقوا و طهارت پيشوايات اهل بيت آنان را روز به روز در عقايدشان استوارتر مى ‏ساخت و مخصوصا شهادت دلخراش حضرت حسين پيشواى‏سوم شيعه در توسعه يافتن تشيع و بويژه در مناطق دور از مركز خلافت،مانند عراق و يمن و ايران كمك بسزايى كرد.

گواه اين سخن اين است كه در زمان امامت پيشواى پنجم شيعه كه هنوز قرن اول هجرى تمام نشده و چهل سال از شهادت امام سوم گذشته بود،به مناسبت اختلال و ضعفى كه در حكومت اموى پيدا شده بود،شيعه از اطراف كشور اسلامى مانند سيل به دور پيشواى پنجم ريخته به اخذ حديث و تعلم معارف دينى پرداختند (6) .هنوز قرن اول هجرى تمام نشده بود كه چند نفر از امراى دولت‏شهر قم را در ايران بنياد نهاده و شيعه نشين كردند (7) ولى در عين حال شيعه به حسب دستور پيشوايان خود،در حال تقيه و بدون تظاهر به مذهب زندگى مى‏كردند.


http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/42036804672117374425.gif


پی نوشت:
-تاريخ يعقوبى،ج 3،ص 73.

5-اذا ما جئت ربك يوم حشر فقل يا رب خرقنى الوليد (مروج الذهب،ج 3،ص 216)
6-ر.ك:بحث امام شناسى همين كتاب.
7-معجم البلدان،ماده‏«قم‏»

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 10:46 PM
«ابو حنيفه‏»رئيس يكى از چهار مذهب اهل تسنن به زندان منصور رفت (5) و شكنجه‏ ها ديد و«ابن حنبل‏»رئيس يكى از چهار مذهب،تازيانه خورد (6) و امام ششم شيعه اماميه پس از آزار و شكنجه بسيار،با سم درگذشت (7) و علويين را دسته دسته گردن مى ‏زدند يا زنده زنده دفن مى‏ كردند يا لاى ديوار يا زير ابنيه دولتى مى ‏گذاشتند.

«هارون‏»خليفه عباسى كه در زمان وى امپراطورى اسلامى به اوج قدرت و وسعت‏ خود رسيده بود و گاهى خليفه به خورشيد نگاه مى ‏كرد و آن را مخاطب ساخته مى ‏گفت‏ به هر كجا مى‏ خواهى بتاب كه به جايى كه از ملك من بيرون است نخواهى تابيد!از طرفى لشكريان وى در خاور و باختر جهان پيش مى‏ رفتند ولى از طرفى در جسر بغداد كه در چند قدمى قصر خليفه بود، بى ‏اطلاع و بى اجازه خليفه،مامور گذاشته از عابرين حق عبور مى ‏گرفتند،حتى روزى خود خليفه كه مى ‏خواست از جسر عبور كند،جلويش را گرفته حق العبور مطالبه كردند! (8) يك مغنى با خواندن دو بيت‏ شهوت انگيز،«امين‏»خليفه عباسى را سر شهوت آورد،امين سه ميليون درهم نقره به وى بخشيد،مغنى از شادى خود را به قدم خليفه انداخته گفت:يا امير المؤمنين!اين همه پول را به من مى ‏بخشى؟خليفه در پاسخ گفت اهميتى ندارد ما اين پول را از يك ناحيه ناشناخته كشور مى ‏گيريم!! (9) ثروت سرسام آورى كه همه ساله از اقطار كشورهاى اسلامى به عنوان بيت المال مسلمين به دار الخلافه سرازير مى ‏شد،به مصرف هوسرانى و حقكشى خليفه وقت مى ‏رسيد، شماره كنيزان پريوش ودختران و پسران زيبا در دربار خلفاى عباسى به هزاران مى ‏رسيد!!

وضع شيعه از انقراض دولت اموى و روى كار آمدن بنى عباس،كوچكترين تغييرى پيدا نكرد جز اينكه دشمنان بيدادگرى وى تغيير اسم دادند.



http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/09857970778394346544.gif

پى ‏نوشت:
5-تاريخ ابى الفداء،ج 2،ص 6. 6-تاريخ يعقوبى،ج 3،ص 198.تاريخ ابى الفداء،ج 2،ص 33.
7-بحار،ج 12،احوالات حضرت صادق (ع) .
8-قصه جسر بغداد.
9-آغانى ابى الفرج،قصه امين.
شيعه در اسلام صفحه 55
تاليف: علامه سيد محمد حسين طباطبايى

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 10:50 PM
شيعه در قرن سوم هجرى با شروع قرن سوم،شيعه نفس تازه‏اى كشيد و سبب آن اولا:اين بود كه كتب فلسفى و علمى بسيارى از زبان يونانى و سريانى و غير آنها به زبان عربى ترجمه شد و مردم به تعليم علوم عقلى و استدلالى هجوم آوردند.علاوه بر آن‏«مامون‏»خليفه عباسى (195-218) معتزلى مذهب به استدلال عقلى در مذهب علاقه ‏مند بود و در نتيجه به تكلم استدلالى در اديان و مذاهب رواج تام و آزادى كامل داده بود و علما و متكلمين شيعه از اين آزادى استفاده كرده در فعاليت علمى و در تبليغ مذهب اهل بيت فروگذارى نمى ‏كردند (1) .

و ثانيا:مامون عباسى به اقتضاى سياست‏ خود به امام هشتم شيعه اماميه ولايت عهد داده بود و در اثر آن علويين و دوستان اهل بيت تا اندازه‏اى از تعرض اولياى دولت مصون بوده و كم و بيش از آزادى بهره‏مند بودند ولى باز ديرى نگذشت كه دم برنده شمشير به سوى شيعه برگشت و شيوه فراموش شده گذشتگان به سراغشان آمد،خاصه در زمان متوكل عباسى (232-247 هجرى) كه مخصوصا با على و شيعيان وى دشمنى خاصى داشت و هم به امروى بود كه مزار امام سوم شيعه اماميه را در كربلا با خاك يكسان كردند (2) .

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/55572331570332368084.gif
پى‏نوشتها:
1-تواريخ.
2-تاريخ ابى الفداء و تواريخ ديگر.
شيعه در اسلام صفحه 58
تاليف: علامه سيد محمد حسين طباطبايى

طاهره وحیدیان
02-19-2012, 10:58 PM
شيعه در قرن چهارم هجرى در قرن چهارم هجرى عواملى به وجود آمد كه براى وسعت‏ يافتن تشيع و نيرومند شدن شيعه كمك به سزايى مى ‏كرد كه از آن جمله سستى اركان خلافت‏ بنى عباسى و ظهور پادشاهان‏«آل بويه‏»بود.

پادشاهان‏«آل بويه‏»كه شيعه بودند،كمال نفوذ را در مركز خلافت كه بغداد بود و همچنين در خود خليفه داشتند (1) و اين قدرت قابل توجه به شيعه اجازه مى ‏داد كه در برابر مدعيان مذهبى خود كه پيوسته به اتكاى قدرت،خلافت آنان را خرد مى كردند،قد علم كرده آزادانه به تبليغ مذهب بپردازند.

چنانكه مورخين گفته‏ اند در اين قرن،همه جزيرة العرب يا قسمت معظم آن به استثناى شهرهاى بزرگ،شيعه بودند و با اين وصف برخى از شهرها نيز مانند هجر و عمان و صعده در عين حال شيعه بودند.در شهر بصره كه پيوسته مركز تسنن بود و با شهر كوفه كه مركز تشيع شمرده مى ‏شد رقابت مذهبى داشت،عده‏اى قابل توجه شيعه بودند و همچنين در طرابلس و نابلس و طبريه و حلب و هرات،شيعه بسيار بود و اهواز و سواحل خليج فارس از ايران نيز مذهب‏ شيعه رواج داشت (2) .

پی نوشت:
1-به تواريخ مراجعه شود.

2-الحضارة الاسلاميه،ج 1،ص 97.

طاهره وحیدیان
02-20-2012, 07:06 PM
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/29022402025472748123.jpg


شيعه در قرن نهم هجرى




از قرن پنجم تا اواخر قرن نهم،شيعه به همان افزايش كه در قرن چهارم داشت ادامه مى‏داد و پادشاهانى نيز كه مذهب شيعه داشتند به وجود آمده از تشيع ترويج مى‏نمودند.
در اواخر قرن پنجم هجرى،دعوت اسماعيليه در قلاع الموت ريشه انداخت و اسماعيليه نزديك به يك قرن و نيم در وسط ايران در حال استقلال كامل مى‏زيستند (1) و سادات مرعشى در مازندران،سالهاى متمادى سلطنت كردند (2) .
«شاه خدابنده‏»از پادشاهان مغول،مذهب شيعه را اختيار كرد و اعقاب او از پادشاهان مغول، ساليان دراز در ايران سلطنت كردند و از تشيع ترويج مى‏كردند و همچنين سلاطين‏«آق قويونلو و قره قويونلو»كه در تبريز حكومت مى‏كردند (3) و دامنه حكمرانى‏شان تا فارس و كرمان كشيده مى‏شد و همچنين حكومت فاطميين نيز ساليان دراز در مصر بر پا بود.
البته قدرت مذهبى جماعت‏با پادشاهان وقت تفاوت مى‏كرد چنانكه پس از بر چيده شدن بساط فاطميين و روى كار آمدن سلاطين‏«آل ايوب‏»،صفحه برگشت و شيعه مصر و شامات،آزادى مذهبى را بكلى از دست دادند و جمع كثيرى از تشيع از دم شمشير گذشتند (4) .
و از آن جمله‏«شهيد اول محمد بن محمد مكى‏»،يكى از نوابغ فقه شيعه،سال 786 هجرى در دمشق به جرم تشيع كشته شد (5) !!
و همچنين شيخ اشراق‏«شهاب الدين سهروردى‏»در حلب به جرم فلسفه به قتل رسيد (6) !!
روى هم رفته در اين پنج قرن،شيعه از جهت جمعيت در افزايش و از جهت قدرت و آزادى مذهبى،تابع موافقت و مخالفت‏سلاطين وقت‏بوده‏اند و هرگز در اين مدت،مذهب تشيع در يكى از كشورهاى اسلامى،مذهب رسمى اعلام نشده بود.




پى ‏نوشتها :

1-ر.ك:تواريخ كامل،روضة الصفا و حبيب السير.
2-تاريخ كامل و تاريخ ابى الفداء،ج 3.
3-تاريخ حبيب السير.
4-تاريخ حبيب السير و تاريخ ابى الفداء و غير آنها.
5-روضات الجنات و رياض العلماء به نقل از ريحانة الادب،ج 2،ص 365.
6-روضات و كتاب مجالس و وفيات الاعيان.

طاهره وحیدیان
02-20-2012, 07:16 PM
شيعه در قرن دهم تا يازدهم هجرى سال 906 هجرى،جوان سيزده ساله‏اى از خانواده شيخ صفى اردبيلى (متوفاى 735 هجرى) كه از مشايخ طريقت در شيعه بود با سيصد نفر درويش از مريدان پدرانش به منظور ايجاد يك كشور مستقل و مقتدر شيعه از اردبيل قيام كرده شروع به كشور گشايى و بر انداختن آيين ملوك الطوايفى ايران نمود و س از جنگهاى خونين كه با پادشاهان محلى و مخصوصا با پادشاهان آل عثمان كه زمان امپراطورى عثمانى را در دست داشتند،موفق شد كه ايران قطعه قطعه را به شكل يك كشور درآورده و مذهب شيعه را در قلمرو حكومت‏ خود رسميت دهد (1) .پس از درگذشت ‏شاه اسماعيل صفوى،پادشاهان ديگرى از سلسله صفوى تا اواسط قرن دوازدهم هجرى سلطنت كردند و يكى پس از ديگرى رسميت مذهب شيعه اماميه را تاييد و تثبيت نمودند،حتى در زمانى كه در اوج قدرت بودند (زمان شاه عباس كبير) توانستند وسعت ارضى كشور و آمار جمعيت را به بيش از دو برابر ايران كنونى (سال 1384 هجرى قمرى) برسانند (2) گروه شيعه در اين دو قرن و نيم تقريبا در ساير نقاط كشورهاى اسلامى به همان حال سابق با افزايش طبيعى خود باقى بوده است.

پى‏نوشتها
1-روضة الصفا و حبيب السير و غيره.
2-روضة الصفا و حبيب السير.
شيعه در اسلام صفحه 62
تاليف: علامه سيد محمد حسين طباطبايى

طاهره وحیدیان
02-20-2012, 07:37 PM
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up1/10119851215189033954.jpgشيعه در قرن دوازده تا چهاردهم هجرى


در سه قرن اخير،پيشرفت مذهبى شيعه به همان شكل طبيعى ‏سابقش بوده است و فعلا كه اواخر قرن چهاردهم هجرى است تشيع در ايران مذهب رسمى عمومى شناخته مى‏شود و همچنين در يمن و در عراق اكثريت جمعيت را شيعه تشكيل مى ‏دهد و در همه ممالك مسلمان نشين جهان،كم و بيش شيعه وجود دارد و روى هم رفته در كشورهاى مختلف جهان،نزديك به صد ميليون شيعه زندگى مى ‏كند.

پی نوشت:


شيعه در اسلام صفحه 62

تاليف: علامه سيد محمد حسين طباطبايى