shamim
02-18-2012, 07:24 AM
پدرم نقل ميكرد: در سالهاي پيش از انقلاب در كوچه يخچال قاضي به طرف منزل ميرفتم . ناگهان ديدم حضرت امام نيز به
سوي محل سكونتشان مي روند .چون نزديك ايشان رسيدم ،گام هايم را گوتاه تر كردم كه از ايشان سبقت نگيرم و از روي
احترام پشت سر ايشان حركت كنم .امام اين را احساس كردند ،ايستادند و رو به من كردند و پس از سلام و احوال پرسي
فرمودند : فرمايشي داريد؟عرض كردم : خير.امام فرمودند:خواهش ميكنم بفرماييد و به راه خود ادامه بدهيد و پشت سر
من حركت نكتيد.
حجت الاسلام دين پرور ،صحيفه دل ص 67
سوي محل سكونتشان مي روند .چون نزديك ايشان رسيدم ،گام هايم را گوتاه تر كردم كه از ايشان سبقت نگيرم و از روي
احترام پشت سر ايشان حركت كنم .امام اين را احساس كردند ،ايستادند و رو به من كردند و پس از سلام و احوال پرسي
فرمودند : فرمايشي داريد؟عرض كردم : خير.امام فرمودند:خواهش ميكنم بفرماييد و به راه خود ادامه بدهيد و پشت سر
من حركت نكتيد.
حجت الاسلام دين پرور ،صحيفه دل ص 67