امیرحسین
02-10-2012, 02:10 PM
نجواییه ای است به مناسبت میلاد رسول اکرم (ص):
محمد «رحمت اللعالمين» است
... و هرگز بین دو امر مخیر نشد، مگر این که دشوارتر را انتخاب مینمود. اگر ظلمی به او می شد در مقام انتقام بر نمی آمد، مگر آن که حرمتهاي الهی هتک شود که در آن صورت خشم می فرمود و غضبش براي خدا بود. تا زنده بود در حال تکیه دادن غذا میل نفرمود. هیچ گاه چیزي از او خواسته نشد که در جواب، نه بگوید، و هرگز حاجت سائلی را رد نمی کرد، و چنانچه مقدور بود حاجت او را برمی آورد و اگر ممکن نبود با زبان نرم و شیرین او را راضی می ساخت.
بلغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله---حسنت جمیع خصاله صلو علیه و آله
گاهی حسرت می خورم به سعدي که چه ساده و برق آسا پرده از عشق و محبت خویش به جمال دلدارش برکشیده و چنین مجمل و گویا خود را ابراز کرد. من شاید هرچه سعی کنم نتوانم چنین محبتم را ساده بیان کنم. راستی این جان، معطر به چه رایحه اي بود که عطرش در زمان و مکان ساري گشته و از آدمِ پدر گرفته تا اصحابِ کساء و تا امروز به هر جان پاکی که می رسد او را مجذوب خویش می کند؟ گویا عالمیان به سان زنبورهاي عسل پرور، سر بر جام این گل نهاده و می نوشند و هرچه می نوشند تشنگی شان مضاعف می شود. این چه شمیمی است که فرزندان و شوي فاطمه سلام الله علیهم به محض ورود به خانه ولایت آن را استشمام کرده و همگی در زیر خیمه کساي یمانی جمع می شوند و چه زیباست که امین وحی خدا هم براي الحاق به این خیمه انگشت حسرت به دهان می گیرد و زیباتر آن که ذکر این خیمه در هر لحظه اي از تاریخ و در هر محفلی از محافل اهل زمین که جمعی از دوستان ایشان گرد آمده اند چنان محاط رحمت خدایشان می کند که گویا ایشان هم در زیر آن خیمه، شامه جانشان را به عطر بهشتی وجود رسول خدا محمد بن عبدالله می نوازند.
محمد «رحمت اللعالمين» است
... و هرگز بین دو امر مخیر نشد، مگر این که دشوارتر را انتخاب مینمود. اگر ظلمی به او می شد در مقام انتقام بر نمی آمد، مگر آن که حرمتهاي الهی هتک شود که در آن صورت خشم می فرمود و غضبش براي خدا بود. تا زنده بود در حال تکیه دادن غذا میل نفرمود. هیچ گاه چیزي از او خواسته نشد که در جواب، نه بگوید، و هرگز حاجت سائلی را رد نمی کرد، و چنانچه مقدور بود حاجت او را برمی آورد و اگر ممکن نبود با زبان نرم و شیرین او را راضی می ساخت.
بلغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله---حسنت جمیع خصاله صلو علیه و آله
گاهی حسرت می خورم به سعدي که چه ساده و برق آسا پرده از عشق و محبت خویش به جمال دلدارش برکشیده و چنین مجمل و گویا خود را ابراز کرد. من شاید هرچه سعی کنم نتوانم چنین محبتم را ساده بیان کنم. راستی این جان، معطر به چه رایحه اي بود که عطرش در زمان و مکان ساري گشته و از آدمِ پدر گرفته تا اصحابِ کساء و تا امروز به هر جان پاکی که می رسد او را مجذوب خویش می کند؟ گویا عالمیان به سان زنبورهاي عسل پرور، سر بر جام این گل نهاده و می نوشند و هرچه می نوشند تشنگی شان مضاعف می شود. این چه شمیمی است که فرزندان و شوي فاطمه سلام الله علیهم به محض ورود به خانه ولایت آن را استشمام کرده و همگی در زیر خیمه کساي یمانی جمع می شوند و چه زیباست که امین وحی خدا هم براي الحاق به این خیمه انگشت حسرت به دهان می گیرد و زیباتر آن که ذکر این خیمه در هر لحظه اي از تاریخ و در هر محفلی از محافل اهل زمین که جمعی از دوستان ایشان گرد آمده اند چنان محاط رحمت خدایشان می کند که گویا ایشان هم در زیر آن خیمه، شامه جانشان را به عطر بهشتی وجود رسول خدا محمد بن عبدالله می نوازند.