توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جعبه عبادت
طاهره وحیدیان
01-12-2012, 10:49 AM
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن كرده بود؛
فریب می*فروخت.
مردم دورش جمع شده* بودند،* هیاهو می*كردند و هول می*زدند و بیشتر می*خواستند.
توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،*دروغ و جنایت ،* جاه*طلبی و ...
هر كس چیزی می*خرید و در ازایش چیزی می*داد.
بعضی*ها تكه*ای از قلبشان را می*دادند و بعضی* پاره*ای از روحشان را.
بعضی*ها ایمانشان را می*دادند و بعضی آزادگیشان را.
طاهره وحیدیان
01-12-2012, 10:50 AM
شیطان می*خندید و دهانش بوی گند جهنم می*داد. حالم را به هم می*زد.
دلم می*خواست همه نفرتم را توی صورتش تف كنم.
انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من كاری با كسی ندارم،
*فقط گوشه*ای بساطم را پهن كرده*ام و آرام نجوا می*كنم.
نه قیل و قال می*كنم و نه كسی را مجبور می*كنم چیزی از من بخرد. می*بینی!
آدم*ها خودشان دور من جمع شده*اند.
جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیك*تر آورد و گفت*:
البته تو با اینها فرق می*كنی.
طاهره وحیدیان
01-12-2012, 10:52 AM
تو زیركی و مومن. زیركی و ایمان، آدم را نجات می*دهد.
اینها ساده*اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می*خورند.
از شیطان بدم می*آمد. حرف*هایش اما شیرین بود. گذاشتم كه حرف بزند و
او هی گفت و گفت و گفت.
ساعت*ها كنار بساطش نشستم تا این كه چشمم به جعبه*ی عبادت افتاد
كه لا به لای چیز*های دیگر بود
دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.
طاهره وحیدیان
01-12-2012, 10:57 AM
با خودم گفتم: بگذار یك بار هم شده كسی، چیزی از شیطان بدزدد.
بگذار یك بار هم او فریب بخورد.
به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم.
توی آن اما جز غرور چیزی نبود.
جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت.
فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم،*نبود!
فهمیدم كه آن را كنار بساط شیطان جا گذاشته*ام.
طاهره وحیدیان
01-12-2012, 11:00 AM
تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم.
می*خواستم یقه نامردش را بگیرم.
عبادت دروغی*اش را توی سرش بكوبم و قلبم را پس بگیرم.
به میدان رسیدم، شیطان اما نبود.
آن وقت نشستم و های های گریه كردم. اشك*هایم كه تمام شد،*
بلند شدم تا بی*دلی*ام را با خود ببرم كه صدایی شنیدم،
صدای قلبم را
و همان*جا بی*اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم.
به شكرانه ی قلبی كه پیدا شده بود.
======================
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.