توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فصل پنجم: كنترل گناه
امیرحسین
12-23-2011, 08:37 PM
فصل پنجم: كنترل گناه
اهرمهاى بازدارندهى گناه
همان گونه كه ترمز در اتومبيل لازم است تا آن را از سقوط در پرتگاهها و خطرات كنترل كند، غرائز و خواستههاى انسان نيز، نياز به كنترل دارد.
خطوط كلى كنترل انسان در برابر گناه را مىتوان در امور زير خلاصه نمود:
1- تفكر در امور گوناگون.
2- توجه به حضور خدا در همه جا.
3- خودشناسى و توجه به شخصيت خود.
4- ايمان به معاد و روز حساب.
5 توجه به عرض اعمال بر پيشوايان.
6- نزديك ديدن مرگ.
7- ترس از عواقب گناه.
8- توجه به نقش عبادت ترك معصيت.
امیرحسین
12-23-2011, 08:37 PM
1- تفكر در امور گوناگون
تفكر در عاقبت گناه، عامل توبه است.
تفكر در فناى دنيا، عامل زهد است.
تفكر در نعمتها، عامل حب خداست.
تفكر در حوادث عبرتآموز، عامل تواضع است.
تفكر در مرگ عامل كنترل هوسهاى نفسانى است.
تفكر در احوال بزرگان، عامل مقايسه و رشد است.
تفكر در عواقب كار، عامل مصونيت از گناه است.
تفكر در عذاب الهى، عامل خوف از خداست.
تفكر در ضعفها، عامل توكل است.
تفكر در تاريخ، عامل عبرت است.
تفكر در آفريدهها، عامل ايمان به خدا است.
تفكر در مفاسد اخلاقى، عامل تهذيب است.
تفكر در سختىهاى ديگران، عامل استقامت است.
تفكر در نيكى و مهربانىهاى والدين، عامل احسان به آنها است.
امیرحسین
12-23-2011, 08:38 PM
از خصوصيات فكر و تفكر اين است كه:
فكر عبادتى است بى ريا، زيرا پيدا نيست تا ريا بردار باشد.
فكر عبادتى است بىوسيله، هر چيز مانند نماز و حج، نياز به وسيله مانند مهر و لباس و وسايل نقليه و ... دارد، ولى فكر نياز به وسيله ندارد.
بطور كلى تفكر و انديشهى صحيح، بطور مستقيم يا غير مستقيم عامل بازدارنده از انحرافات و گناهان مىشود، و همچون آينهى صاف نشان دهندهى زيبايىها و زشتىها است. چنانكه حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
«الفكر مرآة صافية» «1»
«فكر آينهى صاف است.»
و نيز: «ما زل من احسن الفكر» «2»
«كسى كه نيكو بينديشد، دستخوش لغزش نمىشود.»
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، حكمت 5
(2). ميزان الحكمة، ج 7 ص 538
امیرحسین
12-23-2011, 08:38 PM
2- توجه به حضور خدا در همه جا
ايمان به خدا، و ياد او در همه حال و اعتقاد به اينكه همه ما در محضر خدا هستيم از اساسى ترين اهرمهاى بازدارنده از گناه است، اثر و نقشى كه اين عقيده در كنترل انسان و جلوگيرى از طغيان غرائز حيوانى دارد، هيچ چيز چنين اثر و نقش را ندارد. و قدرت ايمان به خدا و ياد او در ريشهكن نمودن گناه از همهى قدرتها نيرومندتر است. سازمانهاى پليسى و انتظامى با فقدان ايمان و تكيهگاه معنوى هرگز نمىتوانند در اصلاح فرد و جامعه توفيق يابند.
ايمان به خدا و اعتقاد به آگاهى او بر همه چيز و حضور او در همه جا، در انسان آنچنان نيرويى در برابر گناه به وجود مىآورد كه او را همچون سپرى فولادين و نفوذ ناپذير در برابر گناهان مىكند.
نيروهاى انتظامى و امنيتى، هر چند قوى و گسترده باشند قادر به جلوگيرى از گناهان مخفى نيستند و هرگز نمىتوانند در كنترل گناهان در خلوت نقشى داشته باشند. ولى ايمان درونى مىتواند نقش خلل ناپذيرى در بازدارى انسان از گناهان آشكار و پنهان ايفا كند، بر همين اساس در آيات و روايات بر نقش ايمان در بازدارى از گناه بسيار تكيه شده است.
امیرحسین
12-23-2011, 08:41 PM
به عنوان نمونه قرآن مىفرمايد:
«ألَم يَعلَم بِأنّ اللّه يَرى» «1»
«آيا انسان نمىداند كه خداوند همه اعمالش را مىبيند؟»
«إنّ ربّكَ لَبِالمِرصاد» «2»
«قطعاً پروردگار تو در كمينگاه است.»
«يَعلَم خائِنَة الاعيُن و ما تُخفِى الصُّدور» «3»
«خداوند چشمهايى را كه به خيانت گردش مىكند، مىداند و بر آنچه در سينهها پنهان است. آگاه مىباشد.»
در قرآن واژهى «بصير» «خدا بيناست» 51 بار، و واژه «سميع» «خدا شنواست» 49 بار آمده است.
اين آيات به روشنى بيان مىكند كه همه ما در محضر خداى بزرگ هستيم. در هرجا، در خلوت و جلوت، هر كارى بكنيم و حتى اگر در فكر و مغز خود، مطلبى را تصور كنيم، خداوند به آن آگاه است و در كمين انسان گنهكار است؛
در مقامى كه كنى قصد گناه-----گر كند كودكى از دور نگاه
شرم دارى، زگنه در گذرى-----پرده عصمت خود را ندرى
شرم بادت كه خداوند جهان-----كه بود خالق اسرار نهان
بر تو باشد نظرش بىگه و گاه-----تو كنى در نظرش قصد گناه
راننده وقتى كه به چهارراه مىرسد، همين كه چراغ راهنمايى قرمز شد، از ترس پليس و جريمه، توقف مىكند، آيا نبايد انسان در محضر خدا و در برابر ديد خدا، خود را كنترل كند؟! و از مجازات الهى بترسد؟
در دعاى «يستشير» كه از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده مىخوانيم:
«أسمَع السّامَعين أبصَر النّاظِرين»
«خدواندى كه شنواترين شنواها و بيناترين بينندگان است.»
__________________________________________________
(1). علق/ 14
(2). فجر/ 14
(3). مؤمن/ 19
امیرحسین
12-23-2011, 08:43 PM
اميرمؤمنان على عليه السلام مىفرمايد:
«اتّقوا مَعاصِى اللّه فى الخَلوات، فانّ الشّاهِد هو الحاكم» «1»
«از معصيت خدا در پنهانى و خلوتگاهها بپرهيزيد، چرا كه شاهد همان دادرس است.»
«و لا تَهتكوا أستاركم عند مَن يَعلم أسراركم» «2»
«پرده خويش را در نزد خداوندى كه از اسرارتان آگاه است، ندريد.»
شخصى به حضور امام حسين عليه السلام آمد و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله من يك شخص گنهكار هستم و نمىتوانم گناهم را ترك كنم، مرا موعظه كن. حضرت عليه السلام فرمود:
«إفعَل خَمسَة أشياء و أذنب ما شئت ....» «3»
«پنج كار را انجام بده و آنگاه هر چه مىخواهى گناه كن؛
روزى خدا را مخور، و آنچه مىخواهى گناه كن.
از زير حكومت خدا بيرون برو و آنچه خواهى گناه كن.
جايى را انتخاب كن تا خدا تو را نبيند و هر چه خواهى گناه كن. وقتى عزرائيل براى گرفتن جانت نزد تو آمد او را از خود بران و هرچه خواهى گناه كن. و زمانى كه مالك دوزخ تو را به سوى آتش برد، تو به سوى آتش مرو و آنچه خواهى گناه كن.»
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، حكمت 324
(2). نهج البلاغه، خطبه 203
(3). بحار، ج 17، منهاج الشهاده، ص 311
امیرحسین
12-23-2011, 08:43 PM
ياد خدا
بدون شك يكى از عوامل زمينهساز گناه غفلت و سرمستى است، و ذكر و ياد خدا از عوامل بازدارندهى گناه مىباشد.
امام باقر عليه السلام فرمودند: «1»
سه چيز از مهمترين امورى است كه خداوند بر خلق فرض كرده است:
انصاف و فداكارى در مورد برادر ايمانى و ياد خدا در هر حال.
سپس فرمود: ياد خدا آنست كه هنگام نزديك شدن به گناه، انسان به ياد خدا بيفتد و همين امر او را از گناه باز دارد.
آنگاه فرمود: همين است سخن خداوند كه مىفرمايد:
«إنّ الّذينَ اتّقوا إذا مَسّهم طائف مِن الشّيطان تذكّروا فاذا هم مُبصِرون» «2»
«پرهيزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسههاى شيطان شوند بياد خدا مىافتند و بينا مىگردند.»
امام صادق عليه السلام در ضمن گفتارى دربارهى ذكر خدا فرمودند:
«منظور، ياد كردن خداست به هنگامى كه انسان با حلال و حرام روبرو مىشود اگر طاعت خدا باشد آن را انجام مىدهد و اگر معصيت باشد آن را ترك مىكند.». «3»
تذكر اين نكته در اينجا لازم است كه در قرآن از امورى مانند: شيطان، اموال، اولاد، تجارت و تمتع بيش از حد از متاع دنيا، به عنوان عوامل غفلت و مانع ذكر، سخن به ميان آمده است.
بنابراين ذكر خدا، وقتى ثمربخش و بازدارنده گناه است كه حجابهاى غفلت فرا راه آن قرار نگيرد.
__________________________________________________
(1). بحار، ج 93 ص 379. ميزان الحكمه، ج 3 ص 425
(2). اعراف/ 201
(3). بحار، ج 93 ص 154
امیرحسین
12-23-2011, 08:45 PM
3- خود شناسى و توجه به شخصيت انسانى
يكى از عوامل بازدارنده گناه اين است كه انسان شخصيت خود را بشناسد و به آن توجه داشته باشد چرا كه بخشى از گناهان بر اثر آن است كه انسان به ارزش خود پى نبرده است.
به عنوان مثال: اگر بچه در خانه استكانى را بشكند به او تندى مىكنى كه چرا استكان را شكستى، ولى همين بچه اگر در كنار مهمانها، ديس قيمتى غذا را بشكند، با كمال خونسردى مىگويى مهم نيست جانت بسلامت! در اينجا به شخصيت خود نزد مهمانها توجه كردى و همين باعث گرديد كه خود را كنترل نمودى.
شخصيت انسان از ديدگاه قرآن
انسان از ديدگاه قرآن، خليفهى خدا و مسجود فرشتگان مىباشد.
خداوند همه چيز را براى او آفريده و تحت تسخير او قرار داده است؛
«و سَخّر لَكم ما فِى السّموات و ما فِى الأرض جَميعاً منه» «1»
«و خداواند آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همه را از سوى خودش مسخر شما ساخته است.»
«و لَقد كرَّمنا بنى آدم و حَمَلناهم فِى البَرّ و البَحر و رزقناهم من الطّيّباتِ و فَضّلناهم على كَثيرٍ ممّن خَلقنا تَفضيلًا» «2»
«و هر آينه فرزندان آدم را گرامى داشتيم و در خشكى و دريا (بر مركبها و كشتى) برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه روزيشان داديم و آنان را بر بسيارى از آفريدگان برترى كامل بخشيديم»
اين تعبيرات بيانگر شخصيت ارزشمند و والاى بشر، و مواهب مادى و معنوى الهى نسبت به اوست كه گل سرسبد موجودات است.
__________________________________________________
(1). جاثيه/ 13
(2). اسراء/ 70
امیرحسین
12-23-2011, 08:47 PM
خداوند در سوره توبه خطاب به مؤمنين مىفرمايد:
«أرَضيتم بِالحَيوة الدّنيا» «1»
«آيا شما به زندگى دنيا راضى شدهايد؟»
يعنى تو انسان هستى، شخصيت تو بسيار بالاتر از دنيا است خود را به دنيا نفروش. اگر شما ماشين نو و گران قيمتى داشته باشيد آن رابه جاده خاكى نمىبريد مىگوييد حيف است با اين ماشين به اين جاده بروم.
خداوند تو را خليفه و برترين موجود خود خوانده، آيا حيف نيست آن را در كژراهههاى پليدى و گناه نابود سازى؟
به راستى اگر ما خود را بشناسيم و به شخصيت خود توجه كنيم، همين توجه ما را از گناه باز مىدارد ولى وقتى كه خود را پست و خوار و پوچ تصور كنيم به پستى تن مىدهيم؛
در سورهى زخرف مىخوانيم:
«فَاسْتَخفّ قومَه فَاطاعُوه» «2»
«فرعون قومش را تحقير و تحميق كرد پس آنان از او اطاعت كردند.»
يعنى: برنامههاى استعمارى و استثمارى فرعون، مردم را بى شخصيت و تهى از خود كرد، وقتى آنها خود را پست و كوچك تصور كردند به دنبال فرعون راه افتادند ولى اگر شخصيت خود را مىشناختند و به آن توجه داشتند هرگز زندگى خود را فداى زندگى آلوده فرعون نمىنمودند ولى به عكس همين احساس حقارت آنها را به بندگى غير خدا واداشت.
__________________________________________________
(1). توبه/ 38
(2). زخرف/ 54
امیرحسین
12-23-2011, 08:48 PM
خود شناسى از ديدگاه روايات
1- اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
«انّه ليس لَانفُسكم ثَمنٌ الّا الجّنة فلاتَبيعوها الّا بها» «1»
«بدانيد كه جان شما هيچ بهايى جز بهشت ندارد پس آن را به كمتر از بهشت نفروشيد.»
2- نيز آن حضرت فرمودند:
«قبيح بذى العقل أن يكون بهيمة وقد امكنة أن يكون انساناً» «2»
«براى خردمند زشت است كه همچون حيوان باشد، با اينكه براى او ممكن است انسان باشد.»
3- و از سخنان آن حضرت عليه السلام است:
«ما تكبّر الّا وضيع» «3»
«تكبر نمىورزد مگر انسان بى شخصيت.»
4- امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«القَلب حَرَم اللّه فَلا تَسكنوا حَرَم اللّه غَير اللّه»
«قلب حرم خداست، غير خدا را در حرم خدا جاى ندهيد.»
به راستى انسان كه قلبش مىتواند حرم خدا باشد، چرا بر اثر گناه و نافرمانى از خدا، خود را به چاه سقوط مىافكند؟
5- اميرمؤمنان على عليه السلام فرمودند:
«عجبت لمن ينشد ضالته، و قد اضل نفسه فلا يطلبها» «4»
«در شگفتم از كسى كه در جستجوى گمشدهاش برمىآيد و حال آن كه (شخصيت) خود را گم كرده است و در جستجوى آن برنمىآيد!!»
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، حكمت 456
(2). اخلاق حجة الاسلام فلسفى، ج 2 ص 12
(3). فهرست غرر، (كبر)
(4). غرر و درر آمدى، ج 4 ص 340
امیرحسین
12-23-2011, 08:49 PM
6- نيز فرمودند:
«قلوب العباد الطاهرة مواضع نظر اللّه» «1»
«دلهاى پاك بندگان، جايگاههاى نظر خدا است.»
7- و در جاى ديگر مىفرمايد:
«العارف مَن عَرف نَفسَه فَاعتَقها و نَزهّها عن كلّ ما يبعدها و يوبقها» «2»
«عارف كسى است كه روح خود را بشناسد و آن را آزاد كند و از هر چيزى كه موجب دورى (از كمال) و باعث هلاكت مىگردد، پاك سازد.»
8- و نيز فرمودند:
«و لبئس المتجر ان تَرَى الدّنيا لنفسك ثمناً» «3»
«و چه تجارت زشتى است كه انسان دنيا را بهاى خويشتن بنگرد!»
از مجموع اين آيات و روايات، چنين نتيجه مىگيريم كه: انسان داراى كرامت ذاتى و اكتسابى است، بايد كرامت خود را بازيابد تا توجه به شخصيت خود، او را از بخشى از گناهان باز دارد.
__________________________________________________
(1). غررالحكم، ميزانالحكمه، ج 8 ص 229
(2). غرر الحكم
(3). نهج البلاغه، خطبه 32
امیرحسین
12-23-2011, 08:51 PM
4- ايمان به معاد
قرآن كتاب انسانسازى و تربيت است و در اين مسير قسمت مهمى از مسايل تربيتى را از طريق ايمان به معاد و توجه به حساب و قيامت، تعقيب نموده است.
قرآن حدود 1400 بار از مسالهى معاد و خصوصيات آن سخن به ميان آورده است. و بيش از يك ششم قرآن، انسانها را به معاد و ياد روز رستاخيز دعوت مىنمايد.
ايمان به معاد يعنى ايمان به يك زندگى ابدى كه همه چيز آن از روى حساب است. ايمان به معاد يعنى ايمان به دريافت كيفر و پاداش اعمالى كه ما در دنيا انجام دادهايم. يعنى هيچكدام از نيكىها و بدىهاى ما نابود و فانى نمىشود، بلكه انسان در گرو اعمال خود است. چنين عقيدهاى نقش عميقى در پرورش روح انسان دارد.
در اينجا به عنوان نمونه به ذكر چند آيه مىپردازيم:
«يوم تجد كل نفس ماعملت من خير محضراً و ما عملت من سوء» «1»
«روز قيامت روزى است كه هر كس آنچه را از كار نيك يا بد انجام داده حاضر مىبيند.»
«خشعاً ابصارهم يخرجون من الاجداث كانهم جراد منتشر» «2»
«انسانها از قبرها بيرون مىآيند، در حالى كه چشمهايشان (از وحشت) خاشع و به زير افتاده است و همچون ملخهاى پراكنده (بىهدف) به هر سو مىدوند.»
«يوم يَفِرّ المَرءُ مِن أخيه و امّه و أبِيه و صاحِبَته وَ بَنيه لِكلّ امرءٍ مِنهم يَومَئذٍ شأنٌ يُغنِيه» «3»
«در آن روز انسان از برادر خود فرار مىكند و (نيز) از پدر و مادرش، و از زن و فرزندانش مىگريزد و هر كس در وضعى قرار دارد كه او را به خود مشغول كرده است.»
اين آيات چند نمونه از صدها آيات قرآن درباره روز قيامت است.
روزى كه ندامتگاه گنهكاران است. روزى كه راه برگشت و راه فرار در آن نيست، روزى كه همه اعمال مردم در كارنامههايشان ثبت است.
مهم اين است كه ما معاد را فراموش نكنيم و همواره به ياد آن باشيم، گرچه ايمان و يقين قطعى به آن نداشته باشيم، بلكه ظن و گمان به آن داشته باشيم، براى تربيت كافى است. چنانكه مىخوانيم:
«ألا يَظنّ اولئك انّهم مَبعُوثون لِيَوم عَظيم يَومَ يَقومُ النّاس لِربّ العالَمين» «4»
«آيا اين كم فروشان گمان نمىكنند كه در روز بزرگى برانگيخته خواهند شد، روزى كه همه مردم در پيشگاه پروردگار برانگيخته خواهند شد.»
__________________________________________________
(1). آل عمران/ 30. نظير اين مطلب در آيه 49 كهف نيز آمده است
(2). قمر/ 8
(3). عبس/ 34- 37
(4). مطففين/ 5- 7
امیرحسین
12-23-2011, 08:55 PM
پيشوايان و معاد
پيامبران و امامان و اولياء خدا همواره به ياد معاد بودند آغاز دعوتشان از مبدا و معاد شروع مىشد و لحظهاى از فكر معاد غافل نبودند. اگر غذاى داغ و يا آفتابِ گرم را مىديدند به ياد روز قيامت مىافتادند، و در پرتگاهها، ياد معاد آنها را از ارتكاب گناه باز مىداشت.
هنگامى كه عقيل برادر على عليه السلام از آن حضرت تقاضاى كمك اضافى از بيت المال كرد، حضرت عليه السلام آهن تفتيده و سوزانى را نزديك دست برادرش عقيل برد، وقتى فرياد عقيل برخاست على عليه السلام به او فرمود:
تو از شعله آتش كوچكى كه بسان بازيچه در دست انسانى است فرياد مىكشى و فرار مىكنى، اما برادرت را به سوى آتشى مىكشانى كه شعله قهر و غضب پروردگار آن را افروخته است!
و در سخنى مىفرمايد:
«واتّقوا ناراً حرّها شديد و قَعرها بعيد و حُليتها حَديد و شرابها صديد»
«بپرهيزيد از آتشى كه حرارتش شديد، و ژرفاى آن زياد و زيور آن غل و زنجير آهنين و نوشيدنى آن آب جوشان مىباشد.»
دوست سلمان!
روزى سلمان در كوفه از بازار آهنگران عبور مىكرد، چشمش به جوانى افتاد كه نعرهاى كشيد و بيهوش به زمين افتاد. مردم اطراف او اجتماع كردند، وقتى سلمان را ديدند به او گفتند: مثل اينكه اين جوان بيمارى حمله مغزى دارد، شما بيا و دعايى در گوش او بخوان شايد سلامتى خود را باز يابد. سلمان جلو آمد و جوان هم به هوش آمد، وقتى كه سلمان را شناخت گفت:
اين گونه كه اين مردم خيال مىكنند بيمار نيستم بلكه هنگام عبور در بازار آهنگرها ديدم آنها ميلههاى سرخ شده را با پتك مىكوبند بياد اين آيه افتادم:
«ولهم مقامع من حديد» «1»
«براى مامورين دوزخ گرزهايى از آهن است.»
از ترس عذاب الهى عقل از سرم پريد و چنين حالى پيدا كردم.
سلمان به او علاقمند شد و پيوند دوستى با او برقرار ساخت و همواره از او ياد مىكرد، تا اينكه چند روز او را نديد، جوياى حال او شد، دريافت كه بيمار و بسترى است، به عيادت او رفت وقتى به بالين او رسيد او را در حال جان دادن يافت از او دلجويى كرد و خطاب به عزرائيل گفت:
«يا مَلك الموت ارفِق بأخى»
«اى فرشته مرگ به برادر ايمانيم مدارا كن.»
عزرائيل گفت: «إنّى بكلّ مؤمنٍ رفيق»
«من به همهى مؤمنان مهربانم.» «2»
__________________________________________________
(1). حج/ 21
(2). بحار، ج 22 ص 360
امیرحسین
12-23-2011, 08:58 PM
5- عرض اعمال
يكى از معتقدات اسلامى كه نقش بسزايى در كنترل و بازدارندگى از گناه دارد مسالهى «عرض اعمال بر پيشوايان دينى» است يعنى خداوند از طرق خاصى اعمال انسانها را هر روز يا هر هفته يكبار به عرض پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام مىرساند. اگر نيك بود، موجب خوشحالى آنها مىگردد و اگر بد بود موجب ناراحتى آنها مىشود.
انسان وقتى بداند، چنين جريانى در كار است بيشتر رعايت و مراقبت مىنمايد تا با ترك گناه قلب آن عزيزان را خشنود سازد مثل اينكه كاركنان مؤسسهاى بدانند همه روزه يا هر هفته يكروز همه كارهاى نيك و بد آنها را به مقامات بالا گزارش مىدهند، در اين صورت مىكوشند كه با كارهاى نيك خود موجب خرسندى مقامات گردند. چنانكه در قرآن آمده:
«و قل اعملوا فَسَيرى اللّه عَمَلكم و رَسوله و المؤمنون و سَتُردّون الى عالِم الغَيب و الشّهادة فَيُنبِّئُكم بما كُنتم تَعملون» «1»
«بگو عمل كنيد، خداوند و فرستادهى او و مؤمنان، اعمال شمارا مىبينند و بزودى به سوى كسى باز مىگرديد كه پنهان و آشكار را مىداند و شما را به آنچه عمل مىكرديد خبر مىدهد.»
در مورد عرض اعمال، روايات متعددى از طرق امامان عليهم السلام به ما رسيده و در كتاب اصول كافى بابى با عنوان «عرض الاعمال على النبى و الائمه» تنظيم شده كه داراى شش حديث است. «2»
در بعضى از اين روايات آمده: اعمال نيك و بد انسان هر روز صبح بر پيامبر صلى الله عليه و آله عرضه مىشود و در بعضى آمده: هر عصر پنجشنبه. و در بعضى يادآورى شده كه اعمال بر امامان عليهم السلام عرضه مىگردد و در بعضى آمده كه اعمال بر اميرمؤمنان على عليه السلام عرضه مىشود.
__________________________________________________
(1). توبه، 105
(2). كافى، ج 1 ص 219. وسائل الشيعه، ج 11 ص 101 (25 حديث). ميزان الحكمة، ج 7 ص 35
امیرحسین
12-23-2011, 08:59 PM
6- ياد مرگ
ياد مرگ، موجب شكستن غرور و عامل بازدارنده و كنترل كننده است؛
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
«اكثروا ذكرالموت فانه يمحض الذنوب». «1»
«بسيار در ياد مرگ باشيد، زيرا ياد مرگ گناهان را مىزدايد.»
اميرمؤمنان على عليه السلام مىفرمايد:
«الموت الزم لكم من ظلكم» «2»
«پيوند مرگ از سايه محكمتر است.»
__________________________________________________
(1). نهج الفصاحه، حديث 444
(2). فهرست غرر، (موت)
امیرحسین
12-23-2011, 09:00 PM
7- خداترسى و ترس از عواقب گناه
يكى از عوامل كنترل كننده گناه خوف از خدا و ترس از عواقب گناه است. امام صادق عليه السلام فرمودند:
«كسى كه بداند خدا او را مىبيند و گفتار او را مىشنود و به كار نيك و بد او آگاه است، همين دانستن او را از كارهاى زشت باز مىدارد و چنين فردى كسى است كه از مقام پروردگارش ترسيده و نفس خود را از هوس گناه باز داشته است.» «1»
نيز فرمودند:
«چنان از خدا بترس كه گويا خدا را مىبينى و اگر تو او را نمىبينى او تو را مىبيند ...» «2»
رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد:
«مؤمن گناهش را چون سنگ بزرگى مىنگرد و ترس آن دارد كه آن سنگ بر سر او فرود آيد، ولى كافر گناه خود را چون پشّهاى مىنگرد كه از كنار بينىاش عبور كند.» «3»
اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود:
«لاتخف الا ذنبك» «4»
«از هيچ چيز مترس مگر از گناه خود.»
امام صادق عليه السلام فرمودند:
«العجب ممن يخاف العقاب و لم يكف» «5»
«عجبا از كسى كه از عذاب الهى مىترسد، ولى خوددارى از گناه نمىكند.»
يعنى دورى از گناه نشانهى ترس از عذاب الهى است.
__________________________________________________
(1). كافى، ج 2 ص 70
(2). كافى، ج 2 ص 67- 68
(3). غرر الحكم. ميزان الحكمة، ج 3 ص 182
(4). غررالحكم. ميزان الحكمة، ج 3 ص 182
(5). بحار، ج 77 ص 237
امیرحسین
12-23-2011, 09:00 PM
8- نقش عبادات در بازدارندگى از گناه
عبادات، اگر بطور صحيح و با شرايط انجام گيرند، علاوه بر فوايد بسيار معنوى، نقش بسزايى در كنترل گناه دارند.
در قرآن تقوى و پاكسازى هدف از روزه گرفتن ذكر شده است.
«يا أيّها الّذين آمنوا كُتب عَليكم الصّيام كما كُتِب على الّذين من قَبلكم لعلّكم تَتّقون» «1»
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر شما روزه واجب و مقرر شد چنانكه بر آنان كه پيش از شما بودند مقرر شد باشد كه پرهيزكار شويد»
و نماز را وسيلهاى براى دورى از زشتىها و گناهان نموده است.
«إنّ الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر» «2»
*در روايات نيز اين مطلب با كمال صراحت بيان شده است:
1- رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«مثل الصّلوة كَمثل النَّهر الجارى كلّما صلّى كَفرت ما بَينهما»
«نماز همانند آب جارى است، هر زمان كه انسان نمازى مىخواند گناهانى را كه در ميان دو نماز انجام شده از ميان مىبرد.» «3»
2- امام صادق عليه السلام فرمود:
«مَن احبّ يَعلَم اقُبِلتْ صلاتُه ام لم تُقبَل فَلينظُر: هل مَنعَت صلاتُه عَن الفَحشاء و المُنكر؟ فَبِقَدر ما مَنعَتْه قُبِلت منه» «4»
«كسى كه دوست دارد بداند آيا نمازش مقبول درگاه الهى واقع شده يا نه؟ بايد ببيند آيا اين نماز او را از زشتىها و منكرات باز داشته يا نه، به همان مقدار كه بازداشته نمازش پذيرفته است.»
__________________________________________________
(1). بقره/ 183
(2). عنكبوت/ 45
(3). وسائل الشيعه، ج 3 ص 7
(4). مجمع البيان ذيل آيه 45/ عنكبوت
امیرحسین
12-23-2011, 09:00 PM
3- اميرمؤمنان على عليه السلام در ضمن شمارش فلسفههاى عبادات اسلامى مىفرمايد:
«والصّلاة تَنزيهاً عن الكِبر .... و النَّهى عن المُنكر رِدعَاً لِلسُّفهاء» «1»
«خداوند نماز را براى پاك شدن از تكبر واجب نمود .... و نهى از منكر را براى بازداشتن بى خردان (از گناه) فرض كرد.»
اصولًا مسلمانى كه مىخواهد نماز يا روزه و يا حج را بجا آورد مراقب است آنچه را موجب بطلان عبادات مىگردد انجام ندهد.
همين مواظبت يك نوع تمرين تقويت اراده و پرورش استقامت در برابر گناهان است چرا كه مقدار پرهيز از گناه، بستگى به مقدار اراده و استقامت انسانها دارد.
__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، حكمت 252
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.